eitaa logo
یاقوت سرخ
1.1هزار دنبال‌کننده
162 عکس
86 ویدیو
13 فایل
#گروه_یاقوت_سرخ 🖋️دفتر شعر و ادب آئینی شهرستان بروجرد
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم ام ابیها چه زینبی که خدا خوانده "زین" بابایش شبیه بنت نبی مادر ابيهايش همان که چادر شلاق خورده اش ، محشر پناه خلق گنهکار می شود سایه ش "بلا معلمه" علامه پرور دهر است علوم رتبه گرفت از مقام فتوايش علی به روز احد بود و مجتبی به جمل هزار مرتبه احسنت بر پسرهايش نه اینکه کوه به صبرش مثل شده باشد که کوه صبر کم آورده است در پایش غروب روز دهم ذوالفقار حیدر بود تلاطمي که شروع شد به موج دريايش بيان مرثیه خوانش در اوج زیبایی ست حماسه می چکد از " ما رایت الا" یش به خط کوفی مقتل بخوان که در کوفه دمی شکسته نشد قامت معلايش نبود معجزه فریاد "اسکوتوا" پس چيست؟ سکوت مطلق شهر از صدای گيرايش اگرچه آمده با دست بسته در بازار ولي خمیده نشد پیش ظلم ، بالایش ثواب گریه به زینب برابر آمده با بکا بر "حسنین" از زبان طاهايش روایت است که هر صبح و شام می گرید امام عصر به شام بلای عظمايش @yaqoote_sorkh @Alikavand333
با چه ذوقی دوتا کفن آورد لحظه هایش چقدر شیرین است چونکه مادر شهید خواهد شد چون به این اتفاق خوش بین است با چه خون دلی چه شب هایی که نخوابیده پای گهواره ذکر "اولادیّ الفداک حسين" بوده است آشنای گهواره حال دارد شبیه ابراهيم می فرستد به سمت قربانگاه این دو سرباز خوشگل خود را این دو خورشید این دو قرص ماه اهل خیمه برای بدرقه شان ستر و عود و گلاب آوردند نذر دوريّ چشم های حسود چشم خیسی پرآب آوردند زینب آمد چه اقتداری داشت باشکوهی به غیرت یک مرد دسته گل های عاشقش را از زیر قرآن یکی یکی رد کرد گفت دارم به حجله گاه مرگ می فرستم تمام هستم را نور چشمان و قوت زانو وقت پیری عصای دستم را بروید ای امیدهای دلم شیر مادر حلالتان باشد می شود عاقبت بخیر کسي که فدای حسین جان باشد ناگهان عاطفه شکوفا شد پر شد از التماس ها میدان رو به دایی به گریه می گفتند محض موی سپيد مادرمان هر چه دایی حسین نه می گفت چشم از التماس تر مي شد هی قسم دادن دوتا سرباز داشت هر لحظه سخت تر می شد جان هرکس که دوستش داری جان من ، جان زینب کبري هردو بالاتفاق سر دادند که تو را جان مادرت زهرا رجز قبل رزمشان این بود عشق یعنی فقط جنون حسین زندگی بی حسین یعنی مرگ مرگ بر زندگی بدون حسین لحظاتی گذشت اما بعد ناله ای شد بلند : "وا اُمّا" نیزه بالا و تیغ پایین رفت ناگهان در کشاکش صحرا تیری از چله ی کمان رد شد یکی از آن دو بچه را انداخت نیزه ی بی هوایی از پهلو دیگری را هم از قفا انداخت خبر آمد حسین می آید روی دستش دو غنچه ی پرپر می کُشد ، شک نکن برادر را داغ شرمندگی از خواهر @yaqoote_sorkh @Alikavand333