🔹ه. وَ اللاَّتی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیهِنَّ سَبیلاً إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِیا كَبیراً
☀️12) الف. از امام رضا روایتی نقل شده است درباره انواع طلاق و جدا شدن زن و شوهر از یکدیگر؛ که یکی از آنها نشوز است:
اما نشوز؛ میتواند از جانب مرد باشد و یا از جانب زن. اما آنچه از جانب مرد است این است که مرد میخواهد زنش را طلاق دهد اما زن میگوید مرا نزد خود نگهدارد و هرآنچه به ضرر توست برای خودت [یعنی از تو نفقه و ... هم نمیخواهم] و شبم را هم به تو بخشیدم [ظاهرا یعنی میتوانی هیچ شبی سراغم نیایی]؛ و با همدیگر در این زمینه صلح و توافق میکنند؛ و اگر زن هم همین طور مانند مرد نشوز کرد، این به معنای [طلاق] خُلع است [یعنی مرد مایل به ادامه زندگی است اما زن مایل به طلاق است و با بخشیدن سهم خود (مهریه) از مرد میخواهد که وی را طلاق دهد و به حال خود بگذارد.]
اما اگر نشوز فقط از جانب زن باشد [یعنی برخلاف دو حالت فوق، یک وضعیت توافقی طرفینی نباشد] این آن است که زن از شوهرش تمکین نکند؛ و این همان است که خداوند متعال فرمود: «و آن زنانی که از نشوزشان بیم دارید، پس پندشان دهید و در بسترهای خواب مهجورشان بگذارید و آنان را بزنید» که مهجور گذاشتن یعنی در بستر به او پشت کند؛ و زدن با چیزی مانند چوب مسواک و مانند آن است، زدنی با ملاطفت.
📚الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام، ص241
📚این توضیح اخیر درباره معنای «هجر» و «ضرب» در فقه القرآن، ج2، ص192 از امام باقر ع نیز روایت شده است.
☀️ب. روایت شده است که پیامبر در حجة الوداع [آخرین حجی که انجام دادند] خطبهای خواندند و در فرازی از آن فرمودند:
ای مردم! همانا زنانتان بر شما حقی دارند و شما هم بر انان حقی دارید. حق شما بر آنان این است که احدی را در بستر شما و ارد نسازد و کسی را که ناخوشایند میدارید بدون اجازهتان در خانهتان وارد نکند و اینکه مرتکب فحشایی نشوند؛ که اگر چنین کردند خداوند به شما اذن داده است که بر آنان سخت بگیرید و «در بسترهای خواب مهجورشان بگذارید و آنان را بزنید» البته زدنی که شدت و آزار در آن نباشد؛ پس اگر از خودداری کردند و اطاعتتان کردند، پس «برعهده شماست که خوراک و پوشاکشان را در حد متعارف تامین کنید» (بقره/233) که همانا آنان همچون کمککارانی نزد شما هستند؛ و خودشان مالک چیزی برای خود نیستند [یعنی چون تامین هزینههایشان برعهده شماست و خودشان عموما درآمد مستقلی ندارند شما باید رعایت حالشان را بکنید]. آنان را به عنوان امانتی الهی [به همسری] گرفتید و با کتاب الله ارتباط با آنان را بر خود حلال کردید؛ پس تقوای الهی را در خصوص زنان رعایت کنید و سفارش به خیر را در مورد آنان بپذیرید.
📚تحف العقول، ص33؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج1، ص127
✅این مضمون با عبارات دیگری در کتب حدیثی شیعه و سنی روایت شده است (مثلا در الخصال، ج2، ص487)
در این میان، در یکی از روایتهایی که در کتب اهل سنت آمده، این عباراتی که به نحوی ناظر به آیه است، صریحا به عنوان آیه آمده است، و به جای تعبیر «فإنما النساء عندكم عوان لا يملكن لأنفسهن شيئا: خودشان مالک چیزی برای خود نیستند» تعبیر «فإنما هن عوان عندكم ليس تملكون منهن شيأ غير ذلك» آمده است؛
یعنی این فراز از مطلب بدین صورت روایت شده است:
☀️ج. همانا شما را به [مراعات حقوق] زنان سفارش میکنم؛ که همانا آنان همچون کمککارانی نزد شما هستند؛ و شما بیش از این اختیاری در قبال آنان ندارید [یعنی با آنان به عنوان زیردست برخورد نکنید] «مگر اینکه فحشایی آشکار به بار آورند» (نساء/19؛ طلاق/1)؛ که اگر چنین کردند پس «در بسترهای خواب مهجورشان بگذارید و آنان را بزنید» البته زدنی که شدت در آن نباشد و آزاری نرساند «پس اگر اطاعتتان کردند پس علیه آنان بهانهای مجویید» ....
📚الدر المنثور، ج2، ص156
@yekaye
👇متن روایات فوق👇
متن روایات بند 12
☀️ الف. عن الرضا علیه السلام
اعْلَمْ يَرْحَمُكَ اللَّهُ أَنَّ الطَّلَاقَ عَلَى وُجُوهٍ ... فَمِنْهُ طَلَاقُ السُّنَّةِ وَ طَلَاقُ الْعِدَّةِ وَ طَلَاقُ الْغُلَامِ وَ طَلَاقُ الْمَعْتُوهِ وَ طَلَاقُ الْغَائِبِ وَ طَلَاقُ الْحَامِلِ وَ الَّتِي لَمْ يُدْخَلْ بِهَا وَ الَّتِي يَئِسَتْ مِنَ الْحَيْضِ وَ الْأَخْرَسِ وَ مِنْهُ التَّخْيِيرُ وَ الْمُبَارَاةُ وَ النُّشُوزُ وَ الشِّقَاقُ وَ الْخُلْعُ وَ الْإِيلَاءُ وَ كُلُّ ذَلِكَ لَا يَجُوزُ إِلَّا أَنْ يُتْبَعَ بِطَلَاق ...
أَمَّا النُّشُوزُ فَقَدْ يَكُونُ مِنَ الرَّجُلِ وَ يَكُونُ مِنَ المَرْأَةِ فَأَمَّا الَّذِي مِنَ الرَّجُلِ فَهُوَ يُرِيدُ طَلَاقَهَا فَتَقُولُ لَهُ أَمْسِكْنِي وَ لَكَ مَا عَلَيْكَ وَ قَدْ وَهَبْتُ لَيْلَتِي لَكَ وَ يَصْطَلِحَانِ عَلَى هَذَا فَإِذَا نَشَزَتِ الْمَرْأَةُ كَنُشُوزِ الرَّجُلِ فَهُوَ الْخُلْعُ إِذَا كَانَ مِنَ الْمَرْأَةِ وَحْدَهَا فَهُوَ أَنْ لَا تُطِيعَهُ وَ هُوَ مَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «وَ اللَّاتِي تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ» فَالْهِجْرَانُ أَنْ يُحَوِّلَ إِلَيْهَا ظَهْرَهُ فِي الْمَضْجَعِ وَ الضَّرْبُ بِالسِّوَاكِ وَ شِبْهِهِ ضَرْباً رَفِيقا.
📚الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام، ص241
📚این توضیح اخیر درباره معنای «هجر» و «ضرب» در فقه القرآن، ج2، ص192 از امام باقر ع نیز روایت شده است.
☀️ب. خطبته ص في حجة الوداع
... أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ لِنِسَائِكُمْ عَلَيْكُمْ حَقّاً وَ لَكُمْ عَلَيْهِنَّ حَقّاً حَقُّكُمْ عَلَيْهِنَّ أَنْ لَا يُوطِئْنَ أَحَداً فُرُشَكُمْ وَ لَا يُدْخِلْنَ أَحَداً تَكْرَهُونَهُ بُيُوتَكُمْ إِلَّا بِإِذْنِكُمْ وَ أَلَّا يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ فَإِنْ فَعَلْنَ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ أَذِنَ لَكُمْ أَنْ تَعْضُلُوهُنَّ وَ تَهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَ تَضْرِبُوهُنَّ ضَرْباً غَيْرَ مُبَرِّحٍ فَإِذَا انْتَهَيْنَ وَ أَطَعْنَكُمْ فَعَلَيْكُمْ رِزْقُهُنَّ وَ كِسْوَتُهُنَ بِالْمَعْرُوفِ [فإنما النساء عندكم عوان لا يملكن لأنفسهن شيئا] أَخَذْتُمُوهُنَّ بِأَمَانَةِ اللَّهِ وَ اسْتَحْلَلْتُمْ فُرُوجَهُنَّ بِكِتَابِ اللَّهِ فَاتَّقُوا اللَّهَ فِي النِّسَاءِ وَ اسْتَوْصُوا بِهِنَّ خَيْراً.
📚تحف العقول، ص33؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج1، ص127
✅این مضمون با عبارات دیگری در کتب حدیثی شیعه و سنی روایت شده است (مثلا در الخصال، ج2، ص487)
☀️ج. أخرج الترمذي و صححه و النسائي و ابن ماجة عن عمرو بن الأحوص انه شهد حجة الوداع مع رسول الله صلى الله عليه و [آله و] سلم، فحمد الله و أثنى عليه و ذكر و وعظ ثم قال:
... الا و استوصوا بالنساء خيرا فإنما هن عوان عندكم ليس تملكون منهن شيأ غير ذلك «إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ» فان فعلن ف «اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ» ضربا غير مبرح «فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا». ألا و ان لكم على نسائكم حقا و لنسائكم عليكم حقا فاما حقكم على نسائكم فلا يوطئن فرشكم من تكرهون و لا ياذن في بيوتكم لمن تكرهون و ان حقهن عليكم ان تحسنوا إليهن في كسوتهن و طعامهن.
📚الدر المنثور، ج2، ص156
@yekaye
☀️13) الف. از امام باقر ع در توضیح و تفسیر این آیه روایت شده است:
اینکه فرمود «قانتات» یعنی زنانی که مطیعاند؛ و اینکه فرمود «و آن زنانی که از نشوزشان بیم دارید، پس پندشان دهید و در بسترهای خواب مهجورشان بگذارید؛ وآنان را بزنید؛ پس اگر اطاعتتان کردند پس علیه آنان بهانهای مجویید» مطلب از این قرار است که اگر زنی از حضور بستر شوهرش سرکشی کرد، شوهرش به او بگوید تقوا پیشه کن و به بسترت بازگرد؛ که این پند دادن است؛ اگر وی را اطاعت کرد که راه همین است [کار تمام میشود و مرد بیش از این حق ندارد کاری کند] وگرنه با او به درشتی سخن بگوید، که این همان مهجور کردن است؛ پس اگر او به بسترش بازگشت که همین؛ وگرنه او را بزند، زدنی که با شدت و آزار دیدن وی همراه نشود؛ پس اگر وی را اطاعت کرد و با وی همبستر شد خداوند میفرماید «پس اگر اطاعتتان کردند پس علیه آنان بهانهای مجویید» یعنی میفرماید آنان را به محبت کردن وادار مکنید [یعنی به همین بازگشت آنان به بستر بسنده کنید و انتظار نداشته باشید که همان موقع به شما ابراز علاقه هم بکنند] که همانا آن پند دادن و درشت سخن گفتن و زدن، برای [حضور یافتن] آنان در بسترها بود [نه بیش از آن] «همانا خداوند بلندمرتبه و بزرگ است».
📚تفسير القمي، ج1، ص137
فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع:
فِي قَوْلِهِ «قانِتاتٌ» يَقُولُ مُطِيعَاتٌ؛ وَ قَوْلُهُ «وَ اللَّاتِي تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ، فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا» وَ ذَلِكَ إِنْ نَشَزَتِ الْمَرْأَةُ عَنْ فِرَاشِ زَوْجِهَا قَالَ زَوْجُهَا اتَّقِي اللَّهَ وَ ارْجِعِي إِلَى فِرَاشِكِ فَهَذِهِ الْمَوْعِظَةُ، فَإِنْ أَطَاعَتْهُ فَسَبِيلٌ ذَلِكَ وَ إِلَّا سَبَّهَا وَ هُوَ الْهَجْرُ فَإِنْ رَجَعَتْ إِلَى فِرَاشِهَا فَذَلِكَ وَ إِلَّا ضَرَبَهَا ضَرْباً غَيْرَ مُبْرِحٍ فَإِنْ أَطَاعَتْهُ وَ ضَاجَعَتْهُ يَقُولُ اللَّهُ «فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا» يَقُولُ لَا تُكَلِّفُوهُنَّ الْحُبَّ فَإِنَّمَا جَعَلَ الْمَوْعِظَةَ وَ السَّبَّ وَ الضَّرْبَ لَهُنَّ فِي الْمَضْجَعِ «إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيًّا كَبِيراً.»
☀️ب. از امام صادق ع روایت شده که رسول الله ص فرمودند:
هر زنی که بیدون اذن همسرش از خانه بیرون رود [ظاهرا یعنی از روی قهر کردن]، نفقهای برای او نخواهد بود [حق نفقه ندارد] تا اینکه برگردد.
📚الكافي، ج5، ص514
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
أَيُّمَا امْرَأَةٍ خَرَجَتْ مِنْ بَيْتِهَا بِغَيْرِ إِذْنِ زَوْجِهَا فَلَا نَفَقَةَ لَهَا حَتَّى تَرْجِعَ.
☀️ج. از امام صادق ع روایت شده است:
هر زنی که شب بخوابد در حالی که همسرش از دست وی در موردی که حق دارد، ناراحت و خشمگین باشد، نمازی از او قبول نشود مگر اینکه شوهرش از وی راضی شود؛ و هر زنی که خودش را برای غیرشوهرش معطر و خوشبو کند، نمازی از او قبول نشود تا اینکه خود را از این عطر و بو بشوید، همان گونه که از جنابت غسل میدهد.
📚الكافي، ج5، ص507
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِي عَمْرٍو الْجَلَّابِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:
أَيُّمَا امْرَأَةٍ بَاتَتْ وَ زَوْجُهَا عَلَيْهَا سَاخِطٌ فِي حَقٍّ لَمْ تُقْبَلْ مِنْهَا صَلَاةٌ حَتَّى يَرْضَى عَنْهَا وَ أَيُّمَا امْرَأَةٍ تَطَيَّبَتْ لِغَيْرِ زَوْجِهَا لَمْ تُقْبَلْ مِنْهَا صَلَاةٌ حَتَّى تَغْتَسِلَ مِنْ طِيبِهَا كَغُسْلِهَا مِنْ جَنَابَتِهَا.
@yekaye
☀️14) الف. از امام باقر ع روایت شده است که
رسول الله خطاب به زنان فرمودند:
مبادا نمازتان را طول بدهید که مانع شوهرانتان شوید.
📚الكافي، ج5، ص508
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِلنِّسَاءِ: لَا تُطَوِّلْنَ صَلَاتَكُنَّ لِتَمْنَعْنَ أَزْوَاجَكُنَّ.
☀️ب. از امام صادق ع روایت شده است: زنی برای کاری خدمت رسول الله ص آمد. حضرت به او فرمود: نکند که تو از «مسوفات» (= به تاخیراندازندگان) هستی؟!
گفت: یا رسول الله! «به تاخیراندازندگان» چیست؟
فرمود: زنی که شوهرش از وی درخواستی دارد و وی به قدری اجابت درخواست وی را به تاخیر میاندازد که شوهرش چرت میزند و خوابش میبرد؛ چنین زنی را فرشتگان مورد لعن قرار میدهند، تا شوهرش بیدار شود.
📚الكافي، ج5، ص508-509
عَنْهُ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ ضُرَيْسٍ الْكُنَاسِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
إِنَّ امْرَأَةً أَتَتْ رَسُولَ اللَّهِ ص لِبَعْضِ الْحَاجَةِ فَقَالَ لَهَا لَعَلَّكِ مِنَ الْمُسَوِّفَاتِ؟
قَالَتْ وَ مَا الْمُسَوِّفَاتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟
قَالَ الْمَرْأَةُ الَّتِي يَدْعُوهَا زَوْجُهَا لِبَعْضِ الْحَاجَةِ فَلَا تَزَالُ تُسَوِّفُهُ حَتَّى يَنْعُسَ زَوْجُهَا وَ يَنَامَ فَتِلْكَ لَا تَزَالُ الْمَلَائِكَةُ تَلْعَنُهَا حَتَّى يَسْتَيْقِظَ زَوْجُهَا.
📚شبیه این مضمون در کتب اهل سنت هم آمده است، مثلا: (الدر المنثور، ج2، ص156)
@yekaye
☀️15) الف. از امام باقر ع روایت شده است که
رسول الله ص فرمودند:
آیا کسی از شما زنش را کتک میزند، بعد او را در آغوش میگیرد!
📚الكافي، ج5، ص509
حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ عَنْ أَبَانٍ عَنْ أَبِي مَرْيَمَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: أَ يَضْرِبُ أَحَدُكُمُ الْمَرْأَةَ ثُمَّ يَظَلُّ مُعَانِقَهَا.
📚این مضمون در کتب اهل سنت هم (مثلا در الدر المنثور، ج2، ص155 دو حدیث با سندهای مختلف) آمده است.
☀️ب. روایت شده است که
رسول الله ص از زدن زنان در جایی که ضرورتی ندارد نهی کرد.
📚دعائم الإسلام، ج2، ص217
عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّهُ نَهَى عَنْ ضَرْبِ النِّسَاءِ فِي غَيْرِ وَاجِبٍ.
☀️ج. در منابع اهل سنت روایت شده است که در زمان پیامبر ص مردان از زدن زنان نهی شدند؛ سپس نزد پیامبر شکایت بردند [که زنان اصلا به ما اعتنایی نمیکنند و بر ما سوار شدهاند] سپس پیامبر ص منع از زدن را برداشت ولی فرمود: خوبان شما [هرگز زنشان را] نمیزنند.
📚الدر المنثور، ج2، ص155
أخرج ابن سعد و البيهقي عن أم كلثوم بنت أبى بكر قالت:
كان الرجال نهوا عن ضرب النساء. ثم شكوهن إلى رسول الله صلى الله عليه و [آله و] سلم، فخلى بينهم و بين ضربهن؛
ثم قال: و لن يضرب خياركم.
☀️د. از پیامبر اکرم ص روایت شده است:
هر مردی که زنش را بیش از سه بار بزند، خداوند روز قیامت او را جلوی چشم مردم بلند میکند و چنان وی را مفتضح و بیآبرو میکند که اولین و آخرین به او نگاه میکنند.
📚عوالي اللئالي العزيزية، ج1، ص254
قَالَ رسول الله ص:
أَيُّمَا رَجُلٍ ضَرَبَ امْرَأَتَهُ فَوْقَ ثَلَاثٍ أَقَامَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى رُءُوسِ الْخَلَائِقِ فَيَفْضَحُهُ فَضِيحَةً يَنْظُرُ إِلَيْهِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ.
@yekaye
یک آیه در روز
962) 📖 الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما أَ
.
1️⃣ «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ وَ اللاَّتی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیهِنَّ سَبیلاً إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِیا كَبیراً»
چنانکه در نکات ادبی بیان شد «قوام» صیغه مبالغه از «قائم» است؛ یعنی کسی که برای انجام کاری بهجد ایستاده است؛ که شاید معنای «متصدی کاری شدن» بهترین معادل برای آن باشد؛
پس
💢این آیه در مقام بیان یک نوع متصدی امور زنان بودنِ مردان است.
به نظر میرسد این جمله اول، موضوع کل آیه است و در ادامه آیه، دارد وضعیت مردان و زنان را در خصوص این تصدی شرح میدهد.
✅ ابتدا بیان میکند که این تصدی امور به دو مطلبِ مستقل از هم، مربوط شده است:
اول، یک نحوه تفاضل بین انسانها؛
و دوم اینکه مردان مخارج زنان را تامین میکنند؛ که مشخصا بیان یک وظیفهای است که تصدی امور زنان توسط مردان، این وظیفه را بر دوش مردان میگذارد؛
🔹و از آنجا که آن نفقهای که واجب است مردی برای زنی هزینه کند منحصر به مواردی است که این مرد یا شوهر آن زن است و یا پدر او؛ نتیجه میشود گرفت که محور بحث قوامیت هم عرصه خانواده است؛
🤔هرچند برخی این تامین نفقه زنان توسط مردان میتواند ناظر به کلیت جامعه باشد [که با تامین هزینه زنان توسط مردان در خانواده، عملا مردان در جامعه تامین درآمد و هزینهها را برعهده دارند و زنان عمدتا مصرفکنندهاند]؛
و از این معنا نتیجه گرفتهاند که این قوامیت مرد بر زن در عرصه جامعه را نتیجه میدهد 📚(المیزان، ج4، ص343)
که به نظر میرسد چنین استظهاری از آیه تاحدودی قابل مناقشه باشد؛ و بویژه با توجه به ادامه آیه، باید گفت که قدر متیقن آیه، ناظر به فضای درون خانواده است، نه فضای عمومی جامعه. (ایشان ادامه مذکور را یک حکم جزییِ خانوادگیِ متفرع بر آن حکم کلی اجتماعی قلمداد کردهاند؛ که این نیز ظاهرا استظهار مناسبی نباشد.)
✅ آیه در گام بعد مساله تصدی مذکور را از حیث وظایف زنان در خانواده، مورد توجه قرار می دهد
و چون موضوع آیه، تصدی امور زنان توسط مردان بود، و یک وظیفه مهم مردان در تحقق این تصدی (نفقه دادن) اشاره شد، طبیعی است که به سراغ وظیفه زنان در قبال این تصدی برود.
💢بر این اساس، زنان را دو دسته میکند:
🔹یک دسته که با تعبیر «صالحات» آنان را میستاید دو وصف مهم دارند: قانتاند (یعنی در حضور شوهر با نرمش و خضوع، دستورات او را در پیشبرد اهداف خانواده اطاعت میکنند) و حافظ غیباند بر اساس حفظی که خداوند انجام داده است (ظاهرا یعنی در نبود شوهر هم خانواده را حفظ میکنند)؛ و
🔸دسته دوم، کسانیاند که اهل نشوز وسرکشیاند؛ که واضح است با چنین زنانی، وضعیت خانواده سامان نمییابد؛ پس، از مردان که متصدی امور زنان بودند، میخواهد که ابتدا با نرمش، و سپس با جدیت بیشتر، و نهایتا اگر لازم شد با خشونت و تندی، مانع تداوم نشوز و سرکشی چنین زنانی شوند و آنان را به مسیر کلی مطلوب خانواده برگردانند؛ و بلافاصله به مردان خطاب میکند که اگر آنان از سرکشی دست برداشتند مبادا شما با بهانهجویی بخواهید تندی و خشونت در قبال آنان را ادامه دهید.
❇️ این آیه امروزه از جنجالیترین آیات قرآن در خصوص مسائل زنان شمرده میشود، و به نظر میرسد اغلب این جنجالها به خاطر فهم نادرستی است که از پدیده خانواده در جامعه مدرن شایع شده است؛
و ان شاء الله در تدبرهای بعد خواهیم دید که اگر از این فضای غبارآلود خارج شویم و هر مساله را در جای خودش ببینیم نهتنها این آیه موجب شبهه نخواهد شد، بلکه کثرت ظرایف روانشناختی و انسانشناختیای که در تبیین روابط مرد و زن در نظر گرفته، خودش چهبسا دلیلی بر معجزه بودن قرآن کریم خواهد بود.
@yekaye
یک آیه در روز
962) 📖 الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما أَ
.
2️⃣ «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساء»
💠 معنای #قوامیت_مردان بر زنان
🔹درباره کلمه «قوّام» در نکات ادبی بیان شد که این کلمه صیغه مبالغه از «قائم» است. خود کلمه «قائم» به معنای ایستاده است؛ و تعبیر «قائم علی» که در حالت عادی به معنای «ایستاده بودن بر» میباشد (مثلا: تَرَكْتُمُوها قائِمَةً عَلى أُصُولِها: آن درختان را ایستاده بر سر ریشههای خود رها کردید؛ حشر/5) به طور استعاری، به معنای مراعات کردن و حفظ و مراقبت از آن چیز است: «أَ فَمَنْ هُوَ قائِمٌ عَلى كُلِّ نَفْسٍ بِما كَسَبَت» (رعد/۳۳) ویا «إِلَّا ما دُمْتَ عَلَيْهِ قائِماً» (آل عمران/۷۵) و «قوّام»، با توجه به معنای مبالغهای که در این صیغه هست، به معنای کسی است که برای کاری ویا انجام امور کس دیگری با جدیت قیام میکند: «كُونُوا قَوَّامينَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ» (نساء/135) ، «كُونُوا قَوَّامينَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ» (مائده/8)
🔸مترجمان در اینجا برای عبارت «قَوَّامُونَ عَلَى» ترجمههایی همچون «سرپرست، سرپرست و نگهبان، سرپرست و قیّم، سرپرست و خدمتگذار، متکفل، مایه پایداری، قِوامِ زندگی، دارای تسلط بر، تسلط و حق نگهبانی داشتن بر، كارگزاران و تدبيركنندگانِ [زندگى] ، کارگزاران فرمانروا بر، کارگزاران و عهدهداران نفقه، عهدهدار کارِ، کاراندیشان، ایستادگان بر، ایستادگی کنندگان بر، كدخدايان و كارداران و بهراست دارندگان بر، قیامکنندگان به امورِ» پیشنهاد کردهاند
و شاید بیشترین معادلی که مشاهده میشود تعبیر #سرپرست باشد.
اما مراجعهای به سایر آیات قرآن کریم که در بالا ذکر شد، نشان میدهد که در سایر کاربردهای قرآنی، نه تعبیر «قائمٌ علی» و نه تعبیر «قوّام» را نمیتوان با کلمه «سرپرست» ترجمه کرد؛ و اینکه اضافه شدن حرف «علی» به کلمه «قوّام» بتوانند که معنای این ماده را به معنای «سرپرست» تغییر دهد، جای تأمل دارد؛ (زیرا در مفهوم سرپرست، موقعیت یک نفر نسبت به نفر دیگر مورد تاکید است؛ در حالی که در مفهوم «قوّام»، عمل یک نفر (قیام کردن به انجام امور) در قبال شخص دیگر؛ مگر اینکه بگوییم چنین ترجمهای، بر اساس لازمه معناست؛ یعنی کسی که به انجام کاری قیام میکند یک نحوه سرپرستی بدان دارد.)
💢به نظر میرسد بهترین معادل برای این تعبیر «بسیار قیامکنندگان به امورِ زنان» یا به تعبیر سادهتر #متصدیان_امورِ زنان باشد.
با این اوصاف آیه ناظر است به یک نوع تصدی امور زنان توسط مردان.
▪️اما متصدی امر کس دیگری شدن و پرداختن به امورات او، در یک تقسیمبندی، منطقا میتواند به نحو:
▫️از بالا به پایین باشد (همچون مدیریت کردنِ کارمند توسط رئیس)،
▫️یا از پایین به بالا (شبیه تصدی انجام کارهای ارباب توسط خدمتکار)،
▫️یا به نحو همعرض (مانند پرداختن به کارهای موکل توسط وکیل)؛
▪️و البته تعبیر «علی» این معنا را که این قسم تصدی، از جنس تصدی از بالا به پایین است، تقویت میکند.
▪️همچنین این گزاره که «مردان متصدی امور زناناند»
▫️میتواند به نحو خبری باشد (یعنی گزارش میدهد از یک وضعیت و روال عادی و عرف رایج در زندگیهای انسانها) و
▫️میتواند به نحو انشایی باشد (یعنی دستور میدهد که باید مردان متصدی امور زنان باشند)، و
▫️میتواند هر دو باشد، بدین بیان که اینکه مردان متصدی امور زنان باشند، یک واقعیت اجتماعی رایج در اغلب خانوادههاست؛ و خداوند با توجه به این واقعیت، از همه میخواهد که به اقتضای این واقعیت عمل کنند و تکلیفی را در خصوص رعایت این پدیده عرفی، متوجه زن و مرد میکند.
▪️در مرتبه بعد، این تکلیف،
▫️میتواند متوجه زنان باشد (یعنی ای زنان، بدانید که مردان متصدی امور شمایند و در کارهایتان نظر آنان را رعایت کنید)؛ و
▫️میتواند متوجه مردان باشد (یعنی ای مردان، بدانید که شما متصدی امور زنانید و باید هزینهها و نفقه آنان را بپردازید)؛
▪️که به نظر میرسد با توجه به ادامه آیه، هر دو مد نظر باشد؛ زیرا هم نفقه را برعهده مردان میداند؛ و هم زنان قانت (کسی که با خضوع و نرمش اطاعت میکند)را میستاید و اجازه تنبیه زنان سرکش را صادر میکند.
⭕️ بدین ترتیب، به نظر میرسد که این فراز از آیه میفرماید:
💢مردان در اغلب جوامع متصدی امور زنان هستند (تصدیای از بالا به پایین) و این تصدی مورد امضای خداوند است و او به رعایت آن دستور میدهد؛ یعنی تثبیت این رویه، تکلیفی است هم بر مردان (یعنی باید وظایفی در قبال زنان انجام دهند که مهمترینش تامین هزینههای زندگی آنان است) و هم بر زنان (یعنی باید با برنامه مردان در گردش امور خانواده همراهی کنند، نه اینکه چوب لای چرخِ برنامهریزیِ آنان بگذارند و اصرار داشته باشند که برنامهها تابع سلیقه خودشان باشد).
@yekaye
یک آیه در روز
962) 📖 الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما أَ
.
3️⃣ «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ»
🔷تفضیل و تفاوت بین افراد، و در نقطه مقابل آن همانندی و یکسانی افراد، دست کم سه گونه میتواند باشد:
🔹الف. تکوینی: اینکه در مقام آفرینش متفاوت آفریده شده باشند.
🔹ب. ارزشی: اینکه در مقام ارزشگذاری متفاوت باشند.
🔹ج. حقوقی: اینکه از حقوق متفاوتی برخوردار باشند.
🔸و منطقا تلازمی بین این سه نیست؛ مثلا
▫️کسی میتواند به لحاظ تکوینی از دیگری برتر باشد اما لزوما حقوق بیشتر یا ارزشمندی بیشتری نداشته باشد؛
▫️و یا به لحاظ ارزشی برتر باشد، اما نه به لحاظ تکوینی و نه به لحاظ حقوقی برتر نباشد؛
▫️ویا به لحاظ حقوقی برتر باشد، اما نه به لحاظ تکوینی و نه به لحاظ ارزشی لزوما برتر نباشد
▪️(به ترتیب مانند: یک نابغه، یک فرد واقعا تقواپیشه، و یک رئیس جمهور؛ در برابر کسی که این گونه نیست).
💠نکته تخصصی #انسانشناسی و #حقوقی
📝بحثی درباره #تساوی_بشر و #تساوی_زن_و_مرد (مغالطه #تساوی_حقوق به جای #عدالت_حقوقی)
📛بعد از استقرار تفکر اومانیستی (اصالت انسان دنیامدار) در غرب، بتدریج مساله تساوی بشر و همه بشر را یکسان دیدن مطرح شد و فعالیتهایی رخ داد که نهایتا به صدور اعلامیه حقوق بشر انجامید که بارها و بارها در آن از تساوی بشر سخن گفته شده است؛ اما اگر کسی دقت کند بوضوح خلط این سه معنای از تساوی را درمییابد.
🤔حقیقت این است که در غرب ابتدا به خاطر تفکر دنیامدارانه، حقوق دنیوی هرکس علامت ارزشمندی او قلمداد شد؛
و در نتیجه تلازمی برقرار شد بین ارزشمندی انسانها، و حقوقی که بدانها تعلق می گرفت؛
و متاسفانه هنوز این تلازم در ذهن همگان رسوب کرده، لذا از تساوی ارزشی بشر در بدو تولد، تساوی حقوق او را نتیجه میگیرند و بالعکس.
در هر صورت،
در بحث تساوی بشر، امروزه بشدت بین سه عرصه #تکوینی و #حقوقی و #ارزشی خلط میشود؛
و همین خلط بحث درباره تساوی بشر، عینا در مورد #تساوی_زن_و_مرد هم مطرح میشود؛
در حالی که اگر معیار تساوی حقوق، تساوی تکوینی باشد، و تکوین هم فقط در افق حیات دنیوی تحلیل شود، بوضوح میدانیم که انسانها به لحاظ ژنتیک و ابتدای تکوین متفاوتند، پس جایی برای تساوی حقوق نمیماند❗️
و چون به لحاظ تکوینی، تفاوت زن و مرد هم قابل انکار نیست، بر اساس این خلط، منطقاً باید با تساوی حقوق زن و مرد هم مخالفت کرد‼️
اما اگر بخواهیم از این فضای جوزده خارج شویم و عاقلانه بیندیشیم باید در
ابتدا سه گونه تفاوت (یا برتری، یا تساوی) محل بحث (تکوینی و حقوقی و ارزشی) را جدی بگیریم،
و بعد بررسی کنیم که تساوی بشر (و به طور خاص تساوی زن و مرد) در کدام عرصه موجه است و این تساوی چه اندازه بار حقوقی دارد؟
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
قسمت دوم تحلیل مساله تساوی زن و مرد
💢الف. به لحاط #تکوینی:
در این عرصه تردیدی نیست که زن و بدن در مقام آفرینش با هم متفاوتند؛
بلکه هر دو فرد انسانی هم در مقام آفرینش تفاوتی با هم دارند.
در واقع، اگر صرفاً تکوین بخواهد مبنای تساوی یا عدم تساوی حقوق قرار گیرد، باید گفت کفه عدم تساوی حقوق میچربد❗️
راه حلی که فمینیستها به تبع خانم رودا انگر در پیش گرفتند این بود که بین #جنس (sex) و #جنسیت (gender) تفکیک کنند و بگویند تفاوتهای جنسی و بیولوژیک است که طبیعی است؛ ولی تفاوتهای جنسیتی و فرهنگی- اجتماعی، برساختهی جوامع است و اصالت ندارد؛
🤔در حالی که این ترفند هم مشکل را حل نمیکند، زیرا بالاخره تفاوت واقعی بیولوژیک زنان و مردان قابل انکار نیست و آنها که واقعیت انسان را فقط در ساحت بیولوژیک میبینند و ساحت ماورایی به نام روح را برای بشر منکرند، مجبورند همین ساحت را مبنای تفاوت حقوقی قرار دهند‼️
💢ب. به لحاظ ارزشی:
از آنجا که ارزش انسانیت در همه انسانها بالقوه است، و خود انسانها هستند که این امر بالقوه را به قعلیت میرسانند یا هدر میدهند، پس تنها معیار ارزشگذاری «تقوی» است: «إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى ... إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ» (حجرات/13)؛
و از این جهت در مقام ارزشگذاری ابتدایی، (یعنی صرف نظر از عمل خود افراد) زن یا مرد آفریده شدن، نمیتواند معیار برتر بودن به لحاظ ارزشی قلمداد شود؛
📖از این رو، قرآن تصریح میکند که عمل هیچکس، چه زن باشد چه مرد در پیشگاه خداوند ضایع نخواهد شد
(ْ أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى؛ آل عمران/195)
و هرکس، مرد باشد یا زن، اگر مومن باشد و عمل صالح انجام دهد، بدون کوچکترین ظلمی پاداش خود را دریافت خواهد کرد:
«وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا يُظْلَمُونَ نَقيراً» (نساء/24)
«مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ» (نحل/97)
«مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فيها بِغَيْرِ حِساب» (غافر/40)
🤔اگر تنها معیار تفاوت یا تساوی حقوق، حیث ارزشی افراد باشد تساوی حقوق زن و مرد خیلی قوت میگیرد؛
در حالی که میدانیم حیثیت ارزشی انسانها، تنها معیار احکام حقوقی نیست:
📜وقتی امیرمومنان رویه اختلاف طبقاتیای که از زمان خلیفه دوم باب شده بود اصلاح کردند و در اعطای حقوق افراد از بیتالمال بین افراد فرقی نگذاشتند، با این اعتراض مواجه شدند که خلیفه دوم حقوق افراد از بیتالمال را بر اساس سابقه آنها در اسلام قرار داده بود؛ و در واقع، با یک معیار ارزشی، تفاوت حقوق را تثبیت کرده بود! صرف نظر از اینکه صرف سابقه دلیل بر ارزشمندی بیشتر نمیشود، حضرت امیر در پاسخ آنها فرمود: معیار برتری ارزشی، تقواست، و جزای تقوا در آخرت است[؛ نه در دنیا].
📚(الكافي، ج8، ص361 )
این بخوبی نشان میدهد که صرف تساوی یا تفاوت ارزشی، بتنهایی نمیتواند معیار تساوی یا تفاوت قوانین حقوقی در دنیا باشد.
💢ج. به لحاظ حقوقی:
وقتی سخن از تساوی حقوق بشر (و به تبع آن تساوی حقوق زن ومرد) میشود اولین نکتهای که باید مورد توجه قرار داد این است که
🔺این تساوی کاملا همهجانبه نیست🔺
یعنی فقط مارکسیستهای افراطی بودند که با انکار مطلق مالکیت، مدعی تساوی حقوق همهجانبه همه افراد بودند؛ دیدگاهی که خیلی سریع نامعقول بودنش را خودشان هم دریافتند.
امروزه همه میپذیرند که مثلا حقوق شغلی افراد نهتنها ضرورت ندارد یکسان باشد، بلکه اقتضای عدالت در بسیاری از موارد، تفاوت حقوق افراد است.
در واقع، آنچه مهم و ضروری است رعایت عدالت در اعطای حقوق است؛ و در هر عرصهای باید معلوم شود که چه چیزی حق چه کسی است؛ و آنگاه دادن این حق به او عین عدالت است، جدای از اینکه دیگری هم همین اندازه در آن موضوع حق دارد یا خیر.🤔
یعنی کاملا محتمل است که افراد مختلف در عرصههای مختلف، به دلایل متعدد، حقوق مختلفی داشته باشند،
⛔️و عدالت این نیست که حقوق همگان در همهجا یکسان باشد،
⭕️بلکه عدالت در این است که اولا حقوق افراد و اصناف بشر درست شناسایی شود؛ و هرجا هرکسی حقی دارد همه حقش به او داده شود.
بدین ترتیب، در خصوص زن و مرد، هرجا زن یا مرد بودن اقتضای حق خاصی داشته باشد، تفاوت حقوقی عین عدالت است (مثلا تنها زناناند که از «حق مرخصی زایمان» میتوانند برخوردار شوند).
به تعبیر دیگر،
💢مساله اصلی در مورد حقوق زن و مرد، نه تساوی آن دو، بلکه رعایت عدالت و اعطای هر حقی است که به اقتضای عدالت به هریک باید داده شود.💢
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
قسمت سوم تحلیل مساله تساوی زن و مرد
✳️پس به طور خلاصه:
🔸اگر از منظر ارزشگذاریی صرف بنگریم میتوان از تساوی زن و مرد سخن گفت، یعنی با توجه به اینکه معیار برتری انسانها در اسلام به تقوا (یعنی ایمان و عمل صالح) است، که زن یا مرد بودن انسانها در مقبولیت و اثربخشی ایمان و اعمالی که انجام میدهد، اثری ندارد و از این جهت زن و مرد مساویاند؛
🔸اگر از منظر تکوینی بنگریم تردیدی نیست که زن و مرد با هم متفاوتند؛
🔸اکنون اگر توجه کنیم حکم حقوقی، صرفاً بر اساس وضعیت تکوینی یا ارزشی افراد نیست و به نحوی حاصل و برآیند مولفههای متعدد ارزشی و تکوینی است؛
پس موضع درست، نه تساوی حقوقی مطلق زن و مرد خواهد شد و نه تفاوت حقوقی مطلق آن دو؛
🔴در واقع، در عرصه حقوق، نه تساوی زن و مرد موضوعیت دارد و نه تفاوت آن دو؛ آنچه مهم است این است که ببینیم چه چیزی حق هریک از این دو (ویا حق مشترک بین این دو) است و دقت کنیم که حق هرکس به او داده شود؛ و در طراحی حقوق این دو، هیچ یک از آنچه حق اوست منع نشود.🔴
در واقع،
مغالطه مهمی که در این عرصه رخ داده این است که گمان شده این #تساوی_حقوق است که معلوم میکند که حق هریک از زن و مرد چیست؛
در حالی که #برآیند وضعیتهای مختلف #تکوینی و #ارزشی زن و مرد در عرصههای مختلف حیات #فردی، #خانوادگی و #اجتماعی انسانهاست که معلوم میکند چه چیزی حق چه کسی است؛
✅ اگر این برآیند در عرصهای برای زن و مرد مساوی شد، حق زن و مرد مساوی؛ و اگر متفاوت شد، حق زن و مرد متفاوت خواهد شد.
🤔و از زاویهای دیگر،
💢در این آیه از برتری برخی بر برخی دیگر سخن گفته شده است؛
و چه این برتری را طرفینی بدانیم یا یکطرفه، مهم این است که توجه شود که اصلا مقام بحث، مقام برتری ارزشی نیست؛ بلکه یا برتری تکوینی است ویا برتری حقوقی است؛ و هیچیک از این دو منطقا مستلزم برتری ارزشی نیست.
به تعبیر دیگر،
حتی اگر آیه ناظر به برتری مردان بر زنان باشد، ناظر به حیث تکوینی ویا حقوقی است؛ و نمیتوان به این آیه نسبت داد که برتری ارزشی مردان بر زنان را مطرح کرده است.💢
@yekaye
یک آیه در روز
962) 📖 الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما أَ
.
4️⃣ «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ»
🔖در نکات ادبی بیان شد که تعبیر «تفضیل بعضهم علی بعض» به لحاظ معناشناختی، هم میتواند برای تفاضل طرفینی به کار رود (یعنی از جهاتی اینان بر آنان برتری دارند و از جهات دیگری آنان بر اینان) و هم برای تفضیل یک طرفه.
اکنون میگوییم اگر «قوامیت» مردان بر زنان را به معنای «متصدی امور زنان» بودن بدانیم (اعم از اینکه قوام را مدیر و فرمانروا قلمداد کنیم یا تکیهگاه یا ...)
آنگاه با توجه به اینکه ضمیر «هم» هم برای خاص جنس مذکر، و هم برای اعم از مذکر و مونث به کار میرود، تعبیر «تفضیل بعضهم علی بعض» میتواند ناظر باشد به حالات متعددی،
و در نتیجه کل این آیه ظرفیتهای معنایی متعددی پیدا میکند؛ که در اعتبار هریک باید جداگانه بحث کرد؛
و البته با توجه به امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا، هرکدام که اعتبار معناشناختیاش اثبات شود، میتواند مد نظر بوده باشد.
👈(برای اینکه در هریک از این حالات چگونه میتواند معنی دهد، در داخل هر پرانتز گزارهای پیشنهاد شده، که ادعا نمیشود که این گزارهها لزوما درست و مورد نظر آیه است؛ یعنی اینها صرفاً برای تصور کردن این است که در هریک از این صورتهای زیر، برای آیه چگونه میتوان معنایی یافت؛ اما برای اینکه هریک از این معانی واقعا مورد نظر خداوند بوده یا خیر، باید جداگانه بحث شود.)
🔵 معانی مختلف منطقا محتمل برای «تفضیل بعضهم علی بعض»
🔷1. بین مطلقِ انسانها
🔹1.1. تفاضل طرفینیِ انسانها بر هم (مردان متصدی امور زناناند بدین جهت که خداوند اساساً انسانها را متفاوت و در نتیجه وابسته به هم آفریده است)
🔹1.2. تفضیل مبهم برخی از انسانها بر برخی دیگر (مردان متصدی امور زناناند بدین جهت که خداوند اساساً برای شکلگیری زندگی اجتماعی برخی را مافوق و برخی را تحت فرمان دیگران قرار داده است)
🔷2. بین برخی از انسانها و برخی دیگر
🔹2.1. تفاضل طرفینی مردان و زنان، یعنی مردان از پارهای جهات بر زنان برتری دارند و زنان از پاره ای جهات بر مردان (مردان متصدی امور زناناند به جهت جمعبندی مجموع برتریهای هریک از مردان و زنان بر همدیگر)
🔹2.2. تفضیل مردان بر زنان (مردان متصدی امور زناناند به جهت برتری مردان بر زنان)
🔹2.3. تفضیل زنان بر مردان (مردان متصدی امور زناناند به جهت برتری زنان بر مردان، که موجب شده مردان همچون خدمتکار کارهای زنان را انجام دهند!)
🔷3. بین خود مردان.
🔹3.1. تفاضل طرفینی بین خود مردان (مردان متصدی امور زناناند با توجه به تفاوتهایی که بین خود مردان است؛ یعنی این متصدی امور زنان بودن مردان مال همه مردان نیست؛ بلکه با توجه به تفاوتهای خود مردان با همدیگر، برخی از مردانند که مثلا ازدواج میکنند و متصدی امور زنان میشوند)
🔹3.2. تفضیل برخی از مردان بر برخی دیگر (مردان متصدی امور زناناند به نحوی که در تصدی این امور، برخی از مردان بر برخی دیگر اولویت دارند)
🔴 در اقوال متعددی که ناظر به این آیه وجود دارد دو دیدگاه به طور جدیتر مطرح است که اتفاقاً غالبا در مقابل هم مطرح میشود:
♦️یکی اینکه به قرینه اینکه از تعبیر «رجال» و «نساء» (و نه تعابیری مانند «ازواج» و ...) استفاده کرد، «تصدی امور زنان توسط مردان» ناظر به مطلق مردان و زنان (اعم از درون خانواده یا در کل جامعه) قلمداد شده است؛ و نتیجه گرفتهاند که اساساً مدیریت امورات جامعه باید در دست مردان باشد (مثلا: علامه طباطبایی در المیزان، ج4، ص343)
♦️و دوم اینکه به قرینه ادامه آیه این تعبیر اول را هم ناظر به عرصه خانواده دانست؛ که یا از این جهت درباره زنان مطیع و ناشزه سخن میگوید، ناظر به زن و شوهر است (یعنی تصدی امور زنان توسط شوهرشان) (نظر شهید مطهری در یادداشتهای استاد مطهری، ج5، ص150)؛ و یا با توجه به تعبیر «نفقه دادن»، ناظر به مطلق محیط خانواده دانست، که هم نسبت زن و شوهر و هم نسبت پدر و دختر را دربرمیگیرد؛ و ناظر به احکامی مانند اذن پدر در ازدواج دختر هم میشود. (یعنی تصدی امور زنان توسط پدران یا شوهرانشان)
@yekaye
👇ادامه بحث درباره معانی محتمل برای «تفضیل بعضهم علی بعض»👇
ادامه بحث درباره معانی مختلف منطقا محتمل برای «تفضیل بعضهم علی بعض»
⚫️بدین ترتیب، فقط با توجه به تنوع معنایی عبارت «بعضهم علی بعض» دهها ظرفیت دهها معنا دارد، که علیرغم ضابطه امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا، در خصوص برخی از آنها انسان تقریبا به اطمینان میرسد که فلان معنا واقعا مد نظر نبوده باشد.
🤔اکنون برخی از مهمترین ظرفیتهای معنایی این آیه، که موجه بودن اراده شدن آن معنا طرفدارانی دارد، بیان میشود:
🔶الف. اگر ناظر باشد به ترجیح دادن مردان بر زنان، (با این بیان که ضمیر «هم» به مطلق انسانها برمیگردد؛ که «بعضهم» مردان است، و «بعضٍ» زنان است)، آنگاه خود این چند حالت میتواند داشته باشد؛ مثلا:
🔸الف.1. در خانواده، که این میتواند برتری شوهران بر زنان خود باشد؛ آنگاه آیه بدین معناست که:
- مردان متصدیِ امور زناناند به خاطر اینکه خداوند شوهران را بر زنانشان برتری [تکوینی یا حقوقی] بخشیده است؛ و به خاطر اینکه شوهران نفقه همسرانشان را از اموال خود پرداخت میکنند.
🔸الف.2. در جامعه، آنگاه آیه بدین معناست که:
- مردان به طور کلی متصدیِ امور زناناند به خاطر اینکه خداوند اساساً مردان را بر زنان برتری داده [تکوینی یا حقوقی] و به خاطر اینکه اساساً مردان هستند که از اموالشان هزینه میکنند و امورات اقتصادی زنان را هم برآورده میسازند.
🔶ب. اگر ناظر باشد به تفاضل طرفینی انسانها (زنان و مردان) (با این بیان که «فضل بعضهم علی بعض»، به معنای «آنان را بر همدیگر برتری داد» باشد)، آنگاه خود این چند حالت میتواند داشته باشد؛ مثلا:
🔸ب.1. در خانواده، که میتواند تفاضل طرفینی زن و شوهر باشد؛ آنگاه آیه بدین معناست که:
- مردان متصدیِ امور زناناند به خاطر اینکه خداوند اساسا خداوند زن و مرد را [به لحاظ تکوینی یا حقوقی] متفاوت قرار داده و هریک را در زمینهای بر دیگری برتری داده؛ و به خاطر وجود این تفاوتهای بین زن و مرد و به خاطر اینکه مسئولیت تامین درآمد خانواده بر دوش مرد نهاده شده، پس تصدی امور زنان و در واقع مدیریت کل اعضای خانواده بر دوش مرد است.
🔸ب.2. در جامعه، آنگاه آیه بدین معناست که:
- مردان به طور کلی متصدیِ امور زناناند به خاطر اینکه خداوند اساسا خداوند زن و مرد را [به لحاظ تکوینی یا حقوقی] متفاوت قرار داده و هریک را در زمینهای بر دیگری برتری داده؛ و به خاطر وجود این تفاوتهای بین زن و مرد و به خاطر اینکه کسب درآمد و تامین مخارج مورد نیاز هر جامعهای عموما بر دوش مردان است، پس تصدی امور زنان و در واقع مدیریت کل جامعه بر دوش مرد است.
🔶ج. اگر ناظر باشد به ترجیح دادن برخی از مردان به برخی دیگر (با این بیان که ضمیر «هم» به رجال برمی گردد؛ پس بعضهم یعنی بعض الرجال)، آنگاه خود این چند حالت میتواند داشته باشد؛ مثلا:
🔸ج.1. در خانواده، ترجیح شوهر بر پدر باشد در تصدی امور زنی که همسر یکی و دختر دیگری است؛ آنگاه آیه بدین معناست که:
- مردان متصدیِ امور زناناند به این نحو که خداوند متناسب با موقعیتهای مختلف زن (مثلا بعد از ازدواج)، تصدی امور زن توسط برخی از مردان (شوهر) را بر برخی دیگر (پدر) برتری بخشیده است؛ و به خاطر اینکه اساساً در خانواده زن، چه دختر باشد چه همسر، مخارجش توسط مرد (پدر یا شوهر) تامین میشود. (این معنا با شأن نزول آیه بسیار تناسب دارد؛ در واقع، آن پدر از دخترش طرفداری میکند، اما بر طبق آیه، زنی که شوهر دارد، تصدی امورش در درجه اول در اختیار شوهر است و اگر نشوز کرد و شوهر وی را تنبیه کرد، پدر حق مداخله ندارد؛ مگر اینکه کار بالا بکشد و به شقاق بخواهد بیانجامد، که در این صورت پدر به عنوان حَکَم زن، میتواند وارد مداخله شود («مگر اینکه» به بعد، با توجه به آیه بعد است.)
🔸ج.2. در جامعه، ترجیح برخی از مردان بر برخی دیگر باشد در مقام تصدی مسئولیتهای اجتماعی؛ آنگاه آیه بدین معناست که:
- مردان متصدیِ امور زناناند به سبب اینکه اساساً خداوند در تصدی امور مختلف، انسانها را متفاوت قرار داده است و این تفاوتها موجب میشود تصدی برخی مسائل را به برخی بدهیم و به برخی نه، و نیز اینکه مرداناند که درآمد دارند و مخارج و هزینههای جامعه را تامین میکنند.
🔖لازم به ذکر است که بیان موارد فوق به معنای تایید همه این نظرات نیست؛ در واقع، سخن ما این است که با توجه به قرائن درونی خود این آیه، تمامی این معانی میتوانند درست باشند؛ در عین اینکه ممکن است کسی از قرائن بیرونی (یعنی سایر معارف و آموزههای دینی) شاهدی بیاورد که برخی از این معانی را نمیتوان به شریعت اسلام نسبت داد.
@yekaye
یک آیه در روز
962) 📖 الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما أَ
.
🕸 جامعه امروز بقدری از شبهات مسموم شده که در مواجهه با بسیاری از روایات ناظر به زندگی خانوادگی و روابط متقابل زن و شوهر دچار بدفهمی میشود؛
و
🕷متاسفانه برخی هم آنها را چنان توضیح میدهند که مخاطب از آن، تبعیض علیه زنان و یا تحقیر زنان برداشت میکند.
👈یکی از این گونه روایات، روایت زیر است؛ که مضمون نزدیک به آن در بسیاری از
📚کتب شیعه (مثلا در الکافی، ج5، ص508 و 513 ؛ من لا يحضره الفقيه، ج2، ص438 و 442 ؛ مكارم الأخلاق، ص218 ) و
📚کتب اهل سنت (مثلا در الدر المنثور، ج2، ص152-154)
آمده است؛
📛 چون نگران این سوء تفاهمها بودم، این حدیث را در محل خودش نیاوردم و گذاشتم که ابتدا مخاطب مطالبی را که در تدبر 3 آمده است، مطالعه کند تا نسبت به ذهنیتهای غلطی که امروزه عمومیت یافته، آگاه شود و حتیالامکان از آنها در امان بماند.
از این رو، اصرار دارم که پیش از خواندن این حدیث و توضیحات پس از آن، مطالب تدبر3 و یا دست کم خلاصه آن را (https://eitaa.com/yekaye/6910) یکبار مرور کنید.
☀️9) از امام باقر ع روایت شده است: زنی خدمت پیامبر ص آمد
گفت: یا رسول الله! حق شوهر بر زن چیست❓
فرمودند: اینکه از او اطاعت کنی و در برابرش سرکشی نکنی و از [اموال] خانه او بدون اجازهاش صدقه ندهی و روزه مستحبی را بدون اجازهاش نگیری و مانع او در قبال خودت نشوی هرچند که بر روی زین سوار شده باشی [یعنی هرچند آماده خروج از خانه شده، حتی سوار مرکب هم شده باشی] و بدون اجازهاش از خانهات خارج نشوی که اگر زنی بدون اجازه شوهرش از خانهاش خارج شود تا وقتی که برگردد فرشتگان زمین و فرشتگان آسمان و فرشتگان غضب و فرشتگان رحمت [همگی] او را لعن و نفرین میکنند.
گفت: یا رسول الله! چه کسی بیشترین حق را بر مرد دارد❓
فرمودند: پدر و مادرش.
گفت: چه کسی بیشترین حق را بر زن دارد❓
فرمودند: همسرش.
گفت: آیا من هم همانند آنچه او بر من حق دارد، بر او حق دارم⁉️
فرمودند: خیر؛ و نه از صدتا، یکی❗️
گفت: به همان کسی که تو را حقاً به نبوت مبعوث کرد، هرگز خودم را اسیر هیچ مردی نخواهم کرد‼️
📚الكافي، ج5، ص507؛ دعائم الإسلام، ج2، ص216
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِكِ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
جَاءَتِ امْرَأَةٌ إِلَى النَّبِيِّ ص فَقَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا حَقُّ الزَّوْجِ عَلَى الْمَرْأَةِ؟
فَقَالَ لَهَا أَنْ تُطِيعَهُ وَ لَا تَعْصِيَهُ وَ لَا تَصَدَّقَ مِنْ بَيْتِهِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ لَا تَصُومَ تَطَوُّعاً إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ لَا تَمْنَعَهُ نَفْسَهَا وَ إِنْ كَانَتْ عَلَى ظَهْرِ قَتَبٍ وَ لَا تَخْرُجَ مِنْ بَيْتِهَا إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ إِنْ خَرَجَتْ مِنْ بَيْتِهَا بِغَيْرِ إِذْنِهِ لَعَنَتْهَا مَلَائِكَةُ السَّمَاءِ وَ مَلَائِكَةُ الْأَرْضِ وَ مَلَائِكَةُ الْغَضَبِ وَ مَلَائِكَةُ الرَّحْمَةِ حَتَّى تَرْجِعَ إِلَى بَيْتِهَا.
فَقَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ أَعْظَمُ النَّاسِ حَقّاً عَلَى الرَّجُلِ؟
قَالَ وَالِدُهُ.
فَقَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! مَنْ أَعْظَمُ النَّاسِ حَقّاً عَلَى الْمَرْأَةِ؟
قَالَ: زَوْجُهَا.
قَالَتْ: فَمَا لِي عَلَيْهِ مِنَ الْحَقِّ مِثْلُ مَا لَهُ عَلَيَّ؟
قَالَ: لَا وَ لَا مِنْ كُلِّ مِائَةٍ وَاحِدَةٌ!
قَالَ فَقَالَتْ: وَ الَّذِي بَعَثَكَ بِالْحَقِّ نَبِيّاً لَا يَمْلِكُ رَقَبَتِي رَجُلٌ أَبَداً.
📝شرح و تفسیر:
برای اینکه فهم حدیث بهتر انجام شود مناسب است به دو حدیث دیگر که شبیه این واقعه رخ داده و نکات دیگری در آن هست اشارهای شود:
☀️در روایتی شبیه این که در کتب اهل سنت آمده (الدر المنثور، ج2، ص154) سوال کننده، دختری است که پدرش بر ازدواج کردن وی اصرار دارد و وقتی در پایان، این دختر چنین سخنانی میگوید، پیامبر خطاب به پدر وی میفرماید: آنها را بدون اذن خودشان هرگز نباید به ازدواج وادار کنید.
☀️و باز روایتی در کتب شیعه (الكافي، ج5، ص511) آمده که پیامبر وقتی حقوق زن بر مرد را بیان میکند، خانمی که مخاطب بوده آن را خیلی اندک میشمرد (یعنی انتظار حقوق خیلی بیشتری برای زن در قبال مرد داشته) و همانند دو واقعه فوق، بیان میکند که من ابدا ازدواج نخواهم کرد؛ و پیامبر ص باز سعی نمیکند بر ازدواج او تاکید کند، بلکه این آیه را میخواند که «وَ أَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَ: اگر [زنان] عفت و خویشتنداری به خرج دهند برایشان بهتر است.»
که گویی شبیه حالت فوق، که از اجبار کردن وی برحذر میداشت، در اینجا نیز بر ازدواج نکردن وی صحه میگذارند و فقط تاکید میکنند اگر مجرد ماندی همچنان عفت خود را حفظ کن❗️
@yekaye
👇ادامه شرح حدیث 9👇
ادامه شرح حدیث 9 (فراز دوم)
💢اکنون برای فهم حدیث محل بحث، بگذارید از مخاطب حدیث شروع کنیم که روحیهاش در جملات پایانی منعکس شده است:
🤔این زن،
▪️از طرفی پیامبر را کاملا در مقام پیامبری قبول دارد، و
▪️ از طرف دیگر بقدری از پاسخ پیامبر ناراحت میشود که میگوید اگر این طور است هیچگاه ازدواج نخواهم کرد❗️
نکته مهم دقیقا همین است:
▪️هم او علیرغم این ناراحتی در نبوت پیامبر شک نکرد؛ و
▪️هم پیامبر ص
▫️نه برای خوشایند او از تحلیلش دست برداشت؛ و
▫️نه بر مجبور کردن وی اصرار کرد‼️
🤔چگونه اینها با هم قابل جمع است؟
🤔اگر بنای اسلام بر ظلم به زن است، چرا پیامبر تاکید میکند که اگر خودش اجازه ازدواج ندهد، کسی حق ندارد او را بدین کار مجبور کند؟
💢ریشه اشکالی که در ذهن این خانم، و احتمالا در ذهن بسیاری از افراد پیدا میشود - و در تدبر 3 تاحدودی توضیح داده شد https://eitaa.com/yekaye/6906 – این است که میخواهند مسائل و حقوقی را که اساساً در فضای خانواده و با توجه به وضعیت خاص خانواده طراحی شده، از منظر کاملا فردگرایانه تحلیل کنند
🔖(توضیح بیشتر در جلسه 951، تدبر2 http://yekaye.ir/an-nesa-4-24/)؛
یعنی #خانواده را صرفاً یک همکاری و #شرکت مبتنی بر #قرارداد_اجتماعی - آنچنان که در خصوص اغلب #سازمانهای_اجتماعی میبینیم- قلمداد میکنند❗️
درحالی که #خانواده تفاوتی بنیادین با هرگونه #سازمان_اجتماعی دارد
🔖(توضیح در جلسه قبل، تدبر6 http://yekaye.ir/an-nesa-4-33/).
🔺(یک شاهد ساده بر این مدعا آن است که «بنگاه»ها و «شرکت»های اجتماعی مقدس نیستند: اگر افراد میلی به ادامه همکاری نداشته باشند براحتی میتوانند آن شرکت را پایان دهند. اما خانواده مقدس است: اگرچه اسلام طلاق را پذیرفته، اما آن را حلال مبغوض معرفی کرده است.)
💢ضابطه اصلی در طراحی قوانین ناظر به سازمانهای اجتماعی #عدالت است؛ که در گروی #تعیین_دقیق_حد_و_مرزهای بین افراد و رعایت آن توسط تمام اعضاء است. اما ضابطه اصلی در طراحی قوانین ناظر به روابط خانوادگی، #عشق –یا به تعبیر قرآنی: #مودت_و_رحمت (روم/21) – است؛ که بنای اصلیاش بر #کنارگذاشتن_حد_و_مرزها، و باهمیکیشدن تمام اعضاء، و بلکه فداکاری اعضاء برای همدیگر است.
🔺و اگر قانونی که برای مودت طراحی شده با منطق عدالت بسنجیم از دلش تبعیض درمیآید.🔺
در واقع،
ارتباط اعضای خانواده، نه یک #ارتباط_مکانیکی که در اغلب سازمانهای اجتماعی میتوان دید (که هر جزیی مستقلا یک خاصیتی دارد، و البته با در کنار هم گرفتن اعضاء خاصیتشان بیشتر میشود؛ ولی عوض کردن هر جزءبا جزء مشابه فرقی ندارد)،
بلکه بیشتر شبیه ارتباط اجزای یک #واحد_ارگانیک (موجود زنده) است:
🤔در یک ارگانیسم، تکتک سلولها، موجوداتی زنده، و مستقل از همدیگرند؛ اما آنچه ادامه حیات را برای همه آنها میسر میکند زیستن در بدن یک موجود زنده است.
استقلال سلولها به این معنا نیست که باید حقوق و وظایف کاملا برابر داشته باشند؛ بلکه حقوق و وظایف هرکس متناسب با نقشی است که حضورش در این بدن برعهدهاش نهاده است. شاید موقعیت سلولهای مغز مهمتر و خطیرتر از مثلا گلبولهای قرمز باشد، اما همه اینها به هم وابستهاند؛ و اگر هریک نقش خود را در مجموعه درست انجام ندهد، به فراخور نقشاش آن ارگانیسم آسیب خواهد دید؛ و دود این آسیب به چشم تمام سلولها خواهد رفت.
🤔اکنون از این منظر یکبار دیگر حدیث را بنگرید🤔
وقتی ضابطه اصلی در ارتباط اعضاء، تعیین حد و مرز، و رعایت عدالت باشد و هر فردی بتنهایی موضوعیت داشته باشد؛ مهمترین دغدغه هر فردی این است که حقوقش دست کم به اندازه افراد دیگر باشد؛
اما وقتی که ضابطه اصلی در ارتباط اعضاء، برداشتن حد و مرزها و عشق ورزیدن و یکی شدن باشد، دیگر این فرد در قبال آن فرد موضوعیت ندارد، تا اینکه میزان برابر بودن یا نبودنِ حقوق، اصلاً مساله شود❗️
💠 خانواده اصیل با خواستگاری [= درخواست و تقاضای] مرد از زن (یعنی ابراز محبت مرد به زن) شروع میشود؛
و علامت این محبت، با دادن هدیهای گرانبها به زن است (مهریه = صَدُقَه = علامت صدق)؛
با عباراتی کاملا معین [= خطبه عقد] پیوند و یکیشدن ماورایی رقم میخورد [به تفاوت زنا و ازدواج دقت کنید: پس ازدواج، صرف توافق طرفینی نیست؛ بلکه توافق خود را به ماوراء گره زدن است]
و خداوند مودت و رحمت را بین این دو برقرار میکند (روم/21).
اکنون
👨🏻⚕️مرد میپذیرد مسئولیت ارگانیسم خانواده را عهدهدار شود و مخارج کل ارگانیسم را تامین کند؛ و
🧕زن هم میپذیرد به این مدیریت تن دهد و روح حیات را در این ارگانیسم بدمد.
👨👩👧👦حالا برای این اجزاء قرار است توصیه حقوقیای بشود که ارگانیسمِ خانواده [و نه استقلالطلبی اجزاء] تقویت شود:
💢بیشترین حق بر مرد را والدینش دارند؛ و بیشترین حق بر زن را شوهرش. 💢
🤔چرا؟🤔
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه شرح حدیث 9 (فراز سوم)
👨👩👧👦حالا برای اجزای ارگانیسمی به نام خانواده، قرار است توصیه حقوقیای بشود که ارگانیسمِ خانواده [و نه استقلالطلبی اجزاء] تقویت شود:
💢بیشترین حق بر #مرد را #والدین او دارند؛ و بیشترین حق بر #زن را #شوهر او. 💢
🤔چرا؟🤔
شاید چون:
در حالت طبیعی، والدین به فرزندانشان محبت بیدریغ دارند، اما فرزندان کمتر به والدین محبت دارند؛ و البته دلبستگی دختر به والدین بیش از پسر است.
پس به طور طبیعی، هر خانوادهای زمانی مستحکم میشود که:
🔺الف. فرزندان، مادامی که در همین خانوادهاند، حق والدین بر خود را برترین حقی که باید رعایت کنند بدانند.
🤔وقتی این فرزندان از والدین جدا شدند و خانواده جدیدی تشکیل دادند، آنگاه:
🔺ب. به دختر، که دلبستگیاش به والدینش شدید بوده و همچنان از آنها دل نمیکند، تذکر داده میشود که حق شوهر بر خود را بالاترین حقی که باید رعایت کند بشمرد تا این «خانواده هستهای» جدید درست مستقر گردد.
🔺ج. به پسر، که دلبستگیاش به والدین کمتر، و به همسرش بیشتر است، تذکر داده میشود که حق والدین بر خود را مهمترین وظیفه خود بشمرد و ورودش در زندگی جدید و دلمشغولی شبانهروزیاش به حفظ این خانواده هستهای، وی را از وظایفش نسبت به والدین و حفظ «خانواده گسترده» غافل نسازد.
🔻با این حال، در برخی از افراد، فردگرایی بقدری غلبه دارد، که نمیخواهند با پیوندی آسمانی هویت خود را در یک ارگانیسم رقم بزنند.
چون خانواده را صرفا از منظر وضعیت فردی خود ملاحظه میکنند، مهمترین دغدغهشان این است که حقوقشان اگر از بقیه بیشتر نیست لااقل مساوی باشد؛
و لذا با اینکه به نبوت پیامبر ص اذعان دارند؛ حاضر به پذیرفتن این نوع تقسیم کار ارگانیک نیستند؛
و البته چون نظام خانواده یک نظام صددرصد طبیعی و ارگانیک نیست، بلکه وجهه اختیاری هم دارد، و خود افراد باید این را انتخاب کنند.
از این رو، مجرد ماندن، با اینکه در اسلام بشدت ناپسند شمرده شده، اما حرام نیست؛ و پیامبر ص تاکید میکند که خود شخص باید به ازدواجش راضی شود و اذن دهد.🤔🤔🤔
@yekaye
یک آیه در روز
962) 📖 الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما أَ
.
6️⃣ «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ»
اینکه مردان متصدیِ امور زناناند، دو علت مهم دارد: یکی تفاوتهایی که خداوند بین انسانها (زنان و مردان) قرار داده، و دوم اینکه هزینه کردن از اموال کاری است که مردان انجام دادهاند و باید انجام دهند.
💠نکته تخصصی #خانوادهشناسی
📝چرا #مدیریت_خانواده به دست مردان باشد؟
قبلا اشاره شد که نهاد خانواده با سازمانهای اجتماعی تفاوتی بنیادین دارد
🔖(جلسه قبل، تدبر6 http://yekaye.ir/an-nesa-4-33/؛ و نیز در شرح حدیث9).
در سازمانهای اجتماعی که اصل سازمان بر اساس توافق و قراردادهای افراد تاسیس میشود، جایگاه و مناصب افراد در سازمان با دو عامل تعیین میشود:
یکی، لیاقتی که بر اثر تلاش به دست آورده است؛ و
دوم، توافق و قرارداد بین او و دیگران.
🤔این عامل دوم بقدری اساسی است که گاه افراد بدون لیاقت (با پارتیبازی) منصبی را در یک سازمان میتوانند اشغال کنند؛ اما این مناسب چون اعتباری است، صرف لیاقت داشتن تا با توافق و اعتباری همراه نباشد، ثمرهای ندارد.
📛این امر موجب شده که در تفکر لیبرالیستی، این اعتبار (که حاصل یک نحوه توافق است) مهمترین ضابطه برای تصدی هر سمتی قلمداد شود؛
و طبیعی است که در هر سازمانی بالاترین پست که بیشترین حقوق و اختیارات را دارد، مدیر و مسئول اصلی آن سازمان است، و با منطق دنیامدار، این بهترین منصب در سازمان است؛
و در همین منطق است که پارتیبازی معنا پیدا میکند:
بهترین مناصب را به دوست و رفیقمان بدهیم❗️
🤔(در حالی که در منطق دینی، ریاست، مسئولیت است؛ و «مسئول» یعنی «کسی که مورد سوال قرار می گیرد» پس در این منطق، رئیس باید به نحوی رفتار میکند که توان پاسخگویی روز قیامت را داشته باشد؛ و از این روست که انسان دیندار عاقل مادامی که واقعا پذیرش مسئولیت، وظیفه و تکلیف شرعیِ او نشود هیچگاه سراغ آن نخواهد رفت. بگذریم!)
📛چون این تفکر دنیامدار به صورت ناخودآگاه در جامعه ما گسترش یافته، وقتی به عرصه خانواده میرسیم بلافاصله با این شبهه مواجه میشویم که اسلام دینی مردسالار است؛ زیرا منصب مدیریت در خانواده را بدون هیچ توافقی از ابتدا به مردان داده است‼️
📖این آیه در مقام پاسخ به این شبهه میفرماید:
اگر ما مردان را مدیر خانواده قرار دادیم، چون خانواده مثل سازمانهای اجتماعی، وضعیتی قراردادی نیست:
دو رکن اصلی خانواده (= زن و مرد) تفاوتهای ذاتیِ ازپیشموجود دارند ؛
و این تفاوتها به گونهای است که قبل از اینکه نوبت به توافق برسد باید رعایت شوند (برخلاف وضعیت افراد در سازمانهای اجتماعی).
مثلا تنها زن است که میتواند باردار شود و به بچهاش شیر دهد، نه مرد! وقتی این وظیفه سنگین در خانواده را نظام خلقت بر دوش زن نهاده، پس نمی توان اینجا را مانند یک سازمان دانست که همه چیزش با توافق پیش میرود.
اگر خداوند در نظام تکوین این وظیفه سنگین را بر دوش زن نهاده، در مقابل آن، در نظام تشریع، یک وظیفه سنگینی به نام تامین هزینههای خانواده را بر دوش مرد نهاده است؛
💢اکنون وقتی این دو مولفه را جدی میگیریم که
🔸اولا زن و مردها با هم تفاوتهای واقعی – نه صرفاً برساختی – دارند [که برخی از وظایف را خود خلقت بناچار بر دوش یکی از طرفین گذاشته]؛ و
🔸ثانیا این مردان هستند که وظیفه تامین هزینههای خانواده را دارند،
🔺لازم میآید که مدیریت خانواده در دست مرد باشد.
(در سازمانهای اجتماعی، همین دومی کافی است؛ یعنی رئیس باید کسی باشد که بودجه را در اختیار دارد).
🤔 یکبار دیگر آیه را بخوانید و ببینید این نکتهای که فرموده، آیا صرفاً تعبدی است یا حقیقتی برهانی:
💢مردان متصدیِ امور زناناند به اینکه خداوند برخی را بر برخی دیگر برتری بخشیده است؛ و به اینکه از اموالشان هزینه کردهاند.💢
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
✅ تکملهای بر مطلب تدبر 6️⃣ (مدیریت مرد در خانواده)
⭕️در آیه سخن از تصدی امور زنان توسط مردان بود، چرا ما این را بر مدیریت کل اعضای خانواده تطبیق کردیم؟
🔖شهید مطهری وقتی میخواهد نشان دهد که نظام خانواده با سایر نظامات اجتماعی متفاوت است بر دو نکته دست میگذارد: دوجنسی بودن دو رکن اصلی خانواده، و توالی نسلی والدین و فرزندان (نظام حقوق زن در اسلام، پیشگفتار).
با توجه به این نکته،
پاسخ سوال فوق آن است که تصدی امور فرزندان توسط والدین (اینکه مدیر خانواده باید در زمره والدین باشد، نه در زمره فرزندان) یک مطلبی است که با توجه به «توالی نسلی والدین و فرزندان» مفروض است.
(جدی بودن اثر این تفاوت در نظام حقوقی بقدری بدیهی است که همین امروزه هم که معیار همه بحثها «تساوی حقوق» و «توافق طرفینی» شده، کسی نمیگوید برای تعیین مدیر خانواده باید والدین با فرزندانشان از همان ابتدای تولدشان توافق کنند❗️)
در واقع،
آیه بحث را بین زن و مردی که اصل خانواده را تشکیل دادند میبرد؛
وگرنه این بدیهی است که وقتی اینها بچه آوردند، والدیناند که حق سرپرستی و مدیریت فرزندانشان را دارند.
پس اگر در خانواده دو نفره تشکیل شده از مرد و زن، مرد است که مدیریت زن را برعهده دارد، بچهها هم چون باید تحت مدیریت والدین باشند، اگر اختلافی بین خود والدین پیش آید، چون مادر تحت مدیریت پدر است، آنها هم طبیعتا تحت مدیریت پدر قرار میگیرند.
🔺پس «تصدی امور زنان توسط مردان» در خانواده، طبیعتا مستلزم تصدی امور کل اعضای خانواده توسط مردان است.
@yekaye
یک آیه در روز
962) 📖 الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما أَ
.
8️⃣ «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ ... فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ ... وَ اللاَّتی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ .... فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ ...»
قوامیت مردان بر زنان به معنای واگذاری مسئولیت خانواده به مردان است که تصدی مدیریت برای مردان، و لزوم اطاعت برای زنان را در پی دارد.
📝نکته تخصصی #تفسیری
غلبه فضای #فمینیسم در جامعه ما، و زن و مرد را کاملا و در همه جهات مساوی دیدن (که در تدبر 3 به تفصیل نشان دادیم که هیچ گونه توجیه معرفتیای ندارد) موجب شده که بسیاری از افراد جرات بیان این را که «این آیه ناظر به حق #مدیریت_مرد_در_خانواده است» نداشته باشند و بکوشند با توجه به گستره معنایی کلمه «قیام» (که در نکات ادبی اشاره شد)، برای کلمه «قوّام» در این آیه بار معناییای بیابند که مبادا با تلقی غربی تساوی حقوق زن و مرد ناسازگار باشد❗️ مثلا با ترجمه کردن «قوام» به «تکیهگاه» و مانند آن کوشیدهاند حتی یک نحوه تفوق حقوقی برای زن دست و پا کنند❗️
حقیقت این است که قرائن داخلی آیه بقدری است که جز یک نحوه تصدی از بالا به پایین (که از آن به مسئولیت و حق #مدیریت در یک سو، و #پیروی_کردن و «تن به فرمان دادن» در سوی دیگر است) نمیتوان به این آیه نسبت داد.
🔹یکی از این قرائن بر از بالا به پایین بودن تصدی مذکور، اضافه شدن حرف «علی» به «قوامون» بود که در تدبر2 اشاره شد؛
اما قرائن دیگری هم در این آیه هست که این معنا را قطعی میکند.
🔹مهمترینش این است که ادامه آیه با حرف «فـ» آمده (که دلالت دارد عبارات بعدی، متفرع و نتیجهی عبارات قبلی است)؛
یعنی آیه میفرماید در قبال اینکه مردان قوام بر زناناند، زنان دو قسم میشوند: زنانی که مطیعند، و زنانی که نشوز میکنند (و نشوز هم در اینجا درست نقطه مقابل اطاعت است؛ شاهدش هم اینکه در ادامه، دست برداشتن آنان از نشوز را با عبارت «فان اطعنکم: اگر از شما اطاعت کردند).
وقتی این فرازهای آیه را کنار هم بخوانیم بخوبی معلوم میشود که قوامیت همان مدیریت و رابطه از بالا به پایین است:
📖مردان قوام بر زناناند ...؛ پس زنان خوب، زنان مطیعاند ...؛ و اگر از نشوز زنی ترسیدید، با او چنین و چنان کنید؛ اما اگر همین زن مسیر اطاعت در پیش گرفت دیگر شما بهانهجویی نکنید.📖
🔹از قرائن دیگر، تاکید بر صفات علوّ و بزرگی خداوند (إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِیا كَبیراً) در پایان سوره است، که گویی تهدیدی برای مرد است که از موقعیت برتری که خداوند در این آیه به او داده سوءاستفاده نکند؛
و این مویدی است که چنین موقعیت برتری حقوقیای در خانواده در نظر گرفته شده است.
@yekaye
یک آیه در روز
962) 📖 الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما أَ
.
🔟 «فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ ... وَ اللاَّتی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ ... فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ»
یکی از معیارهای زن صالح، این است که در برابر شوهرش مطیع باشد، آن هم اطاعتی از روی خضوع و نرمش، نه اطاعتی با اوقات تلخی و ناخوشایندی.
📝نکته تخصصی #تفسیری
چنانکه در نکات ادبی اشاره شد، «قانت» به معنای کسی است که از دیگری اطاعت میکند، و این اطاعت را از روی خضوع انجام می دهد؛
یعنی نه تنها مطیع است، بلکه مفهوماً اخص از مطیع است، ممکن است که کسی مطیع شخص دیگر باشد اما اطاعتش از روی اجبار و همراه با ناخشنودی و مقاومت باشد، اما قانت چنین نیست.
📖جالب اینجاست که در عموم کاربردهای قرآنی این کلمه، این ماده بار معنایی بسیار مثبت دارد و صرف نظر از آیه محل بحث، عموماً ناظر به حالت اطاعت همراه با خضوع در برابر خداوند اطلاق شده است:
🔷یا در مورد کل موجودات در برابر خداوند:
🔹لهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ (بقره/116)
🔹و لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ (روم/26)
🔷و یا در مورد برخی از اولیاءالله همچون حضرت ابراهیم ع، حضرت مریم؛ و بلکه عموم مومنان واقعی و دارای مراتب عالی ایمان:
🔹إنَّ إِبْراهيمَ كانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ حَنيفاً وَ لَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكينَ (نحل/120)
🔹يا مَرْيَمُ اقْنُتي لِرَبِّكِ وَ اسْجُدي وَ ارْكَعي مَعَ الرَّاكِعينَ (آلعمران/43)
🔹و مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتي ... وَ كانَتْ مِنَ الْقانِتينَ (تحریم/12)
🔹حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتينَ (بقره/238)
🔹الصَّابِرينَ وَ الصَّادِقينَ وَ الْقانِتينَ وَ الْمُنْفِقينَ وَ الْمُسْتَغْفِرينَ بِالْأَسْحارِ (آلعمران/17)
🔹إنَّ الْمُسْلِمينَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتينَ وَ الْقانِتاتِ و ... أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيماً (احزاب/35)
🔹أمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَ قائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ يَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ ... (زمر/9)
🔹عسى رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْواجاً خَيْراً مِنْكُنَّ مُسْلِماتٍ مُؤْمِناتٍ قانِتاتٍ تائِباتٍ عابِداتٍ سائِحاتٍ ثَيِّباتٍ وَ أَبْكاراً (تحریم/5)
🔷و تنها در دو آیه است که قانت بودن در برابر غیر خداوند هم مطرح شده است:
🔹و مَنْ يَقْنُتْ مِنْكُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَيْنِ وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً كَريماً (احزاب/31)
🔹الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ ... ْ فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَيْبِ بِما حَفِظَ اللَّه (نساء/34)
▫️در اولی، قانت بودن را «در برابر پیامبر ص» نیز علاوه بر «در برابر خداوند»، مورد تاکید قرار داد؛
▫️ودیگری همین آیه محل بحث میباشد که با اینکه متعلق کلمه «قانتات» نیامده، اما با توجه به سیاق آیه، ظهور جدی آن در قبال شوهر است.
جالب اینجاست که آیه «وَ مَنْ يَقْنُتْ مِنْكُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ» هم در خصوص زنان پیامبر ص است؛ و میتواند مصداقی از قانت بودن زن در برابر شوهر هم در آن لحاظ شده باشد.
همچنین آیه 9 سوره زمر، هم ظرفیت دارد قانت بودن در برابر خداوند مد نظر باشد، و هم در برابر شوهر، که البته باز شوهر مذکور، پیامبر ص است.
🤔اگر توجه کنیم که فضای آیه ناظر به روابط خانوادگی است، همه اینها نشان میدهد که مساله اطاعت و همراهی کردن زن با مرد به عنوان مدیر خانواده، بقدری در اسلام موضوعیت دارد، که همان تعبیری که در خصوص نسبت اولیاء الله و برترین مومنان با خداوند مطرح کرد، برای زن با شوهرش هم مطرح میکند.🤔
@yekaye
👇مناقشه در استنباط فوق👇
〽️مناقشه در استنباط فوق، و پاسخ آن
⭕️ شاید کسی از اینکه در بقیه آیات قرآن ،«قانت» ظهور اصلیاش در برابر خداوند است، در اینجا نیز مناقشه کند که چون صریحا متعلَقِ این «قانتات» در آیه معین نشده، و در آیه 31 احزاب هم که مطرح شده، «پیامبر» با وصف «رسول» بودنش مورد تاکید بوده، نه صرفاً به عنوان همسر بودنش؛ پس اینجا نیز همان قنوت در برابر خداوند و دین مورد نظر است، نه قانت بودن در برابر همسر (یعنی شبیه آیات 17 سوره آل عمران و 35 سوره احزاب).
❇️باید گفت که این سخن، اگر بدین معناست که:
"«قانت بودن زن در برابر شوهرش» مصداقی از قانت بودن وی در برابر خداوند است، به تعبیر دیگر، همان گونه که قانت بودن در برابر خداوند، یک وصف طبیعی نیست، بلکه با زحمت و رعایت تقوا حاصل میشود، این قانت بودن زن در برابر شوهرش هم به عنوان مصداقی از عمل به تقوا در زن شکل میگیرد؛ و این کاملا در مسیر اطاعت خداست؛ و از این رو، اگر شوهر به نافرمانی از اوامر الهی دستور دهد، به هیچ عنوان زن نباید در برابر وی قانت باشد."
این معنای کاملا صحیحی است؛
و قطعا قانت بودن زن در برابر شوهرش، از باب عمل به دستور خدا برای تحکیم وحدت خانواده، و مصداق قانت بودن او در برابر خداوند است.
اما اگر از این سخن کسی بخواهد نتیجه بگیرد که:
"قانت بودن زن در برابر شوهرش اصلا از این آیه درنمیآید، و آیه صرفا در مقام اشاره به اوصاف زنان صالح است که زن صالح، زنی است که در برابر خداوند قانت است و ..."
قطعا سخن نادرستی است؛
زیرا:
🔹اولا این جمله با حرف «فـ» کاملا مترتب بر جمله قبل (الرجال قوامون علی النساء) شده است؛ و اگر چنین بود، جملهای مستقل از جمله قبل بود، و باید حرف «و» میآمد، نه حرف «فـ»؛
🔹ثانیاً اینکه در ادامه آیه، نقطه مقابل چنین زنانی، زنانی معرفی شده که اهل نشوز هستند، و خود تقابل این دو دسته، نشان میدهد که محل بحث یکی است؛ و «نشوز» در این آیه قطعا سرکشی در برابر شوهر است، نه صرفِ هرگونه عصیان در برابر خداوند، زیرا در ادامه فرمود «فإن أطعنکم: پس اگر از شما اطاعت کردند» که معلوم میشود محل بحث، اطاعت از شوهر بوده، نه صرف اطاعت از خدا.
✅تکمله
از بحثهای فوق به هیچ وجه نمیتوان نتیجه گرفت که
⛔️مرد در خانواده #مطلقالعنان است و زن باید همچون کنیزی گوش به فرمان وی باشد❗️
همان گونه که وقتی در بحثهای سیاسی، از حکومت امام معصوم یا ولی فقیه و ضرورت اطاعت از او سخن به میان میآید واضح است که ناظر به حکومتداری است و هیچگاه معنایش این نیست که او صرفا بر اساس هوا و هوس هرکاری بخواهد دستور میدهد.
🤔به تعبیر دیگر،
مقام بحث وضوح کامل دارد که این اطاعت، ناظر به حفظ وحدت خانواده و مدیریت خانواده است،
نه اطاعت برده از صاحب خود، که هیچ قید و شرطی نداشته باشد❗️
@yekaye
یک آیه در روز
962) 📖 الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما أَ
.
🔟 «فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ ...»
بعد از فراز اول آیه که درباره مردان بود و از قوامیت مردان بر زنان و هزینه کردن آنان سخن گفت، سراغ زنان رفت؛ و از دو دسته از زنان سخن گفت.
دسته اول را با #الصالحات معرفی کرد و درباره اینان دو خبر داد: «قانت»اند، «حافظ»اند بر غیب بدانچه خدا حفظ فرموده است.
درباره این دو وصف، در تدبرهای بعد خواهیم اندیشید، اما کلمه «صالحات» در اینجا به چند معنا میتواند باشد؛ و البته منافاتی هم بین این معانی نیست.
قبلا از اینکه معانی محتمل در این آیه را باز کنیم اشاره به یک نکته جالب است:
💠نکته تخصصی ا#نسانشناسی:
📝تببین #کنشگری_زن_مومن در قرآن
یکی از مسائلی که بعد از تحولات وضعیت زنان در جهان در قرن اخیر، و بویژه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بشدت مطرح شده است، این است که #الگوی_کنشگر_زن_مسلمان چیست؟
🤔در واقع الگوی کنشگری «انسان مومن مسلمان» بسیار مطرح شده است، اما آیا جایی هست که ناظر به خاص «زن مومن مسلمان» از آن حیث که زن است، سخنی گفته شود؟
🔺اگر توجه شود که اصطلاح قرآنی «کنشگری» همان «عمل» است؛ و «کنشگری مطلوب» (مطلوب، از این جهت که درصدد الگو هستیم) در ادبیات دینی با تعبیر «العمل الصالح» یا به تعبیر مختصرتر «الصالح» یاد میشود؛ که میتوان از «الرجل الصالح» و «المرأة الصالحة» سخن گفت.
💢اکنون باید گفت تنها آیه قرآن کریم که زن صالح را از این جهت که #زن است و #صالح است (نه صرفا از این جهت که #انسان_صالح است و تفاوتی با مردان ندارد) شرح میدهد همین آیه است:
📖در قرآن کریم با اینکه کلمه «صالحات» 63 بار به کار رفته، تنها همین یکبار به معنای «زنان صالح» به کار رفته و بقیه کاربردهایش یا ناظر به «عمل صالح» است (59 مورد با تعابیری همچون عملوا الصالحات، یعمل من الصالحات) و یا «الباقیات الصالحات» (2 مورد: کهف/18 و مریم/96).
💢در واقع، زن از جهاتی هیچ تفاوتی با مرد ندارد؛ مثلا در اصل انجام بسیاری از کارهای صالحی که صالح بودنش ربطی به زن یا مرد ندارد: «وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا يُظْلَمُونَ نَقيراً» (نساء/124)
و از این جهت، همان طور که یک مرد میتواند به عنوان الگو و نمونهای از انسانهای خوب (رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ؛ نور/37) یا بد (الَّذي آتَيْناهُ آياتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوين؛ اعراف/175) مطرح شود، و مرد و زن بودنش در این زمینه مدخلیتی ندارد؛
یک زن نیز میتواند چنین باشد (ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ ... وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ؛ تحریم/10-11)؛
و در این مقام طبیعی است که برای اشاره به این زن صالح یا ناصالح، ذیل تعابیر جمع مذکر از او یاد کنند؛ مانند: «قيلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلين» (تحریم/10) ویا «وَ مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتي ... كانَتْ مِنَ الْقانِتين» (تحریم/12)
🔖توجه شود که صیغه جمع مذکر، وقتی مذکر در برابر مونث مطرح شود، (مثلا: إِنَّ الْمُسْلِمينَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتينَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقينَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرينَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعينَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقينَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمينَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاكِرينَ اللَّهَ كَثيراً وَ الذَّاكِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيما؛ احزاب/35)، صرفاً برای اشاره به افراد مذکر است؛ اما وقتی جماعتی باشند که در میان آنها هم مرد و هم زن باشد، اینجا هم صیغه جمع مذکر به کار میرود، که اینجا شامل معنای اعم از مذکر و مونث است؛ یعنی در این گونه موارد مذکر و مونث بودن مدخلیتی ندارد). اما وقتی که از «صالحات» به عنوان زنان صالح سخن میگویند، آنجایی است که زن بودن شخص مدخلیت پیدا میکند. پس اگر در بسیاری از افعال و اوصاف ایمانی (مانند آنچه در آیه 35 سوره احزاب آمده) تفاوتی بین کنشگریِ زن و مرد نیست، در آیهای که به طور خاص از «الصالحات» بحث میکند، کنشگری «زن مومن مسلمان» از آن جهت که «زن» است، موضوعیت پیدا میکند؛
و از این روست که
🔸این آیه را تنها آیه ناظر به تبیین «مقام کنشگری مطلوب زن از آن جهت که زن است»، دانستیم.🔸
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه تدبر 🔟
💠اکنون در یک دسته بندی کلی میتوان «صلاح» را یا در معنای دینی این واژه به کار برد که تنها وصف مومنان است، و یا در معنای عام این واژه که به خود فعل و خصلت نفسانی کار دارد، و میتواند شامل مومن و غیرمومن باشد؛ پس «صالحات» در اینجا:
🍃الف. در معنای اعم:
🌱الف.1. به معنای مطلق زنانی است که اوضاع و احوالش به صلاح است. یعنی خداوند میفرماید زنانی وضعیت آنان و شوهرانشان در صلح و صلاح خواهد بود که در حق شوهرانشان آن گونه که این آیه شرح میدهد رفتار میکنند. (ابنعباس، به نقل از البحر المحيط، ج3، ص624) .
🌱الف.2. ناظر به رفتار خاص زنان با شوهرانشان است، یعنی کسانی که با شوهرانشان بخوبی و با صلح و صلاح رفتار میکنند، زنانیاند که قانتاند و ... . (ابن مبارک، به نقل از البحر المحيط، ج3، ص624) .
🌱الف.3. ناظر است به معنایی که در آیه «وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ» (انبیاء/90) آمده، یعنی مقصود زنانی هستند که خداوند آنان را برای شوهرانشان اصلاح فرموده است؛ و طوری هستند که به صلاح شوهرانشان است. (به نقل از البحر المحيط، ج3، ص624)
🌱الف.4. ...
🍃ب. در معنای خاص دینی:
🌱ب.1. همان معنای «زنان دیندار» است؛ یعنی آیه در مقام توصیف مطلقِ «زن مومن صالح» است و میفرماید آن زنان واقعا صالحی که دین میپسندد و مصداق «آمنوا و عملوا الصالحات» هستند، زنانیاند که چنین و چناناند.
🌱ب.2. به معنای زنانی است که عمل صالح مورد نظر دین را انجام میدهند، یعنی با این تعبیر در مقام نشان دادن عمل صالحی است که زنان باید انجام دهند.
🌱ب.3. ...
@yekaye
یک آیه در روز
962) 📖 الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما أَ
.
9️⃣ - 1️⃣«فَالصَّالِحاتُ ... حافِظاتٌ لِلْغَیبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ»
مراد از «الغیب»ی که اینان «حافظ» آن هستند، چیست؟
بسته به معنای حرف «لـ»، تحلیل «الـِ» در «الغیب»، و مراد از «بما حفظ الله»، معانی مختلفی میتواند مد نظر باشد؛که
⭕️ ابتدا، سراغ حرف الف و لام میرویم.⭕️
🍃الف. «الـ» را میتوان جانشین ضمیر دانست (شبیه «وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْباً» (مریم/4) که به معنای «رأسی» بوده است)؛ آنگاه، ضمیر محذوف، میتواند «هُم» باشد، یعنی «شوهرانشان»؛
آنگاه مقصود از این «غیب» و حافظ آن بودن، عبارت است از:
🌱الف.1. هر چیزی که در غیاب همسرشان حفظ و مراقبت از آن لازم باشد، اعم از عفت و پاکدامنی خویش، یا اموال و خانه همسر و ... (مجمع البيان، ج3، ص69)؛ یعنی با توجه به اینکه «غیب» مقطه مقابل «شهادت» است، می خواهد بفرماید همان طور که در هنگام حضور و شاهد بودن همسرانشان، اموری همچون عفت و یا اموال شوهرانشان را حفظ میکنند، در غیابشان هم چنیناند. (الکشاف، ج1، ص506) که ظاهرا این معنا اظهر از سایر معانی است، و در احادیث متعددی هم به کار رفته است. (مانند حدیث7، و حدیث8..ج، که نظایرش فراوان است)
🌱الف.2. هر آنچه از همسران آنان مخفی و غایب است، خواه بدین جهت که همسر حاضر نیست (مثلا در سفر است) ویا حاضر است اما از آن خبر ندارد. (ابن عطیه، به نقل از البحر المحيط، ج3، ص624)
🌱الف.3. اسراری که همسرانشان با اینان درمیان گذاشتهاند، بلکه هر امر مخفیای که بین آنان و همسرانشان میگذرد. (الوافي، ج22، ص698)
🌱الف.4. ...
🍃ب. «الـ» جانشین ضمیر باشد و آن ضمیر محذوف «هنّ» باشد، یعنی خودشان؛
آنگاه مقصود از این «غیب» و حافظ آن بودن، عبارت است از:
🌱ب.1. مواظب باطن خویش هستند؛ که این دست کم دو معنی دارد:
🌾ب.1.1. مواظبت از باطنی که برای خودشان آشکار است؛ یعنی این گونه نیستند که با ظاهرسازی دروغین، خواستههای خویش پیش ببرند.
🌾ب.1.2. مواظبت از باطنی که برای خودشان هم ممکن است آشکار نشود؛ یعنی چنان مراقب خویشاند که دقت دارند مبادا حتی ضمیرناخودآگاهشان آنان را به سوی کاری سوق دهد که شایسته نیست.
🌱ب.2. کنایه است از پاکدامنی و عفت خویش؛ از این جهت که بسیاری از اوقات، بیعفتی در خلوت و مخفیانه انجام میشود، پس شخص باید در وضعیت مخفیانه خویش، مراقب عفت خود باشد.
🌱ب.3. ...
🍃ج. «الـ» جانشین ضمیر باشد و آن ضمیر محذوف «ه» باشد، که مرجع ضمیر «الله» است؛
آنگاه مقصود از این «غیب» و حافظ آن بودن، عبارت است از:
🌱ج.1. اسرار الهی، که هرچه از این اسرار را دست مییابند افشا نکنند.
🌱ج.2. هرآنچه خداوند (تکوینا یا تشریعا، در خصوص خود آنها یا در هر موردی دیگری) مخفی قرار داده است، اینان برای مخفی ماندنش مراقبت میکنند؛ که به این معنا، حتی پوشاندن زینتهای خویش از غیرمحارم هم میتواند مصداق این آیه باشد.
🌱ج.3. ...
🍃د. «الـ» میتواند «الـ» عهد باشد، یعنی آن غیبی که بحثش گذشت،
آنگاه اینکه منظور چیست، محتملاتی میتوان در نظر گرفت، از جمله:
🌱د.1. اشاره باشد به تعبیر «فضل الله بعضهم علی بعض»، یعنی این تفاوتی که خداوند بین افراد قرار داده، یک حقیقت غیبی است (غیبی بودنش یا بدین جهت که ابعادش معلوم نیست؛ و لذا خداوند نفرمود در چه زمینهای برتری داده، و یا اینکه چراییاش معلوم نیست، ویا ...) که اینان مراعات آن را میکنند؛ و درصدد انکار آن برنمیآیند.
🌱د.2. ...
🍃ه. «الـ» میتواند «الـ» جنس باشد، یعنی مطلقِ «غیب»؛
آنگاه اینکه منظور چیست، محتملاتی میتوان در نظر گرفت، از جمله:
🌱ه.1. زنان صالح اساساً حریم «غیب» را حفظ میکنند؛ و اینان کسانیاند که پردهدار حریم ملکوتند.
🌱ه.2. چهبسا ناظر به نقشآفرینی اجتماعی باشد، یعنی با توجه به اینکه این مرداناند که عموما نقشآفرینی آشکار اجتماعی دارند، مقصود از اینکه زنان حافظ غیباند، این باشد که عمده نقشآفرینیِ خود را به نحوی ایفا میکنند که چندان به چشم نمیآید؛ چنانکه در خصوص مهمترین زنان صالح (مانند حضرت آسیه، حضرت مریم، حضرت خدیجه، حضرت زهرا س، حضرت زینب س، و ...) با اینکه تردیدی در نقشآفرینی اجتماعی عظیم آنان نداریم (تا حدی که برخی از این افراد در آیات صریحا به عنوان الگوی مطلقِ مومنان، نه فقط الگوی زنان مومن، معرفی شدهاند؛ تحریم/11-12)، آنچه از نقشآفرینی اجتماعی آنان به چشم میآید بسیار محدود و منحصر به مواردی است که این بروز و ظهور به حد ضرورت و وجوب رسیده است.
✅ تبصره
چنانکه بارها گفته شد این موارد محتملاتی است برای معنای آیه؛ اما اولاً ادعا نداریم که واقعا همین احتمالها عندالله مد نظر بوده است؛ بلکه صرفاً میگوییم این آیه تاب این معانی را دارد؛ و ثانیا اینکه با توجه به امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا، هیچ منعی ندارد که همه اینها، وبلکه دهها معنای دیگری که به ذهن ما نرسید، مد نظر بوده باشد.
@yekaye
یک آیه در روز
962) 📖 الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما أَ
.
9️⃣ - 2️⃣ «فَالصَّالِحاتُ ... حافِظاتٌ لِلْغَیبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ»
مراد از «الغیب»ی که اینان «حافظ» آن هستند، چیست؟
گفتیم که بسته به ، معنای حرف «لـ»، تحلیل «الـِ» آن، و مراد از «بما حفظ الله» معانی مختلفی میتواند مد نظر باشد؛ که
⭕️در این تدبر، سراغ حرف «لـ» میرویم.⭕️
🍃الف. «لـ» لام تقویت باشد؛ و «الغیب» در اصل مفعول برای «حافظات» باشد؛ یعنی «زنان صالح، حافظ و نگهبان غیباند».
🍃ب. «لـ» به معنای نزدیک به «فی» باشد، یعنی «زنان صالح، در ظرف غیب (مثلا در غیاب شوهرانشان)، حافظ و نگهباناند» که در این صورت مفعول «حفظ» محذوف است؛ مثلا حافظ اموال اویند، یا حافظ حق شوهری او و ناموس اویند؛ یا ... .
🍃ج. «لـ» به معنای نزدیک به «علی» دانست، (شبیه اینکه برخی کاربرد لام در «فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبينِ» (صافات/103) را به معنای «علی الجبین» دانستهاند) که البته به لحاظ معنایی بسیار به حالت قبل نزدیک میباشد.
🍃د. «لـ» لام غایت یا لام تعلیل باشد، یعنی آنان حفظ و نگهبانیای انجام می دهند برای یک «غیب»ی؛ که در این صورت نیز مفعول «حفظ» محذوف است؛ آنگاه معنایش این است که مثلا آنان حافظ و نگهبان چیزیاند و این کار را برای یک آینده نامعلوم؛ و یا به خاطر یک امری که غیب است و مشهود دیگران نیست، انجام میدهند.
🍃ه. بعید نیست این ترکیب «حافظ للغیب» به نحو ترکیبیاش یک کاربرد استعاری داشته باشد، مثلا معنایی مانند «مطلعان بر غیباند» چنانکه در قرآن کریم، یک مورد دیگر هست که آنجا هم اتفاقا همین تعبیر «حافظ للغیب» مطرح شده است: «يا أَبانا إِنَّ ابْنَكَ سَرَقَ وَ ما شَهِدْنا إِلاَّ بِما عَلِمْنا وَ ما كُنَّا لِلْغَيْبِ حافِظينَ» (یوسف/81) و در این آیه براحتی نمیتوان حرف «لـ» را با یکی از وجوه فوق تعلیل کرد؛ و اغلب مفسران، «حفظ» در این آیه اخیر را به معنای آگاهی و علم دانستهاند؛ و بعید نیست در اینجا نیز چنین معنایی را بشود نسبت داد، بویژه که در مورد «حَفِظَ»ی بعدی (حافِظاتٌ لِلْغَیبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ) بسیاری از اهل لغت (مثلا مفردات ألفاظ القرآن، ص245) و مفسران، «حفظ الله» را به معنای اطلاع خدا بر آنان دانستهاند.
🍃و. ...
✅تبصره
با توجه به قاعده امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا، همه این تحلیلها می تواند مد نظر باشد؛
و البته اگر بخواهیم بین اینها با تحلیلهای معنای «الـ» که در تدبر قبل گذشت جمع کنیم باید توجه داشت که لزوما همه معانی «لـ» در اینجا با همه موارد معنای «الغیب» معلوم نیست که قابل جمع باشد.
@yekaye