بسم الله الرحمن الرحیم
#سبک_واحد_سنگین
بند اول
وسط درد دل من یه نوازش آرزومه
خیلی سخته که ببینم سر بابا روبرومه
حتی یک لحظه نگاهت از دلم جدا نمیشه
باورش سخته برا من تو بری واسه همیشه
وقت پروازِ تو دستات تو برام قُوت بالی
حالا تو هق هق گریه جای شونه ی تو خالی
دست و پام میلرزه بابا ، نفسام همراه خونه
جای من خاک زمین و جای تو تو آسمونه
... اَبَتا بابا حسین جان ، اَبَتا بابا حسین جان ...
بند دوم
در به در تو دشت و صحرا روی خاکا می دویدم
دنبالم دوید یه نامرد روی خارا میکشیدم
گیسوهامو کَند و بعدش منو تازیونه میزد
آخه من کاری نکردم منو بی بهونه میزد
به سر و صورت خاکیم دشمنا دارن میخندن
پیرزن ها حمله کردن همه ی موهامو کندن
صورتم کبوده بابا روی دست و پام سیاهه
دخترت بره کنیزی این دیگه آخر راهه
... اَبَتا بابا حسین جان ، اَبَتا بابا حسین جان ...
بند سوم
اینجا دخترای شامی به لباس من میخندن
هر کدوم با یه عروسک جلو من بازی میکردن
وقتی که بازی میکردن گوشواره هاشونو دیدم
یادگار داداشم کو نمیدونی چی کشیدم
توی دست یه غریبه من دیدم انگشترت رو
پیرهن پارتو دیدم یادگار مادرت رو
خسته ی راهم و فکرم دستای گرم عمومه
داداشام کجان بابایی بغض تلخی تو گلومه
... اَبَتا بابا حسین جان ، اَبَتا بابا حسین جان ...
#محسن_کرماللهی
📝گروه ادبی یاقوت سرخ
@yaqoote_sorkh
بسم الله الرحمن الرحیم
بند اول
دل بی قرارم امشب غم روزگار دارد
به حسین رو زدم که لطف بیشمار دارد
نه فقط منم اسیرش که جهان خراب رویش
که چو من گدای مسکین نه یکی هزار دارد
به دلم داغ کرببلا
چه کنم ماندم از تو جدا
گره از کار من بگشا
برسم کربلای شما
بده در راه رضای خدا به گدا کربلا
چه شود گر بدهی ای شها به گدا کربلا
سالار زینب
بند دوم
منو هیئتی که دارد تب و تاب مِی پرستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
نه عجب به پادشاهی برسم من از گدایی
که چنان تو مهربانی در غصه را ببستی
نفسم شد فدای شما
سر من زیر پای شما
نگهی کن به سوی گدا
برسم کربلای شما
بده در راه رضای خدا به گدا کربلا
چه شود گر بدهی ای شها به گدا کربلا
سالار زینب
شعر و سبک:
#محسن_کرماللهی
#سبک_شور
#امام_حسین
📝گروه ادبی یاقوت سرخ
@yaqoote_sorkh