ا ﷽ ا
#روضه /۱۳۱
🔸حضرت امام سجاد علیه السلام
🔸🔶《اَلسَّلامُ عَلَيْکَ یابْنَ اَميرِالْمُؤْمِنينَ(علیه السلام) اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يَابْنَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(سلام الله علیها) اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا حُسَینَ بْنَ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ رَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ》🔶🔸
✅امام سجاد(علیه السلام) همواره در طول حیاتشان مظلوم بوده اند.
بعد از حادثه کربلا، رعب و وحشت شدیدی بر مسلمین و خصوصاً شیعیان حاکم شد.
لذا در آن روزگار، امام سجاد(ع) سخت تنها و بی یار مانده بود.
لذا ایشان فرمود :
📋《مَا بِمَکَّةَ وَ الْمَدِینَةَ عِشْرُونَ رَجُلَاً یُحِبُّنَا》
♦️در تمام مکّه و مدینه بیست نفر نیستند که دوستی ما را اظهار بدارند.(۱)
✍طبق نقلها؛
در دو جا بر بدن مبارک امام سجاد(علیه السلام) غل و زنجیر بستند :
1⃣بعد از واقعه کربلا و اسارت آن حضرت(ع) در مسیر شام!(در سال ۶۱ هجری)
محمد بن جریر طبری سنّی می نویسد :
📋《إِنَّ عُبَيدَاللهِ أَمَرَ بِعَلِىِّ بنِ الحُسَينِ(ع) فَغُلَّ بِغُلٍّ إِلَى عُنُقِهِ..》
♦️عبيد الله بن زياد، دستور داد تا على بن حسين(علیهما السلام) را تا گردن در غل و زنجیر كنند.(۲)
2⃣در زمان حکومت «عبدالملک بن مروان»(در سال ۸۱ هجری)
سبط بن جوزی می نویسد :
عبدالملک بن مروان امام سجاد(علیه السلام) را به اجبار از مدینه به شام آورد آن هم در هیئت یک اسیر!
📋《حَمَلَ عَبدُالمَلَكِ بنِ مَروَانَ عَلَي بنِ الحُسَينِ(ع) مُقَيِّدَاً مِن المَدِينَةِ فَأَثقَلَهُ حَدِيدَاً وَ وَكَّلَ بِهِ حَفَظَةً وَ القُيُودُ فِي رِجْلَيْهِ وَ الغُلُّ فِي يَديِهِ》
♦️عبدالملک بن مروان دستور داد که امام سجاد(علیه السلام) را دستگیر کرده و دست و پای او را غُل و زنجیر کنند و به گردنش بیاویزند و از مدینه به سمت شام بیرون ببرند.(۳)
امام سجاد(ع) طبق نقل تاریخ همواره بر مصیبت پدر بزرگوارشان می گریستند و اشک می ریختند.
در روایتی آمده است که؛
📋《فَبَكَى عَلَىُّ بنُ الْحُسَيْنِ(ع) عِشْرِينَ سَنَةً أَوْ أَرْبَعِينَ سَنَةً، مَا وُضِعَ بَيْنَ يَدَيْهِ طَعَامٌ إِلَّا بَكَى》
♦️امام سجاد(علیه السلام) مدت بيست يا چهل سال بر امام حسين(علیه السلام) گريست.
هيچ غذايى در مقابل آن حضرت(ع) نمى گذاشتند مگر اينكه گريان مى شد.(۴)
در روایتی دیگر آمده است که امام سجاد(علیه السلام) ندبه کنان همواره می فرمود :
📋《قَدْ مُنِعَ أَبِي مِنَ الْمَاءِ الَّذِي كَانَ مُطْلَقاً لِلسِّبَاعِ وَ الْوُحُوشِ》
♦️پدرم را از آبی که برای درندهها و حیوانات آزاد بودند، منع کردند.(۵)
و نقل شده است که؛
📋《إِنَّهُ بَكَى حَتَّى خِيفَ عَلَى عَيْنَيْهِ》
♦️امام سجاد(علیه السلام) آن قدر گریست تا بیم نابینایی بر ایشان می رفت.(۶)
📋《وَ كَانَ إِذَا أَخَذَ إِنَاءً يَشْرَبُ مَاءً بَكَى حَتَّى يَمْلَأَهَا دَمْعاً》
♦️هر گاه ظرف آبی میگرفت تا بنوشد، آنقدر گریه میکرد تا پر از اشک شود.(۷)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
شبهای غربت تو گذشت و سحر نداشت
حتی سحر غم از دل تو دست برنداشت
در حیرتم که سلسله آهنین مگر
جایی ز زخم گردن تو خوبتر نداشت
زخم تن تو را همه دیدند و هیچکس
غیر از خدا ز زخم درونت خبر نداشت
دنیا چه کرد با تو که هجده عزیز تو
تنهایشان به روی زمین بود، سر نداشت
سنگت زدند بر سر بازارهای شام
با آنکه جز تو یوسف زهرا پسر نداشت
هجده سر بریده برایت گریستند
آهت هنوز در دل دشمن اثر نداشت
سوزم بر آن عزیز که در آفتاب سوخت
یک سایبان به جز سرِ پاکِ پدر داشت
حال تو بود در دل گودال قتلگاه
چون بسملی که بال زد و بال و پر نداشت
مهمان شام بودی و بهر تو میزبان
جز گوشة خرابه مکانی دگر نداشت
👤سازگار
📚منابع :
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۶، ص۱۴۳
۲)تاريخ طبری، ج۴، ص۳۵۲
۳)تذكرة الخواص ابن جوزی، ص۲۹۲
۴)کامل الزیارات ابن قولویه قمی، ص۱۰۷
۵)بحارالانوار مجلسی، ج۴، ص۱۶۶
۶)۷)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۱۶۶
منبع: اسناد المصائب
حضرت #امام_سجاد علیه السلام
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه /۱۳۲
🔸زهیر بن قین
🔸🔶《السَّلامُ عَلی زُهَیْرِ بْنِ الْقَیْنِ الْبَجَلِیِّ وَ رَحْمَةُ اللّٰهِ وَ بَرَكاتُهُ》🔶🔸
✅زهیر بن قین به همراه همسرش در سال ۶۰ هجری از سفر مکه به سمت کوفه باز می گشت که در منزلی به نام «زَرُود» با کاروان امام حسین(ع) یک جا فرود می آیند.
مردى از قبیله بنى فزارة که با زهیر هم سفر و هم عقیده بود، مى گويد :
📋《كُنَّا مَعَ زُهَيْرِ بْنِ اَلْقَيْنِ اَلْبَجَلِيِّ حِينَ أَقْبَلْنَا مِنْ مَكَّةَ نُسَايِرُ اَلْحُسَيْنَ(ع) فَلَمْ يَكُنْ شَيْءٌ أَبْغَضَ إِلَيْنَا مِنْ أَنْ نُسَايِرَهُ فِي مَنْزِلٍ، فَإِذَا سَارَ اَلْحُسَيْنُ(ع) تَخَلَّفَ زُهَيْرُ بْنُ اَلْقَيْنِ، وَ إِذَا نَزَلَ اَلْحُسَيْنُ(ع) تَقَدَّمَ زُهَيْرٌ، حَتَّى نَزَلْنَا فِي مَنْزِلِ لَمْ نَجِدْ بُدّاً مِنْ أَنْ نُنَازِلَهُ فِيهِ، فَنَزَلَ اَلْحُسَيْنُ(ع) فِي جَانِبٍ، وَ نَزَلْنَا فِي جَانِبٍ》
♦️ما با زهير بن قين بجلى همسفر بوديم، هنگامى كه از مكه حركت كرده بوديم همراه حسين(ع) راه مىرفتيم، ولى از اينكه با او در يك منزل همنشين شويم بشدت پرهيز مىكرديم به طورى كه هيچ چيزى نزدمان مبغوضتر از اين نبود كه با حسين(ع) در يك منزل فرود بياييم. از اين رو وقتى حسين(ع) در حركت بود، ما عقب می افتادیم و وقتی حسین(ع) در منزلی فرود می آمد، ما منزلی را پیش می افتادیم!
[اين روند ادامه داشت تا اینکه] در جايى كه هيچ چارهاى جز منزل كردن در كنار حسین(ع) نداشتهايم، فرود آمدیم.
لذا حسين(ع) در گوشهاى و ما نیز در گوشه ديگرى منزل كرديم.
📋《فَبَيْنَا نَحْنُ جُلُوسٌ نَتَغَدَّى مِنْ طَعَامٍ لَنَا إِذْ أَقْبَلَ رَسُولُ اَلْحُسَيْنِ(ع) حَتَّى سَلَّمَ ثُمَّ دَخَلَ فَقَالَ : يَا زُهَيْرَ بْنَ اَلْقَيْنِ!
إِنَّ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ اَلْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ(ع) بَعَثَنِي إِلَيْكَ لِتَأْتِيَهُ!
فَطَرَحَ كُلُّ إِنْسَانٍ مَا فِي يَدِهِ حَتَّى كَأَنَّ عَلَى رُءُوسِنَا اَلطَّيْرَ》
♦️هنگامى كه ما بر سر سفرۀ غذا نشسته بوديم فرستادۀ حسين(ع) آمد، سلام كرد و داخل شد، گفت :
زهير بن قين! امام حسين بن على(ع) مرا دنبال شما فرستاده، تا نزد او بيايى!
ناگاه همگى هر چه در دست داشتيم به زمين انداختيم [و ميخكوب شديم] گويى پرندهاى بر سرمان نشسته بود!
زهیر ابتدا قبول نکرد ولی «دَلهَم بنت عمرو» همسر زهیر، خطاب به زهیر گفت :
📋《أَ يَبْعَثُ إِلَيْكَ اِبْنُ رَسُولِ اَللَّهِ(ص) ثُمَّ لاَ تَأْتِيهِ؟!!
سُبْحَانَ اَللَّهِ! لَوْ أَتَيْتَهُ فَسَمِعْتَ كَلاَمَهُ، ثُمَّ اِنْصَرَفْتَ》
♦️پسر رسول خدا(ص) دنبالت مىفرستد تو از رفتن اباء می کنی و نمىروى؟!!
سبحان الله! برو صحبتش را بشنو بعد برگرد.
پس زهیر قبول کرد و به سمت خیمه گاه امام حسین(ع) رفت.
چیزی نگذشت که زهير از نزد حضرت(ع) بازگشت.
آن هم با چهرهاى بشّاش و درخشان و خطاب به یاران و همسفران خود گفت :
📋《مَنْ أَحَبَّ مِنْكُمْ أَنْ يَتْبَعَنِي؛ وَ إِلاَّ فَإِنَّهُ آخِرُ اَلْعَهْدِ! فَأَمَّا أَنَا فَإِنِّي أَسْتَوْدِعُكُمُ اَللَّهَ!》
♦️هر كس مىخواهد، دنبال من بيايد وگرنه اين آخر همراهى و ديدار ما با يكديگر است!
امّا من شما را به خدا مىسپارم!
سپس به همسرش گفت :
📋《أَنْتِ طَالِقٌ، اِلْحَقِي بِأَهْلِكِ، فَإِنِّي لاَ أُحِبُّ أَنْ يُصِيبَكِ مِنْ سَبَبِي إِلاَّ خَيْرٌ》
♦️تو را طلاق مىدهم نزد خانوادهات بازگرد!
دوست ندارم به واسطۀ من، به شما چيزى جز خير برسد.(۱)
پس زهیر با کاروان امام حسین(ع) همراه شد، تا اینکه کاروان امام(ع) در منزل (ذی حسم) با سپاه حر بن یزید ریاحی برخورد کرد.
امام حسین(ع) خطابهای ایراد فرمودند و طی آن از دگرگونی دنیا و کژیهای حاکم شده بر جامعه و پست و ناچیز بودن زندگی، سخن گفته و فرمودند :
«...مگر نمیبینید که به حق عمل نمیشود و از باطل پرهیز نمیکنند؛ مؤمن باید حق طلب و مایل به لقای پروردگار باشد؛ مرگ را من جز شهادت نمییابم و زندگانی را غیر از ننگ و خفّت نمیدانم.»
پس از اتمام سخنرانی امام(ع)، زهیر نخستین کسی بود که آمادگی خود را برای اجرای دستورهای آن حضرت(ع) اعلام داشت؛ و گفت :
📋ً《قَدْ سَمِعْنَا هَدَاكَ اللَّهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) مَقَالَتَكَ وَ لَوْ كَانَتِ الدُّنْيَا لَنَا بَاقِيَةً وَ كُنَّا فِيهَا مُخَلَّدِينَ لَآثَرْنَا النُّهُوضَ مَعَكَ عَلَى الْإِقَامَةِ》
♦️ای پسر پیامبر(ص) که خداوند تو را قرین هدایت بدارد، گفتارت را شنیدیم!
به خدا سوگند که اگر ما میتوانستیم برای همیشه در این دنیا زندگی کنیم و تمام امکانات آن را در اختیار داشتیم، باز هم شمشیر زدن در رکاب تو را انتخاب میکردیم.
امام(ع) نیز در پاسخ، برای او دعای خیر کرد.(۲)
ادامه مطالب :👇
جناب #زهیر_بن_قین
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ادامه👆
گذشت تا اینکه شب عاشورا فرا رسید.
امام حسین(ع) در شب عاشورا یاران را درون خیمه ای بزرگ جمع نمود تا آنهایی که آمده اند برای پست و مقام، برای مال و غنیمت و برای دنیا، آنها را مرخّص کند و غربال نماید و دانه درشت ها را برچیند.
پس در خطاب به یارانش فرمود :
📋《أَلَا وَ إِنِّي لَأَظُنُّ یَومَاً أَنَّهُ آخِرُ يَوْمٍ لَنَا مِنْ هَؤُلَاءِ أَلَا وَ إِنِّي قَدْ أَذِنْتُ لَكُمْ فَانْطَلِقُوا جَمِيعاً فِي حِلٍّ لَيْسَ عَلَيْكُمْ مِنِّي ذِمَامٌ هَذَا اللَّيْلُ قَدْ غَشِيَكُمْ فَاتَّخِذُوهُ جَمَلًا》
♦️آگاه باشيد که يک روز بیشتر از عمر ما نمانده است.من امشب شما را مرخص کردم و بيعت خود را از گردن شما برداشتم، بر شما حرجی نيست و شما را به اختیار خودتان گذاشتم و نسبت به خود، بر شما عهده و ذِمامی ندارم.
اینک شب فرا رسیده است و پوشش آن شما را در بر گرفته است؛ آن را چون شتر راهواری بگیرید و متفرّق شوید!(۳)
📋《تَفَرَّقُوا فِی سَوادِ هذَا اللَّیْلِ وَ ذَرُونِی وَ هؤُلاءِ الْقَوْمَ، فَإِنَّهُمْ لا یَطْلُبُونَ غَیْرِی، وَ لَوْ أَصابُونِی وَ قَدَرُوا عَلى قَتْلی لَما طَلَبُوکُمْ》
♦️اکنون در این سیاهى شب، پراکنده شوید و مرا با این گروه دشمن تنها بگذارید، که آنان تنها مرا مى طلبند و اگر بر من دست یابند و مرا به قتل برسانند، دیگر به سراغ شما نخواهند آمد!(۴)
کلام امام(ع) تمام شد و حضرت(ع) مشاهده کرد که کسی حضرت(ع) را تنها نگذاشت و حتی همگی تا پای جان ایستاده اند، و یک به یک وفاداری خود را به حضرت(ع) اعلام می کنند.
حضرت عباس(ع) به نمایندگی از بنی هاشم و زهیر بن قین به نمایندگی از غیر بنی هاشم ایستاد و گفت :
📋《وَ اللَّهِ لَوَدِدْتُ أَنِّي قُتِلْتُ ثُمَّ نُشِرْتُ ثُمَّ قُتِلْتُ حَتَّى أُقْتَلَ هَكَذَا أَلْفَ مَرَّةٍ وَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَدْفَعُ بِذَلِكَ الْقَتْلَ عَنْ نَفْسِكَ وَ عَنْ أَنْفُسِ هَؤُلَاءِ الْفِتْيَانِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِكَ》
♦️به خدا سوگند! دوست دارم کشته شوم، باز زنده گردم، و سپس کشته شوم، تا هزار مرتبه، تا خداوند تو و اهل بیتت را از کشته شدن در امان دارد!(۵)
پس امام(ع) خطاب به آنان فرمود :
📋《أَمَّا بَعْدُ، فَإنِّی لَا أَعْلَمُ أَصْحَابًا أَوْفَی وَلَا خَیرًا مِنْ أَصْحَابِی، وَلَاأَهْلَ بَیتٍ أَبَرَّ وَلَا أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَیتِی؛ فَجَزَاکمُ اللَهُ عَنِّی خَیرَ الْجَزَآءِ》
♦️من حقّاً اصحابی باوفاتر و بهتر از اصحاب خودم، و نه اهل بیتی نیکوکارتر و با صِله و پیوندتر از اهل بیت خودم سراغ ندارم؛ پس خداوند شما را از طرف من به بهترین جزائی پاداش دهد!(۶)
در صبح روز عاشورا، امام حسین(ع) بعد از اقامه نماز صبح، سپاه خود را سازماندهی کرد و زهیر بن قین را در جناح راست و حبیب را فرمانده جناح چپ و حضرت ابوالفضل(ع) را با پرچم در قلب لشکر خود قرار داد.(۷)
در ظهر روز عاشورا وقتی هنگام نماز شد، حضرت(ع) برای اقامه ی نماز خوف برای در امان ماندن از تیرهای دشمن، به ناچار، به زهير بن قين و سعيد بن عبدالله فرمود که در حین اقامه ی نماز، جلوتر از همه بایستند و دیگران هم پشت آنان برای اقامه نماز قرار بگیرند.(۸)
زهیر پس از کسب اجازه از امام(ع) عازم میدان نبرد شد در حالی که این رجز را میخواند :
📋《انَا زُهَیْرٌ وَانَا ابْنُ الْقَیْنِ،
اذُودُکُمْ بِالسّیْفِ عَنْ حُسَیْنِ،
انَّ حُسَيناً احَدُ السِّبْطَينِ،
مِنْ عِتْرَةِ البَرِّ التَقِىّ الزِّيْنِ
ذَاكَ رَسُولُ اللَّهِ غَيْر المَيْنِ،
اضْرِبُكُمْ وَلا ارى مِنْ شَيْنِ》
♦️من زهیر پسر قین هستم با شمشیر خود از حریم حسین(ع) دفاع میکنم.
حسین(ع) یکی از دو نواده رسول خدا(ص) است، از خاندانی که نیکی و تقوا زینت آن هاست، و اکنون او فرستاده پاک خدا از دو نسل نبوی است و من شما را میکشم و عیب نمیدانم.(۹)
زهیر دلاورانه جنگید تا اینکه سرانجام زهیر به دست کثیر بن عبدالله شعبی و مهاجر بن اوس تمیمی به درجه رفیع شهادت رسید.(۱۰)
خوارزمی مینویسد :
هنگامی که زهیر بر زمین افتاد، امام حسین(ع) به او فرمود :
《لَایَبعَدَنَّکَ الَلهُ یَا زُهَیرُ وَ لَعَنَ اللهُ قَاتَلَکَ لَعنَ الذَّینَ مَسَخَهُم قَردَةً وَ خَنَازِیرَ》
♦️خداوند تو را از رحمت خود دور نگرداند و قاتل تو را لعنت کند، به مانند کسانی که ملعون گشتند و به صورت بوزینه و خوک مسخ شدند.(۱۱)
ادامه مطالب :👇
جناب #زهیر_بن_قین
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ادامه 👆
وقتی امام حسین(ع) بدنهاى پاك و پاره پاره یارانش را دید كه بر روى خاك كربلا افتاده است و دیگر كسى نمانده است كه از او حمایت كند و نیز بیتابى اهلبیت(ع) را مشاهده فرمود، در مقابل سپاه دشمن ایستاد و آنان را مورد خطاب قرار داد و فرمود :
📋《هَلْ مِنْ ذَابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللهِ(ص)؟
هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ يَخَافُ اللَّهَ فِينَا؟
هَلْ مِنْ مُغِيثٍ يَرْجُو اللَّهَ بِإِغَاثَتِنَا؟
هَلْ مِنْ مُعِينٍ يَرْجُو مَا عِنْدَ اللَّهِ فِي إِعَانَتِنَا؟》
♦️آیا یارى کنندهاى هست که با امید به عنایت خداوند به یارى ما برخیزد؟
آیا کسى هست که از حرم رسول خدا(ص) دفاع کند؟
آیا خداپرستى در میان شما پیدا مىشود که از خدا بترسد و ستم بر ما روا ندارد؟
آیا فریادرسى هست که براى خدا به فریاد ما برسد؟(۱۲)
اسنتصار و استغاثه امام حسین(ع) در دل دشمن اثر نکرد و از همین رو امام(ع) مقابل اجساد مطهر یارانش آمد و خطاب به آنان فرمود :
📋《يَا مُسْلِمَ بْنَ عَقيلٍ، وَ يَا هانِىَ بْنَ عُرْوَةَ، وَ يا حَبيبَ بْنَ مَظاهِرَ، وَ يا زُهَيْرَ بْنَ الْقَيْنِ، وَ يَا أَبْطالَ الصَّفا، وَ يا فُرْسانَ الْهَيْجاءِ》
♦️ای حبیب بن مظاهر! ای زهیر بن قین! ای مسلم بن عوسجه! و..
اى دلاور مردان خالص! و اى سواران میدان نبرد!
📋《مالي أُناديكُمْ فَلا تُجيبُوني، وَ أَدْعُوكُمْ فَلا تَسْمَعُوني؟! أَنْتُمْ نِيامٌ أَرْجُوكُمْ تَنْتَبِهُونَ؟
فَهذِهِ نِساءُ الرَّسُولِ(ص) لِفَقْدِكُمْ قَدْ عَلاهُنَّ النُّحُولُ، فَقُومُوا مِنْ نَوْمَتِكُمْ، أَيُّهَا الْكِرامُ، وَ ادْفَعُوا عَنْ حَرَمِ الرَّسُولِ الطُّغاةَ اللِّئامَ》
♦️چرا شما را ندا مى كنم ولى كلام مرا نمىشنوید؟!
شما را فرا مى خوانم، ولى مرا اجابت نمىكنید؟!
پس اینان زنان آل رسولند که پس از شما یاوری ندارند.
از خواب برخیزید ای کریمان و در برابر این یاغیان پَست از اهل بیت رسول خدا(ص) دفاع کنید.(۱۳)
در زیارت منسوب به ناحیه مقدسه، از وفاداری و ایثار زهیر اینگونه تجلیل شده است :
📋《السَّلامُ عَلی زُهَیْرِ بْنِ الْقَیْنِ الْبَجَلِیِّ، الْقائِلِ لِلْحُسَیْنِ وَقَدْ اذِنَ لَهُ فِی الانْصِرافِ : لا وَاللَّهِ لا یَکُونُ ذلِکَ ابَداً، اتْرُکُ ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اسیراً فِی یَدِ الَاعْداءِ وَانْجُو! لا ارانِیَ اللَّهُ ذلِکَ الْیَوْمَ》
♦️سلام بر زهیر بن قین بَجَلیّ، کسی که وقتی امام حسین(ع) به او اجازه بازگشت داد، به حضرت عرض کرد :
به خدا سوگند، نه، هرگز چنین نخواهد شد. آیا فرزند رسول خدا(ص) را اسیر در دست دشمنان رها کرده، خود را نجات دهم؟
خدا آن روز را به من ننماید.(۱۴)
پس از شهادت زهیر، همسرش دَلهم به غلام او گفت :
📋《اِنطَلِق فَكَفِّن مَولاَكَ》
قَالَ : فَجِئتُ فَرَأَيتُ حُسَينَاً(ع) مُلقَىً!
فَقُلتُ : اُكَفِّنُ مَولَاي وَ أَدَعُ حُسَينَاً؟!!
فَكَفَّنتُ حُسَينَاً، ثُمَّ رَجَعتُ فَقُلتُ ذَلِكَ لَهَا!
فَقَالَت : أَحسَنتَ!
وَأَعطَتنِي كَفَنَاً آخَرَ، وَقَالَت : إِنطَلِق فَكَفِّن مَولاَكَ، فَفَعَلتُ!》
♦️برو مولایت را کفن کن!
غلام گفت : وقتی آمدم، حسین(ع) را بی کفن مشاهده کردم، با خود گفتم :
مولایم را کفن کنم و حسین را واگذارم؟
آنگاه حسین(ع) را کفن پوشانده و برگشتم.
وقتی قصه را برای همسر زهیر باز گفتم، مرا آفرین گفت و کفنی دیگر به من داد و گفت : برو مولایت را کفن کن، و من چنین کردم.(۱۵)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
سلام ما به زهیر و دلاورىهایش!
که بود شاهد عشق حسین و مولایش
هر آنچه خواست که سر پیچد از کمند حسین
نشد که داشت به دل، جذبهی تولّایش
گذشت از ره عثمانى و حسینى شد
چنان که از دل و جان سرسپرد در پایش
کسى که در ره قرآن و یارى اسلام
هزار بار شهادت بُدى تمنّایش
شهادتش به جبین، داغ سرفرازى زد
چو دید آن همه ایثار و فضل و تقوایش
سعادت ابد از فیض جاننثارى یافت
که قطره بود ولى عشق کرد دریایش
گرفت اوج به افلاک با دعاى حسین
که ریخت خون شریفش به کربلاى حسین
👤موئد
📚منابع :
۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۷۲
۲)اللهوف سید بن طاووس، ص۷۹
۳)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۹۱
۴)اللهوف سید بن طاووس، ص۹۰
۵)امالی شیخ صدوق، ص۱۵۶
۶)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۹۱
۷)تاریخ طبری، ج۴، ص۳۲۰
۸)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۲، ص۲۰
۹)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۲۵
۱۰)مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص۲۲۵
۱۱)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۲، ص۲۳
۱۲)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۱۶
۱۳)مقتل الحسین(ع) ابی مخنف، ص۱۳۳
۱۴)المزار الکبیر ابن مشهدی، ص۴۹۳
۱۵)الطبقات الکبری ابن سعد، ج۱، ص۴۸۵
منبع: اسناد المصائب
جناب #زهیر_بن_قین
#انصار_الحسین علیه السلام
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه /۱۳۳
🔸ام وهب
🔸عبدالله بن عمیر
🔹🔷《اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَبْدَاللّهِ بنَ عُمَیرِ الکَلبِی وَ رَحْمَةُ اللّٰهِ وَ بَرَكاتُهُ》🔷🔹
✅ابو وهب، «عبدالله بن عمیر کلبی» یکی از شهدای کربلا بود که به همراه همسرش «اُمِّ وَهَب» در کربلا حضور داشت.
آنان شبانه از کوفه به کربلا رفتند و به کاروان امام حسین(ع) پیوستند.
عبدالله بن عمیر از جمله افرادی بود که در روزهای آخر به سپاه امام حسین(ع) پیوست که خود نیز مجاهد جبهه های جنگ با کفار بود.
محمد بن جریر طبری می نویسد :
📋《..فَرَأَى القَومَ بِالنُّخَيلَةِ يَعرِضُونَ لِيَسرَحُوا إِِلَى الْحُسَيْنِ(ع)》
♦️عبدالله در کوفه عدهای را که در نخیله آماده جنگ با امام حسین(ع) بودند را دید که آنان در حال حرکت بودند.
عبدالله که در مسیر خود با آنها برخورد کرده بود، از آنها ماجرا را پرسید.
آنها گفتند : به جنگ حسین بن علی(ع) می رویم.
در این هنگام عبدالله با خود گفت :
📋《وَاللَّهِ لَقَد كُنتُ عَلَى جَهَادِ أَهلِ الشِّركِ حَرِيصَاً وَإِنِّي لأَرجُو أَلَا يَكُونَ جَهَادِ هَؤُلاءِ الَّذِينَ يَغزَونَ اِبنَ بِنتِ نَبِيِّهِم أَيسَرُ ثَوَابَاً عِنْدَ اللَّه مِن ثَوَابِهِ إِيَّايَّ فِي جَهَادِ المُشرِكِينَ》
♦️به خدا سوگند من مشتاق جنگ با مشرکان بودم، و امیدوارم ثواب پیکار با اینان که قصد جنگ با پسر دختر پیامبرشان را دارند، از ثواب جنگ با مشرکان کمتر نباشد.
سپس عبدالله نزد همسرش ام وهب رفت و آنچه را که شنیده بود را برای او نقل کرد.
همسرش گفت :
📋《أَصَبتَ أَصَابَ اللهُ بِكَ أَرشَدَ أُمُورِکَ اِفَعلْ وَ أَخرِجْنِي مَعَكَ》
♦️درست دریافتهای که این بهترین کار است!
این کار را انجام بده و من نیز با تو میآیم.
آن دو شبانه از کوفه خارج شده و به امام حسین(ع) در کربلا ملحق شدند.(۱)
در روز عاشورا، عبدالله جزء اولین کسانی بود که راهی میدان شد و به نقل طبری دومین شهید کربلاست.(۲)
او در روز عاشورا این گونه رجز می خواند :
📋《إنْ تُنْکِرُونِی فَأَنَا بْنُ کَلْبِِ
حَسْبِی بِبَیْتِی فِی عُلَیْم حَسْبِی
إنِّی امْرَءٌ ذُو مِرَّة وَ عَصْبِی
وَ لَسْتُ بِالْخَوارِ عَنْدَ الْحَرْبِ
إنِّی زَعِیمٌ لَکِ أُمَّ وَهْبِِ
بِالطَّعْنِ فِیهِمْ مَقْدَماً وَالضَّرْبِ》
♦️اگر مرا نمیشناسید، من پسر کلب و از دودمان علیم هستم و این افتخار مرا بس است.
من دلیر مردی پرتوانم و هنگام مصیبت خوار و زبون نیستم.
ای امّ وهب! من عهده دار می شوم که با نیزه و شمشیر با آنان بجنگم؛ ضربه زدن بندهای که به پروردگارش ایمان دارد.(۳)
او همچنان می جنگید که بدنش زخمی شد و همسرش امّ وهب که شاهد ماجرا بود، عمود خیمه را گرفت و به سوى همسرش رفت و گفت :
پدر و مادرم به فدایت! در برابر این ذریه رسول خدا(ص) مبارزه کن!
امام حسین(ع) جلو آمد و فرمود :
📋《جُزِیتُمْ مِن أَهْلِ بَیْتِی خَیْراً إرْجِعِی إلَى النِّسَاءِ رَحِمَکِ اللهُ فَقَدْ وُضِعَ عَنْکِ الْجِهَادُ》
♦️خدا به شما در برابر دفاع از اهل بیتم خیر دهد، به سوى زنان برگرد، خدا تو را رحمت کند، جهاد از تو برداشته شد.
سپاه دشمن به راست و چپ حمله برد و جنگ سختى درگرفت و عبدالله بن عمیر همانند شیر مى جنگید تا آنکه به شرف شهادت نائل آمد.
پس از شهادت عبدالله، همسرش ام وهب خود را به بالین او رساند و در حالیکه سر و صورت عبدالله را پاک میکرد، رستم غلام شمر بن ذی الجوشن به دستور شمر او را به شهادت رساند.
او نخستین زن شهید در واقعه کربلا بود.(۴)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
هر جا که می روم ز غمت دیده پر نم است
هر ماه من ز داغ تو ماه محرم است
یک لحظه بی محبت تو کی کشم نفس؟
دنیای بی حسین، برایم جهنم است
عمری گریستم ، که موظف، به گریه ام
گر، نُه فلک، به گریه شود، باز هم کم است
در مکتب تو، بحث سفید و سیاه نیست
نام تو افتخار خداوند عالم است!
👤خوشزاد
📚منابع :
۱)تاریخ طبری، ج۵، ص۴۳۰
۲)تاریخ طبری، ج۵، ص۴۳۶
۳)انساب الاشراف بلاذری، ج۳، ص۱۹۰
۴)تاریخ طبری، ج۵، ص۴۲۹
منبع: اسناد المصائب
#عبدالله_بن_عمیر_کلبی
#ام_وهب
#انصار_الحسین علیه السلام
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه /۱۳۴
🔸عمرو بن جناده
✅«عمرو بن جُناده» فرزند «جُنادة بن کعب» بود.
جناده از صحابه حضرت رسول اکرم(ص) و از شیعیان امام علی(ع) بود که در جنگ صفین حضور داشت و از مکه با خانواده اش به خدمت امام حسین(ع) شرفیاب شد و در روز عاشورا در حمله اول به فیض شهادت نایل آمد.(۱)
پس عمرو به همراه مادرش بحریّه دختر مسعود خزرجی که از زنان شجاع و فداکار بود، باقی ماند.
او در روز عاشورا ۲۱ سال داشت.(۲)
مادرش به او گفت :
📋《أُخرُج يَا بُنَيَّ وَ قَاتِل بَينَ يَدَي ابنِ رَسُولِ اللهِ(ص)》
♦️پسرم! عازم میدان شو! و از پسر رسول خدا(ص) دفاع کن و او نیز خارج شد.
امام حسین(ع) هنگامی که او را دید، فرمود :
📋《هَذَا شَابُّ قُتِلَ أَبُوهُ وَ لَعَلَّ اُمُّهُ تُكرِهُ خُرُوجَهُ》
♦️پدر این جوان در جنگ به شهادت رسیده، شاید مادرش راضى نباشد.
عمرو عرض کرد :
📋《إنَّ أُمِّی هِیَ الَّتِی أَمَرَتْنِی》
♦️مادرم به من فرمان داده است گام در این میدان بگذارم.
به دنبال این سخن، امام حسین(ع) به او اذن میدان داد، و او به میدان رفت و این رجزِ را خواند :
📋《أَمِیرِی حُسَیْنٌ وَ نِعْمَ الاَْمِیرُ
سُرُورُ فُؤادِ الْبَشیرِ النَّذِیرِ
عَلِىٌّ وَ فاطِمَةُ وَالِدَاهُ
فَهَلْ تَعْلَمُونَ لَهُ مِنْ نَظِیرِِ
لَهُ طَلْعَةٌ مِثْلُ شَمْسِ الضُّحَى
لَهُ غُرَّةٌ مِثْلُ بَدْر مُنیرِِ》
♦️امیر من، حسین است و چه نیکو امیرى؛ که شادى دل پیامبرِ بشیر و نذیر است.
على(ع) و فاطمه(س) پدر و مادر اویند، آیا شما براى او همانندى مى شناسید؟!
طلعتش مانند خورشید نیم روز است و چهره اش چون ماه شب چهارده درخشان است.(۳)
خوارزمی نقل می کند که آن جوان در میدان این رجز را خواند :
📋《أَضِقُ الخِناقَ مِنَ ابْنِ هِنْدٍ وَ ارْمِ،
هِفی عَتْرِهِ بِفَوارِسِ الانْصارِ
و مُهاجرینَ مُخَضِّبینَ رِماحَهُمْ
تَحْتَ الْعِجاجَةِ مِنْ دَمِ الْکفَّارِ
خُضِبَتْ عَلی عَهْدِ النَّبِی محمّدٍ
فَالْیومَ تُخْضَبُ مِنْ دَمِ الْفُجّارِ
وَالْیوْمَ تُخْضَبُ مِنْ دِماء مَعاشِرٍ
رَفَضُوا الْقُرآنَ لِنُصْرَةِ الاشْرارِ
طَلَبُوا بِثارِهِمْ بِبَدرٍ وَانْثَنُوا
بِالْمُرْهِفاتِ وَبالْقَنَا الْخَطّارِ
وَالله رَبّی لاأَزالُ مُضَارِباً
لِلْفاسقینَ بِمُرْهَفٍ بَتَّارِ
هَذَا عَلی الْیوْمَ حَقَّ واجِبٌ
فِی کُلِّ یوْمٍ تعانُقٌ وَ حَوارِ》
♦️راه نَفَس را بر پسر هند تنگ میکنم و تیر به گلوی او میزنم، به کمک سواران انصار و مهاجرانی که نیزه هاشان را در زیر گرد و غبار میدان جنگ از خون کافران رنگین کردند.
در زمان پیامبر اکرم(ص) نیزهها رنگین شد و امروز نیز از خون فاسقان رنگین میشود.
امروز از خون جماعتی رنگین میشود که قرآن را برای یاری اشرار رها کردند؛ و در صدد انتقام خونهای ریخته شدهشان در جنگ بدر هستند و آن را در زیر شمشیرهای بران و نیزههای برافراشته پنهان کردند.
به خدا سوگند پیوسته فاسقان را با شمشیر تیز و بُران خواهم زد امروز این کار بر من حقّ و واجب است؛ در هر روزی، رو به رو شدن و یاری کردنی است.(۴)
📋《فَقَاتَلَ حَتَّى قُتِلَ وَ حُزَّ رَأسُهُ وَ رُمِي بِهِ إلَى عَسكَرِ الحُسَينِ(ع) فَحَمَلَت اُمُّهُ رَأسَهُ وَ قَالَت: أَحسَنتَ يَا بُنَيَّ! يَا سُرُورَ قَلبِي وَ يَا قُرَّةَ عَينِي! ثُمَّ رَمَت بِرَأسِ ابنِهَا رَجُلاً فَقَتَلَتهُ وَ أَخَذَت عَمُودُ خَيمِةِ وَ حَمَلَت عَلَيهِم》
♦️این جوان جنگید تا اینکه به شهادت رسید و دشمن سرش را جدا کرده و آن را به سوى سپاه امام(ع) پرتاب کرد.
دراین هنگام؛ مادرش سر فرزندش را برداشت و او را تحسین کرد و سر پسرش را بر مردى از سپاه ابن سعد کوبید و آنگاه برگشت و ستون خیمه را گرفت و در حالى که این رجز را مى خواند بر دشمن حمله کرد :
📋《أَنَا عَجُوزٌ فِی النِّساءِ ضَعیفَةٌ
خَاوِیَةٌ بالِیةٌ نَحیفَةٌ
أَضْرِبُکُمْ بِضَرْبَة عَنیفَة
دُونَ بَنِی فَاطِمَةَ الشَّریفَة》
♦️با اینکه در میان زنان، پیره زنى ضعیف، سست استخوان، فرو ریخته و لاغر اندامم، ولى در حمایت از فرزندان فاطمه(س) گرامى، ضربات مهلکم را بر شما وارد مى سازم.
📋《ضَرَبَت رَجُلَينِ فَقَتَلَتهِمَا فَأَمَرَ الحُسَينِ(ع) بِصَرفِهَا وَ دَعَا لَهَا》
♦️در این حمله دو نفر از آنها کشته شدند و امام حسین(ع) مادر آن جوان را به خیمه بازگرداند و برایش دعا کرد.(۵)
در زیارت ناحیه غیر معروفه نام او و پدرش آمده است :
📋«السَّلَامُ عَلَی جُنَادَةِ بنِ کَعبِ الاَنصَارِی الخَزرَجِی وَ ابنِهِ عَمرِوِِ بنِ جُنَادَةِ»
♦️سلام بر جناده بن کعب انصاری و پسرش عمرو بن جناده!(۶)
📚منابع :
۱)تنقیح المقال مامقانی، ج۲، ص۳۲۷
۲)مقتل الحسین(ع) مقرم، ج۱، ص۲۵۳
۳_۵)تسلية المُجالس كركی حائری، ج۲، ص۲۹۸
۴)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۲، ص۲۶
۶)المزار الکبیر اص۵۰۴
منبع: اسناد المصائب
#عمرو_بن_جناده
#انصار_الحسین علیه السلام
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه /۱۳۵
🔸سعید بن عبدالله
✅یکی از یاران امام حسین(علیه السلام) که در روز عاشورا به شهادت رسید، «سعید بن عبدالله حنفی» است.
او از چهره های سرشناس نهضت عاشورا و از دعوت کنندگان امام حسین(علیه السلام) به کوفه بود که به هنگام ورود جناب مسلم به کوفه، مردم را برای بیعت با مسلم بسیج کرد.
او نیز همانند زهیر در شب عاشورا حماسه سرود و به هنگام اجازه امام حسین(علیه السلام) برای انصراف و بازگشت چنین گفت؛
📋《لَا نُخَلِّیکَ حَتَّى یَعْلَمَ اللَّهُ أَنَّا قَدْ حَفِظْنَا غَیْبَهَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) فِیکَ وَ اللَّهِ لَوْ أَعْلَمُ أَنِّی أُقْتَلُ ثُمَّ أُحْیَا ثُمَّ أُحْرَقُ ثُمَّ أُذْرَى وَ یُفْعَلُ ذَلِکَ بِی سَبْعِینَ مَرَّهً مَا فَارَقْتُکَ حَتَّى أَلْقَى حِمَامِی دُونَکَ وَ کَیْفَ لَا أَفْعَلُ ذَلِکَ وَ إِنَّمَا هِیَ مَوْتَهٌ أَوْ قَتْلَهٌ وَاحِدَهٌ ثُمَّ هِیَ الْکَرَامَهُ الَّتِی لَا انْقِضَاءَ لَهَا أَبَداً》
♦️تو را وا نمیگذاریم تا خداوند بداند که در نبود رسول خدا(ص) با دفاع از تو حرمت او را نگه داشتیم.
به خدا اگر بدانم که کشته میشوم، سپس زنده میگردم، سپس سوزانده میشوم و خاکسترم را بر باد میدهند و هفتاد بار با من چنین میکنند، از تو جدا نمیشوم تا در راه تو کشته شوم و چرا نه، که جز یک بار کشته شدن نیست و بعد از آن کرامت بیانتهاست.(۱)
در روز عاشورا وقتی هنگام نماز شد، حضرت(ع) برای اقامه ی نماز خوف برای در امان ماندن از تیرهای دشمن، به ناچار، به زهير بن قين و سعيد بن عبدالله فرمود که در حین اقامه ی نماز، جلوتر از همه بایستند و دیگران هم پشت آنان برای اقامه نماز قرار بگیرند.
سعید به عنوان سپر مقابل امام(ع) قرار گرفت.
📋《وَ يَقِيهِ السَهَامَ بِنَفسِهِ》
♦️او به تنهایی تمام تیر ها را می گرفت.(۲)
و در نقلی آمده است :
📋《کَانَ لَا یَأْتِی إِلَى الْحُسَیْن(ع) سَهْمٌ إِلَّا اتَّقَاهُ بِیَدِهِ وَ لَا سَیْفٌ إِلَّا تَلَقَّاهُ بِمُهْجَتِهِ فَلَمْ یَکُنْ یَصِلُ إِلَى الْحُسَیْنِ(ع) سُوءٌ حَتَّى أُثْخِنَ بِالْجِرَاحِ》
♦️تیری به سمت امام حسین(علیه السلام) پرتاب نمی شد مگر اینکه با دست آن را مهار می کرد و شمشیری به سمت امام حسین(علیه السلام) نشانه نمی رفت مگر اینکه با خون قلب سعید در تماس بود.
پس به این ترتیب تا اتمام نماز، اجازه نداد که تیری به امام(ع) اصابت کند، تا اینکه خود به جراحات شدیدی مبتلا شد و از شدت جراحت از حرکت باز ایستاد.
سپس زمانی که نماز به پایان رسید، سعید به زمین افتاد و گفت :
📋《يَابنَ رَسُوُلِ اللهِ(ص)! أَ وَفَيتُ؟》
♦️ای فرزند رسول خدا(ص)!
آیا به عهد خود وفا کردم؟(۳)
📋《فَاَستَعبَرَ الحُسَينُ(ع) بَاكِيَاً》
♦️قطرات اشک در حالی که امام(ع) گریست در چهره ی مبارک ظاهر شد.(۴)
و فرمود :
📋《نَعَمْ! [رَحِمَكَ اللهُ] أَنْتَ أَمَامِی فِی الْجَنَّةِ!
فَاقْرَأْ رَسُولَ اللَّهِ(ص) عَنِّی السَّلَامَ!》
♦️آری، وفا کردی! خدا تو را رحمت کند!
تو در بهشت پیش روی من هستی!(۵)
نقل شده که؛
📋《فَوَجَدَ بِه ثَلاَثَةَ عَشَرَ سَهمَاً سِوَى مَا بِه مِن ضَربِ السُّيُوفِ وَ طَعنِ الرِّمَاحِ》
♦️سعید هنگام شهادت، به جز زخمهای شمشیر و نیزه، سیزده تیر بر بدنش بود.(۶)
طبری چنین می نویسد :
در روز عاشورا، امام حسین(ع) و یارانش نماز خوف را به جماعت برپا کردند.
📋《فَاستَقدَمَ الحَنَفِيُّ أَمَامَه، فَاستَهدَفَ لَهُم يَرمُونَهُ بِالنَّبلِ يَمِينَاً وَ شِمَالَاً َقائِمَاً بَينَ يَدَيهِ، فَمَا زَالَ يَرمِى حَتَّى سَقَطَ》
♦️پس سعید بن عبدالله حنفی مقابل حضرت ایستاد و باران تیرها را از چپ و راست به جان خرید تا به حضرت(ع) اصابت نکند، همچنان بارانی از تیر پرتاپ می شد، که سعید افتاد و نقش بر زمین شد.(۷)
در زیارت ناحیه مقدسه به سعید این گونه سلام داده شده است :
📋《السَّلَامُ عَلَى سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَنَفِیّ! فَقَدْ لَقِیتَ حِمَامَکَ وَ وَاسَیْتَ إِمَامَکَ وَ لَقِیتَ مِنَ اللَّهِ الْکَرَامَهَ فِی دَارِ الْمُقَامَهِ حَشَرَنَا اللَّهُ مَعَکُمْ فِی الْمُسْتَشْهَدِینَ وَ رَزَقَنَا مُرَافَقَتَکُمْ فِی أَعْلَى عِلِّیِّینَ》
♦️سلام بر سعد بن عبدالله حنفی! ای کسی جان باختی و از امام خود دفاع کردی و در قرارگاه ابدی به کرامت خدایی دست یافتی!
خدا ما را در زمرهی شما شهیدان محشور کند و در ملکوت اعلا همراهتان سازد.(۸)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
بُوَد ذکر تو چون دعای مجیر
امیری حسین و نعم الامیر
👤مقیمی
📚منابع :
۱)بحارالانوارج۴۵، ص۷۰
۲)المجالس الفاخرة علامه شرف الدين، ص۳۴۱
۳)اللهوف ص۱۰۸
۴)المجالس الفاخرة، شرف الدين، ص۳۴۱
۵)اللهوفص۱۰۸
۶)بحارج۴۵، ص۲۱
۷)تاریخ طبری، ج۴، ص۳۳۶
۸)بحار ج۴۵، ص۷۰
منبع: اسناد المصائب
#سعید_بن_عبدالله_حنفی
#انصار_الحسین علیه السلام
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه /۱۳۶
🔸بریر بن خضیر
🔸🔶《السَّلَامُ عَلَی بُرَیرِ بنِ الخُضَیرِ الهَمْدَانِیِّ وَ رَحْمَةُ اللّٰهِ وَ بَرَكاتُهُ》🔶🔸
✅بُرَیر بن خُضَیر هَمْدانی مِشْرَقی، شاخهای از قبیله هَمْدانِ یمن بود و از خاندان بنی مِشرق از قبیله هَمْدانِ و ساکن کوفه بود.
طبری از او با لقب «سَیّدُالقُّرَّاء» یاد می کند.(۱)
بُرَیر بن خُضَیر، مردی زاهد و عابد و از بزرگان و قاریان مسجد کوفه و مفسری پرهیزگار و از بزرگان و اشراف ساکن شهر کوفه به شمار می آمد.
بُریر وقتی خبر حرکت امام حسین(ع) از مدینه به مکه آگاه شد، از کوفه به سوی مکّه حرکت کرد تا این که سرانجام موفق شد در مکه به جمع اصحاب و یاران امام(ع) بپیوندد و ایشان را از مکه تا کربلا همراهی نماید.
پس از ورود کاروان امام حسین(ع) و یارانش به کربلا در دومین روز از ماه محرم الحرام سال شصت هجری، آن حضرت(ع) خطبهای ایراد فرمودند.
پس از ایراد این خطبه، یاران امام(ع) به پا خاستند و هر یک از آنان سخنانی را به زبان راندند و با مولای خویش تجدید بیعت کردند.
از جمله کسانی که پس از سخنان امام حسین(ع) به پا خاست و سخنانی را ایراد نمود، بریر بود.
بریر پس از زهیر از جای برخاست و خطاب به حضرت اباعبدالله الحسین(ع) گفت :
📋《وَاللّه ِيَابنَ رَسولِ اللّه(ص)! لَقَد مَنَّ اللّه ُبِكَ عَلَينا أن نُقاتِلَ بَينَ يَدَيكَ، فَتُقَطَّعُ فيكَ أعضاؤُنا ثُمَّ يَكونُ جَدُّكَ شَفيعَنا يَومَ القِيامَةِ 》
♦️ای پسر رسول خدا(ص)! خداوند به واسطه وجود شریفتان بر ما منت نهاده است، بدرستی که ما در رکاب شما نبرد میکنیم، تا آنجا که در راه [دفاع از] شما اعضای بدنمان تکه تکه شود. پس جد شما [بواسطه این عمل] در روز قیامت شفیع ما خواهد شد.(۲)
در شب عاشورا نیز پس از سخنان امام حسین(ع) هر یک از یاران برخاستند و بر حمایت از امام حسین(ع) تأکید کردند و با امام(ع) خویش تجدید پیمان نمودند. پس از پایان جلسه، بریر از حضرت(ع) اجازه خواست تا برود و عمر بن سعد را موعظه کند، امام حسین(ع) نیز پذیرفت و بریر نزد عمر بن سعد رفت.
ابن اعثم در این باره می نویسد :
امام حسين(ع) بُرَير را به سوى عمر بن سعد فرستاد.
بُرَير به عمر بن سعد گفت :
📋《يَا عُمَرَ بنَ سَعدٍ! أ تَترُكُ أهلَ بَيتِ النُّبُوَّةِ يَمُوتُونَ عَطَشَاً وَ حُلتَ بَينَهُم وبَينَ الفُراتِ أَن يَشرَبُوهُ وَ تَزعُمُ أنَّكَ تَعرِفُ اللّه وَ رَسُولَهُ؟!!》
♦️اى عَمر! آيا مى گذارى كه خاندان نبوّت، از تشنگى جان بدهند و مانعِ آنان مى شوى كه از آب فرات بنوشند و ادّعاى شناختن خدا و پيامبرش را مى كنى؟
عمر بن سعد ساعتى به زمين، چشم دوخت، سپس، سرش را بلند كرد و گفت :
📋《إنّي وَاللّه ِأعلَمُهُ يَا بُرَيرُ عِلمَاً يَقِينَاً أنَّ كُلَّ مَن قَاتَلَهُم وَ غَصَبَهُم عَلَى حُقُوقِهِم فِي النَّارِ لَا مَحَالَةَ، وَلكِن وَيحَكَ يَا بُرَيرُ! أتُشِيرُ عَلَيَّ أَن أَترُكَ وِلَايَةَ الرَّيِّ فَتَصِيرَ لِغَيرِي؟ ما أجِدُ نَفسي تُجيبُني إلى ذلِكَ أبَداً [مُلكُ الرَّيِّ قُرَّةُ عَينِي!]》
♦️به خدا سوگند! من اين را به يقين مى دانم كه هر كس با آنان بستيزد و حقّشان را غصب كند، ناگزير در دوزخ خواهد بود.
امّا واى بر تو اى بُرَير! آيا نظرت اين است كه فرماندارى رى را رها كنم تا به كسى جز من برسد؟! در خود نمى بينم كه بتوانم از اين مُلك، در گذرم! [مُلک ری نور چشم من است.]
بُرَير بن حُضَير، به سوى امام حسين(ع) بازگشت و گفت :
📋《يَابنَ بِنتِ رَسولِ اللّه(ص)!إنَّ عُمَرَ بنَ سَعدٍ قَد رَضِيَ أن يَقتُلَكَ بِمُلكِ الرَّيِّ!》
♦️اى فرزند پيامبر خدا(ص)! عمر بن سعد، راضى شده كه در برابر فرمانروايى رى، تو را بكُشد.(۳)(۴)
در روز عاشورا امام حسین(ع) از بریر بن خضیر خواست تا با سپاه دشمن سخن بگوید و آنان را نصیحت کند.
بریر نیز در مقابل سپاه دشمن قرار گرفت و گفت :
📋《يَا قَوْمِ! اِتَّقُوا اَللَّهَ فَإِنَّ ثَقَلَ مُحَمَّدٍ(ص) قَدْ أَصْبَحَ بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ هَؤُلاَءِ ذُرِّيَّتُهُ وَ عِتْرَتُهُ وَ بَنَاتُهُ وَ حَرَمُهُ فَهَاتُوا مَا عِنْدَكُمْ وَ مَا اَلَّذِي تُرِيدُونَ أَنْ تَصْنَعُوهُ بِهِمْ؟》
♦️ای سپاهیان! اینک بار گران محمد(ص) بر دوش شما قرار گرفته، در حالی که اینها فرزندان، خاندان، حرم و دختران او هستند، پس بگویید قصد دارید با آنها چه کنید؟
آنان گفتند :
📋《نُرِيدُ أَنْ نُمَكِّنَ مِنْهُمُ اَلْأَمِيرَ اِبْنَ زِيَادٍ فَيَرَى رَأْيَهُ فِيهِمْ》
♦️میخواهیم امیر، عبیدالله بن زیاد، بر حسین(ع) و خاندانش تسلط یابد و هرچه او خواست انجام شود.
ادامه مطالب :👇
#بریر_بن_خضیر
#انصار_الحسین علیه السلام
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ادامه👆
بریر در پاسخ گفت :
📋《أَ فَلاَ تَقْبَلُونَ مِنْهُمْ أَنْ يَرْجِعُوا إِلَى اَلْمَكَانِ اَلَّذِي جَاءُوا مِنْهُ وَيْلَكُمْ يَا أَهْلَ اَلْكُوفَةِ!
أَ نَسِيتُمْ كُتُبَكُمْ وَ عُهُودَكُمُ اَلَّتِي أَعْطَيْتُمُوهَا وَ أَشْهَدْتُمُ اَللَّهَ عَلَيْهَا؟
يَا وَيْلَكُمْ أَ دَعَوْتُمْ أَهْلَ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ وَ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ دُونَهُمْ حَتَّى إِذَا أَتَوْكُمْ أَسْلَمْتُمُوهُمْ إِلَى اِبْنِ زِيَادٍ وَ حَلَّأْتُمُوهُمْ عَنْ مَاءِ اَلْفُرَاتِ؟
بِئْسَ مَا خَلَّفْتُمْ نَبِيَّكُمْ فِي ذُرِّيَّتِهِ مَا لَكُمْ لاَ سَقَاكُمُ اَللَّهُ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ فَبِئْسَ اَلْقَوْمُ أَنْتُمْ》
♦️آیا نمی پذیرید که حسین(ع) و خاندانش به محلی که از آن جا آمدهاند باز گردند؟
وای بر شما اهل کوفه! آیا نامههایی را که روانه کردید و عهد و پیمان هایی که بستید و خدا را شاهد گرفتید، فراموش کردهاید؟
وای بر شما، آیا اهل بیت پیامبرتان را دعوت کردهاید، در حالی که می پنداشتید جانتان را بهر آنها خواهید داد؛ ولی هنگامی که آنها رو به شما آوردند، آنها را تسلیم ابن زیاد ساختید و از آب فرات منعشان کردید؟
با فرزندان پیامبرتان پس از او چه بد برخورد کردید. شما را چه شده است؟ خدا در قیامت شما را سیراب نگرداند، شما بد امتی هستید.
از میان لشکر دشمن کسانی گفتند :
📋《يَا هَذَا! مَا نَدْرِي مَا تَقُولُ؟》
♦️ای فلان! ما نمیفهمیم تو چه میگویی؟
بریر نیز گفت :
📋《اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي زَادَنِي فِيكُمْ بَصِيرَةً اَللَّهُمَّ إِنِّي أَبْرَأُ إِلَيْكَ مِنْ فِعَالِ هَؤُلاَءِ اَلْقَوْمِ اَللَّهُمَّ أَلْقِ بَأْسَهُمْ بَيْنَهُمْ حَتَّى يَلْقَوْكَ وَ أَنْتَ عَلَيْهِمْ غَضْبَانُ》
♦️سپاس خدای را که بینش مرا بیش از شما قرار داد.
پروردگارا! من از رفتار این قوم بیزارم، تو خود تیرهایی در بین آنها بیفکن که تو را در حالی که تو از آنها غضبناک باشی، ملاقات کنند.
سپس سپاه عمر بن سعد بریر را تیر باران کردند و او مجبور به عقب نشینی شد.(۵)
ابن نما حلی در مورد جنگ بریر در کربلا می نویسد :
📋《خَرَجَ بُرَيرُ بنُ خُضَيرٍ وَ كَانَ زَاهِداً عَابِداً فَخَرَجَ إلَيهِ يَزيدُ بنُ مَعقِلٍ وَاتَّفَقَا عَلَى المُباهَلَةِ إلَى اللّه ِفِي أَن يَقتُلَ المُحِقُّ مِنهُمَا المُبطِلَ، فَتَلاقَيا فَقَتَلَهُ بُرَيرٌ وَ لَم يَزَل يُقاتِلُ حَتَّى قُتِلَ رِضوانُ اللّه ِعَلَيهِ》
♦️بُرَير بن خُضَير كه زاهد و عابد بود به ميدان آمد.
يزيد بن مَعقِل، به سوى او بيرون آمد و با هم، قرار مُباهِله گذاشتند و از خدا خواستند كه هر كه بر حق است، آن را كه بر باطل است، بكُشد.
آن گاه، با هم جنگيدند و بُرَير، او را كُشت و سپس، پيوسته جنگيد تا به شهادت رسيد. خداوند، از او خشنود باد!(۶)
ابن شهر آشوب می نویسد :
بریر هنگام جنگ در روز عاشورا، این گونه رجز می خواند :
📋《أَنَا بُرَيْرٌ وَ أَبِي خُضَيْرٌ
لَيْثٌ يَرُوعُ اَلْأُسْدَ عِنْدَ اَلزَّئْرِ
يَعْرِفُ فِينَا اَلْخَيْرَ أَهْلُ اَلْخَيْرِ
أَضْرِبُكُمْ وَ لاَ أَرَى مِنْ ضَيْرٍ
كَذَلِكَ فَعَلَ اَلْخَيْرُ فِي بُرَيْرٍ》
♦️من بریر، فرزند خضیرم.
شیر به هنگام غرش از کسی نمیترسد.
اهل خیر از خیرخواهی ما آگاهند.
من شما را میزنم و از این کار زیان نمیبینم.
این کار آزاد مردان است که از بریر سر می زند.(۷)
ابن اعثم می نویسد :
بریر به میدان رفت و جنگید و پس از به هلاکت رساندن سی نفر از دشمنان به دست بجیر بن اوس ضبی به شهادت رسید.(۸)
در زیارت اربعین و زیارت شهداء اینگونه به بریر سلام داده شده است :
«السَّلَامُ عَلَی بُرَیرِ بنِ الخُضَیرِ الهَمْدَانِیِّ»(۹)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
اصلاً حسین جنس غمش فرق میکند
این راه عشق، پیچ و خمش فرق میکند
اینجا گدا همیشه طلبکار میشود
اینجا که آمدی کرمش فرق میکند
شاعر شدم برای سرودن برایشان
این خانواده، محتشمش فرق میکند
صد مرده زنده میشود از ذکر یا حسین
عیسای خانواده دمش فرق میکند
از نوع ویژگی دعا زیر قبهاش
معلوم میشود حرمش فرق میکند
تنها نه اینکه جنس غمش، جنس ماتمش
حتی سیاهی علمش فرق میکند
با پای نیزه روی زمین راه میرود
خورشید کاروان، قدمش فرق میکند
من از «حسینُ منّی» پیغمبر خدا
فهمیدهام حسین همهاش فرق میکند
👤زمانیان
📚منابع :
۱)تاریخ طبری، ج ۵، ص۴۳۳
۲)اللهوف ابن طاووس، ص۱۳۸
۳)الفتوح ابن اعثم کوفی، ج۵، ص۹۶
۴)مقتل الحسين(ع) خوارزمى، ج۱، ص۲۴۸
۵)بحار الأنوار مجلسی، ج۴۵، ص۱
۶)مثير الأحزان ابن نما حلی، ص۶۱
۷)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۹۹
۸)الفتوح ابن اعثم کوفی، ج۵، ص۱۰۲
۹)بحارالانوار مجلسی، ج۹۸، ص۳۴۰
منبع: اسناد المصائب
#بریر_بن_خضیر
#انصار_الحسین علیه السلام
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ا ﷽ ا
#روضه /۱۳۷
🔸قیس بن مسهرصیداوی
🔸🔶《اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا قَیسَ بنَ مُسَهَّر الصَیدَاوِی اَلاَسَدِی وَ رَحْمَةُ اللّٰهِ وَ بَرَكاتُهُ》🔶🔸
✅هنگامی که امام حسین(ع) در مکه حضور داشت، کوفیان به ایشان نامه نوشتند، وحمایت و آمادگی خود را اعلام کردند.
به نقل ابن طاووس، تعداد نامه ها به ۱۲ هزار رسید.(۱)
که البته امام حسین(ع) به نامهها بسنده نکردند و این در حالی بود که حتی امضای شیعیان برجستهای مانند؛ سلیمان بن صرد یا حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه و رفاعة بن شداد پای نامهها بود.
سرانجام امام حسین(ع) مسلم بن عقیل را در ۱۵ رمضان، به کوفه فرستادند، تا به امام(ع) گزارش کند، که اگر کوفیان همانگونه هستند که در نامههایشان نوشتهاند، امام حسین(ع) راهی کوفه شود.
نامه های کوفیان به امام حسین(ع) توسط قیس بن مسهر و تنی دیگر از کوفیان، به دست حضرت(ع) می رسید.
نام قیس در کنار مسلم بن عقیل به عنوان فرستاده و پیک امام حسین(ع) مشهور شد.
قیس از قبیله بنی اسد بود و به همین جهت در بعضی از منابع، او را جزء شهدای بنی اسد به شمار آورده اند.
قیس با مسلم در سفر مکه به کوفه و رساندن نامه مسلم به امام حسین(ع) در جریان بیعت کوفیان نقش داشت.
شیخ مفید می نویسد :
📋《دَعَا اَلْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ(ع) مُسْلِمَ بْنَ عَقِيلِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) فَسَرَّحَهُ مَعَ قَيْسِ بْنِ مُسْهِرٍ اَلصَّيْدَاوِيِّ..》
♦️امام حسین(ع) مسلم بن عقیل را فراخواند و او را به همراه قیس بن مسهر صیداوی به کوفه فرستاد.(۲)
و همچنین؛
📋《..اِذَا بَلَغَ اَلْحُسَيْنُ(ع) اَلْحَاجِرَ مِنْ بَطْنِ اَلرُّمَّةِ بَعَثَ قَيْسَ بْنَ مُسْهِرٍ اَلصَّيْدَاوِيَّ إلَى أهلِ الكُوفَةِ》
♦️امام حسین(ع) در محلی به نام حاجز برای کوفیان نامه نوشت و آن نامه را قیس بن مسهر صیداوی به کوفه برد.(۳)
که این اعزام قیس بعد از شهادت مسلم بن عقیل بود.
در طول مسیر، هنگامی که قیس به قادسیه رسید، حصین بن نمیر او را دستگیر نمود.
قیس قبل از دستگیری؛ نامهای که به همراه داشت را پاره کرد تا به دست دشمن نیافتد.
حُصَین، قیس را پیش ابن زیاد فرستاد تا ابن زیاد درباره او تصمیم گیری کند.
پس از آن که قیس را نزد ابن زیاد به دار الاماره بردند، مناظرهای بین آندو صورت گرفت.
ابن زیاد گفت : تو کیستی؟
قیس گفت : گفت : مردیام از شیعیان علی(ع) و پسرش!
ابن زیاد گفت : چرا نامه را پاره کردی؟
قیس گفت : برای آنکه تو ندانی در آن چه نوشته است.
ابن زیاد گفت : از جانب که بود و سوی که نوشته؟
قیس گفت : از جانب امام حسین(ع) به گروهی از مردم کوفه که نام ایشان را نمیدانم.
ابن زیاد خشمگین شد و گفت :
📋《وَ اللّهِ لَا تُفَارِقنِي حَتَّى تُخبِرنِي بِأَسمَاءِ هَؤلاءِ القَومِ أَو تَصعَدُ المِنبِرَ فَتَلعَنُ الحُسَينَ بنَ عَلِي(ع) وَ أَبَاهُ وَ أَخَاهُ وَ إِلَّا قَطَعتُكَ إربَاً إربَاً》
♦️به خدا قسم! از من جدا نشوی تا نام آنان را به من بگویی یا بالای منبر روی و حسین بن علی(ع) و پدرش و برادرش را لعن کنی وگرنه تو را قطعه قطعه میکنم.
قیس گفت : نام آن گروه را نمیگویم اما لعن را میکنم.
به دستور ابن زیاد، قیس به بالای منبر رفت تا امام علی(ع) و دو فرزندش را لعن کند.(۴)
شیخ مفید می نویسد :
📋《فَصَعِدَ قَيْسٌ فَحَمِدَ اَللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ : أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ هَذَا اَلْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ(ع) خَيْرُ خَلْقِ اَللَّهِ اِبْنُ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اَللَّهِ(ص) وَ أَنَا رَسُولُهُ إِلَيْكُمْ فَأَجِيبُوهُ!
ثُمَّ لَعَنَ عُبَيْدَ اَللَّهِ بْنَ زِيَادٍ وَ أَبَاهُ وَ اِسْتَغْفَرَ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) وَ صَلَّى عَلَيْهِ》
♦️او وقتی بر فراز منبر رفت ابتدا خدا را سپاس گفته و ستایش کرد.
سپس درود بر حضرت رسول اکرم(ص) فرستاد و امام علی(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را فراوان مدح نموده و بر آنان رحمت فرستاد.
او در ادامه، عبیدالله بن زیاد و پدرش و ستمکاران بنی امیه را از اول تا آخر لعن و نفرین کرد.
آنگاه گفت : ای مردم! من فرستاده حسین(ع) به سوی شمایم و در فلان موضع از او جدا شدم، به سوی او بروید.
پس؛
📋《[فَأُخبِرَ ابنُ زِيَادِِ بِذَلِكَ] وفَأَمَرَ عُبَيْدُ اَللَّهِ أَنْ يُرْمَى بِهِ مِنْ فَوْقِ اَلْقَصْرِ فَرَمَوْا بِهِ فَتَقَطَّعَ [فَمَاتَ]》
♦️ابن زیاد از افشاگری های قیس مطلع شد و دستور داد او را از بالای بام قصر پایین انداخته و به شهادت رساندند و سپس بدن وی را قطعه قطعه کردند.(۵)
ادامه مطالب :👇
#قیس_بن_مسهر_صیداوی
#انصار_الحسین علیه السلام
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham
ادامه 👆
در گزارش شیخ مفید آمده است :
📋《أَنَّهُ وَقَعَ إِلَى اَلْأَرْضِ مَكْتُوفاً فَتَكَسَّرَتْ عِظَامُهُ وَ بَقِيَ بِهِ رَمَقٌ فَجَاءَ رَجُلٌ يُقَالُ لَهُ عَبْدُ اَلْمَلِكِ بْنُ عُمَيْرٍ اَللَّخْمِيُّ فَذَبَحَهُ فَقِيلَ لَهُ فِي ذَلِكَ وَ عِيبَ عَلَيْهِ! فَقَالَ : أَرَدْتُ أَنْ أُرِيحَهُ!》
♦️قیس را دست بسته به زمین افکندند استخوانهایش شکست و هنوز رمقی مانده بود که مردی به نام عبد الملک بن عمیر لخمی، سر وی را برید. حاضران وی را نکوهش کردند که چرا چنین کردی؟
در جواب گفت : میخواستم راحتش کنم!(۶)
طبق بعضی از گزارشها، خبر شهادت قیس در منزل عذیب الهجانات به امام حسین(ع) رسید.
هنگامیکه خبر شهادت قیس توسط طرماح بن عدی به امام رسید اشک در چشمانش جاری شد و فرمود :
📋《...فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ ۖ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا》
♦️برخى از آنان به شهادت رسيدند و برخى از آنها در [همين] انتظارند و [هرگز عقيده خود را] تبديل نكردند.(الأحزاب۲۳)
بار خدایا، برای ما و آنها بهشت مقرّر فرما و میان ما و آنها در قرارگاه رحمتت و ذخیرهگاه نهان ثوابت فراهم آور.(۷)
كميت اسدی در بتی از شعر خود از قیس با نام شیخ صیداء نام می برد :
📋《وَ شَيْخِ بَنِي الصَّيْدَاءَ قَدْ فَاظَ قَبلَهُمْ..》
♦️بزرگ قبيله صيداء قبل از آنان به شهادت رسيد.(۸)
در فرازی از زیارت الشهداء به قیس بن مسهر اینگونه سلام داده شده است.
📋《اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا قَیسَ بنَ مُسَهَّر الصَیدَاوِی》(۹)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
میآیم از رهی که خطرها در او گم است
از هفت منزلی که سفرها در او گم است
از لابهلای آتش و خون جمع کردهام
اوراق مقتلی که خبرها در او گم است
دردی کشیدهام که دلم داغدار اوست
داغی چشیدهام که جگرها در او گم است
با تشنگان چشمهی «أحلی من العسل»
نوشم ز شربتی که شکرها در او گم است
این سرخی غروب که همرنگ آتش است
توفان کربلاست که سرها در او گم است
👤قزوه
📚منابع :
۱)اللهوف سید بن طاووس، ص۳۵
۲)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۳۹
۳)تاريخ طبری، ج۴، ص۲۹۷
۴)اللهوف ابن طاووس، ص۶۶
۵)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۶۶
۶)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۷۱
۷)موسوعة التاریخ الإسلامی، غروی، ج۶، ص۱۲۴
۸)نفس المهموم محدث قمی، ص۵۶۷
۹)المزار الکبیر ابن مشهدی، ص۵۰۴
منبع: اسناد المصائب
#قیس_بن_مسهر_صیداوی
#انصار_الحسین علیه السلام
#روضه #فیش_روضه
•┈┈••✾••┈┈•
@yaraliagham