💌
اگر دلی بشکنه
حتما حکمتی داشته...
آخه از همهکس که بریده باشی
فقط خودت میمونی و خودش!
الهی در آغوش خدا آرامش بگیری🌺
سلام یه حس خوبیها♡
صبحتون به عشق🌻
#یک_حس_خوب 🦋
@yek_hesse_khob 🌹
🌹 فضیلت خانواده شهدا از دیگر مؤمنان بیشتر است
🔹 رهبر انقلاب: از لحاظ ارزشگذاریِ نظام ارزشیِ اسلامی، خانوادهی شهدا یعنی پدر، مادر، همسر در رتبهی بسیار بالایی قرار دارند.
فضیلت اینها از فضیلت دیگر مؤمنین و مؤمنات بیشتر است. ۱۴۰۲/۴/۴
#یک_حس_خوب 🦋
@yek_hesse_khob 🌹
💎بانوی باشخصیت
🌸برای بهتر زندگی کردن، آرامش داشته باش.
ذهنت رو از فکرهای به دردنخور خالی کن
و اطرافت رو با چیزهایی که هیچ استفادهای ندارن پر نکن
باور کن اینجوری آرومتری.😌
#یک_حس_خوب🦋
@yek_hesse_khob 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞🎥
🌀عشق کرهای
⁉️ فیلمهای عاشقانه کرهای!
❌️واژهی "کیدراما" به گوشتون خورده؟
👤مردهای عاشقپیشه و رمانتیک و زندگیهای ایدهآل؛
این تصویریه که "کیدراما" به مخاطبانشون تلقین میکنند.
♦️ولی خب متاسفانه این اصل ماجرا نیست!
#عشق_کرهای❤️🩹
#کیدراما 🎞
#نیمه_پنهان_غرب 🌓
@yek_hesse_khob 🌹
🌸✨#مشکات 💫🌟
🌸✨وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ
و آنچه نزد خداست بهتر و پایدارتر است
#یک_حس_خوب 🦋
@yek_hesse_khob 🌹
💌
زندگی یعنی
عطر چای و دارچین
نور چراغی که روشنه
و صدای پای مادر و پدر که توی خونه میپیچه.
سلام یه حس خوبیها♡
زندگیتون برقرار 🌸
#یک_حس_خوب 🦋
@yek_hesse_khob 🌹
💕💍
احترام بذارید 🌹☺️
💟خوبه که نوع نگاهت همیشه دو نفره باشه
و حتی توی تصمیمات جزئی، نظر همسرت رو هم بپرسی.👍
احترام به همسر = قوی شدن رابطه
قوی شدن رابطه = رسیدن به اهداف مشترک 💎
#یک_حس_خوب🦋
@yek_hesse_khob 🌹
🛒🛍🤳
#لایف_استایل📱
😱تو هنوز بلاگرا رو دنبال میکنی؟!
😊خوب اشتباه میکنی.
⁉️چرا؟!🫣
⭕️یه وقتایی اصلا حواسمون نیست که
بلاگرا تمام لحظات زندگیشون رو توی پیجشون نمیذارن.😐
در واقع دقیقا دارن انتخاب میکنن 🫵
که ما باید چی ببینیم 👀
تا حسرتِ بیشتری بخوریم!😫
حسرت زندگی نمایشی بقیه رو نخوریم.👌🏻
آنفالو👋
#یک_حس_خوب 🦋
#سبک_زندگی_مجازی📲
#اینستاگرام📱
@yek_hesse_khob 🌹
🦋 🦋 🦋 🦋
🔖به زودی در کانال #یک_حس_خوب♥️ بخوانید👆👇
🦋رمان #تاپروانگی 🦋
📕قسمت اول رمانِ جذاب و خواندنی #تاپروانگی
از شب عید قربان 🎊🎉
📅شنبه تا چهارشنبهی هر هفته
📕برای خوندن این رمانِ جذاب،
📍حتما روی #لینک زیر👇بزنید
🔗و عضو کانالِ "یک حس خوب" بشید📒
💌لطفا با دوستانتون به اشتراک بگذارید📚
https://eitaa.com/joinchat/3094020098C4a90aaf1e3
💌
دقیقا وقتی فکر میکنی رسیدی تهش
خدا همه چیز رو درست میکنه...
سلام یه حس خوبیها♡
همه چیز درست باشه براتون💫
#یک_حس_خوب 🦋
@yek_hesse_khob 🌹
🧕
💢انتصاب نخستین سفیر زن در دولت سیزدهم
💬معصومه آباد، سفیر ایران در فنلاند شد.
او جایگزین «فروزنده ودیعتی» میشود.
♦️آباد عضو شورای شهر تهران بوده و ششمین سفیر زن بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران است.
#یک_حس_خوب 🦋
@yek_hesse_khob 🌹
🕊
منم آن عاشقِ
جا مانده ی روز عرفه
سر به زیرم
سر اعمال به هم ريخته ام... ❤️🩹💔
#یک_حس_خوب 🦋
@yek_hesse_khob 🌹
💎بانوی باشخصیت
🙂لطفا از گذشته درس بگیرید
با استفاده از تجربههای گذشته
بهتر میشه کم و کیف مسیر زندگی رو مشخص کرد👌
تجربه بهترین معلمه 👍
اگه ازش استفاده کنی
دورنمای زندگیت روشن میشه⭐️
#یک_حس_خوب🦋
@yek_hesse_khob 🌹
هدایت شده از یک حس خوب
🦋 🦋 🦋 🦋
🔖به زودی در کانال #یک_حس_خوب♥️ بخوانید👆👇
🦋رمان #تاپروانگی 🦋
📕قسمت اول رمانِ جذاب و خواندنی #تاپروانگی
از شب عید قربان 🎊🎉
📅شنبه تا چهارشنبهی هر هفته
📕برای خوندن این رمانِ جذاب،
📍حتما روی #لینک زیر👇بزنید
🔗و عضو کانالِ "یک حس خوب" بشید📒
💌لطفا با دوستانتون به اشتراک بگذارید📚
https://eitaa.com/joinchat/3094020098C4a90aaf1e3
#مشکات 💫🌟
✨🌸 أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ
و من کار خودم را به خدا واگذار می کنم
#یک_حس_خوب 🦋
@yek_hesse_khob 🌹
📚💌📚
🌸رمان #تا_پروانگی 🦋 را در کانال #یک_حس_خوب بخوانید...👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/3094020098C4a90aaf1e3
یک حس خوب
📚💌📚 🌸رمان #تا_پروانگی 🦋 را در کانال #یک_حس_خوب بخوانید...👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/309402009
✂️📘✂️📙✂️📕
#رمان 📚
#تاپروانگی 🦋
#قسمت_اول 📕
دلشوره داشت. نگاهش مدام از روی ساعت مچی به سمت ساعت دیواری در حرکت بود. انگار به همزمان بودنشان شک کرده باشد. ارشیا دیر کرده بود.
یاعلی گفت و از صندلیِ پر سروصدا کنده شد. نگاه خستهاش تا روی صندلی رنگ و رو رفتهی آنتیک کش آمد. سنگین شده بود انگار؛ یا نه صندلیی مورد علاقهی ارشیا زیادی پیر و فرتوت بود که اینطوری ناله میکرد. لبش به کجخندی کش آمد. چه شباهت غمناکی داشتند باهم.
کلافه نفس عمیقی کشید و به سمت پنجره رفت. آسمان ابری بیشتر نگرانش کرد. همزمان با چکیدن قطرههای باران، قطره اشک او هم بیرون جهید و نگاهش به عابرین کوچه خیره ماند. چشمش خورد به دختر کوچکی که لیلی کنان عرض کوچه را طی میکرد. نفس عمیقی کشید و فکر کرد که "خدا عالمه چه بلایی سر یه بار مصرف غذایی که تو دستته اومده خانوم کوچولو."
یاد خودش افتاد وقتی ده یازده ساله بود و پای ثابت نذریهای هیئت عمو مصطفی. تمام غذاهای نذری یک طرف و قیمهی امام حسین هم یک طرف. هنوز هم عطر و بوی عجیبش را در شامهاش حفظ کرده داشت. دستش مشت شد و پلک فشرد "آخ که یکهو چقدر هوس کرده بود"
وزوز گوشی که بلند شد با اجبار دل کند از خاطرات. دیدن تصویر لبخند خواهرش آرامشی عجیب تزریق کرد به حس و حالش. میخواست صفحه را لمس کند که صدای تک بوق ماشین ارشیا را شنید.
خودش را پشت در رساند و منتظر ماند. صفحهی گوشی همینطور خاموش و روشن میشد. قدمهای او را حتی از دور هم میتوانست بشمرد.
درست با آخرین شماره ایستاد. از پشت شیشههای رنگی هیبت مردانهاش مشخص شد و چند لحظه بعد مقابل هم ایستاده بودند. یکی دلخور و دیگری بی تفاوت. مثل همیشه! نگاهی ممتد و سکوتی عمیق در مقابل سلام گرمی که داده بود گرفت.
سنگینی کت چرم را روی دستش حس کرد و هوای ریهاش پر شد از عطر گس و بوی تند چرم اصل. ترکیب خوبی بود.
نفسش را فوت کرد بیرون. ارشیا هنوز بعد از چند سال نفهمیده بود که مراسم استقبال هر روزه فقط پرت کردن کیف و کت نیست!؟
شرشر آب سرویس بهداشتی به خود آوردش. آه عمیقی کشید. نم اشک روی صورتش را با سر آستین پاک کرد و به سمت تنها سنگرش رفت.
راستی اگر این آشپزخانه دوست داشتنی را نداشت، کجا غرق میشد؟
حالا که او آمده بود، هر چند پر از غرور و سردی اما خوبتر بود. توی شیشه بخار گرفتهی فر، خودش را دید. این خطهای روی پیشانی، موج شیشه بود یا رد این سالهای پر از بغض؟
ادامه دارد...
#الهام_تیموری ✍
#یک_حس_خوب 🦋
💌روی لینک زیر بزنید...👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/3094020098C4a90aaf1e3
💌
خدایا
چقدر خوبه که تو رو دارم
و چقدر مهمه بدونم این بالاترین نعمته برام...
سلام یه حس خوبیها♡
عیدتون مبارک 💐
#یک_حس_خوب 🦋
@yek_hesse_khob 🌹
🎈🎊🎈
عبودیت به تسلیم و یقین است
خلیلا عید قربانت مبارک
قبول امر و فرمانت مبارک
🎊🎉عیدتون مبارک 🎉🎊
#یک_حس_خوب 🦋
@yek_hesse_khob 🌹
🛒🛍🤳
#لایف_استایل📱
😱تو هنوز بلاگرا رو دنبال میکنی؟!
😊خوب اشتباه میکنی.
⁉️چرا؟! 🤔
😇آخه پیج رنگیرنگی قشنگی داره، حالمُ خوب میکنه.
🤔تا حالا به عواقب حال خوب شدنهای موقت فکر کردی؟
چی میشه مگه؟!
😍مثلا یکیش اینکه ناخواسته درگیر بریز و بپاشهای الکی و نمایشی بلاگرها میشیم.
🎉بعد باید تولدمون توی رستوران لاکچری باشه. 🎈حتما غافلگیر شده باشیم.
🎁هدیهی تولدمون فلان گوشی باشه و... و... و...
این بده!😬
آنفالو👋
#یک_حس_خوب 🦋
#سبک_زندگی_مجازی📲
#اینستاگرام📱
@yek_hesse_khob 🌹
🌿
یا اباعبدالله ♡
هر شب دل♡م حوالی ایوان کربلاست
عاش♡ق همیشه بی سر و سامان کربلاست
#ای_جگر_گوشهی_جانم_غم_تو ♥️
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله ✋🏻
#شب_جمعه_ست_هوایت_نکنم_میمیرم🌿
@yek_hesse_khob 🦋
📚💌📚
🌸رمان #تا_پروانگی 🦋 را در کانال #یک_حس_خوب بخوانید...👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/3094020098C4a90aaf1e3
یک حس خوب
📚💌📚 🌸رمان #تا_پروانگی 🦋 را در کانال #یک_حس_خوب بخوانید...👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/309402009
✂️📘✂️📙✂️📕
#رمان 📚
#تاپروانگی 🦋
#قسمت_دوم 📕
کیک اسفنجی پخته بود. هر چند شخصا هوس شیرینی گردویی کرده بود اما ارشیا کیکهای سادهی خانگی دوست داشت. گور بابای دل خودش... مهم او بود و همهی علایقش.
پودر قند را که برداشت، حضورش را حس کرد. میدانست حالا چه میکند؛ حتی با اینکه پشت سرش را نمیدید. او پر از تکرار بود.
در یخچال باز شد. بعد از هزاران بار تذکر باز هم آب را با پارچ سر کشید. در را محکم بهم کوبید. طوری که عکسشان از زیر آهنربای چسبیده به یخچال سُر خورد و افتاد. دست خودش هم لرزید و خاک قندها کمی روی میز ریخت.
برگشت و کوبنده گفت:
_ارشیا!
شانهای بالا انداخت و از جلوی چشمش دور شد. این همه وسواس و تمییزی کجا دیده میشد؟ کیک برش زده را در سینی چایِ تازه ریخته گذاشت. طبق عادت کاسهی کوچک سفالی را پر کرد از توت خشک و کشمش و هر چیزی جز قند. ارشیا قند نمی خورد!
صندل نپوشیده بود و پایش تازگیها روی کفپوش یخ میکرد. باید جوراب زمستانی میبافت. شاید هم نه... میخرید اصلا. از این گل و منگوله دارهای خوش رنگورو که بدجور دلش را میبرد. خجالت کشید از ذوق بچه گانهاش و لبش را گزید. مردش از شنیدن صدای قژقژ دمپایی روی کفپوش و حتی ذوق زدگیهای بچگانه خوشش نمیآمد. چقدر تمام زندگی پر از خواستههای او بود. سینی را جلوی رویش نگه داشت. با اخم فقط چای را برداشت. همیشه تلخ بود و تلخ میخورد. تازگی نداشت...
سینی را روی عسلی گذاشت. دوباره وزوز گوشی بلند شد. هنوز خیلی سر و صدا نکرده بود که ارشیا با صدای خش دارش گفت:
_خیلی رو اعصابه.
همین یک جمله اعلان جنگ نامحسوس بود. سریع حمله کرد سمت گوشی و با دیدن دوبارهی عکس پر از مهر خواهرش لبخند زد. چند دقیقه صحبت کردن با ترانه عوض تمام سکوت امروز کفایت میکرد.
_الو سلام ریحانه. چطوری؟
_سلام عزیز دلم. تو خوبی؟
_الحمدالله. ده بار میس انداختم چرا جواب نمیدی؟
_دستم بند بود شرمنده
_نیومدی دیگه جات خالی بود
_کجا؟
_به... تازه میگی لیلی زن بود یا مرد
_باور کن مغزم ارور داده
_وقتی سه چهار روز از محرم گذشته و هنوز یه چای روضه نخوردی معلومه که اینجوری میشی خب خواهر جانم.
_ای وای، امشب بود نذری مادرشوهرت؟
_بله. انقدرم منتظرت شدم که نگو. نوید میگفت در دیگ رو وا نکنید خواهرزنم تو راهه. یعنی رسما آبرومو بردی
_شرمندتم، بخدا...
_قسم نخور ریحان، دیگه من که از همه چی باخبرم. حالا غصه هم نخور برات گذاشتم کنار فردا میارم
_دستت درد نکنه. به زری خانوم سلام برسون، بگو قبول باشه.
_چشم. من برم فعلا، با اجازه.
_خدانگهدارت
انقدر انرژی مثبت و خوب نصیبش شد از این دقایق همکلامی که کیک دست نخورده ناراحتش نکرد که هیچ، خوشحال هم شد و زیرلب گفت:
_بهتر، بمونه برای مهمون فردام
ادامه دارد...
#الهام_تیموری ✍
#یک_حس_خوب 🦋
💌روی لینک زیر بزنید...👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/3094020098C4a90aaf1e3