eitaa logo
یک آیه در روز
2.1هزار دنبال‌کننده
117 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
یک آیه در روز
838) 📖وَ لِيَعْلَمَ الَّذينَ نافَقُوا وَ قيلَ لَهُمْ تَعالَوْا قاتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ أَوِ ادْفَ
. 2⃣ «وَ ما أَصابَكُمْ يَوْمَ الْتَقَی الْجَمْعانِ ... لِيَعْلَمَ الْمُؤْمِنينَ؛ وَ لِيَعْلَمَ الَّذينَ نافَقُوا» آن مصیبتی که در هنگام جنگ به شما رسید برای این بود که هم مومنان حقیقی معلوم شوند و هم منافقان معلوم شوند. از اینکه عبارت «لیعلم» را دوباره تکرار کرد، و «الذین نافقوا» را مستقیما به «المؤمنین» عطف نکرد، آشکار می‌شود که معلوم شدن مومنان، لزوما به معنای معلوم شدن منافقان نیست و اینها دو ثمره مستقل برای مصیبت جنگ است❗️ 📝نکته تخصصی بعد از اینکه در آیه قبل، فرمود که هدف از این مصیت این بود که مومنان معلوم شوند، در این آیه افزود که هدف این بود که منافقان معلوم شوند. این نشان می‌دهد که معلوم شدن مومنان حقیقی، به این معنا نیست که بقیه که مومن حقیقی نیستند منافق‌اند❗️ در واقع، ⛔️این گونه نیست که مسلمانان به دو دسته تقسیم شوند و بس: مومن حقیقی و منافق، ⭕️بلکه اینها دو سر طیف هستند؛ و شاهد واضحش این است که در قرآن کریم موارد متعددی هست که از کسانی نام می‌برد که نه مومن حقیقی‌اند و نه منافق‼️ مثلا 🔻با اینکه می‌دانیم که منافقان بیماردل‌اند و اراجیف‌بافی می‌کنند، اما در آیه مربوط به مخالفان حجاب شرعی، از دو گروه بیماردلان و اراجیف‌بافان در عرض منافقان نام می‌برد (لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدينَة ...؛ احزاب/60)؛ یعنی برخی هستند که دلشان بیمار شده و یا اراجیف‌بافی می کنند، اما هنوز به حد نفاق نرسیده‌اند 🔻و یا در آیه‌ای دیگر، از اینکه در میان مومنان مجاهدی که برای جهاد رفته‌اند عده‌ای هستند که بسیار گوششان به سخن منافقان است یاد می‌کند (وَ فيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ؛ توبه/47)؛ در حالی که می‌دانیم مومن حقیقی این گونه نیست که برنامه‌ریزی‌های زندگی اش را بر اساس سخن منافقان بنا کرد؛ و از طرف دیگر در آیات قبل از این تصریح کرده که منافقان اهل فرار از جبهه‌اند نه اینکه در زمره مجاهدان باشند. 🤔شاید بتوان گفت که خداوند می‌داند که مومن حقیقی و کامل شدن سخت است و از همه مسلمانان انتظار ندارد ایمانی در حد اولیاء الله داشته باشند؛ اما از آن سو نیز به اینکه «منافق نشوند» هم راضی نیست؛ بلکه انتظار دارد که نه‌تنها افراد منافق نباشند، بلکه منافقان را بشناسند و از اینکه در جامعه دینی ناخودآگاه از منافقان پیروی کنند برحذر باشند❗️ @Yekaye
یک آیه در روز
841) 📖فَرِحينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِ
. 6⃣ «يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ ...» شهدا از هم‌رزمان خود دل نمیكنند و آينده خوب را به آنها بشارت میدهند. 📚(تفسير نور، ج2، ص198) 💠نکته تخصصی : باطن و ‌ها تحولات انسان در زندگی دنیوی محصول دو گونه اقدام اوست: 🔹یکی کنش‌های او (کارهای ثواب و گناه) 🔹و دوم ارتباطات او و پیوندهایی که با دیگران برقرار می‌کند. در واقع، همان گونه که اعمال ما باطنی دارند و روز قیامت این باطن آشکار می‌شود ارتباطاتی هم که با انسانهای دیگر برقرار می‌کنیم باطن و حقیقتی دارند که بعد از مرگ با ما همراهند و اثرات خود را نشان می‌دهند: 🔺اگر دوستی‌ها بر مدار حق شکل گرفته باشد، در آخرت نیز همین دوستی برقرار است: در این آیه، شهدا در بهشت منتظر دوستان دنیوی‌شان هستند که هنوز نیامده اند؛ یا زن و شوهرهایی که زندگی مشترکشان الهی بوده، در بهشت هم با هم‌اند: «هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ في ظِلالٍ عَلَى الْأَرائِكِ مُتَّكِؤُنَ» (یس/56)؛ و فرزندانشان هم بدانها ملحق می‌شوند: «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإيمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُم» (طور/21) 🔻در مقابل، دوستی‌هایی که بر اساس تقوا و مسیر الهی شکل نگرفته باشد، حتی اگر دوستی بسیار صمیمی‌ای هم باشد (= خُلّت) به دشمنی تبدیل می‌شود: «الْأَخِلاَّءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقين» (زخرف/67) به طوری که دوستان جهنمی وقتی در جهنم به هم می‌رسند همدیگر را لعن و نفرین می‌کنند: «كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها» (اعراف/37)، و اعضای خانواده‌های اینچنین هم روز قیامت همگی از هم فراری‌اند: «يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخيهِ، وَ أُمِّهِ وَ أَبيهِ، وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنيهِ» (عبس/34-36) @Yekaye
یک آیه در روز
864) 📖 وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سيءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قالَ هذا يَوْمٌ عَصيبٌ
. 2⃣ «وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سيءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قالَ هذا يَوْمٌ عَصيبٌ» خوش آمدن و بد آمدن ما از امور، صرفا تابع خود آن امر نیست؛ بلکه برآیند خود آن امر است و نسبتی که با پیرامونش درک می‌کنیم: فرشتگان‌ الهی، آن هم در قامت جوانانی رعنا و زیبا، کسانی‌اند که علی‌القاعده حضورشان به خودی خود و در حالت عادی، آرامش‌بخش و شادی‌آور است، اما وضعیت اجتماعی پیرامونی حضرت لوط چنان بود که دیدن آنان با این وضع، به خاطر نگرانی‌ای که از جانب مردم خویش نسبت بدانان احساس می‌کرد، برای حضرت لوط ع موجب ناخوشایندی و احساس در مضیقه قرار گرفتن شد. 💠ثمره همواره در هنگام قضاوت کردن‌ها و تحلیل‌ها، صرفا به تحلیل خود شیء یا شخص بسنده نکنیم؛ گاه خود شیء یا شخصی خوب (یا بد) است، و اقتضای به استقبال او رفتن (یا از او دور شدن) دارد؛ اما با در نظر گرفتن مجموع شرایط، وضع کاملا معکوس می‌شود. 💠ثمره در و تحلیل‌های اجتماعی بسیاری از تحلیل‌های ناصواب و شبهات درباره اقدامات اشخاص و تحلیل مسائل اجتماعی، ناشی از این است که وضعیت شخص مورد نظر به خودی خود، و نه در نسبت با اوضاع و شرایط بسیار پیچیده جامعه تحلیل می‌شود. این نکته را از وقایع صدر اسلام (چرا پیامبر با فلانی و بهمانی ازدواج کرد، چرا به فلانی در حکومت خود میدان داد، چرا امیرالمومنین ع در بسیاری از عرصه‌ها از خلفا دفاع کرد، چرا در حکومت خود به فلان و بهمان شخص منصب داد، و ...) می‌توان مورد توجه قرار داد تا وقایع امروز جامعه ما. @Yekaye
یک آیه در روز
911) 📖 لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا وَ يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْ
. 2⃣ «لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا ... فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفازَةٍ مِنَ الْعَذابِ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ» صرف اینکه کسی از کاری که انجام می‌دهد خوشنود است، دلیل نمی‌شود که واقعا کارش خوب باشد و با همین کارش به جهنم نرود. 📝نکته و 💠نقدی بر لیبرالیسم مهمترین ارزش انسانی را می‌شمرد و معتقد است هر کسی دارد هر کاری که می‌خواهد انجام دهد، فقط به شرط اینکه به آزادی و تجاوز نکند. مهمترین استدلال اینها آن است که 🔻 نظر افراد درباره اینکه حق واقعا چیست متفاوت است و از این رو، کسی حق ندارد نظر خود را بر دیگران تحمیل کند.🔻 🤔اما این دیدگاه بر یک پیش‌فرض ناصواب ویک تناقض اساسی سوار شده است: 📝پیش‌فرض ناصواب: هر کسی حق خودش را خودش بهتر از دیگران تشخیص می‌دهد. (آیه فوق، این پیش‌فرض را به چالش می‌کشد). 📝تناقض: 🔻از طرفی معتقد است «کسی حق ندارد نظر خود را بر دیگران تحمیل کند»؛ و 🔻از طرف دیگر، می‌خواهد همین نظر خود درباره حق را بر همگان – بویژه کسانی که لیبرالیسم را قبول ندارند- تحمیل کند. ✅تبصره لیبرالیسم، علی‌رغمِ این بنیان ناصواب و آن ساختار متناقض، چنان در ذهن مردم رواج می‌تواند پیدا کند که در این آیه دوبار با تاکید بیان کرد که 🤔«لا تَحْسَبَنَّ ... لا تَحْسَبَنَّهم»🤔 @Yekaye
یک آیه در روز
950) 📖 حرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ وَ بَناتُكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ وَ عَمَّاتُكُمْ وَ خالاتُكُمْ
. 3️⃣ «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ وَ بَناتُكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ وَ عَمَّاتُكُمْ وَ خالاتُكُمْ وَ بَناتُ الْأَخِ وَ بَناتُ الْأُخْتِ ...» ازدواج با غير محارم، عامل گسترش ارتباط خانواده‏ها است. (تفسير نور، ج‏2، ص265) 📝نکته تخصصی و لوی اشتراوس، جامعه‌شناس و مردم‌شناس بلژیکی- فرانسوی با بررسی نظام‌های خویشاوندی، متوجه شد که چیز مشترکی در میان همه جوامع انسانی وجود دارد و آن چیز «منع زنا با محارم» است. در واقع، منع رابطه با محارم علاوه بر اینکه سبب گسترش نظام اجتماعی به سوی گروه‌های غیر خودی می‌شود، با جهان شمول بودن خود یک رفتار فرهنگی را نشان می‌دهد که هیج نوع توجیه طبیعی نمی‌توان برای آن به دست آورد. پس، از نظر وی، منع زنا با محارم امری فراطبیعی است و ارتباط و پیوندی است که زمینه‌ی فرهنگ را تشکیل می‌دهد. این امر، اولین عمل سازمان اجتماعی است که به وسیله آن بشر بر طبیعت فایق می‌آید. فایق آمدن بر طبیعت به این معنی است که انسان خود کنترل خویش را در دست می‌گیرد و وضعیت خویش را، نه طبیعت بلکه خودش تعادل می‌بخشد و اداره می‌کند. 🔖 http://mirasfarda.org/?p=7145 @yekaye
یک آیه در روز
956) 📖جمع‌بندی آیات 15-28 سوره نساء 📖 وَ اللاَّتي‏ يَأْتينَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِكُمْ فَاسْتَشْه
. 4️⃣ ما غالبا اقدامات شهوترانان برای انحراف افکندن را در ترویج فحشاء جستجو می‌کنیم؛ اما این آیات نشان می‌دهند که شهوترانان دو کار دیگر هم می‌کنند❗️ ⛔️ مانع رعایت حقوق مالی زنان (به طور خاص مهریه و نفقه) می‌شوند و ⛔️مرزهای محرم و نامحرم را کم‌رنگ می‌کنند. 🌐نکته تخصصی : به بهانه 🤔تحولات 70-60 سال اخیر که به در غرب معروف است، نشان می‌دهد که چگونه ترویج فحشاء با انکار حقوق مالی زنان و به هم زدن مرزهای محرم و نامحرم همراه بوده است: جنبش‌های فمینیستی، به عنوان یکی از مهمترین ابزارهای انقلاب جنسی، به بهانه دفاع از حقوق زنان و تساوی زن و مرد، عملا زنان را از حقوق مالی مهمشان که همان نفقه و مهریه باشد محروم کردند‼️ و اگر توجه کنیم که: 🔹الف. هزینه‌های رایج زندگی یک زن به طور متوسط چند برابر مردان است؛ و 🔹ب. توان درآمدزایی زنان به طور متوسط بسیار پایین‌تر از مردان است؛ و 🔹ج. زنان از حیث جنسی سرمایه‌ای دارند که می‌توانند از آن طریق تامین درآمد کنند؛ 🔵آنگاه خیلی واضح می‌شود که چرا شعارهای تساوی حقوق زن و مرد، بیش از آنکه به نفع زنان تمام شود، به ضرر زنان و به نفع مردان شهوتران تمام می‌شود: 🤔زنان را ظاهرا از زیر یوغ شوهرانشان نجات دادند؛ و واقعیت این است که آنان را گرفتار دام مردان شهوت‌پرست کردند: به آنها گفتند دریافت مهریه و نفقه از شوهر توهین به شخصیت شماست: تا آنان حاضر شوند جسم خود را برای دریافت مبلغ بسیار کمتری در اختیار هر مردی قرار دهند. @yekaye
یک آیه در روز
961) 📖 وَ لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِی مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ الَّذینَ عَقَدَتْ
. 6️⃣ «وَ لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِی ... وَ الَّذینَ عَقَدَتْ أَیمانُكُمْ فَآتُوهُمْ نَصیبَهُمْ» توجه شود که فاعلِ «عقدت»، «أیمانکم» است؛ 🔹یعنی گویی این سوگندهای شماست که دارد پیمان می‌بندد، نه خود شما؛ 🔹یعنی چه‌بسا سوگند خوردن هنگام پیمان بستن، رابطه و قرارداد اجتماعی طرفینی را در افقی بالاتر و ذیل ارتباطات الهی قرار می‌دهد؛ 🔹و چه بسا به همین جهت بوده که پیمانِ حاصل از سوگند را هم در عداد جایی که پیوندی را خداوند قرار داد و عده‌ای را موالی عده دیگری کرد، برشمرد؛ و در مورد هردو فرمود که باید سهم وی را ادا کنید. 📝نکته تخصصی و 💠تفاوت بنیادین با سایر با توجه به اینکه غالبا فضای اصلی این آیه را ناظر به مساله ارث دانسته‌اند، بسیاری از مترجمان و مفسران، مقصود از «الذین عقدت ایمانکم» را ناظر پیوند زناشویی دانسته‌اند که موجب می‌شود علاوه بر رابطه والدین و فرزندان یا مطلق روابط خویشاوندی که به طور طبیعی بین خود افراد برقرار می‌شود، با یک عقد و پیمان، و بدون اینکه هیچ رابطه خونی و واقعی‌ای قبلا در کار بوده باشد، رابطه‌ای برقرار شود تا حدی که افراد از هم ارث ببرند. 🤔در واقع، در نگاه دینی، پیوند 📛از جنس سایر نیست که صرفاً به و حاصل شود و هرگاه طرفین نخواستند آن را به هم بزنند؛ ⭕️ بلکه این پیوندی است که خداوند در آن مداخله خاص دارد؛ از این روست که را و از آن طرف، را معرفی کرده است؛ و در بسیاری از مضامین تاکید شده که با خواندن خطبه عقد خداوند را در دل هم می‌اندازد؛ و این مساله‌ای است که بسیاری از ما تجربه کرده‌ایم: بسیاری از ما تا پیش از ازدواج شناخت چندانی از شخصی که با او ازدواج خواهد کرد ندارد؛ و حتی علاقه و روابطش با بسیاری از افراد به مراتب بیش از علاقه و ارتباطش با همسر آینده خویش است؛ با این حال پیوند ازدواج چنان آن دو را به هم گره می‌زند که گاه برای خودشان هم باورکردنی نیست. همه اینها شاهدی است بر اینکه دست مداخله خداوند در این رابطه به طور خاص دیده می‌شود. 🤔یعنی اگر در فقه را عموما در ابواب و را عموما در ابواب بحث می‌کنند؛ اگرچه بحث نکاح را در ذیل «معاملات« بحث کرده‌اند؛ اما تفاوتهای این مساله با سایر مسائل اجتماعی به حدی است که فقهای برجسته‌ای همچون مرحوم کاشف الغطاء (أنوار الفقاهة، كتاب النكاح، ص8 ) صاحب جواهر (جواهر الكلام، ج‌29، ص133 ) از بس احکام تاسیسی شارع در مساله ازدواج فراوان است تعبیر می‌کنند که گویی در احکام نکاح، وجود دارد؛ 🤔 و از اشتباهات دنیای مدرن – که متاسفانه در کشور ما هم در حال رواج است - این است که این رابطه را همچون سایر روابط اجتماعی و در افق قلمداد می‌کنند؛ و از این روست که دادن همچون فسخ هر معامله اجتماعی قبح خود را از دست می‌دهد و از یک پیمان الهی به حد قراردادی طرفینی برای تامین نیازهای شخصی طرفین – ولو بگویید نیاز عاطفی – فروکاسته می‌شود. 💢مخصوصا اگر این نکته را در نظر بگیریم که بسیاری بر این باورند که این آیه ناظر به پیوندهایی مثل هم‌قسم شدن و یا عقد اخوت (برادری) بوده، این نکته که بیان شد بیشتر جلوه می‌کند؛ زیرا نشان می‌دهد خداوند اگرچه در جاهای دیگر با تعابیری همچون «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُود» (مائده/1) از ما خوسته که به مطلق پیمان‌هایمان پای‌بند باشیم؛ اما پیمان‌هایی را که واقعا به ایجاد یک خانواده واقعی نمی‌انجامد، در ردیف پیوندهای خانوادگی که تا ارث (یعنی وضعیت بعد از مرگ) هم ادامه می‌یابد، به رسمیت نمی‌شناسد❗️ @yekaye
یک آیه در روز
962) 📖 الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَ
. 5️⃣ «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ» آیا قوامیت مردان بر زنان، فقط ناظر به عرصه خانواده است، یا عرصه جامعه را هم شامل می‌شود؟ 💠نکته تخصصی : 📝محدوده ( یا )؟ 🔹برخی بر این باورند که «تصدی امور زنان توسط مردان» ناظر به مطلق مردان و زنان (اعم از درون خانواده یا در کل جامعه) می‌باشد. اینان غالبا «تفضیل بعضهم علی بعض» را به معنای تفضیل مردان بر زنان گرفته‌اند و گفته‌اند چون مردان در قوه تعقل و متفرعات آن، مانند شدت عمل و تحمل در شدائد و ...، قوی‌ترند، و حیات زنان حیاتی احساسی‌تر است که با لطافت و رقت گره خورده، پس قوامیت مردان بر زنان به عرصه ازدواج و خانواده منحصر نمی‌شود، و در نتیجه اساساً مدیریت امورات جامعه باید در دست مردان باشد و بویژه در امورات عامه اجتماعی مانند حکومت و قضاوت و جنگیدن که نیازمند قوت تعقل ویا شدت و قوت بدنی است، فقط مردان باید متصدی شوند (المیزان، ج4، ص343-344)؛ چنانکه در سنت و سیره نبوی [و سیره علوی] هم مشاهده نمی‌شود که ایشان امارت منطقه‌ای یا منصب قضاوت را به زنی داده باشند یا در غزوات زنان را راهی کرده باشند (همان، ص347) و حتی برخی گفته‌اند که به همین جهت است که امامت و نبوت فقط در مردان قرار داده شده است. (متشابه القرآن و مختلفه (لابن شهر آشوب)، ج‏2، ص28) ؛ و شاید مویدی از درون آیه این باشد که از تعبیر «رجال» و «نساء» (و نه تعابیری مانند «ازواج»‌ و ...) استفاده کرده است. در مقابل: 🔸برخی اصرار دارند که قوامیت مردان بر زنان، محدود به عرصه خانواده است. اینان می‌گویند دو دلیلی که برای این قوامیت آمده، بر این مدعا دلالت می‌کند. ▪️اولا همین که تعبیر «بعضهم علی بعض» آورد و نفرمود «فضّل اللهُ الرجالَ علی النساءِ»، پس مراد، تفاضل طرفینی مرد و زن است، یعنی «برتری‌هایی مرد بر زن دارد و برتری‌های دیگری زن بر مرد دارد»، که مهمترین کارکرد این برتری‌های متقابل، استحکام پیوند خانوادگی است؛ و ▪️ثانیا انفاقی که مردان می‌کنند ناظر است به مهریه و نفقه، که باز در درون خانواده است؛ و از این رو، این آیه در خصوص به دست گرفتن تصدی امور مردان توسط زنان در جامعه (مانند مساله حکومت) ‌ساکت است [یعنی اگر کسی بخواهد منکر ورود زنان در عرصه حاکمیت شود باید ادله دیگری بیاورد و نمی‌تواند صرفاً بدین آیه استناد کند.] (شهید ‌مطهری در نظام خانوادگی اسلام، ص18-24 و 32-38) 🤔درباره دلیل اول قبلا بیان شد که تعبیر «تفضیل بعضهم علی بعض»‌ ظرفیت هر دو معنا را دارد. 🤔درباره دلیل دوم هم اگرچه در ظهور اولیه، آیه دلالت بر نفقه مرد در خانواده دارد، اما شاید طرفداران دیدگاه اول، با توجه به اینکه کلمه «أنفقوا» منحصر به مهر و نفقه اصطلاحی نیست و شامل مطلق هزینه کردنها می‌شود و در اغلب جوامع (دست کم تا پیش از یک قرن اخیر، و چه بسا حتی امروزه) عموما مردان هستند که با مشاغلی که به دست می‌گیرند، هزینه‌های اجتماعی را پرداخت می‌کنند و اقتصاد جوامع را می‌گرداند، مدعی شوند که این فراز از آیه هم می‌تواند منحصر به خانواده نباشد. 🤔موید دیگری که بر ترجیح دیدگاه دوم می‌توان آورد این است که ادامه آیه درباره زنان مطیع و ناشزه سخن می‌گوید، که بوضوح ناظر به زن و شوهر (قوامیت درون خانواده) است؛ هرچند دیدگاه اول می‌تواند چنین دفاع کند که آیه ابتدا یک وضعیت عمومی جامعه را شرح می‌دهد و از این وضعیت، در ادامه آیه، برای روابط درون خانواده نتیجه‌ای می‌گیرد. 💢با این مقدار که بیان شد، و با توجه به احتمالاتی که برای تعبیر «تفضیل بعضهم علی بعض»‌ در تدبر قبل گذشت، شاید حداکثر بتوان گفت که دیدگاه دوم أظهر از دیدگاه اول است، اما با صرف استناد به ظهور آیه (بویژه با توجه به قاعده امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا ) نمی‌توان دیدگاه اول را یکسره کنار گذاشت. @yekaye 👇ادامه مطلب👇
یک آیه در روز
1049) 📖 و تَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ 📖 ترجمه 💢و روزی‌تان قرار می‌دهید اینکه فقط
. 3️⃣ «وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ» برخی سبک‌شان این است که به جای اینکه در مقابل هر سخنی ابتدا گوش دهند و بررسی کنند و بعد موضع بگیرند از ابتدا همه چیز را تکذیب می‌کنند و اصلا رزق و روزی خود را در تکذیب کردن می‌بینند! اینان درست نقطه مقابل کسانی‌اند که خداوند در موردشان فرمود: « فَبَشِّرْ عِبادِ؛ الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» (زمر/۱۷-۱۸) (اقتباس از مفاتيح الغيب، ج‏29، ص434 ) 📝نکته همواره در جامعه افرادى وجود دارند كه موجوديّت و شخصيّت خود را در مخالفت با ديگران مى‏بينند و تمام هنر خود را در كوك كردن ساز مخالفت بكار مى‏گيرند. اگر همه موافق باشند او مخالفت مى‏كند و اگر همه مخالف باشند، او موافق است. او كار به دليل ندارد و دوست دارد هميشه بر خلاف ديگران حركت كند و اين نگرش در حركات و گفتار و برخوردهاى شخصى او نمايان است. او سعى مى‏كند در چگونگى اصلاح سر و صورت يا رنگ و نوع لباس، يا لحن و صوت و استفاده از الفاظ و اصطلاحات و يا نوشتار، حتى در نام‏گذارى فرزند، رفتارى غير متعارف و انگشت‏نما داشته باشد و به اين طريق خود را جدا و بهتر از ديگران مطرح كند. (تفسير نور، ج‏9، ص443) @yekaye
یک آیه در روز
۱۰۶۶) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا ا
. 🔟 «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ» غالبا متدینان به لغزش تفریط در دینداری (اینکه انسان به خاطر سهل‌انگاری و ... به احکام دین عمل نکند) حساسیت دارند؛ اما یکی از لغزشگاههای مهم دینداری که بسیار مورد غفلت واقع می‌شود و تشخیص آن نیز دشوارتر است، افراط در دینداری است؛ یعنی انسان بخواهد در دینداری از خدا و رسولش هم جلوتر بیفتد؛ که از معروفترین جلوه‌ این امر تحت عنوان «خشکه‌مقدسی» یاد می‌شود؛ اما منحصر در آن نیست. این مساله بقدری مهم بوده که بعد از اینکه دستور می‌دهد که چیزی را بر خدا و رسولش مقدم ندارید، دوباره تاکید می‌کند که تقوا و مراقبت از حد و مرزهای الهی را پیشه کنید؛ یعنی همین که انسان به خیال خود بیش از صاحبان اصلی دین، دغدغه دین داشته باشد و کاسه داغتر از آش شود نوعی بی‌تقوایی است. 📝نکته تخصصی : ✍️خطر : ‌(، ‌ و ...) سوره حجرات در سال نهم هجرت نازل شده است؛ یعنی تقریبا یک سال پیش از رحلت پیامبر اکرم ص و در زمانی که تقریبا جامعه اسلامی و حکومت اسلامی به ثبات رسیده و دیگر احتمال فروپاشی آن داده نمی‌شد. شروع این سوره (و چنانکه خواهیم دید یکی از مهمترین محورهای این سوره)‌ هشدار دادن به لغزشگاه بسیار مهمی برای عموم جوامع و حکومتهای دینی است؛ لغزشگاهی که بعدها در هنگام نزول آیه ولایت در غدیر خم به نوع دیگری بر آن تاکید شد که: وقتی که به قوتی رسیدید که کفار از شما ناامید شدند دیگر از آنان نترسید، بلکه از من بترسید: «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ»، یعنی دیگر تهدید اصلی برای شما خطر خارجی نیست؛ ‌بلکه خطر داخلی است؛ ‌یعنی مبادا کاری کنید که خود خداوند شما را رها کند تا به هلاکت بیفتید. آیه اول سوره حجرات (و بلکه کل این سوره) را می‌توان پیشقراول آیه فوق دانست؛ یعنی خداوند در مقام هشدار به مهمترین خطری است که جامعه و امت و حکومت اسلامی‌ای را که حتی پیامبر اکرم ص تأسیس فرموده، تهدید می‌کند؛ و اگر وصیت جدی پیامبر ص که راه گمراه نشدن پس از خویش را در تمسک به ثقلین (قرآن و اهل بیت ع) معرفی کرده بود جدی بگیریم، به نظر می‌رسد مهمترین افتراقاتی که از مسیر اصلی ثقلین رخ داد، بیش از آنکه به خاطر تفریط در عمل به دین باشد، در جریانهای افراطی‌ای بود که چون ظاهر دینی داشتند، مسلمانان انحرافی را که از جانب آنان در دین خدا رخ می‌داد متوجه نمی‌شدند. بی‌تردید اولین انحراف بنیادینی که در اسلام رخ داد و بر خدا و رسول ص جلو افتادند، این بود که دستور خدا و رسول ص را در خصوص جانشینی رسول الله ص یک توصیه شخصی قلمداد کرده و وانمود کردند که تخطی از آن اشکالی ندارد؛ و چون چهره‌های ظاهرالصلاح با سوابق طولانی‌مدت در این جریان حضور داشتند، و بویژه شخص عمر در دوره حکومت خود، بر اجرای شداد و غلاظ احکام شرع از سویی، و پرهیز شخصی از تجمل‌گرایی از سوی دیگر، اصرار داشت، و نیز حکومت را موروثی نکرد، امت اغفال شد؛ و این انحراف در امت اسلام ریشه دواند. در اینجا قصد ندارم ابعاد این انحراف را باز کنم، بلکه می‌خواهم سراغ چند جریان انحرافی افراطی بعدی (مانند خوارج و زیدیه ) بروم که با ظاهر و نمودی بشدت دینی و انقلابی مسیری انحرافی را پیمودند. علت گزینش اینها برای باز کردن این بحث، آن است که اصل انحرافی بودن اولی برای تقریبا اغلب مسلمانان، و دومی برای شیعیان دوازده‌امامی کاملا واضح است؛ اما کمتر از این زاویه مورد عبرت‌گیری واقع شده‌اند؛ در حالی که عبرت‌های مهمی بویژه برای زمانه ما دارد؛ و بیمِ افتادن انقلاب و نظام اسلامی برپا شده در کشور ما در دام این افراط، جدی به نظر می‌رسد. اما به عنوان مقدمه تذکر نکته‌ای لازم است؛ و آن اینکه مقصود از آن است که در دین خدا از خدا و رسول ص جلو بیفتیم؛ ‌وگرنه اگر کسی بکوشد تمام زندگی و اعمال خود را بر مدار دستورات خداوند سامان دهد به هیچ عنوان تعبیر سزاوار او نیست؛ و کسانی که دینداران این‌چنینی را به بهانه افراط مذمت می‌کنند و مایلند که نسبت به برخی از دستورات دین سست‌انگاری و عملا کفرورزی شود (نساء/61 و۸۸-۸۹) به تعبیر قرآن کریم مصداق بارز منافقان‌اند. در این باره قبلا در بحثهای سوره احزاب بقدر کافی توضیح داده شد (مثلا: تدبر ۴ در جلسه ۴۲۰؛ https://yekaye.ir/al-ahzab-33-1/). @yekaye 👇ادامه مطلب👈 https://eitaa.com/yekaye/9179
یک آیه در روز
۱۰۸۲) 📖 یمُنُّونَ عَلَیكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلامَكُمْ بَلِ اللهُ یمُنُّ ع
. 3️⃣ «یمُنُّونَ عَلَیكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلامَكُمْ بَلِ اللهُ یمُنُّ عَلَیكُمْ» منّت نهادن بر پيامبر، در حقيقت منّت گذاردن بر خداست (خداوند پاسخ منّت بر پيامبرش را آنگونه مى‏دهد كه گويا منّت بر او گذاشته‏اند)؛ و خداوند به اسلام و ايمان و عبادت ما احتياج و نيازى ندارد 📚تفسير نور، ج‏9، ص201 📝نکته تخصصی : رابطه و با اینکه واضح است که ما چون در درک راه سعادت بتنهایی ناتوانیم نیاز به دین الهی داریم که راه سعادت را به ما نشان دهد، چه می‌شود که عده ای گمان می‌کنند که پیامبر ص است که به اسلام آوردن ما محتاج است؟ به نظر می‌رسد ریشه این مساله در نگاه صرفا دنیوی به پذیرش دین است. می دانیم که اساسا دینداری مستلزم کرنش و خضوع انسانها در قبال دعوت یک شخص خاص (پیامبر، کاهن، و ...) است، به نحوی که هرچه او گفت تسلیم باشند. و می‌دانیم که این تسلیم بودن، خواه ناخواه یک قدرت و اقتدار ویژه در زندگی دنیوی برای آن شخص ایجاد می‌کند، که از منظر دنیوی محض، رسیدن به چنین قدرتی آرزوی تمام دنیامداران است. 💢در نگاه دنیامدارانه، طبیعی است که اگر ما به کسی قدرت بدهیم ماییم که بر او منت گذاشته‌ایم؛ این در خصوص قدرتهای سیاسی بسیار واضح است: کسانی که با رأی یا حمایت عده‌ای از مردم به قدرت می‌رسند قدرت خود را وامدار ایشان می‌دانند، و از این رو، آنان بر وی منت دارند. در نظامات دنیوی در این زمینه اگر تفاوتی باشد در نحوه جبران آن منت است، مثلا ➖در نظام‌های اریستوکراسی (اشراف‌سالاری) چون آن عده‌ای که زمینه‌ساز رسیدن وی به قدرت بودند (که در تعبیر قرآنی به عنوان «ملأ» از آنها یاد می‌شود) کاملا محدود و معین‌اند و نقش نسبتا مستقیمی در به قدرت رسیدن حاکم دارند، حاکم در ازای قدرتی که به او بخشیده‌اند آنان را در این قدرت سهیم می‌کند. ➖اما در نظام‌های دموکرسی چون تعداد افرادی که در بخشیدن قدرت به حاکم بسیار زیادند حاکمان عملا به جای اینکه سهم معینی از قدرت را به حامیان خود بدهند سعی می‌کنند اقداماتی را به نفع حامیان خود انجام دهند ویا با وعده و وعید آنان را همچنان از خود راضی نگهدارند ویا ...، و خلاصه به هر طریقی شده آنان را راضی نموده و پایگاه اجتماعی خود را حفظ کنند. در واقع، اگر افراد خود را موظف به اطاعت از یک حاکم می‌کنند و عملا به وی قدرت می‌دهند، آن حاکم هم عملا خود را موطف به منت‌کشی از آنان می‌کند؛ با این تفاوت که مثلا در نظامات آریستوکراسی این منت‌کشی صرفا نسبت به طبقه اشراف انجام می‌شود (از این روست که حتی کسی مثل فرعون، وقتی حضرت موسی ع را رقیب قدرت خویش می‌بیند به منت‌کشی از ملأ اقدام می‌کند و به آنها می‌گوید شما چه دستوری می‌دهید: «يُريدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ فَما ذا تَأْمُرُون‏» (اعراف/۱۱۰) «يُريدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِ فَما ذا تَأْمُرُون‏» (شعراء/۳۵))، اما در نظامات دموکراسی این منت‌کشی نسبت به عموم جامعه انجام می‌شود. 💢اما مساله بسیار مهم این است که کسی که واقعا از طرف خداوند ماموریتی برای خود قائل باشد از این قاعده خارج است؛ زیرا هدف اصلی‌اش کسب قدرت نیست، بلکه کمک کردن به مردم است برای رسیدن به سعادت حقیقی خود. اما مشکل در اینجاست که وی اگر بخواهد آن تعالیم خداوند توسط مردم عمل شود چاره‌ای ندارد جز اینکه مردم را به اطاعت از خویش بخواند (عبارت «فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطيعُونِ: تقوای الهی در پیش گیرید و از من اطاعت کنید» ترجیع‌بند سخن تمام پیامبران در سوره شعراست که در آیات ۱۰۸ و ۱۱۰ و ۱۲۶ و ۱۳۱ و ۱۴۴ و ۱۵۰ و ۱۶۳ و ۱۷۹ تکرار شده است)، و اجابت مخاطبان خود بخود زمینه قدرت را برای آنان فراهم می‌آورد و از این جهت در ظاهر کارهای آنها شبیه کارهای قدرت‌طلبان می‌شود، لذا همواره دشمنان پیامبران، همواره ایشان را به قدرت‌طلبی متهم می‌کرده‌اند: «فَقالَ الْمَلَأُ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما هذا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُريدُ أَنْ يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ» (مومنون/۲۴). @yekaye 👇ادامه مطلب👇
یک آیه در روز
۱۱۶۰) 📖 إِنَّهُمْ يَكيدُونَ كَيْداً 📖 ترجمه 💢به‌یقین آنان چاره‌ها ‌اندیشند، چه چاره‌اندیشیدنی؛ سو
. 1️⃣ «إِنَّهُمْ يَكيدُونَ كَيْداً» عموم مفسران، مقصود از «هم» را کفار (مشرکان قریش) دانسته‌اند که مکرهایی علیه پیامبر ص و مسلمانان می‌کردند 📚مثلا: مجمع البيان، ج‏10، ص716 ؛ الميزان، ج‏20، ص261 ؛ البحر المحيط، ج‏10، ص453 و بسیاری به مکری که آنان برای به قتل رساندن پیامبر کردند اشاره نموده‌اند 📚مثلا: التبيان في تفسير القرآن، ج‏10، ص327 ؛ تفسير مقاتل بن سليمان، ج‏4، ص660-662 با توجه به اینکه در آیات قبل هیچ کلمه‌ای که بتواند مرجع ضمیر «هم» قرار گیرد وجود ندارد، ظاهرا تنها مستند ایشان برای این تفسیر، توصیه به مهلت دادن کافران در آیه ۱۷ است: «فَمَهِّلِ الْكافِرينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْداً»؛ که چون مخاطب توصیه را شخص پیامبر ص دانسته‌اند مقصود از کفار را هم مشرکان مکه قلمداد نموده‌اند. در عین حال که اصل این برداشت درست است، اما دلیلی بر اینکه خطاب آیه ۱۷، فقط خطاب به شخص پیامبر ص باشد وجود ندارد؛ و اگر این خطاب را عام بگیریم، معنای کفار هم معنای عامی می‌شود که نه فقط شامل کفار قریش، بلکه هر کسی را که در هر موردی به حقیقتی از حقایق کفر بورزد شامل می‌شود (چنانکه خود قرآن بارها در خصوص منکران ولایت الهی، ویا کسانی که از اطاعت رسول سرباز می‌زنند تعبیر کفر به کار برده است (مثلا بقره/۲۵۷؛ آل عمران/۳۲). شاید بر همین اساس بوده که برخی از مفسران، برای مرجع ضمیر «ه» تعابیر عام‌تری همچون «تکذیب‌کنندگان خدا و رسول» (جامع البيان في تفسير القرآن (طبری)، ج‏30، ص96 ) یا «دشمنان خدا» (الجامع لأحكام القرآن (قرطبی)، ج‏21، ص11 ) را به کار برده‌اند که به نحوی ناظر به آیات قبل هم بشود. 📝نکته تخصصی جوامع دینی همین که حقیقت و دین الهی وسط میدان بیاید، حتما عده‌ای هستند که نسبت به این حقیقت کفر می‌ورزند؛ و این گونه نیست که به کفر ورزیدن بسنده کنند؛ بلکه تمام تلاش و برنامه‌ریزی‌شان را می‌کنند که آن را از بین ببرند. در واقع می‌خواهد بفرماید: «نيرنگ چنین افرادی ، دائمى، سخت و حتمى است، از آن غافل نشويد» (تفسير نور، ج‏10، ص446). @yekaye