ا ﷽ ا
#روضه /۶۱
🔸حضرت سکینه سلام الله علیها
السَّلاَمُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) الشَّهیدِ اَیَّتُهَا السَّكِينَةُ وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُه
✅«امرؤالقیس بن عَدی» مردی نصرانی بود که در زمان خلیفه دوم مسلمان شد.
او سه دختر به نامهای «مُحَیَّاة» و «سَلمی» و «رباب» داشت که از فرط علاقه و ارادت به امیرالمومنین(علیه السلام) به ترتیب به ازدواج امام علی(ع) و امام حسن مجتبی(ع) و امام حسین(ع) درآورد.
ابن عساکر می نویسد :
امروء القیس گفت :
📋《قَدْ أَنكَحتُكَ يَا أَبَاالْحَسَنِ(ع) الْمُحَيَّاةَ، وَ أَنكَحتُ حَسَنَاً سَلمَی وَ أَنكَحتُ حُسَيْناً الرُّبَابَ》
♦️ای علی(ع)! من مُحیّاه را به تزویج تو و سلمی را به تزویج حسن(ع) و رباب را به تزویج حسین(ع) در می آورم.(۱)
امام حسین(ع) بعد از ازدواج با رباب(س)، صاحب دختری به نام سکینه(س) و پسری به نام علی(ع) شد.(۲)
امام حسین(ع) نسبت به رباب(س) و دخترش سکینه(س) علاقه زیادى داشت.
حتی درباب آنان شعر سروده است :
📋《اِنِّى لَاَُحِبُّ دَارَاً
تَکُونُ بِهَا السَّكِينَةُ وَ الرُّبَابُ
أُحِبُّهُمَا وَ اَبذِلُ جُلَّ مَالِي
وَ لَيسَ لِعَاتِبِِ عِندِي عِتَابُ》
♦️من آن خانه اى را که سکینه و رباب در آن باشند را دوست دارم.
آن دو را دوست می دارم و مالم را بذل می كنم، و عتاب كننده را نزد من حق عتاب نيست.(۳)
سکینه(س) را زنی باوقار، عالمه و با اخلاق، عابده و باتقوا و با سخاوت و بلیغ و اهل فصاحت در سخن معرفی کرده اند.
امام حسین(ع) سکینه را بندهای غرق در ذات الهی معرفی کرده که نشان دهنده فضل و کمال اوست.
هنگامی که حسن مثنی فرزند امام حسن مجتبی(ع)، سکینه(س) را از امام حسین(ع) خواستگاری كرد، حضرت(ع) فرمود :
سكينه براي زندگی تو مناسب نيست،
📋《کَانَ الغَالِبُ عَلَيهَا الاِستِغرِاقَ فِي اللهِ》
♦️او غالباً غرق جلال و جمال خداست.
اما خواهر سكينه(س) آن دختر ديگرم برای ازدواج با تو آماده است و فاطمه(س) دختر دیگر امام(ع) به ازدواج حسن مثنی در آمد.(۴)
حضرت سکینه(س) در کربلا به همراه مادرش رباب(س) حضور داشت.
در روز عاشورا؛ هنگامی که امام حسین(ع) قصد وداع با اهل خیام کرد، به سمت خیمه گاه رفت و صدا زد :
📋《یَا زَینَبُ(س)، یَا اُمَّ کُلثُومِِ(س) یَا سَّكِينَةُ(س) عَلَیْکُنَّ مِنِّی السَّلَامُ!
فَنَادَتْهُ سَّكِينَةُ(س) : یَا أَبَهْ اسْتَسْلَمْتَ لِلْمَوْتِ؟! فَقَالَ : کَیْفَ لَا یَسْتَسْلِمُ مَنْ لَا نَاصِرَ لَهُ وَ لَا مُعِینَ؟!》
♦️ای زینب(س)، ای ام کلثوم(س) ای سکینه(س) خداحافظ!
در این هنگام، حضرت سکینه(س) عرض کرد : ای پدر! آیا تن به مرگ دادی؟
امام حسین(ع) در جواب به او فرمود : چگونه تسلیم مرگ نشود، کسی که یاوری ندارد؟
حضرت سکینه(س) در این هنگام، پدر را به آغوش کشید و عرض کرد :
📋《یَا أَبَهْ! رُدَّنَا إلَی حَرَمِ جَدِّنِا》
♦️پدر جان! ما را به مدینه برگردان!
حضرت(ع) فرمود :
📋《هَیْهَاتَ لَوْ تُرِكَ القَطَا لَنَامَ فَتَصَارَخنَ النِّسَاءُ فَسَكَتَهُنَّ الحُسَينُ(ع)》
♦️هيهات! اگر صیادان مرغ قطا را باز مى گذاردند، آرام می گرفت.(۵)
اما در این میان حضرت سکینه(س) آرام نمی گرفت.
📋《هِيَ صَارِخَةٌ وَ کَانَ یُحِبُّهُ حُبَّاً شَدِیدَاً، فَضَمَّهَا إلَى صَدرِهِ وَ مَسَحَ دُمُوعَهَا》
♦️سكينه(س) همچنان شيون می کرد و امام حسين(ع) از آنجایی که او را بسيار دوست مى داشت، او را به سينه چسبانيد و اشكهايش را پاك كرد.(۶)
امام حسین(ع) آماده حرکت شد و قدری فاصله گرفت که در این هنگام، سکینه(س) گریه کنان به پدر عرض کرد :
📋《يَا أبَتَاه! قِف لِي هَنِيَئةََ لِأَتَزَوَّدَ مِنكَ، فَهَذَا وِدَاعُ لَا تَلَاقِي بَعدَه》
♦️پدر جان! لحظه ای صبر کن تا از تو بهره ای بگیرم! (تو را خوب ببینم) این وداعی است که بعد از آن دیداری نیست.
📋《وَانكَبَّت عَلَى يَديَهِ وَ رِجلَيهِ تَقَبَّلَهُمَا وَتَبكِي فَبَكَى الحُسَينُ(ع) رَحمَةََ لَهَا، ثُمَّ مَسَحَ دُمُوعُهَا بِكَمِّهِ وَأَخَذَهَا فَتَرَكَهَا فِي حِجرِه وَ مَسَحَ دُمُوعَها بِكَفِّهِ》
♦️سکینه(س) خود را روی دست و پای پدر انداخت و آنها را می بوسید و گریه می کرد.
امام حسین(ع) دلش به حال دخترش سوخت و ایشان نیز گریه کردند و سکینه(س) را به در آغوش کشیدند و به سینه مبارک چسبانید و پیشانی او را بوسید و اشکهایش را با دست مبارکش و سر آستین پاک کرد.(۷)
در این هنگام امام به دخترش فرمود :
📋《سَیَطُولُ بَعدِی یَا سَکِینَةَ فَاعْلَمِی
مِنْکِ الْبُکَاءُ إِذَا الْحَمَامُ دَهَانِی
لَا تُحْرِقِی قَلْبِی بِدَمْعِکِ حَسْرَهً
مَا دَامَ مِنِّی الرُّوحُ فِی جُثْمَانِی
وَ إِذَا قُتِلْتُ فَأَنْتِ أَوْلَى بِالَّذِی
تَأْتِینَهُ یَا خَیْرَهَ النِّسْوَانِ》
♦️ای سکینه! بدان که پس از من، گریه تو طولانی خواهد بود.
ادامه 👇
حضرت #سکینه سلام الله علیها
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ادامه 👆
تا زمانی که جان در بدن دارم مرا با اشک حسرت بار خود مسوزان.
ای بهترین زنان! آنگاه که من کشته شدم، تو برای گریه سزاوارتری!(۸)
امام حسین(ع) راهی میدان نبرد شد، طولی نکشید که مرکب ایشان به حالت خون آلود و پریشان، بدون امام(ع) به سمت خیمه ها آمد.
خوارزمی می نویسد :
📋《أَقْبَلَ فَرَسُ الحُسَینِ(ع) وَ قَدْ عَدَا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ أَنْ لَا یُؤْخَذَ فَوَضَعَ نَاصِیَتَهُ فِی دَمِ الحُسَینِ(ع) ثُمَّ أَقْبَلَ یَرْکُضُ نَحْوَ خَیْمَهِ النِّسَاءِ، وَ هُوَ یَصهَلُ وَ یَضْرِبُ الْأَرْضَ بِرَأْسِهِ عِنْدَ الْخَیْمَهِ》
♦️در روز عاشورا؛ اسب امام حسین(ع) از میان لشکر ابن سعد دوید که دستگیر نشود.
پیشانى خود را به خون آن بزرگوار رنگین نمود. سپس به سوی خیمه ی زنان تاخت و نزد خیمه شیهه میکشید و سر خود را به زمین مى کوبید.(۹)
امام زمان(عج) اینگونه وصف می کند :
📋《فَلَمَّا رَاَینَ النِّسَاءُ جَوَادَكَ مَخْزِيَّاً وَ نَظَرْنَ سَرْجِكَ عَلَيْهِ مَلْوِيّاً بَرَزْنَ مِنَ الْخُدُورِ ناشِراتِ الّشُعُورِ عَلَى الْخُدُودِ لاطِمَاتٍ لِلوُجُوهِ سافِراتٍ وَ بِالْعَويلِ دَاعِيَاتٍ》
♦️و زنان خیام مشاهده کردند که؛ اسب تو بلا زده به خیمه ها رسید و در حالی که زنان زين تو را بر اسب واژگونه يافتند، پس اهل خیام آمدند درحالی که خود را پريشان ساخته بودند و گیسوانشان را بر چهره ها ریخته بودند و سيلی بر صورت هايشان مي زدند و با صداي بلند گريه می کردند و ناله و فريادکنان تو را می خواندند.(۱۰)
گویی مرکب امام حسین(ع) آمده بود که خبر شهادت امام حسین(ع) را به اهل خیام برساند و آنان را به سمت قتلگاه ببرد.
در مقاتل آمده است که؛ سکینه(س) خود را بر بالین بدن بی جان پدر رساند.
«ابراهیم بن علی کفعمى» از حضرت سکینه(س) روایت مى کند که وقتی پدرم شهید شد، آن بدن نازنین را در آغوش گرفتم و حالت اغماء برایم روى داد، در آن حال شنیدم که پدرم مى فرمود :
📋《شِیْعَتِی مَهْمِا شَرِبْتُم مَاءِ عَذْبٍ فَأَذکُرُونِی،
اَوْ سَمِعْتُم بِغَرِیبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونِی》
♦️ای شیعیان من! هنگامی که آب گوارا نوشیدید، مرا یاد کنید.
و یا هنگامی که از غریبی یا شهیدی خبری شنیدید، بر من ندبه کنید.
📋《فَأَنَا السِّبْطُ الَّذِی مِنْ غَیْرِ جُرْمٍ قَتِلُونِی،
وَ بِجَردِ الخَیْلِ بَعْد القَتْلِ عَمْدَاً سَحِقُوُنِی》
♦️من، نوه ی رسول اکرم(ص) هستم که مرا بی گناه کشتند و پس از آن از روی عمد، مرا پایمال سمّ اسبان کردند.(۱۱)
📋《ثُمَّ إِنَّ سُكَيْنَةَ اعْتَنَقَتْ جَسَدَ أَبِيهَا الْحُسَيْنِ(ع) فَاجْتَمَعَتْ عِدَّةٌ مِنَ الْأَعْرَابِ حَتَّى جَرُّوهَا عَنْهُ》
♦️حضرت سكينه(س) پيكر پدرش امام حسين(ع) را در آغوش كشيد، اما گروهى از اعراب اجتماع كردند و سكينه(س) را از روی بدن پدرش کنار زدند.(۱۲)
حضرت سکینه(س) آخرین یادگار و بازمانده حادثه غم انگیز کربلاست.
هر چند امام محمدباقر(ع) نیز در کربلا حضور داشته است و یعقوبی در این باره نقل می کند که امام(ع) در پاسخ به سؤال فردی که از ایشان پرسید؛ آیا شما زمان امام حسین(ع) را درک کرده اید؟ فرمود :
📋《قُتِلَ جَدِّی الْحُسَینُ(ع) وَ لِی اَرْبَعُ سِنینَ وَ اِنّی لَاَذْكُرُ مَقْتَلَهُ وَ مَا نَالَنَا فِی ذَلِكَ الْوَقْتِ》
♦️هنگامی كه جدّم امام حسین(ع) به شهادت رسید، من چهار ساله بودم و جریان شهادت آن حضرت(ع) و آنچه در آن روز بر ما گذشت همه را به یاد دارم.(۱۳)
ولی امام محمد باقر(ع) در سال ۱۱۴ قمری به شهادت رسیده است.(۱۴)
و حضرت سکینه(س) در سال ۱۱۷ هجری وفات نموده است.(۱۵)
و از این جهت، ایشان آخرین بازمانده کربلا محسوب می شود.
تو کیستی؟ چراغ بهشت مدینه ای
آیینه دار حُسن حسینی، سکینه ای
باید به رتبه زینب ثانی بخوانمت
چون عمه ات به صبر نداری قرینه ای
در آسمان صبر فروزنده کوکبی
بین تمامی اُسرا رکن زینبی
دشمن ذلیل عزّ و وقار سکینه است
فریاد کربلای حسینی به سینه است
در مکتب مجاهدت و صبر و ابتلا
ایثار و استقامت و ایمان گزینه است
هر چند درد و رنج اسارت کشیده ای
تو خصم را به بند حقارت کشیده ای
هر خانه ای که هست رباب و سکینه اش
باشد صفای روضه شهر مدینه اش
قلب حسین و چشم و چراغ مدینه ای
سر تا قدم جلال و وقار و سکینه ای
👤سازگار
📚منابع :
۱)تاريخ مدينه دمشق ابن عساكر، ج۶۹، ص۱۱۹
۲)الإرشاد شيخ مفيد، ج۲، ص۱۳۵
۳)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۷
۴)مقتل الحسين(ع) مقرّم، ص۳۰۷
۵)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۷
۶)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۱۰۹
۷)المجالس الفاخرة، شرف الدين، ج۱، ص۲۸۵
۸)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۱۰۹
۹)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۲، ص۳۷
۱۰)بحار مجلسی، ج۴۵، ص۲۴۰
۱۱)المصباح کفهمی، ص۷۴۱
۱۲)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۸۰
۱۳)تاریخ یعقوبى، ج۲، ص۳۲۰
۱۴)فرق الشیعة نوبختی، ص۶۱
۱۵)تاریخدمشق ابن عساکر، ج۶۹، ص۴۲۱
منبع: اسنادالمصائب
حضرت #سکینه سلام الله علیها
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه /۶۲
🔸حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها
السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ(ص) السَّلامُ عَلَيْكِ يَا اُمَّ الاَئِمَّةِ النُجَبَاء، السَّلاَمُ عَلَيْکِ يَا فَاطِمَةَ الزَهرَاءَ(سَلامُ اللهِ عَلیهَا)
✅در روایات آمده است که حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در اواخر عمر شریفشان در دو جا تبسم و لبخند به لب داشتند.
1⃣هنگام شنیدن خبر شهادت خود از حضرت رسول اکرم(ص) :
در این باره عایشه در شرح لحظات آخر عمر رسول اکرم(ص) نقل می کند که؛
📋《دَعَا رَسُولُ اللهِ(ص) ابْنَتَهُ فاطِمَةَ(س) فَسارَّها، فَبَکَتْ، ثُمَّ سارَّها فَضَحِکَتْ، فَسَأَلْتُها عَنْ ذلِکَ》
♦️هنگامى که حضرت رسول اکرم(ص) بیمار شدند، در ساعات آخر عمر، دخترش فاطمه(سلام الله علیها) را به حضورش فراخواند و لحظاتی باهم به نجوا و صحبت محرمانه پرداختند، من از دور دیدم که فاطمه(سلام الله علیها) نخست گریه کرد و سپس خندید.
من از این کار تعجب کرده و از دختر رسول اکرم(ص) پرسیدم:
ای فاطمه(س)! با رسول خدا(ص) چه صحبتی کردید که اول گریه کردی و سپس خندیدی؟
او ابتدا از فاش کردن این موضوع خودداری کرد، ولی پس از رحلت رسول اکرم(ص) وقتی مجدد از او خواستم که آن را بگوید، گفت :
📋《أَمّا حَینَ بَکَیتُ فَإِنَّهُ أَخْبَرَنى أَنَّهُ مَیتٌ، فَبَکَیتُ، ثُمَّ أَخْبَرَنى أَنّى أَوَّلُ أَهْلِهِ لُحُوقًا بِهِ فَضَحِکْتُ》
♦️پدرم در مرحله نخست، از رحلت خود به من خبر داد و لذا گریه کردم، ولی سپس به من فرمود : اولین کسی که از خانواده ام به من ملحق می شود، تو هستی و لذا خنده نمودم.(۱)
2⃣هنگام ساخت تابوت به پیشنهاد «اسماء بنت عُمیس» :
در روایتی از «اسماء بنت عمیس» نقل شده است که بعد از شهادت حضرت رسول اکرم(ص)، حضرت فاطمه(سلام الله علیها) خطاب به اسماء فرمود :
📋《أَلَا تَرَیْنَ إِلَى مَا بَلَغْتُ؟ فَلَا تَحْمِلِینِی عَلَى سَرِیرٍ ظَاهِرٍ》
♦️آیا نمی بینی من در چه حالی هستم؟ مبادا مرا روی تختهای بگذارید که جنازه ام ظاهر باشد.
«گویا تابوتهای آن زمان همانند نردبانى بدون دیوار بوده، وجنازه را روى آن مىگذاشتند، و جنازه مشخّص مى شد و پارچه اى روى جنازه ى آنها مىانداختند و حجم جسم آنها از زیر پارچه پیدا بود، و هر کس آن ها را می دید تشخیص مى داد که آن مرده، مرد است یا زن!»
اسماء گفت :
📋《لَا لَعَمْرِی وَ لَکِنْ أَصْنَعُ نَعْشاً کَمَا رَأَیْتُ یُصْنَعُ بِالْحَبَشَةِ》
♦️نه! به جان خودم قسم! بلکه نظیر آن تابوتی را برای تو درست می کنم که در حبشه دیده بودم.
فاطمه(سلام الله علیها) فرمود :
📋《فَأَرِینِیهِ》
♦️پس نمونهی آن را به من نشان بده.
📋《فَأَرْسَلَتْ إِلَى جَرَائِدَ رَطْبَةٍ فَقُطِّعَتْ مِنَ الْأَسْوَاقِ ثُمَّ جَعَلَتْ عَلَى السَّرِیرِ نَعْشاً وَ هُوَ أَوَّلُ مَا کَانَ النَّعْشُ فَتَبَسَّمَتْ وَ مَا رُئِیَتْ مُتَبَسِّمَةً إِلَّا یَوْمَئِذِِ》
♦️اسماء افرادی رد فرستاد تا از بازار شاخه های تازهی خرما آوردند و آن تابوتی را که در حبشه دیده بود را ساخت و آن اوّلین تابوتی بود که ساخته شد.
حضرت فاطمه(سلام الله علیها) پس از دیدن آن تابوت خندان شد و هیچ وقت غیر از آن موقع خندان نشده بود.(۲)
در روایتی دیگر آمده که حضرت(سلام الله علیها) وقتی تابوت را مشاهده نمود، به اسماء فرمود :
📋《اُسْتُرِينِي سَتَرَكِ اَللَّهُ مِنَ اَلنَّارِ》
♦️حجم بدنم را بپوشان که خداوند متعال بدنت را از آتش دوزخ مستور گرداند.(۳)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
ای خوش آن روزی که ما، در خانه مادر داشتیم
دیده از دیدار رخشارش، منور داشتیم
هر کسی جسم عزیزش روز بر دارد، ولی
ما که جسم مادر خود را به شب برداشتیم
کاش آن روزی که مادر گفت: پهلویم شکست!
ما دم در، حق حفظ جان مادر داشتیم
کاش آن روزی که تنها مادر ما را زدند
ما یکی را در میان کوچه، یاور داشتیم
کاش محسن را نمیکشتند، تا ما غنچه یی
یادگار از آن گل رعنای پرپر داشتیم
کاش آن ساعت که دانستیم بی مادر شدیم
جای آغوشش به خاک تیره، بستر داشتیم
این در و دیوار میگرید به حال ما، که ما
مادری بشکسته پهلو پشت این در داشتیم
مادر ما، رفت از دنیا در آن حالی که ما
گریه بر حالش سر قبر پیمبر داشتیم
👤سازگار
📚منابع :
۱)امالی شیخ طوسی، ص۴۰۰
۲)کشف الغمّه اربلی، ج۱، ص۵۰۳
۳)تهذیب الاحکام طوسی، ج۱، ص۴۶۹
منبع: اسنادالمصائب
حضرت #فاطمه_الزهرا سلام الله علیها
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه /۶۳
🔸حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها
✅شیخ صدوق روایت كرده است که؛
وقتى حضرت رسول اکرم(ص) از رحلت کرد، بلال حبشی از گفتن اذان خوددارى نمود و گفت : من بعد از رسول خدا(ص) دیگر براى احدى اذان نخواهم گفت.
روزى حضرت فاطمه(س) فرمود :
📋《إِنِّی أَشْتَهِی أَنْ أَسْمَعَ صَوْتَ مُؤَذِّنِ أَبِی بِالْأَذَانِ!》
♦️دوست دارم صداى اذان مؤذن پدرم را بشنوم.
وقتی این سخن فاطمه(س) به گوش بلال رسید، بلافاصله مشغول گفتن اذان شد.
هنگامى كه بلال دو مرتبه گفت؛ «اللَّهُ أَكْبَرُ»
حضرت فاطمه(س) به یاد روزگاری که بلال برای پدرش رسول اکرم(ص) اذان میگفت، افتاد و گریست.
اما زمانى كه بلال گفت :
«أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ(ص)»
📋《شَهَقَتْ فَاطِمَةُ(س) وَ سَقَطَتْ لِوَجْهِهَا وَ غُشِیَ عَلَیْهَا》
♦️فاطمه(س) صیحه اى زد و با صورت به زمین افتاد و از هوش رفت.
در این هنگام مردم به بلال گفتند :
📋《أَمْسِكْ یَا بِلَالُ! فَقَدْ فَارَقَتِ ابْنَةُ رَسُولِ اللَّهِ(ص) الدُّنْیَا وَ ظَنُّوا أَنَّهَا قَدْ مَاتَتْ فَقَطَعَ أَذَانَهُ وَ لَمْ یُتِمَّهُ》
♦️بلال از گفتن اذان خوددارى كن! زیرا فاطمه(س) دختر پیغمبر(ص) رحلت كرد.
مردم فكر كردند كه فاطمه(س) از دار دنیا رفته است و بلال به ناچار اذان را تمام نكرده، قطع نمود.
پس از آنكه فاطمه(س) به هوش آمد به بلال فرمود : اذان را تمام كن!
ولى بلال نپذیرفت و به آن حضرت(س) گفت :
📋《یَا سَیِّدَةَ النِّسْوَانِ! إِنِّی أَخْشَى عَلَیْكِ مِمَّا تُنْزِلِینَهُ بِنَفْسِكِ إِذَا سَمِعْتِ صَوْتِی بِالْأَذَانِ فَأَعْفَتْهُ عَنْ ذَلِكَ》
♦️اى برترین زنان! من از اینكه هر گاه صداى اذان مرا مى شنوى و این همه ناراحت مى شوى، مى ترسم.
لذا حضرت فاطمه(س) بلال را معاف نمود.(۱)
🏴اینجا حضرت فاطمه(س) فقط صدای اذانی را شنید که بلال نام پدر گرامیشان را در آن، به احترام یاد کرده بود، ولی این مصیبت به قدری برای ایشان سنگین بود، که توان ایستادن نداشت و از هوش رفت و زنان مدینه برای دلداری و تسلّی خاطر ایشان، اطراف حضرت(ع) را گرفتند و برای زیارت مزار حضرت رسول اکرم(ص)، به سمت قبر مطهر ایشان بردند.
ولی دلها بسوزد برای عمّه ی سادات، حضرت زینب کبری(س) که در شام با صدای ساز و دهل و طبل و دف و بوق از برادرش یاد کردند.
و وقتی احساس دلتنگی می کرد سر بریده ی برادرش را در مقابل خودش، بر روی نیزه مشاهده می کرد.
در مقاتل آمده است؛
وقتی کاروان اسرای اهل بیت(علیهم السلام) بعد از طی مسیر طولانی و پرمشقّت از کوفه تا شام، بعد از عبور از منازلی، به شام و مرکز خلافت بنی امیه، رسیدند، آن روز، روز اوّل ماه صفر بود که سر مبارک امام حسين(ع) را به شام وارد کردند.
📋《وَ هُوَ عَيدٌ عِندَ بَنِي أُمَيَّةَ》
♦️آن روز، نزد بنى أَميّه، عيد بود.(۲)
📋《فَوَقَفُوهُم عَن الدُخُولِ ثَلاثَةَ أَیّامِِ وَ حَبَسُوُهُم هُنَاکَ، حَتَّى تَتَوَفَّرَ زِینَةَ الشَّامِ》
♦️اهل بیت(علیهم السلام) را سه روز پشت دروازه شام نگه داشتند، و آنها را در آنجا به بند کشیدند.
در این حین شهر را به بهترین شکل زینت کردند.
📋《ثُمَّ خَرَجَ الرِجَالُ والنِسَاءُ، والأَصَاغِرُ والأَکابِرُ، والوُزَرَاءُ وَالأُمَرَاءُ، وَالیَهُودُ وَالمَجُوسُ والنَصَارَى وسَائرُ المِلَلِ، إلَى التَفرُّجِ ومَعَهُم الطُّبُولُ وَالدُّفُوفُ وَالبُوقَاتُ وَالمَزامِیرُ، وَسَائِرُ آلَاتِ اللَهوِ والطَرَبِ》
♦️سپس زنان و مردان شامی، بزرگ و کوچکشان، وزیران و امیران، یهودیان و مسیحیان، برای دیدن اسراء از خانه هایشان خارج شدند، در حالی آلات غناء از جمله دف و طبل و بوق و دهل به همراه داشتند.(۳)
📋《وَ هُم فَرِحُونَ مُستَبشِرُونَ وَ عِندَهُم نِسَاءُ یَلعَبنَ بِالدُفُوفِ والطُبُولِ》
♦️اهل شام در نهایت شادمانی و خوشحالی بودند و در بین آنها زنانی مشاهده می شد که با دف و طبل مشغول رقّاصی بودند.(۴)
در این روز، چه بی حرمتی ها که به خاندان اهل بیت(علیهم السلام) صورت نگرفت!
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
اذان بگو كه، یاس كبود دلتنگ است
اذان بگو كه اذان تو ،آسمان رنگ است
اذان بگو كه پس از رحلت رسول خدا
مصاحب دل من، ناله ی شباهنگ است
اذان بگو به صدای بلند، افشا كن
كه پشت پرده ایمان، فریب و نیرنگ است
اذان بگو كه بدانند بعد پیغمبر(ص)
نصیب آینه های خدا نما سنگ است
نه من غبار یتیمی نشسته بر رویم
ببین جمال آینه هایم مكّدر از زنگ است
بگو كه فاطمه(ص) در حشر اگر ناز كند
كُمیت جمله شفاعت كنندگان لنگ است
بگو كه فاطمه این یكی دو روز مهمان است
سفر به خیر بگویید وقت ما تنگ است
👤غفور زاده
۱)من لا یحضره الفقیه شیخ صدوق، ج۳، ص۱۳۷
۲)المصباح کفهمی، ص۵۱۰
۳)حیاة الامام الحسین(ع) قُرشی، ج۳، ص۳۶۹
۴)بحارمجلسی، ج۴۵، ص۱۲۷
حضرت #فاطمه_الزهرا سلام الله علیها
حضرت #زینب علیها السلام
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه /۶۴
🔸حضرت رباب علیها السلام
🔹️🔷️《السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا رَبَابَ بِنتَ إِمرَؤُالقَیسِ وَ رَحْمَةُ اَللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ》🔷️🔹️
✅امام علی(علیه السلام) می فرماید :
هنگام رحلت حضرت رسول اکرم(ص)، وقتی بدن مطهر ایشان را که غسل می دادم، پیراهن مبارکش را به عنوان تبرّک نزد خود نگاه داشتم.
حضرت فاطمه(سلام الله علیها) نیز از این ماجرا باخبر بود و هرگاه دلتنگ پدر می شد، آن پیراهن را طلب می کرد و می فرمود :
📋《أَرِنِی الْقَمِیصَ》
♦️ پیراهن پدرم را به من نشان بده.
هرگاه پیراهن را به ایشان می دادم، آن را به آغوش می کشید و می بویید و می گریست.
📋《فَإِذَا شَمَّتْهُ غُشِیَ عَلَیْهَا فَلَمَّا رَأَیْتُ ذَلِکَ غَیَّبْتُهُ》
♦️و هرگاه هم پیراهن را می بویید، [از شدت حزن و اندوه فراق] بیهوش می شد، و من هم وقتی این حالت را دیدم، به ناچار آن پیراهن را از چشمان او پنهان کردم.(۱)
🏴یا فاطمه زهرا(سلام الله علیها)!
شما هر وقت پیراهن پدر بزرگوارتان را می دیدید، تاب نمی آوردید و از شدت حُزن میگریستید و وقتی آن را به آغوش می کشیدید، تسکین می یافتید، اما دلا بسوزد به حال رباب(سلام الله علیها)، آن هنگام که بعد از واقعه ی کربلا، وقتی به همراه اسرای کربلا به کوفه رسید، در مجلس عبیدالله بن زیاد، وقتی آن لعین با چوب خیزران بر لب و دندان مطهر امام حسین(علیه السلام) جسارت کرد، رباب(سلام الله علیها) این صحنه را دید، و بی تاب شد.
در این هنگام؛
📋《أَخَذَتِ الرَّأسَ وَ وَضَعَتْهُ فِی حَجْرِهَا وَ قَبَّلَتْهُ》
♦️سر مبارک امام حسین(علیه السلام) را برداشت و به آغوش کشید و بوسید و نوحه سرایی کرد و گفت :
📋《وَاحُسَيناً! فَلَا نَسِيتُ حُسَينَاً
أَقصَدَتْهُ أَسِنَّةُ الأَعدَاءِ
غادَرُوهُ بِكَرْبَلَاءَ صَرِيعَاً
لَا سَقَى اللَّهُ جَانِبَي كَرْبَلاءَ》
♦️وا حسینا! هیچ گاه حسین(ع) را از یاد نخواهم برد، که نیزههای دشمنان، بدن او را چاک چاک کرده است.
در کربلا به نیرنگ، او را بر زمین زدند. خداوند، کران تا کران کربلا را سیراب نکند!(۲)
پس از واقعه ی عاشورا نیز، حضرت رباب(سلام الله علیها) بسیار اندوهگین بودند و سوز ایشان باعث شد سروده هایی برای همسرشان داشته باشند.
📋《اِنَّ الَّذِّی کَانَ نُورَاً یُسْتَضَاءُ بِهِ
بِکَرْبَلاءَ قَتِیلٌ غَیْرُ مَدْفوُنٍ
سِبْطَ النَّبِیِّ(ص) جَزَاکَ اللَّهُ صَالِحَةً
عَنَّا وَ جُنِّبْتَ خُسْرَانَ الْمَوَازِینِ
قَدْ کُنْتَ لِی جَبَلاً صَعْباً اَلوُذُ بِهِ
وَ کُنْتَ تَصْحَبُنَا بِالرَّحِمِ وَ الّدِّینِ
مَنْ لِلْیَتَامَی وَ مَنْ لِلسَّائِلینَ وَ مَنْ
یَعْنَی وَ یَأوی اِلَیْهِ کُلُ مِسْکِینٍ
وَ اللَّهِ لَا اَبْتَغی صِهْرَاً بِصِهْرِکُمْ
حَتَّی اُغَیَّبَ بَیْنَ الرَّمْلِ وَ الطِّینِ》
♦️حسین(علیه السلام) که نور پرفروغی بود، در کربلا شهید شد و بدون دفن افتاده است.
ای فرزند نبی(ص)! خداوند از سوی ما جزای نیکت دهد، و از خُسران میزان دورت بدارد.
حسین(ع) جان! تو برای من به منزله ی کوه محکمی بودی که به تو پناه می آوردم، و در مصاحبت و رفتار با دین و مهربانی معاشرت می کردی.
بعد از این یتیمان و دردمندان به کجا پناه برند؟ و مستمندان و مسیکنان کدام دری را بکوبند؟
ای همسر عزیزم! تو آن چنان در دل من جای گرفته ای که سوگند به خدا جز تو را رغبت نمی کنم، و به غیر از حسین(ع) دل به کسی نبندم تا زیر خاکها دفن شوم.(۳)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
دستان بی رمق و نگاهی که سو نداشت
در گوشه ای نشسته و رنگی به رو نداشت
بر دیده اش بارش باران اشک بود
در قاب چشم خون شده اش عکس مَشک بود
حال و هوای زندگی او که تیره شد
در آن غروب سرد به یک نیزه خیره شد
هق هق! شکست بغض گلویش، زحال رفت
ایام خوب زندگیش چون خیال رفت
رخساره اش حکایت حالی خراب بود
مرثیه خوان ماهی تشنه، رباب بود
آری رباب ساز غم و ناله و بلا
محزون ترین ترانه ی صحرای کربلا
حالا رباب ماند و اسیری و چشم تر
گهواره ای و غارت اشرار بی پدر
👤محمد جواد مهدوی
📚منابع :
۱)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۱، ص۱۲۱
۲)تذكرة الخواصّ ابن جوزی، ص۲۶۰
۳)الأغانی ابوالفرج اصفهانی، ج۱۶، ص۱۴۹
منبع : اسناد المصائب
حضرت #فاطمه_الزهرا سلام الله علیها
حضرت #رباب علیها السلام
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه /۶۵
🔸حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها
《السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ(ص) السَّلامُ عَلَيْكِ يَا اُمَّ الاَئِمَّة النُجَبَاء، السَّلاَمُ عَلَيْکِ يَا فَاطِمَهَ الزَهرَاء(سلام الله علیها)》
✅«ورقة بن عبدالله ازدی» نقل می کند که؛ در طی سفری که به قصد حج، به مکه داشتم، «فضّه نوبیة» کنیز حضرت فاطمه(سلام الله علیها) را در حین طواف دیدم.
گفتم : ای فضّه! از سرورت فاطمه(س) و آنچه هنگام وفاتش و پس از وفات پدرش محمّد(ص)، دیدهای برایم سخن بگو!
در این هنگام؛ فضّه که این سخن را شنید، اشک چشمانش را فرا گرفت و صدای نالهاش بلند شد و گفت :
📋《لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهُ(ص) افْتَجَعَ لَهُ الصَّغِيرُ وَ الْكَبِيرُ وَ كَثُرَ عَلَيْهِ الْبُكَاءُ وَ قَلَّ الْعَزَاءُ وَ عَظُمَ رُزْؤُهُ عَلَى الْأَقْرِبَاءِ وَ الْأَصْحَابِ وَ الْأَوْلِيَاءِ وَ الْأَحْبَابِ وَ الْغُرَبَاءِ وَ الْأَنْسَابِ وَ لَمْ تَلْقَ إِلَّا كُلَّ بَاكٍ وَ بَاكِيَةٍ وَ نَادِبٍ وَ نَادِبَةٍ》
♦️وقتی رسول اکرم(ص) از دنیا رفت، کوچک و بزرگ در مرگ او اندوهگین شدند؛ گریه، بسیار و شکیبایی، اندک شد. مصیبت از دست دادن او بر خویشان، اصحاب، دوستان و غریبه هم سنگین بود. مرد و زنی را نمیدیدی، مگر در حالت گریه و زاری.
📋《وَ لَمْ يَكُنْ فِي أَهْلِ الْأَرْضِ وَ الْأَصْحَابِ وَ الْأَقْرِبَاءِ وَ الْأَحْبَابِ أَشَدَّ حُزْناً وَ أَعْظَمَ بُكَاءً وَ انْتِحَاباً مِنْ مَوْلَاتِي فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ(س)》
♦️در میان زمینیان، اصحاب، خویشان و دوستان کسی غمزدهتر و گریه و ناله کنندهتر از سرورم فاطمه(س) نبود؛ اندوه او پیوسته تازه تر و بیشتر و گریهاش شدیدتر میشد.
📋《وَ كَانَ حُزْنُهَا يَتَجَدَّدُ وَ يَزِيدُ وَ بُكَاؤُهَا يَشْتَدُّ فَجَلَسْتُ سَبْعَةَ أَيَّامٍ لَا يَهْدَأُ لَهَا أَنِينٌ وَ لَا يَسْكُنُ مِنْهَا الْحَنِينُ》
♦️هفت روز نشسته بود، صدای نالهاش آرام نمی گرفت و شیون او پایان نداشت.
📋《كُلُّ يَوْمٍ جَاءَ كَانَ بُكَاؤُهَا أَكْثَرَ مِنَ الْيَوْمِ الْأَوَّلِ فَلَمَّا فِي الْيَوْمِ الثَّامِنِ أَبْدَتْ مَا كَتَمَتْ مِنَ الْحُزْنِ فَلَمْ تُطِقْ صَبْراً إِذْ خَرَجَتْ وَ صَرَخَتْ فَكَأَنَّهَا مِنْ فَمِ رَسُولِ اللَّه(ص) تَنْطِقُ》
♦️هر روز گریهاش از روز قبل بیشتر میشد.
وقتی روز هشتم شد غصّههای نهانی خویش را آشکار کرد.
تاب نیاورد و از خانه بیرون آمد و ناله زد؛ گویی با زبان رسول اکرم(ص) سخن میگفت.
📋《فَتَبَادَرَتِ النِّسْوَانُ وَ خَرَجَتِ الْوَلَائِدُ وَ الْوِلْدَانُ وَ ضَجَّ النَّاسُ بِالْبُكَاءِ وَ النَّحِيبِ وَ جَاءَ النَّاسُ مِنْ كُلِّ مَكَانٍ وَ هِيَ ع تُنَادِي وَ تَنْدُبُ أَبَاهُ وَا أَبَتَاهْ! وَا صَفِيَّاهْ! وَا مُحَمَّدَاهْ! وَا أَبَا الْقَاسِمَاهْ!》
♦️زنان و دختران و پسران به سوی او شتافتند و صدای مردم به گریه و شیون بلند شد.
مردم از هر سوی گرد آمدند، و فاطمه(س) همواره فریاد می زد و بر پدرش خویش زاری و شیون میکرد و می فرمود : آه پدرم! آه برگزیدهی خدا! آه محمّد! آه آبالقاسماه!
سپس به سوی قبر مطهر رسول اکرم(ص) روی آورد؛ در حالی که لباس او به پایش می پیچید و از شدّت گریه چشمش جایی را نمی دید، تا آن که نزدیک قبر پدرش محمّد مصطفی(ص) شد.
در این هنگام زهرای مرضیه(س) خطاب به قبر مطهر پدر عرضه داشت :
📋《اِنَّ حُزْنِی عَلَیکَ حُزْنٌ جَدیدٌ
وَ فُؤادِی واللَّه صَبّ عَنِیدٌ
کُلُّ یَوْمٍ یَزیدُ فِیهِ شُجُونِی
وَاکْتِیابِی عَلَیْکَ لَیْسَ یَبِیدُ
یا اَبَتاهُ! مَنْ لِلْاَرامِلِ وَالْمَساکِینِ
وَ مَنْ لِلاُمَّةِ اِلی یَوْمِ الدِینِ
یا اَبتاهُ! اَمْسَیْنا بَعْدَکَ مِنَ الْمُسْتَضْعَفِینَ
یا اَبَتاهُ اَصْبَحْتُ النّاسُ عَنا مُعْرِضینَ
فَاَیُّ دَمْعَةٍ لِفِراقِکَ لا تُنْهَمِلُ
اَیُّ حُزْنٍ بَعْدَکَ لا یَتّصِلُ》
♦️حزن من هر روز در مصیبت تو تازه است، و قلبم به خدا قسم، سوزان و دگرگون است، هر روز اندوه من از مصیبت تو زیاد می شود، و حزن من از فراق تو هرگز تمام نمی شود.
ای پدر جان! بعد از تو، زنان بی سرپرست و مستمندان به چه کسی پناه ببرند؟
و چه کسی تا روز قیامت به فریاد امّت می رسد؟
ای پدر جان! بعد از تو ما را تضعیف کردند، و صبح کردیم، مردم از ما روی گرداندند!
[ای پدر عزیز!] کدام اشک است که از فراق تو، روان نیست و کدام اندوه است که بعد از تو، پیاپی نیست؟
سپس ؛
📋《ثُمَّ رَجَعَتْ إِلَى مَنْزِلِهَا وَ أَخَذَتْ بِالْبُكَاءِ وَ الْعَوِيلِ لَيْلَهَا وَ نَهَارَهَا وَ هِيَ لَا تَرْقَأُ دَمْعَتُهَا وَ لَا تَهْدَأُ زَفْرَتُهَا》
♦️آنگاه حضرت فاطمه(س) به منزل برگشت، در حالی که شبانه روز گریه میکرد و هرگز اشکش خشک نشد و نالهاش آرام نگرفت.
ادامه 👇
حضرت #فاطمه_الزهرا سلام الله علیها
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ادامه 👆
بزرگان مدینه گرد آمده، به حضور امیر المؤمنین(ع) رسیدند و گفتند :
📋《يَا أَبَا الْحَسَنِ(ع)! إِنَّ فَاطِمَةَ(س) تَبْكِي اللَّيْلَ وَ النَّهَارَ فَلَا أَحَدٌ مِنَّا يَتَهَنَّأُ بِالنَّوْمِ فِي اللَّيْلِ عَلَى فُرُشِنَا وَ لَا بِالنَّهَارِ لَنَا قَرَارٌ عَلَى أَشْغَالِنَا وَ طَلَبِ مَعَايِشِنَا وَ إِنَّا نُخْبِرُكَ أَنْ تَسْأَلَهَا إِمَّا أَنْ تَبْكِيَ لَيْلًا أَوْ نَهَاراً》
♦️ای اباالحسن(ع)! فاطمه(س) شب و روز گریه میکند، از این رو خواب شبانه در رختخواب، بر هیچ کدام ما گوارا نیست و به هنگام کار و طلبِ معیشتِ روزانه آرامش نداریم.
از فاطمه بخواه یا شب گریه کند یا روز!
امیر المؤمنین(ع) فرمود : مطلوب شما را انجام خواهم داد.
پس امیرالمؤمنین(ع) به سوی خانه آمد و به حضور فاطمه(س) رسید؛ در حالی که آن حضرت(س) از گریه آرام نمیگرفت و تسلیت دیگران او را سودی نمیرساند؛ امّا چون امیرالمؤمنین(ع) را دید، اندکی آرام گرفت.
امیرالمؤمنین(ع) فرمود :
ای دختر پیامبر خدا(ص)! بزرگان مدینه از من درخواست کردهاند که از تو بخواهم یا شب گریه کنی یا روز!
حضرت فاطمه(س) فرمود :
📋《يَا أَبَا الْحَسَنِ(ع)! مَا أَقَلَّ مَكْثِي بَيْنَهُمْ وَ مَا أَقْرَبَ مَغِيبِي مِنْ بَيْنِ أَظْهُرِهِمْ فَوَ اللَّهِ لَا أَسْكُتُ لَيْلًا وَ لَا نَهَاراً أَوْ أَلْحَقَ بِأَبِي رَسُولِ اللَّهِ(ص)》
♦️ای اباالحسن! چه اندک است مدّت اقامت من بین این مردم و چه نزدیک است نهان شدن من از میان ایشان!
به خدا سوگند! هرگز ساکت ننشینم تا این که به پدرم رسول خدا (ص) ملحق شوم.
📋《ثُمَّ إِنَّهُ بَنَى لَهَا بَیْتاً فِی الْبَقِیعِ نَازِحاً عَنِ الْمَدِینَهِ یُسَمَّى «بَیْتَ الْأَحْزَانِ» وَ کَانَتْ إِذَا أَصْبَحَتْ قَدَّمَتِ الْحَسَنَ(ع) وَ الْحُسَیْنَ(ع) أَمَامَهَا، وَ خَرَجَتْ إِلَى الْبَقِیعِ بَاکِیَه فَلَا تَزَالُ بَیْنَ الْقُبُورِ بَاکِیَهً وَ سَاقَهَا بَیْنَ یَدَیْهِ》
♦️سپس امیرالمؤمنین(ع)، دور از مدینه، در بقیع برای فاطمه خانهای ساخت که «بیت الأحزان» یعنی خانهی غمها نامیده شد.
فاطمه (ع) صبحگاهان، حسن و حسین(ع) را پیش انداخته به سوی بقیع میشتافت و در بین قبرها گریه میکرد. وقتی شامگاهان میرسید، حضرت امیرالمؤمنین(ع) به سراغشان می آمد و او را به منزل باز می گرداند.(۱)
داغ شهادت حضرت رسول اکرم(ص) چنان سنگین بود که حضرت فاطمه(س) شبانه روز در فراق پدر گرامیشان می گریستند.
در روایتی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که؛
📋《اَلْبَكَّاءُونَ خَمْسَةٌ : آدَمُ(ع) وَ يَعْقُوبُ(ع) وَ يُوسُفُ(ع) وَ فَاطِمَةُ(س) بِنْتُ مُحَمَّدٍ(ص) وَ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ(ع)》
♦️گريه كنندگان پنج نفرند : آدم(ع) و يعقوب(ع) و يوسف(ع) و حضرت فاطمه(س) وامام سجاد(علیه السلام)!(۲)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
خواستم خنده کنم ماتم طاها نگذاشت
خواستم گریه کنم طعنه ی اعدا نگذاشت
خواستم داد دل فاطمه گیرم ز عدو
حکمت و مصلحت خالق یکتا نگذاشت
آن زمانی که در خانه عدو آتش زد
خواستم من بروم ام ابیها نگذاشت
آن زمانی که گل و غنچه ی من پرپر شد
خواستم داد زنم ناله ی اسما نگذاشت
دیدن میخ در خانه مرا آتش زد
خواستم جان بدهم زینب کبری نگذاشت
دست از غسل کشیدم که به من فرصت آه
صورت نیلی و آن سینه ی سینا نگذاشت
خصم می خواست مرا جانب مسجد ببرد
تا نفس داشت درآن معرکه زهرا نگذاشت
آن زمانی که عدو فاطمه ام را می زد
چاره ای صبربه من غیر تماشا نگذاشت
خواستم قصه ی آن کوچه بپرسم ز حسن
ترس جان دادن آن شاهد تنها نگذاشت
👤ژولیده نیشابوری
📚منابع :
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۷۴
۲)بحارالانوار مجلسی، ج۱۲، ص۳۱۱
منبع:اسناد المصائب
حضرت #فاطمه_الزهرا سلام الله علیها
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه /۶۶
🔸حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها
🔹🔷《اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ(سَلامُ اللهِ عَلیهَا) سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ》🔷🔹
✅«ابوالعاص» شوهر «زینب» ربیبه حضرت رسول اکرم(ص) بود که در جنگ بدر در صف مشرکان حضور داشت و به اسارت مسلمانان درآمد.
هنگامی که مردم مکه برای آزادی اسیران، فِدیه خواستند، زینب هم گردن بندی را که هنگام ازدواج از حضرت خدیجه(س) دریافت کرده بود را برای آزادسازی ابوالعاص فرستاد.
رسول اکرم(ص) پس از کسب موافقت مسلمانان، ابوالعاص را آزاد ساخت و اموال زینب را نیز پس فرستاد و از ابوالعاص پیمان گرفت که پس از مراجعت به مکه، شرایط مسافرت زینب را به مدینه فراهم سازد.
ابوالعاص پس از بازگشت به مکه، زینب را همراه با یاران رسول اکرم(ص) به مدینه فرستاد.
رسول اکرم(ص) به «زید بن حارثه» و گروهی از انصار، مأموریت داد که در هشت مایلی مکه توقف کنند و هر موقع کجاوه زینب به آن جا رسید، او را به مدینه بیاورند.
قریش از خروج دختر رسول اکرم(ص) از مکه آگاه شدند و گروهی تصمیم گرفتند که او را از نیمه راه باز گردانند.
«هبار بن اسود» با گروهی خود را به کجاوه زینب رساند و نیزه خود را بر کجاوه دختر رسول اکرم(ص) کوبید.
زینب از ترس آن، کودکی را که در رحم داشت، سقط کرد و به مکه بازگشت. رسول اکرم(ص) پس از شنیدن این خبر سخت ناراحت شد و در فتح مکه (با این که همه را بخشید و آزاد نمود) خون قاتل فرزند زینب را مباح شمرد.(۱)
ابن ابی الحدید معتزلی در این باره می گوید :
من این جریان را برای استادم «ابوجعفر نقیب» خواندم، او گفت :
📋《إِذَا كَانَ رسولالله(ص) أَبَاحَ دَمَ هبار بْنِ الْأَسْوَدِ لِأَنَّهُ رَوَّعَ زَيْنَبَ فَأَلْقَتْ ذَا بَطْنِهَا؛ فَظَهَرَ الْحَالِ أَنَّهُ لَوْ كَانَ حَيّاً لأباح دَمُ مَنْ رَوَّعَ فَاطِمَةَ(س) حَتَّى أَلْقَتْ ذَا بَطْنِهَا》
♦️وقتی که حضرت رسول اکرم(ص) خون کسی که دخترش زینب را ترسانید و او سقط جنین کرد را مباح شمرد، قطعا اگر زنده بود خون کسی را که دخترش فاطمه(س) را ترسانید و در نتیجه باعث شد فرزندش را سقط کند، حتما مباح می شمرد.(۲)
حتی در منابع اهل سنت آمده است که وقتی غاصبین و مهاجمین به در خانه حضرت فاطمه(س) هجوم آوردند، و حضرت(س) را بین در و دیوار قرار دادند و مجروح ساختند.
📋《إنَّ عُمَرَ رَفَسَ فَاطِمَةَ(س) حَتَّی أسْقَطَتْ بِمُحْسِنٍ》
♦️عُمر لگدی بر حضرت فاطمه(س) زد، در نتیجه، فاطمه(س) فرزندی که در رحم داشت، سقط شد.(۳)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
غنچه پرپر گشته بود و گل جدا افتاده بود
پشت در، جان علیِّ مرتضی افتاده بود
دست مولا بسته و بیت ولایت سوخته
آیه ای از سوره ی کوثر جدا افتاده بود
فاتح خیبر برای حفظ قرآن در سکوت
کل قرآن در میان کوچه ها افتاده بود
مادر مظلومه میپیچید پشت در به خود
دختر معصومه زیر دست و پا افتاده بود
غیر زهرا، غیر محسن، غیر آتش، غیر در
کس نمیداند که پشت در چه ها افتاده بود
👤سازگار
📚منابع :
۱)سیرة النبی(ص) ابن هشام، ج۲، ص۳۰۸/
انساب الاشراف بلاذری، ج۱، ص۳۹۷
۲)شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۱۹۳
۳)لسان المیزان ابن حجر عسقلانی، ج۱، ص۴۰۶/
سیر اعلام النبلاء ذهبی، ج۱۵، ص۵۷۸
منبع:اسناد المصائب
حضرت #فاطمه_الزهرا سلام الله علیها
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه /۶۷
🔸حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها
《السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ(سَلامُ اللهِ عَلَیهِمَا) سَیِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ》
✅«محمد بن اسماعیل بخاری» در صحیح خود نقل می کند که؛
وقتی حضرت رسول اکرم(ص) در سرزمین «ابطح» بود، برای آن حضرت(ص) خیمه ای سرپا کرده بودند، در این حال بلال اذان نماز گفت و حضرت(ص) مشغول وضو شد، و اصحاب به سمت حضرت(ص) هجوم می آوردند.
📋《وَ کَادُوُا یَقتَتِلُونَ عَلَی وُضُوئِهِ》
♦️نزدیک بود مسلمانان، بر سر به دست آوردن آب وضوی آن حضرت(ص) با یکدیگر بجنگند.
آنان دست خود را دراز می کردند و به قطراتی که از دست مبارک ایشان سرازیر می شد، تبرّک می جستند.(۱)
یعنی تا زمانی که پیامبر اکرم(ص) در قید حیات بود، خود ایشان و اهل بیت ایشان، محبوب بودند و حرمتی در بین مردم داشتند.
بعد از شهادت پیامبر اکرم(ص) در طی این همه بی حرمتی ها به اهل بیتِ پیامبر اکرم(ص)، حضرت فاطمه(س) در خطاب به مهاجر و انصار در طی خطبه ای فرمود :
📋《اَلْمَرُء یُحْفَظُ فِی وُلْدِهِ》
♦️حفظ حرمت هر کسی در حفظ فرزندان اوست!(۲)
از ابن عباس روایت شده است که؛
در زمان حیات حضرت رسول اکرم(صلوات الله علیه و آله) وقتی که زمان رحلت ایشان نزدیک شد؛
📋《بَكَى حَتَّى بَلَّتْ دُمُوعُهُ لِحْیَتَهُ》
♦️آن حضرت(ص) به قدرى گریست كه محاسن مباركش تَر شد.
به ایشان عرض شد :
📋《یَا رَسُولَ اللَّهِ(ص)! مَا یُبْكِیكَ؟》
♦️ای رسول الله(ص)! چرا گریه مى كنید؟
ایشان فرمودند :
📋《أَبْكِی لِذُرِّیَّتِی وَ مَا تَصْنَعُ بِهِمْ شِرَارُ أُمَّتِی مِنْ بَعْدِی كَأَنِّی بِفَاطِمَةَ(سَلَامُ اللهِ عَلَیهَا) بِنْتِی وَ قَدْ ظُلِمَتْ بَعْدِی وَ هِیَ تُنَادِی : یَا أَبَتَاهْ! فَلَا یُعِینُهَا أَحَدٌ مِنْ أُمَّتِی!》
♦️براى ذرّیّه و فرزندانم و آن ستم هایى كه از جفاكاران امّتم بعد از من به ایشان مى رسد، مى گریم.
گویا مى بینم دخترم فاطمه(سلام الله علیها) بعد از من مظلوم واقع شده، هر چه صدا مى زند : پدر جان! اما احدى از امّتِ من، به فریاد او نمى رسد.(۳)
🏴حضرت رسول اکرم(ص) کدام واقعه را پیش بینی می کردند و از کدام واقعه سخن می گفتند؟!!
از همان واقعه ای که بعد از شهادت رسول اکرم(ص)، در حالی که ایشان این قدر به مودّت و محبت و احترام به اهل بیتش را سفارش کرده بود، اما وقتی مهاجمین به خانه ی امام علی(علیه السلام) حمله ور شدند، حضرت فاطمه(سلام الله علیها) به پشت درآمد و بعد از جسارت «عمر بن خطاب» به ایشان، در این هنگام حضرت فاطمه(سلام الله علیها) فرياد جانسوزی سر داد و فرمود :
📋《یَا اَبَتَاهُ! یَا رَسُولَ اللهِ(ص)! أَ هَکَذَا کَانَ یُفْعَلُ بِحَبِیبَتِکَ وَ اِبْنَتِکَ؟》
♦️پدر جان! ای رسول خدا(ص)! [نظاره کن] اینگونه با حبیبه و دخترت رفتار می کنند؟(۴)
﴿وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ﴾
📝شعر :
بی خبرانِ از خدا، ظلم به ما روا نبود
مادر مظلومهی ما مگر گل خدا نبود؟
همیشه احترام او سفارش رسول بود
مگر مقام مادرم سیدة النساء نبود؟
مگر نگفت فاطمه پارهای از تن من است
مگر عزیز حضرت خاتم الانبیاء نبود؟
شهر مدینه ساکت و مادر ما به ناله شد
از چه نوای فاطمه در خور اعتناد نبود؟
ای که میان کوچه ها حرمت او شکستهای
مگر حدیث فاطمه «کوثر» و «هل اتی» نبود؟
مقصد کینه ی شما بود ولایت و علی
بانوی پشت در مگر همسر مرتضی نبود؟
این همه خدمت نبی رفت ز یادتان اگر
لیک به یادتان مگر دختر مصطفی نبود؟
👤ثابت جو
📚منابع :
۱)صحیح بخاری، ج۱، ص۵۸
۲)مناقب ابن شهر آشوب، ج۲، ص۲۰۶
۳)امالی شیخ طوسی، ص۱۸۸
۴)بحارالانوار مجلسی، ج۳۰، ص۲۹۴
منبع: اسناد المصائب
حضرت #فاطمه_الزهرا سلام الله علیها
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه /۶۸
🔸حضرت امام حسن عسکری علیه السلام
《أَلسَلامُ عَلَیکَ یَا أَبَامُحَمَّدٍ یَا حَسَنَ بنَ عَلِیٍّ أَیُّهَا الزَّکِیُّ العَسکَرِیُّ(عَلَیهِ السَّلامُ)》
✅«ابوسهل اسماعيل نوبختی» می گوید :
وقتی شنیدم امام حسن عسکرى(علیه السلام) در بستر بیماری است، فورا خدمت ایشان رسیدم و مدتی در کنار ایشان نشستم.
در این هنگام؛ حضرت(ع) به غلامش فرمود : ای عقید! برو به اندرون اتاق، و می بينى که كودكى در حال سجده است، او را نزد من بياور و او نیز چنین کرد.
ابوسهل می گوید :
موقعى كه آن کودک، خدمت حضرت(ع) رسيد، من تا به حال او را ندیده بودم.
اما امام حسن عسكرى(ع) وقتی او را ديد، گريست و فرمود :
📋《يَا سَيِّدَ أَهْلِ بَيْتِی! إِسْقِنِي الْمَاءَ》
♦️اى سرور اهل بیتم! اين آب را به من بده.
آن کودک نیز، ظرف آب را برداشت و به دهان پدر بزرگوارشان نزديک ساخت تا ایشان آن را نوشيد.(۱)
اینجا پسری، پدری را سیراب کرد، ولی در کربلا پسری از پدری درخواست آب کرد ولی پدر شرمنده پسر شد.
🏴هیچ روزی مثل تو نبود ای اباعبدالله(علیه السلام)!
سید بن طاووس می نویسد :
در روز عاشورا وقتی حضرت علی اکبر(عليه السلام) به سمت لشكر دشمن رفت، جنگ سختى کرد و عده اى را كشت و به نزد پدرش بازگشت و عرض كرد :
📋《يَا أَبَتِ! الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِي وَ ثِقْلُ الْحَدِيدِ قَدْ أَجْهَدَنِي! فَهَلْ إِلَى شَرْبَةٍ مِنَ الْمَاءِ سَبِيلٌ؟》
♦️پدر جان! تشنگى جانم را به لب آورده و سنگينى اسلحه آهنينم، همه ی تاب و توانم را گرفته است.
آيا جرعه آبى هست که سیراب شوم؟
در این هنگام؛ امام حسين(عليه السلام) گريه کرد و فرمود :
📋《وَا غَوْثَاهْ يَا بُنَيَّ! قَاتِلْ قَلِيلًا فَمَا أَسْرَعَ مَا تَلْقَى جَدَّکَ مُحَمَّداً(ص) فَيَسْقِيَكَ بِكَأْسِهِ الْأَوْفَى شَرْبَةً لَا تَظْمَأُ بَعْدَهَا أَبَداً》
♦️پسر جانم! كمى دیگر به جنگ ادامه بده، ساعتى بيشتر نمانده است كه جدّت حضرت رسول اکرم(ص) را ملاقات كنى و او با كاسهاى لبريز از آب تو را سيراب خواهد كرد، آبى كه پس از آشاميدن آن هرگز تشنه نخواهى شد.(۲)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
میزنی تو دست و پا، من دست و پا گم کرده ام
نور چشمم! بی تو راه خیمه را گم کرده ام
ای خرامان رفته در خون، دست و پا دیگر مزن
شیشه ی عمرم بُدی، نتوان ز تو دل کندنم
👤حیدری
📚منابع :
۱)الغیبة شیخ طوسی، ص۲۷۲
۲)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۱۳
منبع:اسناد المصائب
حضرت #امام_زمان علیه السلام
حضرت #امام_حسن_عسکری
حضرت #امام_حسین علیه السلام
حضرت #علی_اکبر علیه السلام
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه /۶۹
🔸حضرت امام حسین علیه السلام
🔹🔷《اَلسَّلٰامُ عَلَیْکَ یَابنَ رَسُولِ اللهِ(ص) یَا اَبٰا عَبْدِاللهِ الحُسَین(علیه السلام)》🔷🔹
✅درباره وقایع هنگام ولادت حضرت رسول اکرم(ص) نقل شده است که؛
📋《أَضَاءَ تِلْكَ اللَّيْلَةَ جَمِيعُ الدُّنْيَا وَ ضَحِكَ كُلُّ حَجَرٍ وَ مَدَرٍ وَ شَجَرٍ وَ سَبَّحَ كُلُّ شَيْءٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لِلَّهِ عَزَّوَجَلَّ》
♦️همه دنيا در آن شب روشن شد و هر سنگ و كلوخى و درختى خنديدند و آنچه در آسمانها و زمينها بود تسبيح خدا گفتند.(۱)
💠اما در روایاتی نقل شده است که؛
هنگام شهادت دو شخص از زیر سنگهای بیت المقدس خون جاری می شد!
1⃣هنگام شهادت #امام_علی_علیه_السلام :👇
ابن شهر آشوب می نویسد :
📋《[لَمَّا] قُتِلَ عَلِیُّ(ع) مَا رُفِعَ حَصَاةٌ مِن بَیْتِ الْمَقْدِسِ إِلَّا کَانَ تَحْتَهَا دَمٌ عَبِیطٌ》
♦️هنگامی که امام علی(علیه السلام) شهید شد، در بیت المقدّس سنگی برداشته نشد، مگر اینکه زیر آن خون تازه ای جاری بود.(۲)
2⃣هنگام شهادت #امام_حسین_علیه_السلام :👇
ابن قولویه قمی می نویسد :
📋《لَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ(ع) لَمْ يَبْقَ بِبَيْتِ الْمَقْدِسِ حَصَاةٌ إِلَّا وُجِدَ تَحْتَهَا دَمٌ عَبِيطٌ》
♦️هنگامى كه حسين بن على(علیه السلام) شهيد شد در بيت المقدّس ريگى باقى نماند مگر زير آن خون تازه بود.(۳)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
این کشته ی فتاده به هامون حسین توست
وین صید دست و پا زده در خون حسین توست
این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی
دود از زمین رسانده به گردون حسین توست
این ماهی فتاده به دریای خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست
این غرقه محیط شهادت که روی دشت
از موج خون او شده گلگون حسین توست
این خشک لب فتاده دور از لب فرات
کز خون او زمین شده جیحون حسین توست
این شاه کم سپاه که با خیل اشگ و آه
خرگاه زین جهان زده بیرون حسین توست
این قالب طپان که چنین مانده بر زمین
شاه شهید ناشده مدفون حسین توست
👤محتشم کاشانی
📚منابع :
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۱۵، ص۲۷۴
۲)مناقب ابن شهر آشوب، ج۲، ص۳۴۶
۳)کامل الزیارات ابن قولویه قمی، ص۷۷
منبع: اسناد المصائب
حضرت #امام_علی علیه السلام
حضرت #امام_حسین علیه السلام
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه /۷۰
🔸حضرت امام علی علیه السلام
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَبَاالحَسَنِ، یَا أَمیرَالمُؤمِنینَ یَا عَلیَّ بنَ أَبی طالِبٍ(عَلیهِ السَّلامُ)
✅در روز عاشورا، پس از آنکه همه یاران و فرزندان امام حسین(علیه السلام) به شهادت رسیدند، در شرایطی که امام حسین(ع) به تنهایی مشغول نبرد بود و تیرها و نیزه ها از هر سو بدن مبارک ایشان را آماج خود قرار داده بود، حضرت(ع) آخرین رمق های خود را برای ادامه مبارزه و جهاد به کار بسته بود که ناگهان نگاهش به لشکر انبوهی افتاد که به فرماندهی شمربن ذی الجوشن بین امام(ع) و خیمه های آن حضرت(ع) فاصله شده و قصد حمله به خیمه های امام(ع) را داشتند.
امام حسین(ع) با دیدن این صحنه به آنها فرمودند :
📋《وَيْلَكُمْ يَا شِيعَةَ آلِ أَبِى سُفْيَانَ!
اِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِيْنٌ وَ كُنْتُمْ لاتَخافُونَ الْمَعادَ، فَكُونُوا أَحْرَارَاً فِى دُنْيَاكُمْ》
♦️ای پیروان آل سفیان! اگر دین ندارید و از روز قیامت نمی ترسید، پس لااقل در زندگی خود آزاده باشید.
شمر گفت :حسین! چه می گویی؟!!
امام(ع) فرمود :
📋《إِنِّی أَقُولُ أُقَاتِلُکُمْ وَ تُقَاتِلُونَنِی وَ النِّسَاءُ لَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ فَامْنَعُوا عُتَاتَکُمْ وَ جُهَّالَکُمْ وَ طُغَاتَکُمْ مِنَ التَّعَرُّضِ لِحَرَمِی مَا دُمْتُ حَیَّاً》
♦️من با شما می جنگم و شما با من نبرد می کنید، این زنان گناهی ندارند؛ پس تا من زنده هستم از تعرض یاغیانتان به خانواده من جلوگیری نمایید و به خیمه ها حمله نکنید.
سپس شمر ملعون گفت :
📋《لَکَ ذلِکَ یَابنَ فَاطِمَةَ(س)》
ای فرزند فاطمه(س)! حق با توست.
پس در جنگیدنِ با امام(ع) مصمّم شدند که ابتدا کار حسین(ع) را تمام کنند.(۱)
و امام حسین(ع) تحمل دیدن این صحنه را نداشت، که در قید حیات باشد و به اهل و حریمش یورش برده شود.
🏴اما در مظلومیت امام علی(علیه السلام) همین بس که در مقابل چشمانش در حالی که دستان مبارکش را بسته بودند، به حریمش یورش بردند و همسرش را در مقابل دیدگانش، مورد صدمه و لطمه قرار دادند.
حضرت فاطمه(س) در مورد حالات خود هنگام یورش منافقین و اهل سقیفه می فرماید :
📋《فَضَرَبَ بِهِ عَضُدِی فَأَلتَوی السَوطُ عَلی عَضُدِی، حَتَّی صَارَ کَأَلدُملُجِ وَ رَکَلَ البَابَ بِرِجلِهِ فَرَدَّهُ عَلَیَّ وَ أَنَا حَامِلٌ فَسَقَطتُ لِوَجهِی وَ النَّارُ تَسعَرُ وَ تَسفَعُ وَجهِی》
♦️ناگهان عُمَر بن خطاب با تازیانه به بازوی من زد.
در این هنگام تازیانه دور بازوی من پیچید، به گونه ای که دور تا دور بازویم وَرَم کرد و مثل بازو بند شد و با پایش به درب لگد زد و درب را به روی من به عقب فشار داد و باز کرد و من در آن هنگام باردار بودم پس با صورت بر زمین افتادم، در حالی که آتش شعله ور بود و حرارتش صورتم را می سوزاند.
📋《فَضَرَبَنِی بِیَدِهِ حَتّی اِنتَثَرَ قُرطِی مِن أُذُنِی وَ جَائَنِی المَخَاضُ فَأَسقَطتُ مُحْسِنَاً قَتِیلاً بِغَیرِ جُرمٍ》
♦️سپس عُمَر چنان به صورتم سيلی زد به طوری که گوشواره هایم تکّه تکّه شده از گوشم جدا شدند و درد زایمان به سراغم آمد و مُحسن را که بی گناه بود، سقط کردم.(۲)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
حیف مولا! مردم عالم تو را نشناختند
دم زدند از تو، ولی یکدم تو را نشناختند
رهبر افلاکی و از خاکیان خاکی تری
هم ملائک هم بنی آدم تو را نشناختند
انبیاء بودند از آدم همه در سایه ات
لیک جز پیغمبر خاتم تو را نشناختند
با وجود آنکه یک آن، با تو نشکستند عهد
بوذر و مقداد و سلمان هم تو را نشناختند
با دو دسته بسته می بردند سوی مسجدت
گوئی آنجا بودم و دیدم تو را نشناختند
در کنار خانه ات بر همسرت سیلی زدند
ای فدای غربتت گردم تو را نشناختند!
👤سازگار
📚منابع :
۱)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۲۰
۲)بحار الأنوار مجلسی، ج۳۰، ص۳۴۹
منبع: اسناد المصائب
حضرت #امام_علی علیه السلام
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه /۷۱
🔸حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها
🔸🔶《السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ(ص) يَا فَاطِمَةَ الزَهرَاءَ(سَلامُ اللهِ عَلیهَا)》🔶🔸
✅بعد از رحلت حضرت رسول اکرم(ص) حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در کنار امام علی(علیه السلام) از مردم مدینه طلب یاری کرد.
1️⃣در ملاقات های عمومی :
👤شیخ مفید می نویسد :
📋《حَمَلَهَا عَلِيٌّ عَلَى أَتَانٍ عَلَيْهِ كِسَاءٌ لَهُ خَمْلٌ فَدَارَ بِهَا أَرْبَعِينَ صَبَاحاً فِي بُيُوتِ اَلْمُهَاجِرِينَ وَ اَلْأَنْصَارِ وَ اَلْحَسَنِ(ع) وَ اَلْحُسَيْنِ(ع) مَعَهَا》
♦️امام علی(ع) حضرت فاطمه(س) را بر مرکبی سوار می کرد و چهل روز آن حضرت(س) را بر در خانه مهاجران و انصار می برد.
حتی امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را نیز همراهش بودند.
حضرت فاطمه(س) خطاب به آنان می فرمود :
📋《يَا مَعْشَرَ اَلْمُهَاجِرِينَ وَ اَلْأَنْصَارِ اُنْصُرُوا اَللَّهَ فَإِنِّي اِبْنَةُ نَبِيِّكُمْ وَ قَدْ بَايَعْتُمْ رَسُولَ اَللَّهِ(ص) يَوْمَ بَايَعْتُمُوهُ أَنْ تَمْنَعُوهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ مِمَّا تَمْنَعُونَ مِنْهُ أَنْفُسَكُمْ وَ ذَرَارِيَّكُمْ فَفُوا لِرَسُولِ اَللَّهِ(ص) بِبَيْعَتِكُمْ قَالَ فَمَا أَعَانَهَا أَحَدٌ وَ لاَ أَجَابَهَا وَ لاَ نَصَرَهَا》
♦️ای مهاجران و ای انصار! خدا را یاری کنید.
من دختر پیامبر شما هستم. شما در روزی که با رسول خدا(ص) بیعت کردید، متهعد شدید که از آن چیزی که خود و فرزندانتان را حفظ می کنید او و فرزندانش را نیز محافظت کنید.
پس حال به بیعتتان با رسول خدا عمل نمایید.
اما هیچ کدام از آنان او را یاری نکرد و پاسخ او را نداد و یاری اش نکرد.(۱)
2⃣در ملاقات های خصوصی :
حضرت فاطمه(س) برای در خواست یاری نزد «معاذ بن جبل» رفت.
حضرت(س) به او فرمود :
📋《يَا مُعَاذَ بْنَ جَبَلٍ! إِنِّي قَدْ جِئْتُكَ مُسْتَنْصِرَةً وَ قَدْ بَايَعْتَ رَسُولَ اَللَّهِ(ص) عَلَى أَنْ تَنْصُرْهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ وَ تَمْنَعَهُ مِمَّا تَمْنَعُ مِنْهُ نَفْسَكَ وَ ذُرِّيَّتَكَ وَ إِنَّ أَبَا بَكْرٍ قَدْ غَصَبَنِي عَلَيَّ فَدَكَ وَ أَخْرَجَ وَكِيلِي مِنْهَا》
♦️ای معاذ بن جبل! من نزد تو آمدم و طلب یاری دارم تا به آنچه با رسول خدا(ص) بیعت کردی، ذریه اش را یاری نمایی! و آنچه از خود و فرزندانت دفع می کنی از آنان نیز دفع کنی!
اکنون ابوبکر فدک را غصب کرده و نماینده مرا از آن اخراج نموده است.
معاذ گفت :
📋《فَمَعِي غَيْرِي؟》
♦️آیا غیر از من کسی هست؟
حضرت(س) فرمود :
📋《لاَ! مَا أَجَابَنِي أَحَدٌ》
♦️نه! کسی مرا اجابت نکرد.
معاذ گفت :
📋《فَأَيْنَ أَبْلُغُ أَنَا مِنْ نُصْرَتِكَ؟ مَا يَبْلُغُ مِنْ نُصْرَتِي أَنَا وَحْدِي》
♦️من کجا توان یاری شما را دارم؟ من به تنهایی نمی توانم شما را یاری بدهم!
حضرت(س) فرمود :
📋《وَ اَللَّهِ لاَ أُكَلِّمُكَ كَلِمَةً حَتَّى أَجْتَمِعَ أَنَا وَ أَنْتَ عِنْدَ رَسُولِ اَللَّهِ(ص) ثُمَّ اِنْصَرَفَتْ》
♦️به خدا قسم! کلمه ای با تو حرف نمی زنم تا من و تو نزد رسول اکرم(ص) جمع شویم.
سپس حضرت فاطمه(س) از نزد معاذ رفت.(۲)
که وقتی مظلومیت امام علی(ع) را می دید، می فرمود :
📋《لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَنِیئَتِی》
♦️اى کاش قبل از این که به این حالت ذلّتِ ظاهرى بیفتیم، مُرده بودم.(۳)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
بعد از پدر به فاطمه دشمن امان نداد
از مهر، کس تسلی آن خسته جان نداد
زهرا ندید محسن و گلچین روزگار
گل چید و فیض دیدن، بر باغبان نداد
می خواست با پسر بدهد جان به پشت در
اما چو بی کسی علی دید جان نداد
در کوچه خواست تا که شود حامی علی
دردا که تازیانه دشمن امان نداد
هر قهرمان کند به نشان خود افتخار
زهرا نشان خود به علی هم نشان نداد
👤قاسم ملکی
📚منابع :
۱)الاختصاص شیخ مفید، ص۱۸۳
۲)الاختصاص شیخ مفید، ص۱۸۴
۳)الاحتجاج طبرسی، ج۱، ص۱۰۷
منبع:اسناد المصائب
حضرت #فاطمه_الزهرا علیها السلام
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه /۷۲
🔸حضرت #معصومه علیها السلام
🔹🔷《ألسَّلاَمُ عَلَيکِ يَا فَاطِمَةَ المَعصُومِةِ(سَلامُ اللهِ عَلیهَا) وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ》🔷🔹
✅امام صادق(علیه السلام) می فرماید :
📋《إِنَّ لِلَّهِ حَرَمَاً وَ هُوَ مَکةُ وَ لِرَسُولِهِ حَرَماً وَ هُوَ الْمَدِینَةُ وَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ حَرَمَاً وَ هُوَ الْکوفَةُ وَ لَنَا حَرَمَاً وَ هُوَ قُمُّ وَ سَتُدْفَنُ فِیهِ امْرَأَةٌ مِنْ وُلْدِی تُسَمَّی فَاطِمَةَ مَنْ زَارَهَا وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ》
♦️خدا را حرمی است و آن مکه است، پیامبر(ص) را حرمی است و آن مدینه است، امیرالمومنین(ع) را حرمی است و آن کوفه است و برای ما حرمی است و آن قم است و در آن خانمی از فرزندان من به نام فاطمه(س) دفن خواهد شد، هرکس وی را زیارت کند پاداشش بهشت خواهد بود.(۱)
در سال ۲۰۰ هجری قمری در پى اصرار «مأمون عباسی» به سفر تبعيدگونه امام رضا(علیه السلام) از مدینه به خراسان، يك سال بعد، حضرت معصومه(س) به شوق ديدار برادر به همراه کاروانی که عده اى از برادران و برادر زادگان در بین آنها بودند، به طرف خراسان حركت كردند.
وقتی كاروان حضرت به شهر ساوه رسيد، عدهاى از مخالفان و دشمنان اهل بيت(علیهم السلام) راه را سدّ كردند و با همراهان حضرت معصومه(س) وارد جنگ شدند.
در نتيجه تقريبا اكثر مردان كاروان به شهادت رسيدند و عدهای مجروح شدند و خود حضرت(س) نیز بیمار و رنجور گشتند.
وقتی حضرت معصومه(س) دیدند، ادامه مسیر به سمت خراسان، برای کاروان میسر نیست، ایشان قصد شهر قم کردند و از همراهان پرسیدند : چقدر راه است بين ساوه و قم؟
گفتند : ده فرسخ
ایشان فرمود :
📋《إِحْمِلُونِي إِلَيْهَا》
♦️مرا به قم ببريد.
پس ایشان را به قم بردند.
وقتی این خبر به اهالی قم رسید، اشراف و بزرگان قم به نمایندگی «موسی بن خزرج» به استقبال حضرت فاطمه معصومه(س) رفتند.
آل سعد(اشعری) با یکدیگر اختلاف کردند، در این باب که چه کسی سزاوار میزبانی از دختر حضرت موسی بن جعفر(ع) باشد.
📋《فَلَمَّا وَصَلَ إِلَيْهَا أَخَذَ بِزِمَامِ نَاقَتِهَا وَ جَرَّهَا إِلَى مَنْزِلِهِ》
♦️سرانجام موسی پس از دیدار حضرت(س)، افسار ناقه ی ایشان را گرفت و به سمت قم و به منزل خویش آورد.(۲)
🏴اینجا وقتی کاروان حضرت معصومه(س) وارد قم شد، شهر را برای استقبال از ایشان، تزیین کردند و همگی به استقبال ایشان رفتند و قدوم مبارکش را گلباران کردند و ارادت خود را به این خاندان نشان دادند.
اما امان از دل زینب(س) که وقتی کاروان اسرای کربلا را وارد شهر شام کردند، در این هنگام؛
📋《ظَلُّوا عَلَى بَابِ المَدِينةِ ثَلَاثةَ أيَّامِِ حَتَّى يُزَيِّنُوا البَلَدَ》
♦️اسرای اهل بيت(علیهم السلام) را سه روز پشت دروازه شام نگه داشتند، تا شهر را تزیین کنند.(۳)
و وقتی اسراء را از دروازه شام داخل کردند، آنها را سنگ باران کردند.
اسرای کربلا را به همراه سرهای شهداء وارد بازار دمشق کردند.
📋《إذا بَكَت إِحدَاهُنَّ عِندَ رُؤيَتِهِ ضَرَبَها حَارِسٌ بِسَوطِهِ، وَ وَقَفَ أهلُ الذِّمَّةِ لَهُنَّ في سوقِ دِمَشقَ يَبصُقونَ فِي وُجوهِهِنَّ》
♦️هرگاه یکی از اسرا با دیدن سرها گریه میکرد، نگهبانان او را با تازیانه میزدند و یهود و نصارا برای دیدن آنها در بازار دمشق ایستاده و بر صورت آنها آب دهان میانداختند.
يزيد، دستور داد تا سر امام حسين(ع) را بر در بياويزند، در حالى كه اهل بیت امام(ع) در اطرافش بودند.
همچنين یزید به نگهبانان دستور داد كه؛
📋《إِذَا بَكَت مِنهُنَّ بَاكِيَةٌ فَاَلطَمَوهَا》
♦️هرگاه يكى از آنان گريست، او را بزنيد.(۴)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
معصومه ای که تالی زهرای اطهر است
ناموس حق و دختر موسی ابن جعفر است
همچون رضا برادر والا تبار خویش
باشد غریب و دور ز بابا و مادر است
احرام اشک بند وبنه پا به احترام
بر آستانه اش که به کعبه برابر است
نومید کس نرفته و هرگز نمی رود
تا حشر هر که امیدش به این در است
جبریل گرد این حرم آهسته می پرد
خواهر دلش شکسته ز داغ برادر است
در شهر قم به سوگ برادر نشسته است
بهر برادر اشک فشان چشم خواهر است
با پهلوی شکسته به قم آید از بقیع
زهرا دلش ز غربت دختر مکدر است
چشم و چراغ فاطمه است و به ماتمش
هر دیده را که بنگری از خون دل تر است
امام خود او به عمه خود گریه می کند
زینب، که از ستاره غم او فزونتر است
آن زینبی که هر چه نظر کرد باز دید
رأس حسین بر سر نی در برابر است
👤رستگار
📚منابع :
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۸، ص۳۱۷
۲)بحارالانوار مجلسی، ج۵۷، ص۲۱۹
۳)کامل بهایی عمادالدین طبری، ج۲، ص۳۶۱
۴)بستان الواعظین ابن جوزی، ص۲۶۳
منبع: اسناد المصائب
حضرت #معصومه علیها السلام
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه /۷۳
🔸حضرت امام علی علیه السلام
🔹🔷《السَّلامُ عَلَى مَوْلانَا أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(عَلیهمَا السَّلامُ)》🔷🔹
✅در اواخر خلافت «ابوبکر بن ابی قحافه»، «صعصعة بن صوحان» حدیثی در فضیلت امام علی(علیه السلام) به «مغیرة بن شعبه» گفت و مغیره در جواب به او گفت :
📋《إِیَّاکَ أَنْ یَبْلُغَنِی أَنَّکَ تُظْهِرُ شَیئًا مِنْ فَضْلِ عَلِیِّ(ع)! وَأَمَّا عَلَانِیةً فِی الْمَسْجِدِ فَإِنَّ هَذَا لَا یحْتَمِلُهُ الْخَلِیفَةُ لَنَا!
بَل أنا أعلَمُ بِذلکَ! ولکِن هَذَا السُّلطَانُ قَد ظَهَرَ وَ قَد أَخَذنَا بِإظهَارِ عَیبِ عَلیِّ(ع) لِلنَّاسِ!》
♦️مبادا از تو بشنوم که چیزی از فضائل علی(ع) برای من بگویی!
اگر فضایل علی(ع) در مسجد علناً بیان شود خلیفه ما را معذور نمی دارد.
من از تو به آن آگاه تر هستم؛ امّا حکومت از ما خواسته است که عیب او را برای مردم بگوییم.(۱)
«ابن ابی الحدید معتزلی» می گوید :
📋《إِنَّ مَعَاوِيَةَ أَمَرَ النَّاسَ بِالعَرَاقِ وَ الشَّامِ وَ غَيرِهِمِا بِسَبِّ عَلِي(ع) وَ البَرَاءَةِ مِنهُ وَ خَطَبَ بِذَلِكَ عَلَى مَنابِرِ الِإسلَامِ وَ صَارَ ذَلِكَ سَنَةً فِي أَيَّامِ بَنِي أُمَيَّةِ إِلَى أَن قَامَ عُمَرُ بنُ عَبدِالعَزِيزِ فَأَزَالَهُ》
♦️معاویه به مردم عراق و شام و دیگر بلاد دستور داد، تا علی(ع) را در خطبه های منبرهای اسلام سب و لعن کنند و از او برائت بجویند!
تا اینکه این سنتی شد در ایام حکومت بنی امیه تا زمانی که عمر بن عبدالعزیز بر حکومت نشست.(۲)
و نقل شده است که ؛
📋《أَنَّ مَعَاوِيَةَ كَانَ يَقُولُ فِي آخِرِ خُطبَةِ الجُمعَةِ : اللَّهُمَّ إِنَّ أَبَا تُرَابِِ أَلحَدَ فِي دِينِكَ وَ صَدَّ عَن سَبِيلِكَ فَالعَنَهُ لَعنَاً وَبِيلَا وَ عَذَبَه عَذابَاً أَلِيمَاً فَكانَت هَذِهِ الكَلَماتِ يَشَارُ بِهَا عَلَى المَنابِرَ إلَى خَلافَةِ عُمرِ بنِ عَبدِالعَزِيزِ》
♦️معاویه در آخر خطبه های نماز جمعه همواره می گفت : پروردگارا! اباتراب ملحد شده و از دین تو بر گشته است، پس خدا او را لعن کند و به عذابی دردناک دچار سازد.
این جملات در منابر گفته می شد تا خلافت عمر بن عبدالعزیز!(۳)
سَبّ و لعن امام(ع) از حدود سال ۴۰ تا سال ۱۰۰ هجری بوده، یعنی از زمان به خلافت رسیدن معاویه تا زمان شروع حکومت عمر بن عبدالعزیز، در هزاران منبر رسول خدا(ص)!
جاحظ می گوید :
📋《أَنَّ قَوْماً مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ قَالُوا لِمُعَاوِيَةَ إِنَّكَ قَدْ بَلَغْتَ مَا أَمَّلْتَ فَلَوْ كَفَفْتَ عَنْ لَعْنِ هَذَا اَلرَّجُلِ》
♦️جمعی از بنی امیه به معاویه گفتند :
تو که به آرزویت رسیدی، اگر از لعن این مرد دست برداری بهتر است!
معاویه گفت :
📋《لاَ وَ اَللَّهِ حَتَّى يَرْبُوَ عَلَيْهِ اَلصَّغِيرُ وَ يَهْرَمَ عَلَيْهِ اَلْكَبِيرُ》
♦️هرگز! به خدا سوگند! که دست از سبّ او نمی دارم تا زمانی كه اطفال امّت با سبِّ علی(ع) جوان گردند و با آن سبّ رشد و نمو كنند، و بزرگان به صورت پيران فرتوت درآيند.(۴)
ابن حجر مي گويد :
📋《كَانَ بَنُو أميَّةِ إذَا سَمَعوا بِمَولُودِِ اسمُهُ عَليِِّ قَتَلُوهُ》
♦️بنی امیه هنگامی که متوجه می شدند که نام کودکی را علی گذاشته اند، او را می کشتند.(۵)
🏴در روز عاشورا نیز یکی از فرماندهان لشکر کوفه به نام «عمرو بن حجاج زُبیدی» که چهار هزار نفر تحت فرمان او بودند، سربازان خود را به جنگ با امام حسین(ع) تشویق و ترغیب می نمود، در حالی که چنین می گفت :
📋《قَاتِلُوُا مَن مَرَقَ عَنِ الدِّینِ وَ فَارَقَ الْجَمَاعَةَ》
♦️بجنگید، بجنگید باکسی که از دین خدا برگشته و از صف مسلمانان بیرون رفته است.
امام حسین(ع) وقتی گفتار عمروبن حجاج را شنید فرمود :
📋《وَیْحَکَ یا عَمْرُو! أَ عَلیَّ تُحَرِّضُ النَّاسَ؟ أََ نَحْنُ مَرَقْنَا مِنْ الدّینِ وَ اَنْتَ تُقِیمُ عَلَیْهِ؟
سَتَعْلَمُونَ اِذا فَارقَتْ اَرْواحُنَا اَجْسَادَنَا مَنْ اَوْلَی بِصَلیِ النَّارِ》
♦️ای بر تو ای عمرو! آیا مردم را به این بهانه و اتهام که ما از دین خدا خارج شده ایم به جنگ و ریختن خون ما تشویق و ترغیب می کنی؟
آیا ما از دین خدا خارج شده ایم و تو در دین خدا پا برجا هستی؟
نه، هرگز چنین نیست؛ روزی که روح از تن ما جدا گردید، خواهید فهمید که چه کسی سزاوار آتش است!(۶)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
بهترین رهبر ابناء بشر کیست علیست
به یتیمان ستم دیده پدر کیست علیست
داشت ایزد به صدف یک دُر یک گوهر ناب
دُر یکدانه نبی هست و گهر کیست علیست
آنکه بر دوش رسول مدنی پای نهاد
تا کند بتکده ها زیر و زبر کیست علیست
کس نگفته است سلونی به جهان بهر بشر
آنکه فرمود و به ما داد خبر کیست علیست
👤ژولیده نیشابوری
حضرت #امام_علی علیه السلام
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه /۷۴
🔸حضرت امام علی علیه السلام
🔹🔷《السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ يَابْنَ ابِی طَالِبِِ(عَلیهِما السَّلامُ)》🔷🔹
✅در روایتی از «ابان بن ابی عیاش» نقل شده است که می گوید :
📋《انْتَهَيْتُ إِلَى حَلْقَةٍ فِي مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) لَيْسَ فِيهَا إِلَّا هَاشِمِيٌّ غَيْرَ سَلْمَانَ وَ أَبِي ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ وَ عُمَرَ بْنِ أَبِي سَلَمَةَ وَ قَيْسِ بْنِ سَعْدِ بْنِ عُبَادَةَ》
♦️در مسجد رسول خدا(ص) به جمعی رسيدم که هاشمی بودند، جز سلمان، ابوذر و محمد بن ابوبکر و عمر بن ابوسلمه و قيس بن سعد بن عباده.
در این هنگام؛ عباس از امام علی(ع) پرسید :
📋《مَا تَرَى عُمَرَ مَنَعَهُ مِنْ أَنْ يُغَرِّمَ قُنْفُذاً كَمَا غَرَّمَ جَمِيعَ عُمَّالِهِ؟》
♦️به نظر شما، چرا عمر با اين که از تمام عمال خود، ماليات گرفت، از قنفذ چيزی مطالبه نکرد؟
📋《فَنَظَرَ عَلِيٌّ(ع) إِلَى مَنْ حَوْلَهُ، ثُمَّ اغْرَوْرَقَتْ عَيْنَاهُ، ثُمَّ قَالَ : شَكَرَ لَهُ ضَرْبَةً ضَرَبَهَا فَاطِمَةَ(س) بِالسَّوْطِ فَمَاتَتْ وَ فِي عَضُدِهَا أَثَرُهُ كَأَنَّهُ الدُّمْلُجُ》
♦️حضرت(ع) به اطرافش نگاهی کرد و چشمانش پر از اشک شد و فرمود :
به سبب تشکر از ضربه ای که او با تازيانه به فاطمه(س) زده بود.
فاطمه(س) در حالی از دنيا رفت که بر بازويش اثر آن مثل بازوبندی مانده بود.(۱)
میثم تمّار نیز از یاران نزدیک امام علی(ع) بود که گاهى مناجات هاى آن حضرت(ع) را در نخلستانهاى مدینه و کوفه از نزدیک مشاهده کرده بود.
میثم در این باره میگوید:
شبی از شب ها دیدم مولایم، حضرت امیرالمؤمنین(ع) بعد از اقامه نماز در مسجد، به نخلستان رفت.
📋《وَ اتَّبَعْتُهُ حَتَّى خَرَجَ إِلَى الصَّحْرَاءِ وَ خَطَّ لِي خَطَّةً وَ قَالَ : إِيَّاكَ أَنْ تُجَاوِزَ هَذِهِ الْخَطَّةَ》
♦️و من به دنبال ایشان به صحرا رفتم. حضرت(ع) از وجودم باخبر شد و مانع از رفتنم شد. و در روی زمین شیاری کشید و فرمود : از اینجا به بعد را دیگر با من نیا!
و آن گاه خودش به تنهایی رفت!
📋《وَ مَضَى عَنِّي، وَ كَانَتْ لَيْلَةً دُلهَةً
فَقُلْتُ : يَا نَفْسِي! أَسْلَمْتِ مَوْلَاكِ وَ لَهُ أَعْدَاءٌ كَثِيرَةٌ ايُّ عُذْرٍ يَكُونُ لَكِ عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ رَسُولِهِ وَ اللَّهِ لأقفنَ أَثَرَهُ وَ لَأَعْلَمَنَّ خَبَرَهُ وَ إِنْ كُنْتُ قَدْ خَالَفْتُ أَمْرَهُ》
♦️مدتی گذشت و شب تاریکی بود با خودم گفتم:
تو مولای خود را رها کردی؟!!
با آن که او دشمنان بسیار دارد، در پیشگاه الهی و نزد پیامبر(ص) او چه عذری خواهی داشت؟
به خدا که دنبالش خواهم رفت و مراقب او خواهم بود، گرچه از فرمان او سرپیچی کنم.
📋《جَعَلْتُ أَتَّبِعُ أَثَرَهُ، فَوَجَدْتُهُ مُطَّلِعاً فِي الْبِئْرِ إِلَى نِصْفِهِ يُخَاطِبُ الْبِئْرَ وَ الْبِئْرُ تُخَاطِبُهُ!》
♦️به همین جهت، دنبال حضرت(ع) حرکت کردم، مقداری که آمدم، دیدم حضرت(ع) سر را تا نصف بدن درون چاهی فرو برده و با چاه سخن میگوید، و چاه نیز با حضرت(ع) سخن میگوید!
📋《فَحَسَّ بِي وَ الْتَفَتَ وَ قَالَ : مَنْ؟!
قُلْتُ : مِيثَمٌ!
فَقَالَ : يَا مِيثَمُ! أَ لَمْ آمُرْكَ أَنْ لَا تَتَجَاوَزَ الْخَطَّةَ؟!!
قُلْتُ : يَا مَوْلَايَ! خَشِيتُ عَلَيْكَ مِنَ الْأَعْدَاءِ فَلَنْ يَصْبِرَ لِذَلِكَ قَلْبِي!
فَقَالَ : أَ سَمِعْتَ مِمَّا قُلْتُ شَيْئاً؟
قُلْتُ : لَا يَا مَوْلَايَ!》
♦️که ناگاه حضرت(ع) متوجّه من شد و فرمود : کیستی؟
گفتم : میثم!
فرمود : آیا نگفتم دنبالم نیا؟
عرض کردم : ای مولای من! از دشمنان بر شما ترسیدم، دلم آرام نگرفت.
فرمود : آیا از حرفهای من چیزی شنیدی؟
عرض کردم : نه!
حضرت(ع) فرمود : ای میثم!
📋《وَ فِي الصَّدْرِ لُبَانَاتٌ
إِذَا ضَاقَ لَهَا صَدْرِي
نَكَتُّ الْأَرْضَ بِالْكَفِ
وَ أَبْدَيْتُ لَهَا سِرِّي
فَمَهْمَا تُنْبِتُ الْأَرْضُ
فَذَاكَ النَّبْتُ مِنْ بَذْرِي》
♦️در سینه عقده هایست، که وقتی سینهام از آن تنگ میشود، با دست زمین را گود میکنم و اسرار خود را برای آن بازگو میکنم.(۲)(۳)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
شب بود و اشک بود و علی بود و چاه بود
فریاد بیصدا، غم دل بود و آه بود
دیگر پس از شهادت زهرا به چشم او
صبح سفید همچو دل شب سیاه بود
یک عمر از رعیت خود هم ستم کشید
اشک شبش به غربت روزش گواه بود
همصحبتی نداشت که در نیمههای شب
حرفش به چاه بود و نگاهش به ماه بود
مولا پس از شهادت زهرا غریب شد
زهرا نه یار او که بر او یک سپاه بود
👤سازگار
📚منابع:
۱)کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۶۷۴
۲)المزار الكبير ابن مشهدی، ص۱۵۳
۳)الوافی فیض کاشانی، ج۵، ص۷۰۵
منبع : اسناد المصائب
حضرت #امام_علی علیه السلام
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه /۷۵
🔸حضرت امام حسین علیه السلام
✅وقتی «عمر بن سعد» با لشکر عظیمى به کربلا آمد و در برابر لشکر محدود امام حسین(ع) ایستاد، فرستاده ی عمر بن سعد نزد امام حسین(ع) آمد.
سلام کرد و نامه ابن سعد را به حضرت(ع) تقدیم نمود و عرض کرد :
مولاى من! چرا به دیار ما آمده اى؟
امام(ع) در پاسخ فرمود :
📋《کَتَبَ إِلَىَّ أَهْلُ مِصْرِکُمْ هَذَا أَنْ أَقْدِمَ، فَأَمَّا إِذْ کَرِهُونِی فَأَنَا أَنْصَرِفُ عَنْکُم》
♦️اهالى شهر شما به من نامه نوشتند و مرا دعوت کرده اند، و اگر از آمدن من ناخشنودند، باز خواهم گشت.(۱)
در نقلی دیگر؛ امام(ع) به فرستاده ی عمر بن سعد فرمود :
📋《بَلِّغْ صَاحِبَکَ عَنِّی أَنِّی لَمْ أَرِدْ هَذَا الْبَلَدَ، وَ لکِنْ کَتَبَ إِلَىَّ أَهْلُ مِصْرِکُمْ هَذَا أَنْ آتِیهُمْ فَیُبایَعُونِی وَ یَمْنَعُونِی وَ یَنْصُرُونِی وَ لَا یَخْذُلُونِی فَاِنْ کَرِهُونِی اِنْصَرَفْتُ عَنْهُمْ مِنْ حَیْثُ جِئْتُ》
♦️از طرف من به امیرت بگو، من خود به این دیار نیامده ام، بلکه مردم این دیار مرا دعوت کردند تا به نزدشان بیایم و با من بیعت کنند و مرا از دشمنانم بازدارند و یاریم نمایند، پس اگر ناخشنودند از راهى که آمده ام باز مى گردم.(۲)
وقتى فرستاده عمرسعد بازگشت و او را از جریان امر با خبر ساخت، ابن سعد گفت : امیدوارم که خداوند مرا از جنگ با حسین بن علی(ع) برهاند.
آنگاه این خواسته امام حسین(ع) را به اطلاع «عبیدالله بن زیاد» در کوفه رساند، ولى او در پاسخ نوشت :
📋《أَمَّا بَعْدُ.. فَأَعْرِضْ عَلَى اَلْحُسَيْنِ(ع) أَن يُبَايِعَ لِيَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ هُوَ وَ جَمِيعُ أَصْحَابِهِ، فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ رَأَيْنَا رَأْيَنَا، وَ اَلسَّلاَمُ》
♦️از حسین بن على(ع) بخواه، تا او و تمام یارانش با یزید بیعت کنند.
اگر چنین کرد، ما نظر خود را خواهیم نوشت، والسلام.
وقتی نامه ابن زیاد به دست ابن سعد رسید، گفت :
📋《قَدْ حَسِبْتُ أَنْ لاَ يَقْبَلَ اِبْنُ زِيَادٍ اَلْعَافِيَةَ》
♦️تصوّر من این است که عبیدالله بن زیاد، خواهان عافیت و صلح نیست.(۳)
عمرسعد، متن نامه عبیدالله بن زیاد را نزد امام حسین(ع) فرستاد.
امام(ع) فرمود :
📋《لَا أُجیبُ اِبْنَ زِیادَ بِذلِکَ أَبَداً، فَهَلْ هُوَ إِلاَّ الْمَوْتَ، فَمَرْحَبَاً بِهِ》
♦️من هرگز به این نامه ابن زیاد پاسخ نخواهم داد. آیا بالاتر از مرگ سرانجامى خواهد بود؟! خوشا چنین مرگى!(۴)
تا اینکه در عصر تاسوعا، امام حسین(ع) قاصدى نزد عمر بن سعد روانه ساخت و فرمود :
📋《أَنِ اِلْقَنِي اَللَّيْلَ بَيْنَ عَسْكَرِي وَ عَسْكَرِكَ》
♦️مى خواهم شب هنگام، در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتى داشته باشیم.
📋《فَخَرَجَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ فِي نَحْوٍ مِنْ عِشْرِينَ فَارِساً، وَ أَقْبَلَ حُسَيْنٌ(ع) فِي مِثْلِ ذَلِكَ》
♦️هنگامی که شب فرا رسید ابن سعد با بیست نفر از یارانش و امام حسین(ع) نیز با بیست تن از یاران خود در محلّ موعود حضور یافتند.(۵)
امام(ع) به یاران خود دستور داد تا دور شوند تنها حضرت عبّاس(ع) برادرش و حضرت على اکبر(ع) فرزندش را نزد خود نگاه داشت.
همین طور ابن سعد نیز به جز فرزندش «حفص» و غلامش، به بقیّه دستور داد، دور شوند.
📋《فَتَكَلَّمَا فَأَطَالاَ حَتَّى ذَهَبَ مِنَ اَللَّيْلِ هَزِيعٌ》
♦️سپس آن دو مدت زيادى با هم صحبت كردند، به طورى كه پاسى از شب گذشت.(۶)
ابتدا امام حسین(ع) آغاز سخن کرد و فرمود :
📋《وَیْلَکَ یَابْنَ سَعْد! أَما تَتَّقِی اللّهَ الَّذِی إِلَیْهِ مَعادُکَ؟
أَتُقاتِلُنِی وَ أَنَا ابْنُ مَنْ عَلِمْتَ؟
ذَرْ هؤُلاءِ الْقَوْمَ وَ کُنْ مَعی، فَإِنَّهُ أَقْرَبُ لَکَ إِلَى اللّهِ تَعَالَى》
♦️واى بر تو، اى پسر سعد، آیا از خدایى که بازگشت تو به سوى اوست، هراس ندارى؟
آیا با من مى جنگى در حالى که مى دانى من پسر چه کسى هستم؟
این گروه را رها کن و با ما باش که این موجب نزدیکى تو به خداست.
ابن سعد گفت :
📋《أَخَافُ أَنْ يُهْدَمَ دَارِي》
♦️اگر از این گروه جدا شوم، مى ترسم خانه ام را ویران کنند.
امام(ع) فرمود :
📋《أَنَا أَبْنِیهَا لَکَ》
♦️من آن را براى تو مى سازم.
ابن سعد گفت :
📋《أَخَافُ أَنْ تُؤْخَذَ ضَيْعَتِي》
♦️من بیمناکم که اموالم مصادره گردد.
امام(ع) فرمود :
📋《أَنَا أُخْلِفُ عَلَیْکَ خَیْراً مِنْها مِنْ مَالِی بِالْحِجَازِ》
♦️من از مال خودم در حجاز، بهتر از آن را به تو مى دهم.
ابن سعد گفت :
📋《لِي عِيَالٌ وَ أَخَافُ عَلَيْهِمْ》
♦️من از جان خانواده ام بیمناکم [مى ترسم ابن زیاد بر آنان خشم گیرد و همه را از دم شمشیر بگذراند].
امام(ع) فرمود :
📋《أَنَا أَضمِنُ سَلَامَتَهُم》
♦️من ضامن سلامتی آنها می شوم.
📋《ثُمَّ سَكَتَ وَ لَمْ يُجِبْهُ إِلَى شَيْءٍ》
♦️سپس عمر سعد ساکت شد و چیزی نگفت.
ادامه 👇
حضرت #امام_حسین علیه السلام
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ادامه از👆
امام حسین(ع) هنگامى که مشاهده کرد ابن سعد از تصمیم خود باز نمى گردد، سکوت کرد و پاسخى نداد و از وى رو برگرداند و در حالى که از جا بر مى خاست، خطاب به عمر سعد فرمود :
📋《مَالَکَ، ذَبَحَکَ اللّهُ عَلى فِراشِکَ عَاجِلاً، وَ لَا غَفَرَ لَکَ یَوْمَ حَشْرِکَ، فَوَاللّهِ إِنِّی لاَرْجُوا أَلاّ تَأْکُلَ مِنْ بُرِّ الْعِرَاقِ إِلاّ یَسِیراً》
♦️تو را چه مى شود! خداوند به زودى در بسترت جانت را بگیرد و تو را در روز رستاخیز نیامرزد.
به خدا سوگند! من امیدوارم که از گندم عراق، جز مقدار ناچیزى، نخورى!
ابن سعد گستاخانه به استهزا گفت :
📋《وَ فِی الشَّعِیرِ کِفَایَةٌ عَنِ الْبُرِّ》
♦️جو عراق مرا کافى است!(۷)
📋《ثُمَّ اِنْصَرَفَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا إِلَى عَسْكَرِهِ بِأَصْحَابِهِ》
♦️سپس آن دو با همراهانشان به طرف لشكر خود بازگشتند.(۸)
در روز عاشورا حُبّ دنیا و حُبّ مقام به قدری عمر بن سعد را کور کرده بود، برای خوش خدمتی در نزد عبیدالله و یزید خود آغاز گر جنگ بود. در این هنگام به پرچم دار لشگر خود ندا داد :
📋《یا ذُوَیدُ! أدنِ رایَتَکَ! فَأَدناها، ثُمَّ وَضَعَ سَهمَهُ فی کَبِدِ قَوسِهِ ثُمَّ رَمی وَ قَالَ : اِشهَدوا أَنِّی أَوَّلُ مَن رَمَی، ثُمَّ أَرتَمَی النَّاسُ وَ تَبارَزوا》
♦️ای ذُوَید! پرچمت را نزدیک بیاور.
او نیز آورد. سپس عمر، تیری در چلّه کمانش نهاد و به سمت اردوگاه امام حسین(ع) پرتاب نمود و گفت :
گواه باشید که من، نخستین تیر را انداختم. سپس، دو لشکر به هم تیراندازی کردند و به نبرد تن به تن برخاستند.(۹)
و برای تحریک سربازان خود، به آنان گفت :
📋《یَا خَیْلَ اللّهِ! ارْكَبی وَ بِالْجَنَّةِ أَبْشِری》
♦️لشکریان خدا! سوار شوید که شما را به بهشت بشارت می دهم!(۱۰)
سرانجام در روز عاشورا وقتی امام حسین(ع) به شهادت رسید و لشگر دشمن مشغول غارت خیمه ها شد، در این حین حضرت زینب(س) از خیمه بیرون آمد و خطاب به عمر بن سعد فرمود :
📋《یَابنَ سَعدِِ! أَ یُقتَلُ أَبُوعَبدِاللهِ(ع) وَ أَنتَ تَنظُرُ اِلَیهِ؟!!》
♦️ای پسر سعد! آیا حسین(ع) را می کشند و در حالی که تو نظاره گر هستی؟
در این هنگام عمر بن سعد چیزی نگفت.(۱۱)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
آه از آن روز که در دشت بلا غوغا بود
شورش روز قیامت به جهان بر پا بود
خصم چون دایره گرد حرم شاه شهید
در دل دایره چون نقطۀ پا بر جا بود
جان به قربان ذبیحی که به قربانگه دوست
با لب تشنه روان میشد و خود دریا بود
تو مپندار که شاهنشه این درگه رزم
در بیابان بلا بی مدد و تنها بود
انبیاء و رُسُل و جن و ملائک هر یک
جان به کف در بَرِ شه منتظر ایماء بود
پرده پوشان نهان خانۀ ملک و ملکوت
همه پروانۀ آن شمع جهان آرا بود
در همه مُلک بلا نیست به جز ذکر حسین
قاف تا قاف جهان، صوت همین عنقا بود
👤نیّر تبریزی
📚منابع :
۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۸۵
۲)مقتل الحسین(ع) خوارزمى، ج۱، ص۲۴۱
۳)وقعة الطّف یوسفی غروی، ص۱۸۵
۴)اخبار الطوال دینوری، ص۲۵۴
۵)مقتل الحسین(ع) خوارزمى، ج۱، ص۲۴۵
۶)وقعة الطّف یوسفی غروی، ص۱۸۶
۷)بحارالانوار مجلسی، ج۴۴، ص۳۸۸/
مقتل الحسین(ع) خوارزمى، ج۱، ص۲۴۵
۸)وقعة الطّف یوسفی غروی، ص۱۸۶
۹)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۰۱
۱۰)بحارالانوار مجلسی، ج۴۴، ص۳۹۱
۱۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۲
منبع: اسناد المصائب
حضرت #امام_حسین علیه السلام
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه /۷۶
🔸حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها
🔸حضرت محسن علیه السلام
✅دومین شهید از خاندان اهلبیت(سلام الله علیهم) بعد از حضرت رسول اکرم(ص) حضرت محسن(ع) است.
امام جعفر صادق(ع) می فرماید :
📋《أَوَّلُ مَنْ يُحْكَمُ فِيهِ مُحَسِّنُ بْنُ عَلِيٍّ(ع)》
♦️اولین جنایتی که در روز قیامت به آن حکم داده خواهد شد، کشته شدن محسن بن علی(ع) است.(۱)
«ابن قولویه قمی»(۳۶۹ق) می نویسد :
شبی که حضرت رسول اکرم(ص) به سفر «معراج» رفتند، از ایشان خواسته شد تا در مورد سه امتحان الهی صبر پیشه کند.
و اما مورد سوم؛
📋《وَ أَمَّا ابْنَتُکَ فَتُظْلَمُ وَ تُضْرَبُ وَ هِیَ حَامِلٌ وَ یُدْخَلُ عَلَیْهَا وَ عَلَى حَرِیمِهَا وَ مَنْزِلِهَا بِغَیْرِ إِذْنٍ ثُمَّ یَمَسُّهَا هَوَانٌ وَ ذُلٌّ ثُمَّ لَا تَجِدُ مَانِعاً وَ تَطْرَحُ مَا فِی بَطْنِهَا مِنَ الضَّرْبِ وَ تَمُوتُ مِنْ ذَلِکَ الضَّرْبِ》
♦️امّا دخترت، به او ستم روا می شود، در حالی که او طفلی در رحم دارد، او را کتک میزنند و بدون اجازه، وارد خانه و حریمش می شوند، سپس خوار می شود و کسی را برای دفاع از خود نمی یابد و به خاطر آن ضربت، فرزندش را سقط میکند وبه شهادت میرسد.(۲)
«مفضل بن عمر» می گوید :
روزی امام صادق(ع) حوادث بعد از رحلت رسول اکرم(ص) و ماجرای هجوم به خانه امیرالمومنین(ع) و شهادت حضرت محسن(ع) را به یاد آورد و برای ما شرح داد، و در آخر ایشان آنقدر گریست که محاسن مبارکشان از شدت گریه، تَر گشت و فرمود :
📋《لَا قَرَّت عَیْنٌ لَا تَبْکِی عِنْدَ هَذَا الذِّکْرِ》
♦️روشن مباد آن چشمی که در این مصیبت نگرید.(۳)
در جریان هجوم مهاجمین و اصحاب سقیفه به بیت حضرت فاطمه(س)، هنگامی که ایشان بین در و دیوار قرار گرفتند، ناله زنان فرمود :
📋《يَا أَبَتَاهْ! يَا رَسُولَ اللَّهِ(ص)! هَكَذَا كَانَ يُفْعَلُ بِحَبِيبَتِكَ وَ ابْنَتِكَ، آهِ يَا فِضَّةُ! إِلَيْكِ فَخُذِينِي فَقَدْ وَ اللَّهِ قُتِلَ مَا فِي أَحْشَائِي مِنْ حَمْلٍ》
♦️ای پدرم! ای رسول خدا(ص)! بنگر که این چنین رفتار با حبیبه ات و دخترت رفتار کردند و سپس فریاد کشید : ای فضّه! به فریادم برس که فرزندم را کشتند.(۴)
«ابن حجر عسقلانی»(۸۵۲ق) می نویسد :
📋《إنَّ عُمَرَ رَفَسَ فَاطِمَةَ(س) حَتَّی أَسْقَطَتْ بِمُحْسِنٍ(ع)》
♦️عُمر لگدی بر حضرت فاطمه(س) زد که او فرزندی که در رحم داشت را سقط کرد.(۵)
«خُصیْبی»(۳۴۶ق) می نویسد :
امام صادق(ع) خطاب به مفضل فرمود :
در روز قیامت؛
📋《يَأْتِي مُحَسِّنٌ(ع) مُخَضَّباً بِدَمِهِ تَحْمِلُهُ خَدِيجَةُ(س) ابْنَةُ خُوَيْلِدٍ وَ فَاطِمَةُ(س) ابْنَةُ أَسَدٍ وَ هُمَا جَدَّتَاهُ وَ جُمَانَةُ عَمَّتُهُ ابْنَةُ أَبِي طَالِبٍ وَ أَسْمَاءُ ابْنَةُ عُمَيْسٍ صَارِخَاتٍ وَ أَيْدِيهِنَّ عَلَى خُدُودِهِنَّ وَ نَوَاصِيهِنَّ مُنْتَشِرَةٌ وَ الْمَلَائِكَةُ تَسْتُرُهُنَّ بِأَجْنِحَتِهَا》
♦️حضرت محسن(ع) می آید در حالی که او را حضرت خدیجه(س) و فاطمه بنت اسد که دو جدّه او هستند، حمل می کنند.
جمانه دختر ابی طالب و اسماء بنت عمیس نیز در آنجا حضور دارند و آنها در همان حالی که فریاد می زنند و دست ها را بر صورت می گذارند و موها پریشان کرده اند و ملائکه ایشان را با بالهایشان می پوشانند.
در همین حال؛
📋《فَاطِمَةُ(س) أُمُّهُ تَبکِی وَ تَصِیحُ وَ تَقُولُ : ﴿یَوْمُکُمُ الَّذِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ﴾(انبیاء۱۰۳)》
♦️مادرش فاطمه(س) گریه می کند و فریاد می زند و می گوید : امروز همان روزی است که وعده داده شدید!
جبرائیل از جانب محسن(ع) ناله می زند :
📋《إِنِّي مَظْلُومٌ! فَانْتَصِرْ》
♦️من مظلوم واقع شده ام! مرا یاری کن!
در این هنگام؛ حضرت رسول اکرم(ص) محسن(ع) را روی دست می گیرد و او را به آسمان بلند می کند و می گوید :
📋《إِلَهِي صَبَرْنَا فِي الدُّنْيَا احْتِسَاباً وَ هَذَا الْيَوْمَ ﴿تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ أَمَداً بَعِيداً﴾(آل عمران۳۰)》
♦️الهی و سیدی! در دنیا به خاطر تو صبر کردیم و امروز وقت آن است که هر کس آنچه بدی کرده، آرزو کند که بین او و آنها فاصله زیادی باشد.(۷)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
غنچه پرپر گشته بود و گل جدا افتاده بود
پشت در جان علی مرتضی افتاده بود
دست مولا بسته و بیت ولایت سوخته
آیه ای از سوره ی کوثر جدا افتاده بود
کاش ای آتش بسوزی در شرار قهر حق
هرم تو بر صورت زهرا چرا افتاده بود
مادر مظلومه میپیچید پشت در به خود
دختر معصومه زیر دست و پا افتاده بود
۱)بحار، ج۲۸، ص۶۴
۲)کامل الزیارات ابن قولویه، ص۳۳۲
۳)بحار، ج۵۳، ص۲۳
۴)بحار ج۳۰، ص۲۹۴
۵)لسان المیزان ج۱، ص۴۰۶
منبع:اسناد المصائب
حضرت #فاطمه_الزهرا سلام الله علیها
حضرت #محسن علیه السلام
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه /۷۷
🔸حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها
🔹🔷《اَلسَّلامُ عَلَیكَ یَا فَاطِمَةَ الزَهرا(سلام الله علیها)》🔷🔹
✅دعای حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در لحظات آخر عمر خود این چنین بود :
📋《يَا إِلَهِي! عَجِّلْ وَفَاتِي سَرِيعَاً
فَلَقَدْ تَنَغَّصَتِ الْحَيَاةُ يَا مَوْلَائِي》
♦️خدایا! مرگ مرا به زودى برسان، زيرا زندگى من تيره و تار گرديد.(۱)
و آخرین دعاهای فاطمه(س) این چنین بود :
📋《إِلَهِی وَ سَیِّدِی أَسْئَلُکَ بِالَّذینَ أَصْطَفَیْتَهُمْ وَ بِبُکاءِ وَلَدَیَّ فی مُفارِقَتی أَنْ تَغْفِرَ لِعُصَاةِ شِیعَتِی وَ شِیعَةِ ذُرِّیَتِی》
♦️خداوندا! از تو می خواهم به حق انسان هایی که برگزیده ای و به ناله های دو فرزندم در فراق من، از گناه شیعیان من و پیروان فرزندانم درگذر.(۲)
هنگامی كه حضرت فاطمه(س) رحلت كرد اسماء بنت عمیس گريبان خود را پاره نمود و خارج شد، آنگاه با امام حسن(ع) و امام حسین(ع) مصادف شد، ايشان به اسماء فرمودند :
مادر ما كجاست؟ اسماء جوابى نداد!
📋《فَدَخَلَا الْبَيْتَ فَإِذَا هِيَ مُمْتَدَّةٌ فَحَرَّكَهَا الْحُسَيْنُ(ع) فَإِذَا هِيَ مَيِّتَةٌ فَقَالَ :
يَا أَخَاهْ! آجَرَكَ اللَّهُ فِي الْوَالِدَةِ وَ خَرَجَا يُنَادِيَانِ : يَا مُحَمَّدَاهْ! يَا أَحْمَدَاهْ!
الْيَوْمَ جُدِّدَ لَنَا مَوْتُكَ إِذْ مَاتَتْ أُمُّنَا》
♦️آنان وارد خانه شدند، ديدند مادر بزرگوارشان خوابيده است.
امام حسين(ع) مادر خود را حركت داد ديد از دنيا رفته است.
آنگاه در حالى خارج شدند كه مى فرمودند : يا محمّداه! يا احمداه! امروز به علّت فوت مادرمان مصيبت تو براى ما تجديد شد.
📋《ثُمَّ أَخْبَرَا عَلِيّاً(ع) وَ هُوَ فِي الْمَسْجِدِ [فَوَقَعَ عَلِيٌّ(ع) عَلَى وَجْهِهِ] فَغُشِيَ عَلَيْهِ حَتَّى رُشَ عَلَيْهِ الْمَاءُ ثُمَّ أَفَاقَ فَحَمَلَهُمَا حَتَّى أَدْخَلَهُمَا بَيْتَ فَاطِمَةَ(س) وَ عِنْدَ رَأْسِهَا أَسْمَاءُ تَبْكِي وَ تَقُولُ :
وَا يَتَامَى مُحَمَّدٍ(ص)! كُنَّا نَتَعَزَّى بِفَاطِمَةَ(س) بَعْدَ مَوْتِ جَدِّكُمَا فَبِمَنْ نَتَعَزَّى بَعْدَهَا؟》
♦️پس از اين جريان متوجه حضرت اميرالمومنین(ع) كه در مسجد بود، شدند و آن حضرت(ع) را از رحلت مادرشان آگاه نمودند.
امير المؤمنين على(ع) بعد از شنيدن اين خبرِ دلخراش با صورت بر زمین افتاد و غش كرد.
آب به صورت آن حضرت(ع) پاشيدند تا به هوش آمد، آنگاه حسنين(ع) را برداشت و داخل خانه حضرت زهرا(س) شد.
اسماء را ديد كه بالاى سر فاطمه(س) نشسته و گريه مى كند و مى گويد :
يتيمان حضرت محمّد(ص) چه كنند، بعد از فوت جدّ شما؟
دل ما به فاطمه(س) خوش بود! بعد از فاطمه(س) به چه كسى دل خوش كنيم!
📋《فَكَشَفَ عَلِيٌّ(ع) عَنْ وَجْهِهَا فَإِذَا بِرُقْعَةٍ عِنْدَ رَأْسِهَا فَنَظَرَ فِيهَا فَإِذَا فِيهَا》
♦️آنگاه حضرت على بن ابى طالب(ع) صورت مبارك فاطمه(س) را باز كرد و رقعه اى نزد سر آن بانوى معظّمه يافت كه در آن نوشته بود :
📋《بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ،
هَذَا مَا أَوْصَتْ بِهِ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ(ص)!
يَا عَلِيُّ(ع) أَنَا فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ زَوَّجَنِيَ اللَّهُ مِنْكَ لِأَكُونَ لَكَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ أَنْتَ أَوْلَى بِي مِنْ غَيْرِي حَنِّطْنِي وَ غَسِّلْنِي وَ كَفِّنِّي بِاللَّيْلِ وَ صَلِّ عَلَيَّ وَ ادْفِنِّي بِاللَّيْلِ وَ لَا تُعْلِمْ أَحَداً وَ أَسْتَوْدِعُكَ اللَّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَى وُلْدِيَ السَّلَامَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ》
♦️به نام خداوند بخشنده مهربان،
اين وصيّتى است كه فاطمه دختر پيغمبر خدا(ص) كرده است :
فاطمه(س) شهادت مى دهد كه خدايى جز خداى يگانه وجود ندارد، حضرت محمّد(ص) بنده و پيامبر خدا مى باشد.
ای على! من فاطمه(س) دختر حضرت محمّد(ص) مى باشم.
خدا مرا در دنيا و آخرت براى تو تزويج نمود.
يا على(ع)! تو از ديگران براى (غسل و كفن) من مقدّم هستى، مرا حنوط كن غسل بده، شبانه مرا دفن كن، شبانه بر بدنم نماز بگزار، شبانه به خاكم بسپار، احدى را از فوت من آگاه مکن، من تو را به خداوند مى سپارم، و فرزندانم به درود تا روز قيامت!(۳)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
حرف سخت است بیاید به زبان من و تو
اشک گل کرده به جای سخنان من و تو
رازِ افتادن تو، رمز زمین خوردن من
رمز و رازی است در این کوچه میان من و تو
پر زدی، سوختی و آب شدم ... این دنیا
شمع و پروانه ندیده است بسان من و تو
می روی محرم من! چاه فقط می فهمد
چه کشیدیم از این جور زمانه من و تو
ظلمت شهر مرا کشت زمانی که زدیم
حرف غسل و کفن و دفن شبانه من و تو
خانه از عطر نفس هات هنوز آکنده است
کاش می شد بنشینیم به خانه من و تو
👤محمد میرزایی
📚منابع :
۱)بحار، ج۴۳، ص۱۷۷
۲)نهج الحیاة ص۱۴۸
۳)بحار ج۴۳، ص۲۱۴
منبع:اسناد المصائب
حضرت #فاطمه_الزهرا علیها السلام
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه /۷۸
🔸حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها
✅امام حسن مجتبی(علیه السلام) می فرماید :
📋《رَأَیْتُ أُمِّی فَاطِمَةَ(س) قَامَتْ فِی مِحْرَابِهَا لَیْلَةَ جُمُعَتِهَا فَلَمْ تَزَلْ رَاکِعَةً سَاجِدَةً حَتَّى اتَّضَحَ عَمُودُ الصُّبْحِ وَ سَمِعْتُهَا تَدْعُو لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ تُسَمِّیهِمْ وَ تُکْثِرُ الدُّعَاءَ لَهُمْ وَ لَا تَدْعُو لِنَفْسِهَا بِشَیْءٍ》
♦️مادرم فاطمه(سلام الله علیها) را در شب جمعه ای دیدم که در محرابش ایستاده بود و پیوسته در حال رکوع و سجده بود، تا اینکه روشنایی صبح نمایان شد و از او شنیدم که برای مردان و زنان مومن دعا می کرد و با اسم آنان را نام می برد و برایشان زیاد دعا می کرد، ولی برای خویش چیزی نمی خواست.
پس به ایشان گفتم :
📋《یَا أُمَّاهْ! لِمَ لَا تَدْعِینَ لِنَفْسِکِ کَمَا تَدْعِینَ لِغَیْرِکِ؟》
♦️مادرم! چرا آنگونه که برای دیگران دعا می کنی، برای خود دعا نمی کنی؟
ایشان فرمود :
📋《یَا بُنَیَّ! الْجَّارَ ثُمَّ الدَّارَ!》
♦️فرزندم! اول همسایه بعد خانه![دیگران مقدم ترند.](۱)
🏴اما مگر به فرموده ی خداوند متعال؛
📋《هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ؟》
♦️آيا پاداش نيکی و احسان، جز نيکی است؟(الرحمن/۶۰)
مردم مدینه و همسایگان حضرت فاطمه(س)، جواب دعای خیر حضرت(س) را اینگونه جواب دادند، که خود حضرت فاطمه(س) با وضعیت وخیم جسمی، درد بازو، صورت کبود شده، پهلو شکسته، چشمان کم سو، بدنی که دچار سوختگی شده و قلبی شکسته و پُر از غم، ماجرای هجوم و لطمات و صدمات وارده را، این گونه بیان می فرماید :
📋《..فَجَمَعُوا الحَطَبَ الجَزلَ عَلی بابِنا وَ أتَوا بِالنارِ لِیُحْرِقُوهُ وَ یُحْرِقُونا، فَوَقَفتُ بِعِضادَةِ البابِ وَ ناشَدتُهُم بِاللهِ وَ بِأبِی أن یَکُفُّوا عَنّا وَ یَنصُرُونا》
♦️بر درب خانه ی ما هیزم زیادی جمع کردند و آتش آوردند تا خانه و ما را آتش بزنند.
من در پشت درب ایستاده بودم و آن ها را به خدا و پدرم قسم می دادم که دست از ما بردارند و ما را یاری کنند.
📋《فَأخَذَ عُمَرُ السَّوطَ مِن یَدِ قُنفُذٍ مَولی أبِی بَکرٍ فَضَرَبَ بِهِ عَضُدِی!
فَالتَوی السَوطُ عَلی عَضُدِی، حَتّی صارَ کَالدُملُجِ وَ رَکَلَ البابَ بِرِجلِهِ فَرَدَّهُ عَلَیَّ وَ أنا حامِلٌ فَسَقَطتُ لِوَجهِی وَ النارُ تَسعَرُ وَ تَسفَعُ وَجهِی》
♦️ناگهان عُمَر تازیانه را از دست قنفذ( غلام ابوبکر) گرفت و با آن به بازوی من زد.
در این هنگام تازیانه دور بازوی من پیچید، به گونه ای که دور تا دور بازویم وَرَم کرد و مثل بازو بند شد و با پایش به درب لگد زد و درب را به روی من به عقب فشار داد و باز کرد و من در آن هنگام باردار بودم پس با صورت بر زمین افتادم، در حالی که آتش شعله ور بود و حرارتش صورتم را می سوزاند.
📋《فَضَرَبَنِی بِیَدِهِ حَتّی انتَثَرَ قُرطِی مِن اُذُنِی وَ جائَنِی المَخاضُ فَأسقَطتُ مُحْسِناً قَتِیلاً بِغَیرِ جُرمٍ!》
♦️سپس عُمَر چنان به صورتم سيلی زد به طوری که گوشواره هایم تکّه تکّه شده از گوشم جدا شدند و درد زایمان به سراغم آمد و مُحسن را که بی گناه بود سقط کردم.
📋《فَهذِهِ اُمَّةٌ تُصَلِّی عَلَیَّ؟!!
وَ قَد تَبَرَّاَ اللهُ وَ رَسُولُهُ مِنهُم، وَ تَبَرَّاتُ مِنهُم》
♦️آیا این ها مردمانی هستند که می خواستند بر جنازه ی من نماز بخوانند؟!!
در حالی كه خداوند و فرستاده ی او از آنان بيزاری جسته اند، من نيز از آنان برائت می جويم.(۲)
و در روایتی امام صادق(علیه السلام) می فرماید :
📋《وَ کَانَ سَبَبُ وَفَاتِهَا أَنَّ قُنْفُذاً لَکَزَهَا بِنَعْلِ السَّیْفِ بِأَمْرِهِ[عُمَر]، فَأَسْقَطَتْ مُحَسِّناً..》
♦️علّت شهادت فاطمه(س)، این بود که قنفذ به دستور عمر، با قبضهی شمشیر، به ایشان ضربتی زد که بر اثر آن، محسن(ع) را سقط شد.(۳)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
بعد از پدر به فاطمه دشمن امان نداد
از مهر، کس تسلی آن خسته جان نداد
زهرا ندید محسن و گلچین روزگار
گل چید و فیض دیدن، بر باغبان نداد
می خواست با پسر بدهد جان به پشت در
اما چو بی کسی علی دید جان نداد
در کوچه خواست تا که شود حامی علی
دردا که تازیانه دشمن امان نداد
هر قهرمان کند به نشان خود افتخار
زهرا نشان خود به علی هم نشان نداد
👤قاسم ملکی
📚منابع :
۱)مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص۳۴۱
۲)بحارالأنوار مجلسی، ج۳۰، ص۳۴۹
۳)دلائل الامامه طبری شیعی، ص۱۳۴
منبع:اسناد المصائب
حضرت #فاطمه_الزهرا علیها السلام
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham