⛔️ طرف عکس جناب #دکتر_مرندی با صدام حسین رو گذاشته و نوشته که: مرندی به نمایندگی از مسوولان ایرانی به بغداد رفته است، تا قاتل ۳۰۰ هزار جوان مملکت را به اجلاس سران در تهران دعوت کند. جماعتی که حالا دارند برای نامه احمدي نژاد برای پایان دادن به جنگ یمن یقه پاره میکنند، آن روزها ساکت بودند.
در بخشی از خاطرات آن سفر جناب مرندی آمده است:
✅ با هم دست داديم و كنار هم روي صندلي نشستيم تا مذاكره كنيم. قبل از سفر، من از دكتر ولايتي پرسيده بودم كه #آداب_ديپلماسي دادن اين پيام چيست؟ ولايتي گفت: «تو و صدام كنار هم مينشينيد، تو ميگويي من پيامي از رييسجمهور ايران برايتان آوردهام. صدام بلند ميشود، تو هم بلند ميشوي، نامه را به او ميدهي، دست ميدهيد و مينشينيد؛ همين!» وقتي كنار صدام نشستم، طبق نسخهاي كه ولايتي پيچيده بود عمل كردم، اما صدام از جايش تكان نخورد. گفتم اين مردك خر است! حتما متوجه نشده، دوباره گفتم پيام برايت آوردم، باز هم بلند نشد. من هم نيمخيز شدم و نامه را به او دادم. آقاي هاشمي در نامه به صدام سلام نكرده بود، صدام كه نامه را گرفت و خواند، رو به من گفت: «چند سال پيش يكي از رييسجمهورها براي من نامهاي فرستاد كه در آن سلام نكرده بود، من هم نامه را برگرداندم و گفتم برو، سلام را اضافه كن و بياور!»
✅ مدتي پس از بازگشت ما از عراق، يك شب با همسرم در حال رفتن به خانه بوديم كه خانمی چادري، نيمه شب جلوي ما را گرفت. گفت: «شما با چه حقي رفتي عراق؟» گفتم: «بايد پيامي ميبردم، دستور آقاي هاشمي بود.» آن خانم گفت: «ميدادند به يك نفر ديگر ميبرد، چرا به تو دادند؟» گفتم: «براي تو چه فرقي ميكند؟» گفت: «من وزيرهاي ديگر را نميشناسم، فقط تو را ميشناسم! اما از اينكه عكس تو و صدام را كنار هم ديدهام، خيلي ناراحتم.» فهميدم همسر شهيد است. چارهاي جز عذرخواهي نداشتم.
✅ فرداي آن روز، اين داستان را براي مسئول دفترم تعريف كردم، او هم گفت: «من خجالت كشيدم بگويم، در اين مدت چندين نفر از #خانواده_شهدا تماس گرفتهاند و از تو گلايه كردهاند.» به هر حال خودم هم راضي به اين كار نبودم، اما چون دستور نظام بود بايد مثل يك سرباز اطاعت ميكردم. چند عكس از آن ديدار داشتم كه پسرم با ماژيك، عكس صدامش را پاك كرد!
💠 برای بهتر فهماندن محمودپرستان چند نکته عرض میشود:
اولاً این دیدار به دستور نظام بود.
ثانیاً نمونه اعتراضات خانواده شهدا به این سفر هم ذکر شد.
ثالثاً آداب ديپلماسي چنین اقتضایی داشت.
رابعاً نامه آن مرحوم غریق الاستخر را مقایسه کنید با نامه کسیکه بن سلمان را #برادر_محترم و #عالیجناب خطاب میکند در حالیکه در نظام جایگاهی رسمی ندارد تا آن را بهانه چنین قرو قمیش هایی بفرماید.
🌵🌵🌵