فراز دوم از توضیح ماده «مثل»
▪️درهر صورت وقتی میگوییم این «مِثل» آن است یعنی شبیه آن است؛
🔸اما اینکه «مِثل» و «مَثَل» چه فرقی دارند
▪️برخی آنها را کاملا شبیه همدیگر دانستهاند (مانند شِبه و شَبَه) و گفتهاند مَثَلی هم که برای امور مختلف زده میشود از همین باب است چون با ارائه شبیه چیزی امری را توضیح میدهد. (معجم المقاييس اللغة، ج5، ص296-297 )
▪️برخی توضیح دادهاند که «مَثَل» صفت مشبهه است (همانند حسن) و دلالت دارد بر آن چیزی که متصف به مثلیت و مشابهت میشود و این عنوان در آن ثابت است. بدین لحاظ «مَثَلِ» چیزی اموری که مورد نظر گوینده بوده را بخوبی در خود مجسم نموده و اهم صفات و خصوصیات مورد نظر را نمایان میکند؛ و البته باز تفاوات عمیقی بین این دو کلمه قائل نیستند چرا که توضیح دادهاند هم در مِثل و هم در مَثَل گاهی وجه شبه بیان میشود که مماثلت از همان زاویه مد نظر است اما گاه وجه شبه بیان نمیشود در این موارد مماثلت در تمامی ذات و اجزا مد نظر میباشد. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج11، ص25-26 )
🔳اما اگر سراغ کاربردهای قرآنی کلمه «مَثَل» برویم به نظر میرسد ظرافتهای بیشتری در کار است.
▪️برخی بر این باورند که تعبیر «مَثَل» در قرآن در دوجا آمده است:
▫️گاهی به معنای این است که دو امر در معنایی و یا حیثیتی شبیه همدیگرند مثلا: «وَ مَثَلُ كَلِمَةٍ خَبيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ» (ابراهیم/۲۶) «مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ ناراً» (بقرة/17) «وَ مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِما لا يَسْمَعُ إِلَّا دُعاءً وَ نِداءً» (بقرة/171)؛
▫️ و گاهی خود بیان و خبر دادن و توصیف چیزی است؛ چنانکه آیاتی همچون «مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِيها أَنْهارٌ...» (محمد/۱۵) ویا «ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّه» (حج/۷۳)، اصلا در مقام مثل زدن چیزی به چیز دیگر نیست بلکه صرفا در مقام اخبار از همان امر اول است. (كتاب العين، ج8، ص228 ؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص759-760 )
🔳 و البته چنانکه در مثالهای فوق دیده میشود قرآن کریم گاهی در مقام تشبیه دو چیز، به جای اینکه بگوید مَثَل چیزی، شبیه فلان چیز است میفرماید مَثَل چیزی شبیه مَثَل فلان است؛ آیا بین این دو تعبیر تفاوتی هست؟ برخی بر این باورند که گویی مقایسه نه بین چیزی و شبیه آن، بلکه بین شبیههای دو چیز است؛ که اگر اولی بود (یعنی در جاهایی که صرفا مقایسه بین چیزی و مثل آن چیز است) مقایسه ناظر به ذات این دو است؛ اما وقتی تعبیر دوم به کار میرود برای نشان دادن این است که مقایسه صرفا بین خصوصیات مورد نظر این دو میباشد نه بین ذات این دو. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج11، ص27 ).
▪️ اما برخی این گونه تفاوت گذاشتن را نه در جایی که کلمه «مَثَل» یکبار و دو بار آمده باشد، بلکه در مقام تفاوت «مِثل» و «مَثَل» دانسته و گفتهاند «مِثل» جایی است که دو چیز در ذاتشان شبیه و برابر باشند؛ اما «مَثل» در اصل به معنای صفت و توصیف چیزی است؛ از این رو تعبیر «مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ» یعنی توصیف بهشتی که وعده داده شده چنین و چنان است؛ آنگاه وقتی میفرماید مَثَل چیزی کمَثَل فلان است یعنی صفت و توصیف و حکایت امر اول همان صفت و توصیف و حکایت امر دوم است (الفروق في اللغة، ص147 )؛
▪️و جالب اینجاست که کلمه «أمثال» هم جمع «مِثل» است و هم جمع «مَثَل»؛و در قرآن برای هر دو به کار رفته است؛ مثلا برای «مِثل»: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزى إِلاَّ مِثْلَها» (انعام/160) و برای «مَثَل»: اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ ... يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ (نور/35)
👇ادامه مطلب👇
@yekaye
فراز سوم از توضیح ماده «مثل»
🤔به نظر میرسد این تحلیل اخیر دقیقترین تحلیل باشد.
در واقع برای تشبیه از کلمه «مِثل» استفاده میشود نه «مَثَل»؛
و این کلمه اخیر صرفا در مقام توصیف و اخبار محض از چیزی است؛ لیکن
▫️ گاه این توصیف کاملا به صورت توصیف محض ارائه میشود شبیه «إِنَّ اللَّهَ لا يَسْتَحْيي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً» (بقره/26) یا «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَجُلاً فيهِ شُرَكاءُ مُتَشاكِسُونَ وَ رَجُلاً سَلَماً لِرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيانِ مَثَلاً الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ» (زمر/29)؛
▫️اما گاهی اوقات در مقام توصیف و اخبار از چیزی که یک نحوه تشبیه هم مطرح شده؛ اما این تشبیه ناشی از کلمه «مثل» نیست؛ بلکه به خاطر کلمه دیگری (حرف «ک» و ...) میباشد؛ و به جای کلمه «مثل» همانند مورد قبل، میتوان همان تعبیر «حکایة» و «صفة» و مانند آن را گذاشت؛ مثلا: «مَثَلُ الْفَريقَيْنِ كَالْأَعْمى وَ الْأَصَمِّ وَ الْبَصيرِ وَ السَّميع» هود/۲۴) «إِنَّما مَثَلُ الْحَياةِ الدُّنْيا كَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ ...» (یونس/۲۴) «وَ مَثَلُ كَلِمَةٍ خَبيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ» (ابراهیم/۲۶) «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ في زُجاجَةٍ ...» (نور/35)
▫️و در این گونه موارد گاهی در مقام مقایسه دو چیز، که کلمه «مَثَل» روی هر دو تکرار شده است؛ اما باز این تشبیه نه مفاد این تکرار، بلکه به خاطر وجود کلمه دیگری (بویژه حرف تشبیه «ک») است؛ به طوری که تمامی مواردی که این کلمه تکرار شده حتما روی دومی حرف «ک» آمده است.
▪️البته در مواردی که «مَثَل زدن» مطرح شده است میتوان گفت که حکایت و توصیفی مطرح شده که با یک نحوه تشبیه، مطلب مورد نظر را بفهماند؛ اما در این خصوص هم قبلا در بحث از ماده «ضرب» بیان شد که در مورد «ضَرْبُ المَثل: مَثَل زدن» (که بیشترین کاربرد کلمه «ضرب» در قرآن است؛ یعنی بیش از نیمی از موارد استعمال آن، مانند: ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا، ابراهیم/۲۴ و نحل/۷۵ و ۷۶ و ۱۱۲ و زمر/۲۹ تحریم/۱۰ و ۱۱؛ وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا، كهف/۳۲ و یس/۱۳؛ ضَرَبَ لَكُمْ مَثَلًا مِنْ أَنْفُسِكُمْ، روم/۲۸؛ وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنَّاسِ، روم/۵۸؛ وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلًا، زخرف/۵۷؛ ما ضَرَبُوهُ لَكَ إِلَّا جَدَلًا، زخرف/۵۸؛ وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَياةِ الدُّنْيا، كهف/۴۵) اگرچه راغب اصفهانی این را از باب تشبیه به ضرب سکه دانسته، یعنی یاد کردن اثر چیزی که در چیز دیگری ظاهر میشود، اما مرحوم مصطفوی بر این باور است که این تعبیر مستقیما از خود «ضرب» گرفته شده و گویی این زدنی کلام و زبان است؛ یعنی مَثَل کلامی است که گویی بر محل خاصی که با آن تناسب دارد کوبیده و زده میشود؛ (جلسه ۹۶۲ http://yekaye.ir/an-nesa-4-34/) که باز همان معنای اخبار و توصیف از کلمه «مثل» فهمیده میشود.
👇ادامه مطلب👇
@yekaye
فراز آخر از توضیح ماده «مثل»
🔸این ماده با کلماتی مانند «شبیه» ، «ندّ» ، «شکل» (در فارسی: همشکل) ، «مساوی» ، «نظیر» ، «متفق» ، «عدیل» و حرف «ک» بسیار نزدیک است؛ در تفاوت اینها برخی گفتهاند که تفاوت اصلی در این است که:
▪️ماده «شبه» برای مشابهت در کیفیت است (مفردات ألفاظ القرآن، ص75) ویا برای صرف هرگونه مشابهت (ولو مشابهت جزیی) است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج11، ص25 )؛ و البته برخی گفتهاند «شبه» در جایی به کار میرود که شباهت بین دو چیز مشاهدتی باشد؛لذاست که مثلا میگویند این سیاهی شبیه آن شیاهی است اما نمیگویند قدرت فلانی شبیه قدرت بهمانی است بلکه میگویند مثل قدرت اوست (الفروق في اللغة، ص148-149 )
▪️ماده «ندد» برای مشابهت فقط در جوهر و ذات شیء است (مفردات ألفاظ القرآن، ص75)؛ در واقع یک مثل و شبیه چیزی است که ضدیت و تقابلی بین او آن شیءبرقرار است که این دو با هم نمیتوانند جمع شوند (الفروق في اللغة، ص147 )
▪️ماده «سوی» برای مشابهت در کمیت است (مفردات ألفاظ القرآن، ص75)؛ به تعبیر دیگر، مساوات در دو مقداری است که هماندازه هستند و هیچیک بر دیگری فزونی یا نقصانی ندارد؛اما مماثلت در جایی است که هریک میتواند جای دیگری بنشیند (الفروق في اللغة، ص149 )
▪️ماده «شکل» برای مشابهت در مقدار و مساحت (مفردات ألفاظ القرآن، ص75) ویا برای مشابهت در صفات ظاهری صوری است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج11، ص25 )؛ و از این رو شکل (شاكل الشيءُ الشيءَ) را در مشابهتی به کار میبرند که تفاوت گذاشتن بین آنها در ظاهر دشوار باشد (الفروق في اللغة، ص148 )
▪️اما ماده «مثل» بر مشابهت تام و همهجانبه و اصیل دلالت دارد (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج11، ص25 )، و به همین جهت است که برای نفی شبیه از خداوند تعبیر نفی مثلیت به کار برده شده است: «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ» (شورى/11) (مفردات ألفاظ القرآن، ص75 ) (اینکه حرف «ک» در اینجا آیا زایده است یا حاوی معناست و آیا ترکیب کمثله با مثله فرق دارد یا خیر و ... محل بحثهای مفصلی قرار گرفته که ان شاء الله ذیل آیه مربوطه بحث خواهد شد.)
◾️تفاوت «نظیر» (ماده «نظر») و «متفق» (ماده :وفق») و «عدیل» (ماده «عدل») با «مثل» هم در این است که
مثل در جایی است که ذات دو چیز شبیه هم باشند اما
▪️«نظیر» در جایی است که جنس افعالشان شبیه هم باشد و
▪️«متفقین» دو چیزیاند که حکم و فعلشان با هم اتفاق و شباهت داشته باشد؛ و
▪️ «عدیل« نیز در جایی است که حکم یکی معادل حکم دیگری باشد؛ و
▪️حرف «ک» تشبیه هم در جایی میآید که تنها در برخی از صفات (نه در تمام ذات)شبیه همدیگر باشند (الفروق في اللغة، ص148 )
📿ماده «مثل» و مشتقات آن ۱۶۹ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
☀️۱) ازامام صادق ع روایت شده است:
همانا این انسان چنان است که با حرارتی میخورد و مینوشد و با نوری میبیند و با هوایی می شنود و می بوید و با آبی طعم غذا و نوشیدنی را می یابد و با روحی حرکت می کند...
پس این چنین است انسان که از شان دنیا و از شان آخرت آفریده شده است.چون این دو شان با هم جمع شود زندگی اش در زمین خواهد بود زیرا که او از شان آسمان به دنیا آمده و هنگامی که خداوند بین این دو جدایی افکند این جدایی همان مرگ است. پس شان آخرت به آسمان برمی گردد زندگی در زمین است و مرگ در آسمان؛و مطلب از این قرار است که او بین روحها و بدنها جدایی می افکند پس روح ونور به آن قدرت (تقدیر) اول برمی گردد و بدن رها می شود چون از شان دنیاست...
📚علل الشرائع، ج1، ص107
حَدَّثَنَا عَلِی بْنُ أَحْمَدَ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِی عَنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ النَّخَعِی عَنْ عَمِّهِ الْحُسَینِ بْنِ یزِیدَ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ أَبِی زِیادٍ السَّكُونِی قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّمَا صَارَ الْإِنْسَانُ یأْكُلُ وَ یشْرَبُ بِالنَّارِ وَ یبْصِرُ وَ یعْمَلُ بِالنُّورِ وَ یسْمَعُ وَ یشَمُّ بِالرِّیحِ وَ یجِدُ طَعْمَ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ بِالْمَاءِ وَ یتَحَرَّكُ بِالرُّوحِ ...
فَهَكَذَا الْإِنْسَانُ خُلِقَ مِنْ شَأْنِ الدُّنْیا وَ شَأْنِ الْآخِرَةِ فَإِذَا جَمَعَ اللَّهُ بَینَهُمَا صَارَتْ حَیاتُهُ فِی الْأَرْضِ لِأَنَّهُ نَزَلَ مِنْ شَأْنِ السَّمَاءِ إِلَى الدُّنْیا فَإِذَا فَرَّقَ اللَّهُ بَینَهُمَا صَارَتْ تِلْكَ الْفُرْقَةُ الْمَوْتَ تَرُدُّ شَأْنَ الْأُخْرَى إِلَى السَّمَاءِ فَالْحَیاةُ فِی الْأَرْضِ وَ الْمَوْتُ فِی السَّمَاءِ وَ ذَلِكَ أَنَّهُ یفَرَّقُ بَینَ الْأَرْوَاحِ وَ الْجَسَدِ فَرُدَّتِ الرُّوحُ وَ النُّورُ إِلَى الْقُدْرَةِ الْأُولَى وَ تُرِكَ الْجَسَدُ لِأَنَّهُ مِنْ شَأْنِ الدُّنْیا ...
@yekaye
یک آیه در روز
1028) 📖 عَلی أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثالَكُمْ وَ نُنْشِئَكُمْ فی ما لا تَعْلَمُونَ 📖 ترجمه 💢بر اینکه
.
1️⃣ «عَلی أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثالَكُمْ وَ نُنْشِئَكُمْ فی ما لا تَعْلَمُونَ»
این آیه کاملا ناظر به آیه قبل است؛ اما
🔸الف. چنانکه در نکات ادبی اشاره شد هم میتواند متعلق به جمله اخیر آیه قبل باشد و هم متعلق به جمله اول آن آیه؛
🔸ب. همچنین کلمه «أمثال» میتواند جمع «مِثل» ویا جمع «مَثَل» باشد؛ و اتفاقا در خصوص جایگزین شدن انسان در آیات هم تعابیری هست که معنای «مِثل» در آنها خیلی بروز دارد؛ مثلا: «وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ ثُمَّ لا يَكُونُوا أَمْثالَكُمْ» (محمد/38) یا «أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ قادِرٌ عَلى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ» (اسراء/۹۹) و هم تعابیری است که معنای «مَثَل» در آنها چهبسا ترجیح دارد؛ مثلا «نَحْنُ خَلَقْناهُمْ وَ شَدَدْنا أَسْرَهُمْ وَ إِذا شِئْنا بَدَّلْنا أَمْثالَهُمْ تَبْديلاً» (انسان/28) (بدین بیان که تعبیر «شددنا اسرهم» قرینهای بگیریم که میخواهد بگوید این وصف آنان یعنی شدت و قوتی که در وجود آنان قرار دادهایم را اگر بخواهیم عوض میکنیم).
🔸ج. همچنین حرف «ما»ی موصوله (فی ما لا تَعْلَمُونَ) دست کم میتواند اشاره به اوصاف آن نشئه باشد یا خود آن نشئه ویا زمان آن. (توضیح در تدبر9 خواهد آمد)
🤔 یعنی این آیه بوضوح ظرفیت معانی متعددی را دارد؛ هرچند مفسران تنها یکی از این معانی را مورد توجه قرار دادهاند و برخی از ظرفیتهای معنایی آن اصلا مورد توجه واقع نشده است؛ در حالی که چنانکه بارها تذکر داده شد بنا بر قاعده امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا، همه این معانی میتواند مد نظر قرآن کریم بوده باشد.
💢برای اینکه این معانی با هم خلط نشود فقط ترکیب دو گزینه اول را در چند تدبر مستقل آنها را بیان میکنیم؛ و گزینه سوم را نیز در تدبر۹ مستقلا خواهیم آورد.
@yekaye
یک آیه در روز
1028) 📖 عَلی أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثالَكُمْ وَ نُنْشِئَكُمْ فی ما لا تَعْلَمُونَ 📖 ترجمه 💢بر اینکه
.
2️⃣ «وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقینَ؛ عَلی أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثالَكُمْ»
اگر جار و مجرور را متعلق بدانیم به «مسبوقین»؛ و «امثال» را جمع «مِثل» بدانیم؛ در این صورت ترجمه آیه این میشود که:
💢ما چنان نیستیم که بر ما سبقت گرفته شود در [= ما عاجز نیستیم از] اینکه مِثلهای شما را تبدیل کنیم؛
که خود همین عبارت میتواند بدین معنا باشد که:
🍃الف. ما عاجز نیستیم از اینکه شما را با مِثلهای شما جایگزین کنیم؛ یعنی مخلوقاتی مثل شما را جایگزین شما کنیم؛ که در این صورت مفعول اول محذوف است (مجمع البيان، ج9، ص337 ).
🍃ب. ما عاجز نیستیم از اینکه مخلوقاتی مثل شما [= مِثلهای شما] را (که غیر از شما هستند) بیافرینیم (زجاج، به نقل از مجمع البيان، ج9، ص337 )؛ که امثالهم مفعول اول است؛ که این را دست کم دو گونه میتوان شرح داد:
🌱ب.۱. «بدلنا امثالکم» به معنای «بدلنا امثالکم منکم» باشد یعنی میخواهد بفرماید گمان نکنید که حالا که شما را آفریدهایم شما همهکارهاید و ما مجبوریم هرطور شده با شما کنار بیاییم. بلکه همان طور که شما را ما آفریدیم میتوانیم موجودات دیگری مثل شما را بیافرینیم؛ آفرینشی که با آن آفرینش، آنان جایگزین شما میشوند و لذا به جای «خلقنا» تعبیر «بدلنا» آورد.
🌱ب.۲. «بدلنا امثالکم» به معنای «خلقنا امثالکم» باشد؛ و جایگزینی و تبدیل مورد نظر، ربطی به جایگزینی آنها به جای اینهایی که الان موجودند نداشته باشد؛ بلکه همان گونه که خلقت و آفرینش شما محصول یک تبدیل بود و شما از نطفه به انسان تبدیل شدید؛ ما موجودات دیگری که مثل هم هستند را هم میتوانیم با تبدیلی وارد عالم کنیم و شما را به عالم دیگری بفرستیم.
🍃ج. ما عاجز نبودهایم از اینکه مِثلهای شما (یعنی انسانهایی که قبلا بودهاند) را تبدیل کنیم به چیزی غیر از انسان؛ یعنی آیه در مقام عبرت دادن نسبت بدانچه برای گذشتگان رخ داده باشد و اشاره به مضمون «وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ عَلى مَكانَتِهِمْ» (يس/67) باشد؛ یعنی اینها که این طور گردنفرازی میکنند و دست ما را در آفرینش اینان بسته میبینند یادشان باشد که ما عاجز نبودهایم از اینکه موجوداتی شبیه اینان را از انسان به میمون و خوک تبدیل کردیم؛ و ادامه آیه هم میفرماید که شما را هم میتوانیم در چنین وضعیت جدیدی ایجاد نماییم.
💠تبصره
این معنا با اینکه به خودی خود بر آیه قابل حمل است اما با توجه به آیات دیگر شاید کسی در استناد این معنا به آیه مناقشه کند بدین بیان که در قرآن کریم تصریح شده که اگرچه عدهای به دستور شیطان در آفرینش خدا «تغییر» ایجاد میکنند (لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ؛ نساء/۱۱۹)، اما در آفرینش خدا (فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللَّهِ؛ روم/۳۰) «تبدیل» راهی ندارد. اما میتوان پاسخ داد که در این آيه مقصود از ناممکن بودن تبدیل، آن است که فطرتی که خداوند در انسان قرار داده یکسره برداشته شود؛ وگرنه خود خداوند در جای دیگر از تبدیلهایی که در عالم آفرینش واقع میشود سخن گفته است (مثلا: يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ؛ ابراهیم/۴۸)؛ و در جریان مسخ هم چنین نیست که با این تبدیل، فطرت برداشته شود؛ چنانکه علامه طباطبایی بخوبی توضیح دادهاند که جریان مسخ این نیست که کسی که مثلا خوک یا میمون شد الان دیگر انسان نباشد و خوک یا میمون جایگزین موجودیت او شده باشد؛ بلکه او انسانی خوک ویا انسانی میمون است! (المیزان،ج۱، ص۲۰۹ ) و بهترین شاهد بر این مدعا معذب بودن افراد از این مسخ است؛ وگرنه خوک ویا میمون بودن برای موجودی که فقط خوک یا میمون است عذاب نیست.
🍃د. ما عاجز نیستیم از اینکه امثال شما (= شما و هرکس که مثل شماست) را عوض کنیم و به زور وادارتان کنیم که دست از این عنادتان بردارید. یعنی اگر به شما اختیار و امکان این را دادهایم که در مقابل حق عناد بورزید این گونه نیست که نمیتوانستیم شما را بالاجبار به راه حق بکشانیم؛ بلکه می خواستیم شما را بیازماییم؛ که از این جهت این مضمون شبیه میشود به آیه «الَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلا» (ملک/۲).
🍃ه. ...
@yekaye
یک آیه در روز
1028) 📖 عَلی أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثالَكُمْ وَ نُنْشِئَكُمْ فی ما لا تَعْلَمُونَ 📖 ترجمه 💢بر اینکه
.
3️⃣ «وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقینَ؛ عَلی أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثالَكُمْ»
اگر جار و مجرور را متعلق بدانیم به «مسبوقین»؛ ولی امثال را جمع «مَثَل» بدانیم؛ در این صورت ترجمه آیه این میشود که:
💢«ما چنان نیستیم که بر ما سبقت گرفته شود در [= ما عاجز نیستیم از] اینکه مَثَلهای شما را تبدیل کنیم»؛
که خود همین عبارت میتواند بدین معنا باشد که:
🍃الف. ما عاجز نیستیم از اینکه وصف و صفات شما را عوض کنیم؛ و شما در صورت و قابل حیوانی دیگر ایجاد نماییم؛ که همان اشاره به مسخ و شبیه آیه «وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ عَلى مَكانَتِهِمْ» (يس/67) باشد (مفاتيح الغيب، ج29، ص419 )
🍃ب. ...
@yekaye
یک آیه در روز
1028) 📖 عَلی أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثالَكُمْ وَ نُنْشِئَكُمْ فی ما لا تَعْلَمُونَ 📖 ترجمه 💢بر اینکه
.
4️⃣ «نَحْنُ قَدَّرْنا بَینَكُمُ الْمَوْتَ ... عَلی أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثالَكُمْ»
اگر جار و مجرور را حال و متعلق باشد به «مرگ را در میان شما مقدر کردیم» و امثال را جمع «مِثل» بدانیم؛ در این صورت ترجمه آیه این است که:
💢«ما مرگ را در میان شما مقدر کردیم در حالی که این تقدیر بر این اساس است که مِثلهای شما تبدیل شود»؛
آنگاه خود همین عبارت میتواند بدین معنا باشد که:
🍃الف. ما مرگ را در میان شما مقدر کردیم تا شما را با مِثلهای شما جایگزین کنیم؛ یعنی مخلوقاتی مثل شما را جایگزین شما کنیم [ادامه آیه هم میفرماید:] و شما را در نشأه دیگری ایجاد کنیم؛ یعنی مرگ برای این است که نسلهایی از این جهان به جهان دیگری بروند و نسلهای دیگری در این جهان به جای آنها بیایند. (المیزان، ج19، ص133 )
🍃ب. ما مرگ را در میان شما مقدر کردیم که امثال شما را جایگزین شما کنیم؛ نه اینکه یکدفعه همهتان را از این دنیا ببریم (مفاتيح الغيب، ج29، ص419 )
🍃ج. ما مرگ را در میان شما مقدر کردیم تا امثال شما (= شما و هرکس که مانند شماست) عوض کنیم؛ یعنی شماها با دیدن مرگ به خودتان بیایند و از این عنادتان دست بردارند.
🍃د. ...
@yekaye
یک آیه در روز
1028) 📖 عَلی أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثالَكُمْ وَ نُنْشِئَكُمْ فی ما لا تَعْلَمُونَ 📖 ترجمه 💢بر اینکه
.
5️⃣ «نَحْنُ قَدَّرْنا بَینَكُمُ الْمَوْتَ ... عَلی أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثالَكُمْ»
اگر جار و مجرور را متعلق باشد به «مرگ را در میان شما مقدر کردیم» و امثال را جمع «مَثَل» بدانیم؛ در این صورت ترجمه آیه این است که:
💢ما مرگ را در میان شما مقدر کردیم تا اینکه مَثَلهای شما تبدیل شود؛
آنگاه خود همین عبارت میتواند بدین معنا باشد که:
🍃الف. ما مرگ را در میان شما مقدر کردیم تا صفات و حکایت شما را عوض کنیم؛ و شما را متناسب با اقتضائات عالم دیگر ایجاد نماییم؛ که در این معنا مفاد دو جمله آیه شبیه هم میشود. (المیزان، ج19، ص133 )
🍃ب. ما مرگ را در میان شما مقدر کردیم بر این اساس که صفات شما را عوض کنیم؛ نه بر این اساس که بخواهیم شما را یکسره معدوم نماییم (مفاتيح الغيب، ج29، ص419 )؛ که در این صورت مفاد این جمله با جمله بعدی آیه هم متفاوت خواهد شد و آن نکتهای اضافه بر این است.
🍃ج. ما مرگ را در میان شما مقدر کردیم بر این اساس که صفات شما را این گونه بتدریج عوض کنیم که اول نطفه بودید بعد نوزاد و بعد جوان و بعد پیر شدید و نهایتا مرگ به سراغتان آمد؛ نه اینکه یکدفعه شما را بمیرانیم (مفاتيح الغيب، ج29، ص419 )
🍃د. ...
@yekaye
یک آیه در روز
1028) 📖 عَلی أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثالَكُمْ وَ نُنْشِئَكُمْ فی ما لا تَعْلَمُونَ 📖 ترجمه 💢بر اینکه
.
6️⃣ «فَلَوْ لا تُصَدِّقُونَ ... نُبَدِّلَ أَمْثالَكُمْ»
قدرت خداوند بر جابجايى مرگ و زندگى، دليل قدرت خداوند بر ايجاد معاد است. (تفسير نور، ج9، ص435)
@yekaye