یک آیه در روز
899) 📖 ارْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّة 📖 💢ترجمه به پروردگارت بازگرد، راضی و مورد رضایت؛
.
5⃣ «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ؛ ارْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّة»
«نفس مطمئنه» به «رب» خود رجوع میکند.
پس آیا اگر کسی بخواهد بدون رجوع به «رب» خود، به آرامش حقیقی برسد دچار توهم نشده است؟
و بالاخره یک وقتی «سرخورده و ناامید» نمیشود؟
🤔شاید یکی از علل خسته شدن از زندگی و گسترش پوچی و خودکشی در این زمانه و بویژه در میان مرفهین، این است که انسانها به خیال خود راههای دیگری برای رسیدن به آرامش در پیش گرفتهاند.
@Yekaye
یک آیه در روز
899) 📖 ارْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّة 📖 💢ترجمه به پروردگارت بازگرد، راضی و مورد رضایت؛
.
6⃣ «ارْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّة»
مرگ رجوع به جانب پروردگار است.
(حدیث 2 این خطاب را مربوط به لحظه مرگ میداند https://eitaa.com/yekaye/4667)
از این رو،
🤔مرگ در عمیقترین معنای خود، به حقیقت خود نزدیک شدن است نه از دست دادن چیزی‼️
اینکه غالبا به خروج روح از بدن مرگ گفته میشود از باب این است که ما با کنار گذاشتن بدن یک گام به حقیقت خود نزدیکتر میشویم؛
وگرنه تعبیر مرگ،
🔹اولا نه فقط برای خروج از دنیا به برزخ، بلکه برای خروج از برزخ به قیامت (نفخ صور)؛ و
🔹ثانیا برای فرشتگان مقرب هم به کار رفته است.
@Yekaye
یک آیه در روز
899) 📖 ارْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّة 📖 💢ترجمه به پروردگارت بازگرد، راضی و مورد رضایت؛
.
7⃣ «ارْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّة»
ظرف این خطاب چه موقع است؟
🔺برخی آن را لحظه مرگ ویا هنگام برانگیخته شدن دانسته اند.
🔺علامه طباطبایی بر این باور است که ظرف این خطاب، کل روز قیامت (از ابتدای زنده شدن تا استقرار در بهشت) و بلکه از لحظه در معرض مرگ قرار گرفتن است تا دخول در بهشت جاودان؛ و کسانی که این را مربوط به بعد از حساب دانستهاند در اشتباهند (الميزان، ج20، ص285)
اما
شاید بتوان گفت که این به فراخور مراتب انسانها مختلف چهبسا متفاوت باشد:
🔻برخی از همان ابتدای حضورشان در دنیا این خطاب را به گوش جان میشنوند؛
🔻برخی از لحظه مرگ این خطاب را میفهمند؛
🔻برخی از ابتدای حشر در قیامت؛
🔻و چهبسا برخی هم پس از پایان حساب و کتاب.
@Yekaye
یک آیه در روز
899) 📖 ارْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّة 📖 💢ترجمه به پروردگارت بازگرد، راضی و مورد رضایت؛
.
8⃣ «ارْجِعي إِلى رَبِّكِ»
درباره رجوع به پروردگار،
برخی گفتهاند منظور رجوع به ثواب و نعمتهایی که خداوند در بهشت آماده کرده ،
ویا موضع اختصاصیای است که خداوند برای آنها آماده کرده؛
و حتی به ابنعباس منسوب است که گفته مراد، بازگشتن روح به پیکر و جسد شخص است
(مجمع البيان، ج10، ص742)
اما به نظر میرسد همه اینها تکلفاتی است ناشی از این گمان که تنها درکی مادی از برگشتن و حرکت به سمت خدا داشتهاند و از این رو، آن را ناممکن قلمداد کردهاند.
اگر توجه شود که واقعیت بسیار فراتر از عالم ماده است؛ و خداوند اصل و اساس همه عالم است،
آنگاه رجوع به خداوند به عنوان اصل و اساس هر حقیقتی دیگر با استبعاد همراه نخواهد بود.
@Yekaye
900) 📖 فَادْخُلي في عِبادي 📖
💢ترجمه
پس در [میان] بندگانم درآی؛
سوره فجر (89) آیه 29
1397/11/29
12 جمادیالثانی 1440
@Yekaye
🔹عِبادي
قبلا بیان شد که
▪️ماده «عبد» در اصل دلالت بر رام و ذلیل بودن میکند؛ و لذا [در قدیم که غلطتک و آسفالت نبوده] به جادهای که سنگی در آن نباشد و بر اثر کثرت عبور و مرور هموار شده باشد، راه «معَبَّد» گفته میشد.
▪️برخی از اهل لغت توضیح دادهاند که استعمال این ماده در مورد بندگان خدا و بردههای بشر تفاوت مهمی دارد [در فارسی هم ما دو تعبیر بنده و برده داریم]؛ وقتی در مورد «بردگان بشری» به کار میرود، در زبان عربی، فعلی از آن مشتق نشده است؛ و اگر فعلی بخواهد بیاید، بر وزن «عَبُدَ» خواهد بود که به معنای «برده شد، به بردگیاش اقرار کرد» میشود؛ اما وزن «عَبَدَ» به معنای پرستش به کار میرود که در رابطه انسان و خدا [یا هر پرستش دیگری] مطرح میشود؛ لذا در مورد بردهها گفته نمیشود که «فلانٌ عَبَدَ مولاه؛ فلانی اربابش را پرستید!» البته در مورد رابطه بین انسانها، تعبیر «تعبَّد فلانٌ فلاناً؛ فلانی با فلانی (که آزاد است) مانند برده رفتار کرد» یا «عَبَّد / أعْبَدَ فلانٌ فلاناً؛ فلانی فلانی را به بردگی گرفت» به کار میرود و در قرآن نیز همواره از تعبیر «عَبَدَ یَعبُدُ» استفاده شده است، فقط یکبار از تعبیر «عَبَّدَ» استفاده شده و آن در جایی است که حضرت موسی ع به فرعون اعتراض میکند که چرا بنیاسرائیل را به بردگی گرفتی: «وَ تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَني إِسْرائيلَ» (شعراء/۲۲)
▪️کلمه «عَبْد» را هم برای بنده (إِنْ هُوَ إِلاَّ عَبْدٌ أَنْعَمْنا عَلَيْه؛ زخرف/۵۹) و هم برای برده (لا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكينَ حَتَّى يُؤْمِنُوا وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِکٍ؛ بقره/۲۲۱) استفاده کردهاند؛ اما به نظر میرسد اسم فاعل آن در حالت ثلاثی مجرد (عابد)، عموما ناظر به معنای مربوط به «بنده» (از صیغه «عَبَد») است (وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ؛ کافرون/۴)؛ با این حال برخی «عَبْد» را بلیغتر از «عابد» دانستهاند.
▪️اما مساله درباره جمعِ آن، پیچیده میشود. ظاهرا جمع سالم آن همانند «عابد» تنها در معنای پرستش به کار میرود: (وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ، کافرون/۳؛ قالُوا وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدينَ؛ انبیاء/۵۳؛ مُسْلِماتٍ مُؤْمِناتٍ قانِتاتٍ تائِباتٍ عابِداتٍ، تحریم/۵) اما چند جمع مکسر دارد: عِباد و عَبید و عُبّاد. برخی بر این باورند که «عِباد» جمعِ «عَبد» در معنای «بنده» است؛ اما «عَبید» جمعِ «عَبد» در معنای «برده» است؛ و اگر «عبید» به خداوند اضافه شود (وَ أَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ؛ ق/۲۹)، شامل «عِباد» هم میشود. اما برخی تفاوت عباد و عبید را در به تَبَعِ دو حرف الف و یاء، از باب رفعت و انکسار دانسته، و بر این باورند که «عبید» به معنای عبدی است که کاملا در ضعف و انکسار به سر میبرد؛ و در این آیه مقصود این است که خداوند به هیچ بندهای ظلم نمیکند حتی اگر در نهایت ضعف و انکسار باشد.
🔖جلسه 125 http://yekaye.ir/ad-dhariyat-051-56/
@Yekaye
☀️1) در جلسه قبل روایتی که شامل گفتگوی سدیر با امام صادق ع درباره خروج روح از بدن بود، گذشت. گفتگویی نیز بین ابوبصیر و امام صادق ع رخ داده که مضمونش به حدیث مذکور نزدیک است اما نکات دیگری هم در آن هست:
ابوبصیر میگوید: به امام صادق ع عرض کردم که: فدایت شوم! آیا مومن از قبض روحش ناراحت میشود؟
فرمود: به خدا قسم که چنین نیست.
گفتم: چگونه چنین چیزی ممکن است؟
فرمود: هنگامی که لحظه وفات مومن میشود، رسول خدا ص و اهل بیت ایشان یعنی امیرمومنان ع و حضرت فاطمه ع و امام حسن ع و امام حسین ع و جمیع ائمه - که سلام و صلوات خداوند بر آنان باد – نزد او حاضر میشوند (البته اسم حضرت فاطمه س را با کنایه فرمود – و نیز جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل نیز حاضر میشوند.
آنگاه امیرالمومنین ع میگوید: یا رسول الله! این از کسانی است که ما را دوست داشت و ولایت ما را پذیرفته بود؛ و من هم او را دوست دارم.
رسول الله ص به جبرئیل میفرماید: این از کسانی است که حضرت علی ع و ذریه او را دوست داشت؛ پس من هم دوستش دارم. و جبرئیل هم به میکائیل و اسرافیل همین را میگویند. سپس همگی به ملک الموت میگویند: او حضرت محمد ص و آل او را دوست داشت و علی ع و ذریه او را به ولایت خود پذیرفته بود؛ پس با او مدارا کن!
ملک الموت میگوید: سوگند به کسی که شما را برگزید و کرامت بخشید و حضرت محمد ص را به نبوت برگزید و رسالتش را به او داد قطعا من با او مهربانتر از پدری مهران و صمیمیتر از برادری صمیمی هستم.
سپس ملک الموت به او رو میکند و میگوید: ای بنده خدا: آنچه مایه رهاییات است را به دست آوردهای؟ آنچه تو را آزاد میکند آوردهای؟
می گوید: بله؟
میپرسد: آن چیست؟
می گوید: محبتم نسبت به حضرت محمد ص و آل او و پذیرش ولایت حضرت علی ع و ذریه او.
میگوید: ما آنچه که از آن نگران بودی خداوند تو را از آن ایمنی بخشید؛ و اما آنچه را که بدان امید داشتی خداوند به تو عطا فرمود. پس چشمانت را باز کن و ببین آنچه که نزد توست!
پس او چشمانش را باز میکند و تک تک آنان را مینگرد و باب بهشت بر او باز میشود و بدان هم نگاه میکند.
سپس به او گفته میشود: این آن چیزی است که خداوند برایت آماده فرموده؛ و اینان هم رفیقان تو هستند: آیا دوست داری بدانان ملحق شود یا میخواهی به دنیا برگردی؟
امام صادق ع فرمود: آیا ندیده ای که چشمش خیره میشود؟! او ابرو بالا میاندازد که یعنی نه نیازی به دنیا دارم و نه رجوع به آن؛ آنگاه منادیای از باطن عرش او را ندا میدهد به طوری که او و آنان که در محضرشان بود میشنوند که: «ای نفسِ به آرامش رسیده» به سوی محمد ص و وصی او و امامان پس از او؛ «به جانب پروردگارت بازگرد، در حالی که راضی هستی» به ولایت [علی ع]؛ و به خاطر پاداش[ی که دریافت میکنی، معلوم میشود] «مورد رضایت هستی. پس درآی در بندگانم» همراه با حضرت محمد ص و اهل بیتش «و داخل شو در بهشت من» بیهیچ شائبهای.
📚تفسير فرات الكوفي، ص553-554
@Yekaye
👇متن حدیث👇
متن حدیث فوق
حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ الْعَلَوِيُّ [قَالَ حَدَّثَنَا فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْكُوفِيُ] مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ:
قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع: جُعِلْتُ فِدَاكَ يُسْتَكْرَهُ الْمُؤْمِنُ عَلَى خُرُوجِ نَفْسِهِ؟
قَالَ فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ.
قَالَ قُلْتُ وَ كَيْفَ ذَاكَ؟
قَالَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ حَضَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ أَهْلُ بَيْتِهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ جَمِيعُ الْأَئِمَّةِ عَلَيْهِمُ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ وَ [التَّحِيَّةُ وَ الْإِكْرَامُ] - وَ لَكِنِ الْتَوَى [كنو أكنوا] عَنِ اسْمِ فَاطِمَةَ - وَ يَحْضُرُهُ جَبْرَئِيلُ وَ مِيكَائِيلُ وَ إِسْرَافِيلُ وَ عَزْرَائِيلُ ع.
قَالَ فَيَقُولُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّهُ كَانَ مِمَّنْ يُحِبُّنَا وَ يَتَوَلَّانَا فَأَحِبَّهُ.
قَالَ فَيَقُولُ رَسُولُ اللَّهِ ص: يَا جَبْرَئِيلُ إِنَّهُ كَانَ مِمَّنْ يُحِبُّ عَلِيّاً وَ ذُرِّيَّتَهُ فَأَحِبَّهُ.
قَالَ فَيَقُولُ جَبْرَئِيلُ ع لِمِيكَائِيلَ وَ إِسْرَافِيلَ مِثْلَ ذَلِكَ.
قَالَ ثُمَّ يَقُولُونَ جَمِيعاً لِمَلَكِ الْمَوْتِ: إِنَّهُ كَانَ يُحِبُّ مُحَمَّداً وَ آلَهُ وَ يَتَوَلَّى عَلِيّاً وَ ذُرِّيَّتَهُ فَارْفُقْ بِهِ.
قَالَ فَيَقُولُ مَلَكُ الْمَوْتِ: وَ الَّذِي اخْتَارَكُمْ وَ كَرَّمَكُمْ وَ اصْطَفَى مُحَمَّداً ص بِالنُّبُوَّةِ وَ خَصَّهُ بِالرِّسَالَةِ لَأَنَا أَرْفَقُ بِهِ مِنْ وَالِدٍ رَفِيقٍ وَ أَشْفَقُ مِنْ أَخٍ شَفِيقٍ.
ثُمَّ مَالَ إِلَيْهِ مَلَكُ الْمَوْتِ فَيَقُولُ لَهُ: يَا عَبْدَ اللَّهِ أَخَذْتَ فَكَاكَ رَقَبَتِكَ؟ أَخَذْتَ رِهَانَ أَمَانِكَ؟
فَيَقُولُ نَعَمْ.
فَيَقُولُ فَبِمَا ذَا؟
فَيَقُولُ بِحُبِّي مُحَمَّداً وَ آلِهِ وَ بِوَلَايَتِي عَلِيّاً وَ ذُرِّيَّتِهِ.
فَيَقُولُ أَمَّا مَا كُنْتَ تَحْذَرُ فَقَدْ آمَنَكَ اللَّهُ مِنْهُ؛ وَ أَمَّا مَا كُنْتَ تَرْجُو فَقَدْ أَتَاكَ اللَّهُ بِهِ. افْتَحْ عَيْنَيْكَ فَانْظُرْ إِلَى مَا عِنْدَكَ.
قَالَ فَيَفْتَحُ عَيْنَيْهِ فَيَنْظُرُ إِلَيْهِمْ وَاحِداً وَاحِداً وَ يُفْتَحُ لَهُ بَابٌ إِلَى الْجَنَّةِ فَيَنْظُرُ إِلَيْهَا. فَيَقُولُ لَهُ هَذَا مَا أَعَدَّ اللَّهُ لَكَ وَ هَؤُلَاءِ رُفَقَاؤُكَ أَ فَتُحِبُّ اللِّحَاقَ بِهِمْ أَوِ الرُّجُوعَ إِلَى الدُّنْيَا؟
قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: أَ مَا رَأَيْتَ شَخْصَتَهُ وَ رَفْعَ حَاجِبَيْهِ إِلَى فَوْقُ مِنْ قَوْلِهِ لَا حَاجَةَ لِي إِلَى الدُّنْيَا وَ لَا الرُّجُوعِ إِلَيْهَا وَ يُنَادِيهِ مُنَادٍ مِنْ بُطْنَانِ الْعَرْشِ يُسْمِعُهُ وَ يُسْمِعُ مَنْ بِحَضْرَتِهِ: «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» إِلَى مُحَمَّدٍ وَ وَصِيِّهِ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ «ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً» بِالْوَلَايَةِ [بِوَلَايَةِ عَلِيٍ] «مَرْضِيَّةً» بِالثَّوَابِ «فَادْخُلِي فِي عِبادِي» مَعَ مُحَمَّدٍ [ص] وَ أَهْلِ بَيْتِهِ [ع] «وَ ادْخُلِي جَنَّتِي» غَيْرَ مَشُوبَةٍ.
📚تفسير فرات الكوفي، ص553-554
@Yekaye