💌
خدایٰا هواۍ دلم را داشته باش
من فقط تو را دارمـ...
دست خدا همراهت 🌸💫
#یک_حس_خوب 🦋
@yek_hesse_khob 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
رفیقم از حرم زنگ زده
میگه الان جلو گنبده
گفتم بگه که حالم بده
دلم شکسته...
#اربعین
#استوری
#یک_حس_خوب 🦋
@yek_hesse_khob 🌹
⁉️به نتیجه نرسیدن طرح های ضد زن به خاطر چیست؟
🟠تا آفتاب درخشان خدیجهی کبری، فاطمهی زهرا و زینب کبری "ع" میدرخشد، طرحهای کهنه و نو «ضدّ زن» به نتیجه نخواهد رسید.
🟢هزاران زن کربلایی ما نهتنها خطوط سیاه ستمهای ظاهری را در هم شکستهاند، بلکه ستمهای مدرن به زن را نیز رسوا و بیآبرو کرده و نشان دادهاند که حق کرامت الهی زن، بالاترین حقوق زن است که در جهان به اصطلاح مدرن، هرگز شناخته نشده و امروز وقت شناختهشدن آن است.
🟣زن امروز دنیا الگو میخواهد. اگر الگوی او زینب و فاطمهی زهرا باشند، کارش عبارت است از فهم درست، هوشیاری در درک موقعیتها و انتخاب بهترین کارها؛ ولو با فداکاری و ایستادن پای همه چیز برای انجام تکلیف بزرگی که خدا بر دوش انسانها گذاشته است، همراه باشد.
🟡فاطمهی زهرا (علیهاالسّلام) آن زن نمونهیی که حیاتش با همهی کوتاهی و عمر او در عین جوانی، الگویی برای همهی مردان و زنان غیور و مؤمن و مسلمانان و حتّی مردم غیر مسلمانی که با مقام آن بزرگوار آشنا باشند، است و ما باید از زندگی آن بزرگوار درس بگیریم.
🎙بخشی از سخنان رهبر معظم انقلاب
#یک_حس_خوب 🦋
@yek_hesse_khob 🆔
💍💕
حرف زدن پشتِ سر همسرت؟😱
گفتن مسائل خصوصی زندگی به بقیه اصلا خوب نیست🤫
اینکه در مورد رفتارهای بد همسرت، جلوی بقیه حرف بزنی هم، خوب نیست!🫢
این کار بیاحترامی به خودتون هست.🫤
البته خوبه که گاهی در مورد مشکلاتمون مشورت بگیریم اما نه از هرکسی.
توی اینجور مواقع باید مشاور خانواده رو انتخاب کنیم.👌
#سپیدبخت❤️
#یک_حس_خوب 🦋
@yek_hesse_khob 🆔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♡
#مشکات💫
امید بستم
به توئی
که ناخوانده
اجابتم میکنی...
#یارب_نظر_تو_برنگردد🕊
#یک_حس_خوب 🦋
@yek_hesse_khob 🌹
هدایت شده از یک حس خوب
📚💌📚
🌸رمان #تا_پروانگی 🦋 را در کانال #یک_حس_خوب بخوانید...👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/3094020098C4a90aaf1e3
✂️📕💌✂️📙💌✂️📔
#رمان 📚
#تاپروانگی 🦋
#قسمت_چهل_هشتم 💌
ریحانه با دهانی که نیمه باز مانده بود پرسید:
_زری خانم؟
_اوهوم. پریشب تا صبح رادمنش اینجا بود تا تنها نباشم اما دیروز سرش خیلی شلوغ بود و نتونست بیاد. حالم خوش نبود که یه شماره ناشناس افتاد روی گوشیم. میدونی که به امید پیدا شدن یه خبر از افخم چشم انتظارم مدام. جواب دادم. اول نشناختم تا اینکه خودشو کامل معرفی کرد. گفت یه حرفهایی داره که باید بشنوم و خب... شنیدم.
قلب ریحانه از استرس هزاربار در ثانیه میتپید انگار. به این فکر میکرد که زری خانم راز حامله بودنش را هم فاش کرده یا نه؟ اما نه... اگر گفته بود که حالا برخورد و رفتار ارشیا اینطور با ملایمت نبود و متفاوتتر از همیشه. نفسش را حبس کرد و پرسید:
_چه حرفی؟
_هیچی، توصیههای مادرانه که تا قبل از این حوصلهی شنیدش رو نداشتم.
هنوز هم شک داشت و باید انقدر کنجاوی میکرد تا به نتیجه میرسید:
_مثلا؟
_نصیحت، اینکه حیفه یه زندگی بخاطر غفلتها خراب بشه و زن و شوهر باید رو در رو باهم حرف بزنند و از این صحبتا، اینم گفت که تو بیخبری از تماسش.
حالا خیالش راحتتر شده بود و نفس گوله شده توی گلویش را فرستاد بیرون. ارشیا به چشمانش نگاه کرد و بعد از چند ثانیه با مهر گفت:
_ریحانه. درسته که الان وضعیتم از هر نظر داغونه اما من مرد گوشهنشینی و بیکار موندن نیستم. اگه بهم... بهم اطمینان بدی که هستی... همیشه هستی! بهت قول میدم حتی میشه که از نو بسازیم.
چطور ریحانه باید باور میکرد که خدا همهی دعاهایش را بلاخره شنیده و این کسی که در نهایت صبوری منتظر بود تا تاییدش کند و با مهربانی خیرهاش شده بود، همان مرد اخمو و خشنی است که حتی محبت کردن را فراموش کرده بود. او که گاهی حتی چند روز هم میشد سکوتش ادامه پیدا کند.
این ورشکست شدن و قهر چند روزهی اخیر انگار اوج اتفاقات مهم زندگی مشترکشان شده بود... اولش خیلی بد و غیر قابل هضم بود اما حالا مطمئن بود که این شکست، چشمهای هردو را به زندگی بازتر میکند. چه حکمتها که نداشت کار خدا. به بهتر شدن نزدیک میشدند.
چه اهمیتی داشت روزهایی که رفته بود وقتی حالا کنار همسرش نشسته و با موج جدیدی از دوست داشتنش مواجه شده بود که برایش تازگی داشت. هرچند دلش هنوز آشوب بود بخاطر بچهای که به زندگیشان سرک کشیده بود اما هردو را دوست داشت و باید برای نگه داشتنشان با آسمان و زمین میجنگید. لبخند دنداننمایی زد و زیر لب گفت:
_معلومه که کنارت هستم، تا همیشه. حتی اگر اوضاع بهتر نشه هم باهم شروع میکنیم نه؟
ارشیا هم خندید. چقدر دلتنگ این چهرهی خسته بود. حواسش جمع خرده نانهایی شد که هنوز توی دستش مانده و حالا خیس از عرق شده بودند. شاید بهتر بود برای شام اقدام میکرد. بلند شد و گفت:
_برم یه چیزی بذارم برای شام.
ارشیا اما دستش را گرفت و گفت:
_بیا بشین لازم نکرده هنوز نیومده دوباره بچپی تو اون آشپزخونه. زنگ می زنیم یه چیزی بیارن... مهمون شما.
و چشمکی حوالهاش کرد، هردو خندیدند. ریحانه سرش را روی بازوی او گذاشت و به این فکر کرد که دنجتر از این خانه و امنیت آغوش همسرش سراغ ندارد...
توی آشپزخانه نشسته بود و مواد الویه را مخلوط میکرد. سرگیجه داشت و حالت تهوع. شاید بخاطر فکر و خیال زیادی بود که از ترس فهمیدن ارشیا داشت. چطور باید این معجزه را برایش توضیح میداد؟
_چیکار میکنی؟
وسط آشپزخانه ایستاده بود، بلند شد و صندلی را برایش بیرون کشید.
_بیا بشین، مواظب پات باش. کی باید گچش رو باز کنی؟
_همین روزا، این چیه؟ الویهست؟
_آره
_چرا انقدر زیاد؟
_نذریه... میخوام ببرم امامزاده
#ادامه_دارد...
#تیموری ✍
#داستان_سریالی 📨
#یک_حس_خوب 🦋
@yek_hesse_khob 🆔
💌
به خدا اعتماد داشته باش
اگر امروز اونی که میخواستی نشده
حتما دلیل محکمی داره که ما بیخبریم.
شاید اگه میشد، خیلی بد میشد!
توکلت علی الله...♡
#سرصبحے ☀️
#یک_حس_خوب 🦋
@yek_hesse_khob 🌹
5.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♡
زنگار قلب
🎙مرحوم آیتالّله حق شناس
"خوب این حدیث رو توجه بفرمایید"
#یک_حس_خوب 🦋
@yek_hesse_khob 🆔
♡
💎 بانوی باشخصیت
سلام✋️
فرقی نمیکنه چه جایگاهی داری
مدیر شرکت🤵♀
دانشجو👩🎓
استاد دانشگاه👩🏫
خانهدار و...
ادب حکم میکنه وقتی وارد جمعی میشی، بایستی و مودبانه به همه سلام کنی👌
باشخصیت بودن کار سختی نیست، اگر توی زمان و مکان مناسب، کاری که باید رو انجام بدی😊
#یک_حس_خوب 🦋
@yek_hesse_khob 🆔
❤️
رهبر انقلاب: شروع جاذبهی مغناطیس حسینی، در روز اربعین است. جابربنعبداللَّه را از مدینه بلند میکند و به کربلا میکشد.
#اربعین۱۴۴۵ 🏴
#از_تبیین_تا_قیام
#یک_حس_خوب 🦋
@yek_hesse_khob 🌹