eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
115 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹نَخْتِمُ قبلا بیان شد که ▪️درباره ماده «ختم» دو معنای «پایان: خاتمه» و «مُهر: خاتَم» بسیار رایج است و اینکه کدام از این دو اصل معنای این ماده را تشکیل می‌دهد محل اختلاف است. ▫️اغلب، اصل این ماده را به معنای به نهایت و پایان کار رسیدن، و نقطه مقابل «افتتاح» دانسته‌اند؛ و «ختم» را بدین جهت به معنای «طَبع» (= مُهر زدن) به کار برده‌اند که وقتی کاری به انتها می‌رسد، آن را مهر و موم می‌کنند 📚(معجم مقاييس اللغة، ج۲، ص۲۴۵؛ التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج۳، ص۲۶) ▫️اما برخی از اهل لغت ظاهراً اصل این را به معنای «مُهر» دانسته‌اند که گاه به معنای خود مُهر زدن و تاثیر مُهر بر چیزی ؛ و گاهی از جهت پایان یافتن و به نهایت کار رسیدنی که موجب شده بر آن چیز مهر بزنند. و معتقدند تعبیر ختم (و «طبع: مهر زدن») را در دو جهت به کار می‌برند: 🔸یکی از جهت خود عمل اثر گذاشتن [= مهر زدن] ؛ 🔸 و دیگری از جهت اثری که از نقش مهر برجای می‌ماند؛ آنگاه این حالت اخیر، به صورت مجازی در معانی متعددی به کار می‌رود مانند: 🔺بستن و ممانعت از چیزی، از باب تشبیه به دری که بر آن مهر زده‌اند ویا نامه‌ای که مهر و موم شده باشد، دیگر کسی اجازه باز کردنش را ندارد (خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ؛ بقرة/۷)؛ 🔺و یا حاصل شدن اثری از چیزی به اعتبار نقشی که از آن مهر زدن حاصل می‌شود، که یکی از این نقش‌ها به انتهای کار رسیدن است، مثلا وقتی می‌گویند «قرآن را ختم کردم» یعنی آن را به انتها رساندم و تاثیر آن را بر قلب خویش گذاشتم؛ ویا «خاتَمَ النَّبِيِّينَ» از این جهت است که با آمدنش نبوت را به انتها رساند. 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص۲۷۵) ▪️ضمنا در تفاوت «ختم» و «طبع» (مهر زدن) گفته‌اند «طبع» (مهر زدن) آن گونه اثری است که حتما در شیء مورد نظر باقی می‌ماند (به همین جهت هم چاپ کردن را «طبع» و نشریات را «مطبوعات» می‌گویند) اما در ختم، مساله اصلی، به انتهای کار رسیدن است، نه لزوماً اثری که با این کار بر شیء مورد نظر باقی می‌ماند. 📚(الفروق في اللغة، ص64) ماده «ختم» و مشتقات آن جمعاً 8 بار در قرآن کریم به کار رفته است. 🔖جلسه 529 http://yekaye.ir/al-ahzab-33-40/ @Yekaye
🔹تُكَلِّمُنا قبلا بیان شد که ▪️ماده «کلم» در زبان عربی در دو معنا به کار رفته است، ▫️یکی سخنی که فهمیده شود؛ و ▫️ دیگری جراحت و زخم زدن. ▪️برخی کوشیده‌اند این دو را به یک معنا برگردانند و گفته‌اند ماده «كلم» دلالت دارد بر تاثیری که به وسیله یکی از حواس در شخص ادراک کننده حاصل می‌شود، و «کلام» تاثیر ناشی از شنیدن است و «کَلْم» ادراک ناشی از بینایی است و «كَلَّم» به معنای جراحت زدنی است که تاثیرش آشکار شود. ▪️در مقابل، برخی بر این باورند که معنای جراحت و زخم زدن از زبان‌های عبری و آرامی وارد زبان عربی شده است، و اصل معنای این ماده همان «ابراز ما فی الضمیر» و آشکار کردن آنچه در باطن است، می‌باشد و به همین مناسبت است که هم در مورد سخن گفتن عادی و هم در مورد افعال تکوینی خداوند (که نوعی تجلی و آشکار کردن است)‌به کار می‌رود. 🔖جلسه ۶۹۳ http://yekaye.ir/al-kahf-18-109/ @Yekaye
🔹 تَشْهَدُ قبلا بیان شد که ▪️ماده «شهد» در اصل دلالت دارد بر حضور و آگاهی (علم) و آگاه کردن (اعلام)؛ به تعبیر دیگر، «شهادت» حضوری است که همراه با مشاهده (اعم از مشاهده با چشم یا با شهود قلبی) باشد و برخی افزوده‌اند که جایی که هم که استدلال و تفکر به نحو قطعی به مطلبی برشد، کلمه «شهادت» را می‌توان به کار برد و شاهد بر این مدعا هم آیه «شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ أَهْلِها إِنْ كانَ قَميصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَت …» (یوسف/۲۶-۲۷) است. ▪️بدین ترتیب، در شهادت دو عنصر «علم» و «حضور» با هم شرط است؛ لذا «شهادت» هم از «علم» اخص است و منحصر به مواردی است که علم به معلوم بدون هیچ واسطه‌ای حاصل شده باشد، و هم از «حضور» اخص است و جایی که حضور همراه با غفلت و بی‌توجهی باشد، شهادت صدق نمی‌کند و اصطلاح «شهادت» هم در جایی که واقعه رخ می‌دهد و شخص حاضر است و به واقعه توجه می‌کند به کار می‌رود (اصطلاحا: تحمل شهادت) و هم در جایی که از شخص تقاضا می‌شود واقعه‌ای را که در آن حاضر بوده، در مقابل دیگران گواهی دهد (اصطلاحا: ادای شهادت). 🔖جلسه 304 http://yekaye.ir/al-maaarij-70-33/ @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️1) از جمله سفارشاتی که از لقمان حکیم خطاب به پسرش روایت شده، این است که فرمود: پسرم! همانا آتش [جهنم] بر جهانیان، بر همگی‌شان، احاطه پیدا می‌کند؛ پس هیچکس از آن نجات نیابد مگر کسی که خداوند بر او رحم کند و او را به خویش نزدیک سازد؛ پسرم! فردِ زبان‌باز تو را فریب ندهد که همانا [روز قیامت] بر دلش [احتمالاً «زبانش» بوده، و اشتباه از نسخه است] مهر زده می‌شود و اعضاء و جوارحش به سخن درمی‌آیند و علیه او شهادت می‌دهند. 📚الإختصاص (للمفید)، ص340 عَنِ الْأَوْزَاعِيِّ أَنَّ لُقْمَانَ الْحَكِيمَ رَحِمَهُ اللَّهُ لَمَّا خَرَجَ مِنْ بِلَادِهِ نَزَلَ بِقَرْيَةٍ بِالْمَوْصِلِ يُقَالُ لَهَا كُومَلِيسُ قَالَ فَلَمَّا ضَاقَ بِهَا ذَرْعُهُ وَ اشْتَدَّ بِهَا غَمُّهُ وَ لَمْ يَكُنْ بِهَا أَحَدٌ يُعِينُهُ عَلَى أَمْرِهِ أَغْلَقَ الْبَابَ وَ أَدْخَلَ ابْنَهُ يَعِظُهُ فَقَال ... يَا بُنَيَّ إِنَّ النَّارَ تُحِيطُ بِالْعَالَمِينَ كُلِّهِمْ فَلَا يَنْجُو مِنْهَا أَحَدٌ إِلَّا مَنْ رَحِمَهُ اللَّهُ وَ قَرَّبَهُ مِنْهُ يَا بُنَيَّ لَا يَغُرَّنَّكَ خَبِيثُ اللِّسَانِ فَإِنَّهُ يُخْتَمُ عَلَى قَلْبِهِ وَ تَتَكَلَّمُ جَوَارِحُهُ وَ تَشْهَدُ عَلَيْه... @Yekaye
☀️2) از امام صادق ع از جدشان روایت شده است که امیرالمومنین ع خطبه‌ای خواندند و در آن هول و هراس قیامت را شرح دادند و در فرازی از آن فرمودند: بر دهان‌ها مهر زده شود، که دیگر سخن نگویند؛ سپس دستها به سخن گفتن درمی‌آیند و پاها شهادت می دهند و پوست‌ها [برخی این را کنایه از اندام جنسی دانسته‌اند] هم بدانچه مرتکب شده‌اند سخن گویند پس «مطلبی را از خداوند کتمان نکنند» (نساء/42) 📚تفسير العياشي، ج1، ص242 عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ جَدِّهِ قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي خُطْبَةٍ يَصِفُ هَوْلَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ: خُتِمَ عَلَى الْأَفْوَاهِ فَلَا تَكَلَّمُ فتَكَلَّمَتِ الْأَيْدِي وَ شَهِدَتِ الْأَرْجُلُ وَ نَطَقَتِ الْجُلُودُ بِمَا عَمِلُوا فَـ«لا يَكْتُمُونَ اللَّهَ حَدِيثاً». ☀️3) حدیثی طولانی از پیامبر اکرم ص خطاب به ابن‌مسعود روایت شده است که فرازهایی از آن در آیه 12 همین سوره گذشت. 🔖 http://yekaye.ir/ya-seen-36-12/ در فراز دیگری از این حدیث آمده است: ای ابن مسعود! بر تو باد که مراقب زبانت باشی! که همانا خداوند متعال می‌فرماید «امروز بر دهان‌هایشان مُهر نهیم و دستانشان با ما سخن گوید و پاهایشان شهادت دهد بدانچه که همواره به دست می‌آورند.» (یس/65) 📚مكارم الأخلاق، ص۴۵7 عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ: دَخَلْتُ أَنَا وَ خَمْسَةُ رَهْطٍ مِنْ أَصْحَابِنَا يَوْماً عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قَدْ أَصَابَتْنَا مَجَاعَةٌ شَدِيدَةٌ وَ لَمْ يَكُنْ رِزْقُنَا مُنْذُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ إِلَّا الْمَاءَ وَ اللَّبَنَ وَ وَرَقَ الشَّجَرِ فَقُلْنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ إِلَى مَتَى نَحْنُ عَلَى هَذِهِ الْمَجَاعَةِ الشَّدِيدَةِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص … يَا ابْنَ مَسْعُودٍ عَلَيْكَ بِحِفْظِ لِسَانِكَ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ «الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلى‏ أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَيْدِيهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ.» @Yekaye
☀️4) از امیرالمومنین ع وصیت و سفارشاتی به محمد حنفیه داشتند که در آن آمده است: پسرم! آنچه نمی‌دانی مگر؛ بلکه هر آنچه می‌دانی را هم مگو که همانا خداوند تبارک و تعالی بر عهده همه اعضا و جوارح واجباتی قرار داده که روز قیامت بدانها بر تو احتجاج، و در مورد آنها از تو سوال می‌کند و آنها را تذکر داده و نصیحتت کرده و در مورد آنها هشدار داده و تو را تادیب فرموده و به حال خود رها نکرده است.. [سپس حضرت شروع به برشمردن یکایک وظایف این اعضا و جوارح می‌کنند تا بدینجا می‌رسند که] و بر دستها واجب کرده که به سوی آنچه خداوند عز و جل بر تو حرام کرده دراز نشوند و اینکه آنها را در راه طاعت او به کار گیری که خداوند عز و جل فرمود «اى كسانى كه ايمان آوردهايد، چون به نماز برخيزيد، صورت و دستهايتان را تا آرنج بشوييد و سرهایتان و پاهاى خویش را تا برآمدگى پيشين [هر دو پا] مسح كنيد» (مائده/6) و نیز فرمود «پس چون [در جنگ] با كسانى كه كفر ورزيدهاند برخورد كردید، گردنها را بزنيد. » (محمد/4) و بر پاها واجب کرده که آنها را در راه طاعت او حرکت دهی و با آن همچون راه رفتن گناهکاران راه نروی که فرمود «و در [روى] زمين به نخوت گام برمدار، چرا كه هرگز زمين را نمىتوانى شكافت، و در بلندى به كوهها نمىتوانى رسيد. همه اين [كارها] بدش نزد پروردگار تو ناپسنديده است.» (اسراء/37-38) و فرمود «امروز بر دهان‌هایشان مُهر نهیم و دستانشان با ما سخن گوید و پاهایشان شهادت دهد بدانچه که همواره به دست می‌آورند.» (یس/65) پس خبر داد که آنهایند که روز قیامت علیه صاحبان خویش شهادت می‌دهند... 📚من لا يحضره الفقيه، ج2، ص627 قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي وَصِيَّتِهِ لِابْنِهِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَنَفِيَّةِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ يَا بُنَيَّ لَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ بَلْ لَا تَقُلْ كُلَّ مَا تَعْلَمُ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَدْ فَرَضَ عَلَى جَوَارِحِكَ كُلِّهَا فَرَائِضَ يَحْتَجُّ بِهَا عَلَيْكَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ يَسْأَلُكَ عَنْهَا وَ ذَكَّرَهَا وَ وَعَظَهَا وَ حَذَّرَهَا وَ أَدَّبَهَا وَ لَمْ يَتْرُكْهَا سُدًى ... وَ فَرَضَ عَلَى الْيَدَيْنِ أَنْ لَا تَمُدَّهُمَا إِلَى مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْكَ وَ أَنْ تَسْتَعْمِلَهُمَا بِطَاعَتِهِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ» وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ «فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ» وَ فَرَضَ عَلَى الرِّجْلَيْنِ أَنْ تَنْقُلَهُمَا فِي طَاعَتِهِ وَ أَنْ لَا تَمْشِيَ بِهِمَا مِشْيَةَ عَاصٍ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولًا. كُلُّ ذلِكَ كانَ سَيِّئُهُ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهاً» وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ «الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَيْدِيهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ» فَأَخْبَرَ عَنْهَا أَنَّهَا تَشْهَدُ عَلَى صَاحِبِهَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ ... ✳️توجه این مضمون 🔖 با سندی دیگر و عباراتی اندک متفاوت از امام صادق ع در الكافي، ج2، ص36 روایت شده است ؛ و 🔖همچنین در مستدرك الوسائل، ج11، ص148 و بحار الأنوار، ج66، ص77؛ و ج7، ص318 قریب به این مضمون (البته با اندک تفاوتی در عبارات) به نقل از تفسير النعماني، ص 61- 67، از امام صادق ع از امیرالمومنین ع روایت شده است. @Yekaye
☀️5) از امام باقر ع روایت شده است: و [اما مساله شهادت اعضاء که گفته‌اند] این گونه نیست که اعضا و جوارح، علیه فرد مومن شهادت دهند؛ بلکه علیه کسی شهادت می‌دهند که کلمه عذاب بر او حتمیت یافته است؛ اما درباره مومن [باید گفت] خداوند نامه عملش را به دست راست او می‌دهد که خداوند عز و جل فرمود «پس هر كس كارنامه‌اش را به دست راستش دهند، آنان كارنامه خود را مى‌خوانند و به قدر نخ هسته خرمايى به آنها ستم نمىشود. (اسراء/71) 📚الكافي، ج2، ص32 عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ آدَمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ الرَّزَّاقِ بْنِ مِهْرَانَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: ... وَ لَيْسَتْ تَشْهَدُ الْجَوَارِحُ عَلَى مُؤْمِنٍ إِنَّمَا تَشْهَدُ عَلَى مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ كَلِمَةُ الْعَذَابِ فَأَمَّا الْمُؤْمِنُ فَيُعْطَى كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولئِكَ يَقْرَؤُنَ كِتابَهُمْ وَ لا يُظْلَمُونَ فَتِيلاً». @Yekaye
☀️ همچنین قبلا اشاره شد که شخصی خدمت امیرالمومنین ع می‌رسد و می‌گوید در کتاب خداوند شک کرده‌ام و آیاتی را بیان می‌کند که از نظر خودش با هم ناسازگار است، از جمله آنها آیاتی است که درباره منع انسانها از سخن گفتن در مقابل آیاتی که حکایتگر سخنانی از انسانها در روز قیامت است. حضرت به یکایک آنها پاسخ می‌دهد و تعارضی که وی بین این آیه و آیات دیگر گمان کرده بود را پاسخ می‌دهد که اینفراز از سوال و جواب که ناظر به سخن گفتن یا نگفتن انسانهاست، قبلا در جلسه 193، حدیث2 گذشت. (لینک زیر) 🔖 http://yekaye.ir/fussilat-041-21/ @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک آیه در روز
814 ) 🔥 الْیوْمَ نَخْتِمُ عَلی أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَیدیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما ك
. 1⃣ «الْیوْمَ نَخْتِمُ عَلی أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَیدیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا یكْسِبُونَ» در قیامت هیچ چیزی را مخفی نمی‌توان کرد، چرا که در آن روز بر دهانها مهر می‌زنند و این دست و پاهای ما هستند که بر اعمالی که انجام داده‌ایم شهادت می‌دهند. @Yekaye
یک آیه در روز
814 ) 🔥 الْیوْمَ نَخْتِمُ عَلی أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَیدیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما ك
. 2⃣ «الْیوْمَ نَخْتِمُ عَلی أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَیدیهِمْ» ما که در دنیا زندگی می‌کنیم، برخی ویژگی‌ها را ذاتی برخی از امور می‌دانیم، و وقوع برخی از ویژگی‌ها از برخی دیگر از امور را ناممکن می‌شماریم. اما روز قیامت معلوم می‌شود که این نسبتی که ما بین امور می‌دیده‌ایم، فقط ظاهری از واقعیت بوده❗️ و از ویژگی‌های قیامت این است که امور کاملا دگرگون می‌شوند و معلوم می‌شود هر ویژگی‌ای که هر چیزی داشته، صرفا به عنایت خدا بوده است‼️ در واقع، خداوند، سبب سوز و سبب ساز است. دهانى را كه وسيله سخن گفتن است مىبندد و دست و پا را وسيلهى سخن گفتن قرار مىدهد. 📚(تفسير نور، ج9، ص553) @Yekaye
یک آیه در روز
814 ) 🔥 الْیوْمَ نَخْتِمُ عَلی أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَیدیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما ك
. 3⃣ «الْیوْمَ نَخْتِمُ عَلی أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَیدیهِمْ» چرا همان گونه که فرمود «بر دهان‌هایشان مُهر می‌نهیم» سخن گفتن دستان را به خود نسبت نداد و نفرمود «و نُنطِقُ أیدیهم: دستانشان را به سخن گفتن درمیآوریم» بلکه تعبیر «دستانشان با ما سخن می‌گویند» را به کار برد؟ 🍃الف. مهر نهادن مانع شدن از دروغ گفتن توسط زبان است؛ و اینکه در این مقام به زور و علی‌رغم دلخواه آنان، جلوی آنان گرفته شود، هیچ اشکالی را ایجاد نمی‌کند؛ اما سخن گفتن دستها، از باب شهادت دادن است؛ که اقتضای طبیعی‌اش آن است که عمل شهادت دادن، به خود کسی منسوب شود که شهادت می‌دهد؛ وگرنه اگر به زور به شهادت دادن واداشته شود، شهادتش بی‌ارزش خواهد بود؛ و با این تعبیر می‌خواهد نشان دهد که آن اعضا و جوارح، خودشان به شهادت دادن اقدام می‌کنند. 📚(مفاتیح الغیب (فخر رازی)، ج26، ص302) 🍃ب. ... @Yekaye
یک آیه در روز
814 ) 🔥 الْیوْمَ نَخْتِمُ عَلی أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَیدیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما ك
. 4⃣ «الْیوْمَ نَخْتِمُ عَلی أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَیدیهِمْ» 🔹در دنیا بر دلهای کفرپیشگان مهر زده می‌شود: 🔖ختَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ، بقره/7؛ 🔖 أضَلَّهُ اللَّهُ عَلى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى سَمْعِهِ وَ قَلْبِه، جاثیه/23 🔹پس حتی اگر اقرار به حق و حقیقت هم کنند از حد دهانشان بیشتر نمی‌رود: 🔖 الَّذينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذينَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُم؛ مائده/41 🔹اما در قیامت، بر دهانشان هم مهر زده می‌شود تا آن دل کفرپیشه، از طریق دست و پا، باطن خویش را ابراز کند. @Yekaye
یک آیه در روز
814 ) 🔥 الْیوْمَ نَخْتِمُ عَلی أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَیدیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما ك
. 5⃣ «الْیوْمَ ... تُكَلِّمُنا أَیدیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ ...» همه عالَم – حتی دست و پای ما – ماموران و لشکریان خداوند هستند؛ 💢دست و پای ما، قبل از آنکه متعلق به ما باشند، بنده و کارگزار خداوندند؛💢 از این روست که در آن موقف، که در پیشگاه خداوند به سخن درمی‌آیند، با اینکه دست و پای ما هستند، اما علیه ما شهادت می‌دهند. 💠ثمره اگر باور کنیم که همه اعضاء و جوارحمان هم ماموران خداوند هستند و هر کاری از ما سر زند، اول از همه خود این اعضاء و جوارح علیه ما شهادت خواهند داد، آیا ذره‌ای به سمت گناه پیش خواهیم رفت⁉️ و اگر گناه می‌کنیم، آیا حکایت از آن ندارد که ایمان‌مان چندان واقعی و عمیق نیست⁉️ @Yekaye
یک آیه در روز
814 ) 🔥 الْیوْمَ نَخْتِمُ عَلی أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَیدیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما ك
. 6⃣ «الْیوْمَ ... تُكَلِّمُنا أَیدیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا یكْسِبُونَ» در این آیه از سخن گفتن و شهادت دست و پا در قیامت خبر داد از کاری که انجام داده‌اند؛ 💢یعنی هر عضوی بر کاری که توسط آن انجام شده، شهادت می‌دهد.💢 و دست و پا در این آیه از باب نمونه مطرح شده؛ وگرنه در آیات دیگر، از اینکه سمع (شنوایی) و بصر (بینایی) و فؤاد (دل) نیز مورد سوال واقع می‌شوند (اسراء/36) ویا اینکه سمع و ابصار و جلود (پوست؛ یا کنایه از اندام جنسی) علیه شخص شهادت می‌دهند و این سخن گفتنشان شخص را به تعجب درمی‌آورد (فصلت/20-21) نیز مورد تاکید قرار گرفته است. 📚(المیزان، ج17، ص103) @Yekaye
یک آیه در روز
814 ) 🔥 الْیوْمَ نَخْتِمُ عَلی أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَیدیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما ك
. 7⃣ «الْیوْمَ ... تُكَلِّمُنا أَيْدِيهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ» در قيامت، اعضاى بدن، تابع اراده انسان نيست. 📚(تفسير نور، ج9، ص554) @Yekaye
یک آیه در روز
814 ) 🔥 الْیوْمَ نَخْتِمُ عَلی أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَیدیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما ك
. 8⃣ «تُكَلِّمُنا أَيْدِيهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ» می‌دانیم که شهادت دادن از جانب کسی پذیرفته است که قبلا در حین عمل شاهد بوده باشد و در حین شاهد بودن، درک و آگاهی داشته باشد؛ پس: 🔺اعضاى بدن داراى نوعى درك و شعورند، كه مىتوانند در قيامت شهادت دهند. 🔺 📚(تفسير نور، ج9، ص554) @Yekaye
یک آیه در روز
814 ) 🔥 الْیوْمَ نَخْتِمُ عَلی أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَیدیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما ك
. 9⃣ «الْیوْمَ ... تُكَلِّمُنا أَیدیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا یكْسِبُونَ» فرمود اینها سخن می‌گویند و شهادت می‌دهند «بِما كانُوا یكْسِبُونَ» و نفرمود «بِما یكْسِبُونَ». چرا؟ 🍃الف. شاید می‌خواهد نشان دهد که شهادت دادن اعضا و جوارح، بر اموری است که به صورت ملکه و عادت درآمده است؛ اما اگر شخص یکبار گناهی کرده و چه‌بسا از آن هم توبه کرده باشد، لزوماً این گونه نیست که باز هم اعضا و جوارحش علیه او شهادت دهند؛ چنانکه در روایات وارد شده که این شهادت دادن اعضاء، در مورد شخص مومن نیست 🔖 حدیث 5 https://eitaa.com/yekaye/2464 و ما هم می‌دانیم که این گونه نیست که مومنان همگی معصوم باشند و هیچ گناهی از آنان سر نزده باشد. 🍃ب. ... @Yekaye
یک آیه در روز
814 ) 🔥 الْیوْمَ نَخْتِمُ عَلی أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَیدیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما ك
. 🔟 «الْیوْمَ ... تُكَلِّمُنا أَیدیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا یكْسِبُونَ» چرا درباره عملی که این اعضاء و جوارح انجام داده‌اند از تعبیر «یکسبون» (کسب کردن) استفاده کرد نه همان تعبیر ساده «یعملون» (انجام دادن)، که در جای دیگر به کار برده است: «شَهِدَ عَلَيْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُون» (‌فصلت/20)؟ 🍃الف. شاید می‌خواهد با این تعبیر به نقش جدی عمل در ساختن شاکله انسان اشاره کند، که با هر عملی که اعضاء و جوارح انجام می‌دهند، انسان عملا چیزی به دست می‌آورد و تغییری در وی رخ می‌دهد. 🍃ب. ... @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
815 ) 🔥 وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلی أَعْینِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ فَأَنَّی یبْصِرُونَ 🔥 🌀ترجمه و اگر بخواهیم [قلم] محو کشیم بر چشمانشان، پس بر آن صراط سبقت گیرند، اما چگونه ببینند؟ سوره یس (36) آیه 66 1397/5/14 22 ذی‌القعده 1439 @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹لَطَمَسْنا ▪️ماده «طمس»‌ (فَإِذَا النُّجُومُ طُمِسَتْ؛ مرسلات/8) در اصل بر دست کشیدن بر روی چیزی و محو کردن اثر آن 📚(معجم المقاييس اللغة، ج3، ص424) و به تعبیر دیگر، از بین بردن اثر چیزی با محو کردن آن 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص524) دلالت دارد، یعنی چیزی را چنان محو کنیم که اثرش هم محو شود 📚(مجمع البيان، ج8، ص674) چنانکه گویی اصلا چیزی در آنجا وجود نداشته است 📚(البحر المحيط، ج9، ص78) ▪️«طمس علی العین» (که عذابی است که در مورد قوم لوط هم بدان اشاره شده: ِ فَطَمَسْنا أَعْيُنَهُم؛ قمر/37) مانند طمس نوشته یا طمس بر مال (رَبَّنَا اطْمِسْ عَلى أَمْوالِهِمْ؛ يونس/88) است، و به معنای آن است که چنان آن را از بین بردیم که دیگر ادراک به آن تعلق نمی‌گیرد و گفته‌اند نابینای مطموس، نابینایی است که گودیِ محل چشم‌هایش هم از بین رفته و پر شده باشد 📚(مجمع البيان، ج8، ص674) ▫️و در این آیه (لَطَمَسْنا عَلی أَعْینِهِمْ؛ یس/66) اگر مقصود خود چشم باشد که مراد آن مسخ شدن صورت و از بین رفتن حتی جای چشم در صورت است؛ و ممکن است مقصود، محو کردن اثر و کارکرد چشم (= بینایی) باشد، نه نابود شدن خود چشم‌ها و جای آنها در صورت؛ یعنی صرفاً همان نابینا شدن 📚(البحر المحيط، ج9، ص78) ▪️تعبیر «طمس وجه» (محو کردن صورت) هم در قرآن کریم به کار رفته است (أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى أَدْبارِها؛ نساء/47) که احتمالات متعددی برای آن مطرح شده است، از جمله اینکه مقصود، ▫️این است که صورت آنان چنان از مو پوشیده شود که مانند صورت میمون و سگ شود ▫️اشاره به همان است که نامه عمل را از پشت سر می‌دهند (وَ أَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ؛ انشقاق/10) یعنی صورتشان چنان به ▫️ می‌ریزد که چشمشان در پشت سرشان قرار می‌گیرد! ▫️انتقال آنان از وضعیت هدایت به وضعیت گمراهی است که فرمود «وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ» (جاثية/23) ▫️مقصود از «وجوه» بزرگان و روساء است؛ یعنی می‌خواهد بفرماید که بزرگی و ریاستِ ما آن بزرگان و روساء‌ را محو می‌کنیم و آنان را دنباله‌روی دیگران می‌گردانیم که این بدترین توهین و تحقیر برای آنان است. 📚 (مفردات ألفاظ القرآن، ص524) ماده «طمس» همین 5 بار در قرآن کریم آمده است. @Yekaye
🔹فَاسْتَبَقُوا ▪️ماده «سبق» در اصل دلالت بر جلو افتادن (تقدّم) می‌کند (معجم المقاييس اللغة، ج3، ص129) که اصل آن هم جلو افتادن در حرکت است و البته به نحو مجازی درباره جلو افتادن در کارهای خیر و هرگونه پیشی گرفتنی به کار رفته است (مفردات ألفاظ القرآن، ص395) و تفاوتش با «تقدم» در این است که «تقدم» نقطه مقابل «تأخّر» است و حتما اینکه در قبال جلو افتادن آن، چیزی هم عقب مانده باشد، مد نظر است؛ اما «سَبق» نقطه مقابل «لحوق» است و چنین نیست که حتما امر عقب‌مانده‌ای هم باید در کار باشد. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج5، ص41) ▪️از این ماده، باب مفاعله آن (مسابقه) (سابِقُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ، حدید/21) در فارسی نیز رایج است؛ ▪️و باب افتعال آن (استباق) هم‌معنای باب تفاعل (تسابق) و به همان معنای مسابقه دادن با همدیگر (إِنَّا ذَهَبْنا نَسْتَبِقُ؛ يوسف/17) و تلاش طرفین است که در حرکت کردن و رسیدن به مقصدی از هم پیشی بگیرند (وَ اسْتَبَقَا الْبابَ، يوسف/25؛ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرات، بقره/148 و مائده/48) ▪️این کلمه در قرآن کریم به صورت اسم فاعل (سابق: کسی که از دیگران پیش می‌گیرد) (وَ هُمْ لَها سابِقُونَ، مؤمنون/61؛ وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ، واقعة/10؛ فَالسَّابِقاتِ سَبْقاً، نازعات/4) و به صورت اسم مفعول (مسبوق: کسی که دیگران از او پیش افتاده‌اند) (وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ؛ واقعة/60 و معارج/41) نیز به کار رفته است. ماده «سبق» و مشتقات آن 37 بار در قرآن کریم به کار رفته است. 📖 اختلاف قرائت ▪️عموماً این کلمه را به همین صورت «فَاسْتَبَقُوا» که صیغه ماضی است قرائت کرده‌اند؛ ▪️اما در برخی قرائات غیرمشهور به صورت «فَاسْتَبِقُوا» یعنی به صیغه امر هم قرائت شده است؛ که این امر اصطلاحا امر تعجیز است؛ یعنی اگر واقعا می‌توانید حالا که نابینا شدید سبقت بگیرید! 📚(البحر المحيط في التفسير، ج9، ص78 ؛ معجم القرءات، ج7، ص515 ) @Yekaye
🔹فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ درباره معنای «الصِّراطَ» در آیه 4 و آیه 61 همین سوره توضیحاتی گذشت 🔖جلسه 810 http://yekaye.ir/ya-seen-36-61/ ▪️ اما درباره جایگاه نحوی آن در این آیه سه تحلیل مطرح شده است: ▫️منصوب به نزع خافض است (یعنی حرف «الی» در تقدیر بوده است و در اصل «فاستبقوا الی الصراط» بوده) 📚(الکشاف، ج4،‌ص24) ▫️مفعول به است: 🔺یا بر اساس صنعت تضمین (تضمین کلمه «فاستبقوا» معنای «ابتدروا» را) یعنی کلمه «فاستبقوا» معنای «مبادرت کردن» را در ضمن خود القاء می‌کند و معنایش این است که مبادرت به پیمودن صراط کنید؛ آهنگ شتاب در صراط کنید.📚 (الکشاف، ج4،‌ص24) 🔺یا بر اساس اینکه «صراط «مسبوق»‌باشد نه «مسبوق الیه» (از صراط پیشی گیرید و از آن جلو بیفتید!) 📚(الکشاف، ج4،‌ص24) ▫️نصب آن بدین جهت است که ظرف مکان است (در صراط سبقت بگیرید) 📚(الکشاف، ج4،‌ص24) که این تحلیل در صورتی صحیح است که «صراط» ‌را ظرف مکان عام بدانیم، نه ظرف مکان مختص، که حتما باید با حرف اضافه به فعل متصل شود [مانند «خانه» که در تعبیر فصیح نمی‌توان گفت «ذهبتُ الدارَ» حتما باید گفت «ذهبت الی الدار»]. 📚(البحر المحيط، ج9، ص78) @Yekaye
🔹یبْصِرُونَ درباره ماده «بصر» در آیه 9 همین سوره توضیح داده شد که ▪️برخی گفته‌اند به معنای «چشم» ویا «قوه بینایی» است؛ ▪️و برخی گفته‌اند به معنای «علم به چیزی» است؛ ▪️و برخی هم این گونه بین این سخنان جمع کرده‌اند که: به معنای «علمی است که با نظر کردن (خواه نظر کردن [ظاهری] چشم و خواه نظر کردن [باطنی] قلب) حاصل می‌شود»، علمی که مثل دیدن، کاملا آشکار است. 🔖جلسه 756 http://yekaye.ir/ya-seen-36-9/ @Yekaye