ا ﷽ ا
🔸روضه / ۳۲۱
🏴مقتل خوانی
شب/روز پنجم
عبدالله بن حسن /زهیر
🔻خروج عبد الله از خیام
▪️زمانی که سیدالشهدا زخم کاری برداشته بودند
.فخرج إليه عبد اللّه بن الحسن- و هو غلام لم يراهق- من عند النساء يشتد حتّى وقف إلى جنب الحسين عليه السلام فلحقته زينب بنت علي عليه السلام لتحبسه فقال لها الحسين عليه السلام: «احبسيه يا اختي» فأبى و امتنع عليها امتناعا شديدا و قال: و اللّه لا افارق عمّي(عبدالله بن حسن - که پسری بود و هنوز بزرگ نشده بود - از نزد زنان به سرعت خارج شد و کنار حسین علیه السلام ایستاد. زینب دختر علی علیه السلام به دنبال او دوید تا او را بازدارد. حسین علیه السلام به او فرمود: «ای خواهر، او را نگه دار.» اما عبدالله نپذیرفت و به شدت مقاومت کرد و گفت: «به خدا، من از عمویم جدا نمیشوم) فأهوى ابجر بن كعب إلى الحسين بالسيف فقال له الغلام: ويلك يا ابن الخبيثة أ تقتل عمّي؟ فضربه ابجر بالسيف فاتّقاها الغلام بيده فأطنّها إلى الجلدة فإذا يده معلّقة، فنادى الغلام: يا امّاه، فأخذه الحسين عليه السلام فضمّه إلى صدره و قال له: «يا بنيّ اصبر على ما نزل بك و احتسب في ذلك الخير، فإنّ اللّه يلحقك بآبائك الصالحين(ابجر بن کعب به سوی حسین (علیه السلام) شمشیر کشید. آن پسر فریاد زد: «وای بر تو، ای پسر زن پلید! میخواهی عمویم را بکشی؟» ابجر با شمشیر به او حمله کرد و پسر با دستش جلوی ضربه را گرفت، اما دستش تا پوست آویزان شد. پسر ناله زد: ای مادر... حسین او را گرفت و به سینه چسباند و فرمود: پسرم، در برابر این مصیبت صبر کن و آن را در راه خدا به حساب آور، که خداوند تو را به پدران صالحت ملحق خواهد کرد)/إعلام الورى ج1ص467
🔻شهادت در دامان سید الشهداء ع/بعد از عبدالله بن حسن ع، به خیام حمله شد
▪️ فرماه حرملة بن كاهل بسهم فذبحه وهو في حجر عمه الحسين عليه السلام (حرملة بن کاهل تیری به سوی او انداخت و او را در آغوش عمویش حسین سر برید) ثم إن شمر بن ذي الجوشن حمل على فسطاط الحسين عليه السلام فطعنه بالرمح ثم قال : على بالنار أحرقه على من فيه ... (سپس شمر بن ذی الجوشن به خیمهی حسین (علیه السلام) حمله کرد و با نیزه به آن ضربه زد و فریاد کشید: «آتش بیاورید تا آن را با هر که در آن است بسوزانم)/لهوف ج1ص72
🔻زهیرگرایش عثمانی داشت
▪️وكَانَ زهير بْن القين البجلي بِمَكَّةَ- وَكَانَ عثمانيا- فانصرف من مَكَّة متعجلا فضمه الطريق وحسينا، فكان يسايره وَلا ينازله، ينزل الْحُسَيْن فِي ناحية وزهير فِي ناحية... (زهیر بن قین بجلی در مکه بود و از طرفداران عثمان به شمار میرفت. او از مکه با عجله خارج شد و در راه به کاروان امام حسین (علیه السلام) رسید. او در مسیر همراه کاروان حرکت میکرد، اما با آنها هممنزل نمیشد؛ هرگاه امام حسین (علیه السلام) در یک سو فرود میآمد، زهیر در سوی دیگر اردو میزد.)/ انساب الاشراف ج3ص167
🔻ملاقات زهیر و سیدالشهداء ع و پیوستن به ایشان
▪️ فأرسل الْحُسَيْن إِلَيْهِ فِي إتيانه، فأمرته امرأته ديلم بنت عَمْرو أن يأتيه فأبي فقالت: سبحان الله أيبعث إليك ابن بنت رسول الله فلا تأتيه؟ (امام حسین ع کسی را نزد زهیر فرستاد. همسرش، دیلم به او گفت: «به دیدارش برو!» اما زهیر امتناع کرد. همسرش گفت: سبحان الله! آیا پسر دختر رسول الله ص تو را فرا میخواند و تو نمیروی؟)/انساب الاشراف ج3ص167 فقام يمشي إلى الحسين عليه السلام ، فلم يلبث أن انصرف ، وقد أشرق وجهه ، فأمر بفسطاطه فقلع ، وضرب إلى لزق فسطاط الحسين (زهیر برخاست و به سوی امام حسین ع حرکت کرد. پس از مدتی بازگشت در حالی که چهرهاش میدرخشید. سپس دستور داد خیمهاش را برچینند و در کنار خیمهگاه امام حسین ع برپا کنند)/اخبار الطوال1ص246
🔻شب عاشورا/سخنان زهیر: اگر هزار بار هم در راه دفاع از تو کشته شوم...
▪️شب عاشورا قامَ زُهيرُ بنُ القَيْن البجليّ ـ رحمةُ اللهِّ عليهِ ـ فقالَ : واللهِ لوَددْتُ أنِّي قُتِلْتُ ثمّ نُشِرْتُ ثمّ قُتِلْت حتّى أًقتلَ هكذا ألفَ مرّةٍ ، وأَنّ الله تعالى يدفعُ بذلكَ القتلَ عن نفسِكَ ، وعن أنفُسِ هؤلاء الفِتْيانِ من أهل بيتِكَ (زهیر بن قین بجلی برخاست و گفت: به خدا سوگند! دوست داشتم کشته میشدم، سپس زنده میگشتم و دوباره کشته میشدم، تا اینکه هزار بار چنین میکردم، و خداوند متعال به واسطه این کشتهشدنها، جان تو و جان این جوانان از اهل بیتت را از مرگ نجات میداد)/ارشادج2ص92
🔻زهیر: آیا مرا از مرگ میترسانی؟
▪️بعد از تهدید شمر زهیر گفت: أ فبالموت تخوّفني! فو اللّه للموت معه احبّ إليّ من الخلد معكم! ([شمر به او گفت: به زودی خداوند تو و صاحبت را میکشد! زهیر پاسخ داد:] آیا مرا از مرگ میترسانی؟ به خدا قسم، مرگ در رکاب او برایم محبوبتر از زندگی جاوید در کنار شماست
وقعة الطف
#روضه
#فیش_روضه
#عبدالله_بن_حسن
#زهیر
#پنجم_محرم
حضرت #امام_حسینﷺ
•┈┈••✾••┈┈•
@azizamhosen
@yaraliagham