🌿
♦️رهبر انقلاب: ملّت ایران با همهی وجود از شما برادران عزیز عراقی متشکّر است، بخصوص از شما صاحبان مواکب اربعینی؛ ما از صمیم قلب از شماها متشکّریم و این مصرع متنبّی را به یاد میآوریم که «اذا انت اکرمت الکریم مَلَکْته».
#اربعین۱۴۴۵
#از_تبیین_تا_قیام
#یک_حس_خوب 🦋
@yek_hesse_khob 💟
هدایت شده از یک حس خوب
📚💌📚
🌸رمان #تا_پروانگی 🦋 را در کانال #یک_حس_خوب بخوانید...👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/3094020098C4a90aaf1e3
✂️📕💌✂️📙💌✂️📔
#رمان 📚
#تاپروانگی 🦋
#قسمت_چهل_پنجم 💌
_تو حتی زنگ نزدی حال منو بپرسی با اینکه دوستت گفته بود توی راهپله حالم بد شده و بردنم درمانگاه و خبر داشتی. یعنی همینقدر برات ارزش دارم؟ تمام سالهایی که گذشت خوب به همه و حداقل خانوادم نشون داده بودی که چجور تکیهگاهی هستی برام. از پچپچهایی که این و اون بعد از دیدن رفتارات توی جمع بیخ گوش هم میکردن میفهمیدم و دم نمیزدم. میدونی چرا؟ چون همیشه خودم شک داشتم که همهی دوست داشتنت، رو شده باشه. از رفت و آمد با فامیل و دوستام منعم کردی. خودت حتی یه بار درست و حسابی پات به خونهی خواهر و مادرم نرسید و با رفتن منم مشکل داشتی. نخواستی درسم رو ادامه بدم یا لااقل بخاطر اینکه بیکار نباشم برم سرکار. نه یه مسافرت و نه تفریحی. نه رفتی و نه آمدی. فقط هم خواستههای خودت بوده که اولویت داشته و اونی که همهجا باید کوتاه میاومده من بودم. بعد جالبه که همهی اینها رو یادت میره و وسط دعوا و جلوی دونفر به زنت میگی برو تو همون آشپزخونهای که تا حالا بودی. اگرم دیدم اوضاع بر وفق مرادت نیست برمی گردونمت خونهی بابات. آخه داریم توهین از این بالاتر؟ چرا ارشیا؟ چرا انقدر بیانصافی؟ یعنی بود و نبود همسرت بیاهمیت بود؟ ببینم مگه من کار بدی کردم یا حق نداشتم به عنوان شریک زندگیت سهیم باشم توی دردت؟ یعنی من...
هنوز با اشک پشت سر هم جملهها را ردیف میکرد که ارشیا آرام گفت:
_بس کن ریحانه... بس کن!
دستی به صورتش کشید. سرش را به پشتی مبل تکیه داد و بعد از چند ثانیه مثل کسی که به دنیای دیگری پرت شده گفت:
_همون بار اولی که دیدمت فهمیدم مهربونی و صبور، درست برعکس نیکا. اصلا همون موقع فهمیدم که مقایسه کردن شما دوتا باهم اشتباهه، ظلمه، ناحقیه... اون کجا و تو کجا. میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است. تو با اون چادر و تیپ ساده و نگاهی که فقط میخ زمین بود، با صدایی که از استرس میلرزید کجا و نیکا با اون پررویی و خودمختار بودن کجا! تمام دغدغهی زندگیم این شده بود که بدونم کجاست. با کی رفتوآمد میکنه؟ کدوم مهمونی با کدوم دوست تازه از فرنگ اومدش داره میپره یا حتی توی شرکت با کیا سلام و علیک داره؟ سادهلوح بود برعکس چیزی که نشون میداد. اگه نبود با وسوسهی دوتا دوستش پشت پا نمیزد به شوهر و زندگی و آیندش. از طرفی هم مهلقا و خواهر و مادرش خوب بهش خط میدادن واسه اینکه چجوری منو بچاپه و چطوری گولم بزنه که اجازه بدم مدام تو سفرای خارجی همراهشون باشه و با دست و دلبازی و سادگیش شرایط خوشگذرونی اونا رو هم فراهم کنه. چیزی که خودش متوجه نمیشد... من همینجوریم همیشه دلم از دست مامانم پر بود. اصلا شبیه تنها چیزی که نبود مادر بود... حالا دور زندگی خودمم افتاده بود دستش. چقدر تا قبل ازدواج خودش رو به آب و آتیش زد و سعی کرد تا نیکا رو جلوی چشم من بزرگ کنه ولی همین که دید از یه جایی به بعد اوضاع خرابه و کلاه خوشبختیمون پس معرکهست، خیلی نامحسوس پا پس کشید! هه... میدونی؟ حالم بهم میخورد از جمعهای زنونهی مثلا باکلاسشون. جایی که هیچ رد و نشونی از ذات پاک یه موجود ظریف یعنی زن نبود. خندههای بلندی که گوش فلک رو کر میکرد. آرایش و گریمهایی که بیشتر جشنهاشون رو شبیه بالماسکه میکرد. لباسهای گرون قیمتی که فقط برای دو سه ساعت برازنده بود و چشمنواز و بعد نصیب کاورهای خالی ته کمد میشد؛ چون تکراری بودن. تجمل و اسراف و حسادت و چشم و همچشمی و خیانت. تنها ثمرهی باهم بونشون بود... اما خب، آدمای محدودی هم نبودن. پارتی و عروسی و مهمونیهای مختلطشون هم همیشه پابرجا بود. ما اصلا توی همین فرهنگ مسخره بزرگ شدیم. نیکا وقیح بود. یه چیزی فراتر از مادرم. جملهی معروفی که هزار بار توی دعواهای مامان و بابا، زمان کودکیم شنیدم، میدونی چی بود؟ بابا با انگشت اشارهای که به تهدید بلند میشد میگفت: "مهلقا، اگه سال اول ازدواج ارشیا رو حامله نبودی، همون موقع سه طلاقهت کرده بودم تا هم خودت آزاد باشی و هم من انقدر بدبختی نکشم!"
بابا شبیه من بود، یا نه... من شبیهشم. با مهلقا و رفتار زنش مشکل داشت. منتها لقمهای بود که خودش سر جاهلی و ذوق جوانی گرفته بود تا از سرمایهی پدری همسرش استفاده کنه. همیشه میگفت بوی پول مادرت که به مشامم خورد چشمم کور شد و علقم زایل. نفهم بودم که وارد این خانواده شدم. همیشه هم خوشحال بود که دختری نداره تا شبیه مهلقا بشه...
#ادامه_دارد...
#تیموری ✍
#داستان_سریالی 📨
#یک_حس_خوب 🦋
@yek_hesse_khob 💟
💌
بسم الله
همین که خورشید دوباره پیداش میشه
یعنی سلام زندگی...
دوباره صبح شده
برکت ببارد... ♡
#سرصبحے ☀️
#یک_حس_خوب 🦋
@yek_hesse_khob 🌹
♡
نگویید جا ماندهایم!
کسی که قلب و روحش رفته جامانده نیست. جامانده کسی است که عشق و شور و طلب زیارت اربعین به ذهنش هم نمیرسد و علاقهای ندارد.
اگر به هر دلیلی اشتیاق رفتن هست و شرایطش نیست، خیری بوده و ثواب نیت را بردهاید.
شاکر باشید و نگویید جاماندهایم.
آیت الله جوادی آملی🌿
#یک_حس_خوب 🦋
@yek_hesse_khob 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿
یا اباعبدالله ♡
آقا از اون سرزمین
بذار سهم من
بشه اربعین... 💔
#ای_جگر_گوشهی_جانم_غم_تو ♥️
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
#شب_جمعه_ست_هوایت_نکنم_میمیرم
#یک_حس_خوب 🦋
@yek_hesse_khob 🌹
🌾
💌یا ایّها العَزیز...
مژده آمدنت قیمت جان می ارزد
تاری از موی تو آقا، به جهان می ارزد...🤍
#نیست_نشان_زندگی_تا_نرسد_نشان_تو 🪴
#صلی_الله_علیک_یا_صاحب_الزمان 🌸
@yek_hesse_khob 🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♡
#مشکات💫
دنیا نمیارزد
به رنجِ پلکهایت؛
شاد باش...
#یارب_نظر_تو_برنگردد🕊
#یک_حس_خوب 🦋
@yek_hesse_khob 🌹
💌
فكرنكن خدا فراموشت كرده
درهای رحمت خدا
هميشه به روت بازه...
الهی که امروز، روز تو باشه.🍃
#یک_حس_خوب 🦋
@yek_hesse_khob 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢اعتراض دختر عراقی به حضور حجاب استایلها در راهپیمایی اربعین...
#حجاب
#حجاب_استایل
#اربعین
#یک_حس_خوب 🦋
@yek_hesse_khob 🌹
💍💕
باور کن هیچکس کامل نیست 😉
💟 انتظار نداشته باش همسرت همیشه کارهاش رو عالی انجام بده👌
نقاط ضعفش رو بشناس و بپذیر 🙃
مثلا اگه یادش میره چراغ ها رو خاموش کنه بهش نق نزن 🤷♀ .سر فرصت و آروم بهش بگو ☺️
#یک_حس_خوب 🦋
@yek_hesse_khob 🌹