eitaa logo
دیـــــوانه ایی در شهر عُقَلا
285 دنبال‌کننده
846 عکس
175 ویدیو
1 فایل
۱۴۰۰/۴/۱۴ :) ارواحی سرگردان ساکن شهر خیال و آواره کوچه پس کوچه های دیوانگی‌... دلارام _دلدار... سخن دل را با گوشه جان میشنویم: https://daigo.ir/secret/897908723
مشاهده در ایتا
دانلود
بخوان ..! و تفال بزن بر کلماتی که دست در دست هم با قلمی شکسته در کنار یکدیگرایستاده اند:) یادبگیر..! از حرف هایی که جولان میدهند تا سیاه کنند کاغذ، کاهی پیش چشمت را :) زندگی کن..! با قصه های مکتوب شده زندگان و مردگانِ سرزمین خیال:) سفر کن ! در اوراقِ گرفته شده از جنازه تک درخت صحراها.. در لابه لای جلد ها ، در گوشه ایی از کتابخانه هستی برای خودت چای دم کن و بنوش جرعه ایی از عشق را.. جاری شو.. ! چون رودی بر سطر به سطر دفتر روزگار :) و مبداء تاریکت را تا مقصدی به روشنایی اوج ترک کن :) پرواز کن و در خفقان تاریخ بنگر ..... خورشید در پشت ابر ها منتظر است :) (ز_ع) 🌱🚶‍♀
ما زخم خورده چهره های پر نقاب این شهریم .... ما را دلی است کادو پیچ شده با دستمال‌های سفید :) میزنیم لبخند تا سر باز نکند جراحتِ عمیق قلبمان:) سکوت میکنیم چرا که حرف هایمان نشنیده چال شدند در چشمان دشمنان:) و اینک کیست که بفهمد حالمان خوب و خراب است :) (ز_ع)
حد خودتونو بدونید به احوالات خوبمون نگاه نکنید ماهم به موقعش بلدیم محدوده هارو اونقدر محدود کنیم که جریمه هم کارسازنباشه :/😒
دل بکن از شب .. از روز ... از غذای تکراری.. از آهنگ تکراری... از قفلیای شبانه... از یه جا نشستن... از درجا زدن... از خواب... از بیداری... از خستگی... از خوشحالی... از نقابت... رها کن دیگه این احساساتی که احساست نیستن:) خودت باش خود خود خود خود، واقعیت قشنگه... دوست داشتنیه... تکه ... نابه.... یهویی... از همه مهمتر... خریدار داره...!! ول کن برا آدما بودن رو یه سری به خودت بزن خیلی تنهاس :) (ز_ع)
وقتی میگم از چشمم افتادی .. یعنی توی دریای اشکام قایق رفاقتت غرق شد.. من بودم و یه سری تکه چوب روی آب مونده :) هر چه قدرم بخوام وصله بزنم بهشون نمیشن اون قایقی که باید بشه :) میگن وقتی داری غرق میشی نباید دست و پا بزنی ، انگار دست و پا زدن به مرگت نزدیک ترت میکنه :) از لحظه ی طوفانی دریا فقط دست و پا زدنت رو یادمه :) (ز_ع)
ای اشک ها پرده بردارید از چشم هایم چه می‌خواهید از دیدگانی ک جز سیاهی روشنایی نمیبینند:) اسبابتان را جمع‌کنید و از دل ترک خورده کوچ ، بروید به دیاری که هرگز آبادی درش نیست:) بارانتان را بر جویبار خشک شده رگانم ببارید... نه.. بگذارید در هوای آلوده این شهر شلوغ نفس بکشم .. بگذارید حبس باشم در قفسه های تنگ وجودم:) بروید و ببارید و بگذارید این خویشتن در خویش جان دهد :) 🚶‍♀🖤
نمیخوام حرف بزنم پر از سکوتم پر از حرف بی صدا پر از درد بی دوا پر از زخم بی مرهم بزارید بمیرم به حال خویشتنم بزارید غرق شم در احوالات خودم بزارید باز کنم سنگ های بسته به قلب خودم را با دستانی مملو از زخم :) دیگر تاب نفس کشیدن ندارم جان راه رفتن ندارم صبر ایوب را به من ندادند چه بسا ایوب هم اگر بود جان میداد بر بی‌جانی من :) 🖤🚶‍♀ (ز_ع)
ذوقی دارم که دلم می‌خواهد بر بام های جهان فریادش بزنم:) شوقی که بال هایم شوند تا اوج پرواز کنم:) آیا این آرامش و شادی آمادگی قبل از طوفانی بزرگ است؟ یا هدیه اییی از نوع رحمت ؟ نمیدانم اما هرچه که هست هرجور که هست حتی برای یک ثانیه هم که شده آن را میستایم و خودم را در عمق حقیقی اش غرق خواهم کرد ... (ز_ع) eitaa.com/yek_divanee
حرف هارو دیدی؟! اصلا حرف رو مگه میشه دید؟! حرف که دیدنی نیس حرف خوردنیه:) نه از اون خوردنی‌های که فکرشو میکنی نه از اون خوردنی های که قطره قطره خون از قلبت میچکه:) دیدی طرف رو به ناحق میکشن و بعد میگن غیر عمد بود عصبانی بودم‌و از این دست حرف ها..؟ آدما مارو خیلی کشتن .... به ناحق زدن... به ناحق خوردیم... بین زد و خوردا قلبه شکست... تنفسه قطع شد... نبضه مرد... استخوان ها پودر شدن... و ما زندگی را مردیم.. اما تو دادگاه گفتن غیر عمد بوده... تبرئه شدن...💔🚶‍♀ (ز_ع) http://eitaa.com/yek_divanee
من کاملا تنهایی پر جمعیتی در ذهن خود دارم‌.. شهری در من بنا شده است که مردمانش از جنس تکه قلبی آکنده ازعشق اند ، خانه هایشان بین دستانشان ، تا آسمان چشم هایشان مهندسی شده‌است .. در من شهری است که هوایش بوی مهربانی می دهد .. گنجشکان آن آواز دوستی سر می دهند :) در مزرعه اش گلِ لبخند می‌کارند و فصل درو، شادی را می‌فروشند:) در من شهری است پر از هیاهو ... سکوت من برای قدم زدن در خیابان ها و کوچه پس کوچه هایی از وجودم است که رفتگر قلبم صبورانه برایم از خون جگر فرشش را پهن کرده:) من با آدم های شهر خودم زندگی میکنم .. با آنها میخندم ...میگریم...میخوانم...میرقصم..و برای شما سکوتم را به نمایش می‌گذارم:) من دیوانگی را در حیاط خلوت ذهنم یافتم همانجا که او تنها قدم میزد.. :) (ز_ع)
من دیگه دلم برای تو تنگ‌نمیشه دیگه بهت پیام‌نمیدم دیگه بغلت نمیکنم دیگه باهات حرف نمیزنم دیگه قربون صدقه نمیرم دیگه برات نمینویسم دیگه شعر نمیفرستم دیگه آهنگهای تو رو گوش نمیدم من تموم شدم از تو تموم شدم از شهر آدما همه فراموش میکنن و دلشون برا هم تنگ‌نمیشه :) من دیگه با تو نیستم ولی تو همیشه همراه قلبم میمونی :) من قید خیلی چیزارو امشب زدم :) خیلی چیزا :) (ز_ع)
از بقیه پنهونه ولی از شما پنهون نباشه من حالم خیلیییییی خوب نیست :) خیلی یه چیزیم هست :) و به قول گفتی: این صبر ک من میکنم افشردن جان است :)