کنج غم، یک دل انگشت نما مانده و من
خیره ماندیم به هم، کولۀ وامانده و من
اربعین است و ورق میزنم اندوهم را
خاطرات سفر کرب و بلا مانده و من
بختم از رخت عزا در نظرم تیرهتر است
ورطۀ هجر تو و رخت عزا مانده و من
خانهام موکبِ تنهاییِ یک جاماندهست
حسرتِ چای در آن حال و هوا مانده و من
نیستم شکر خدا یکّه در این شهر غریب
که دو پای خجل و دستِ دعا مانده و من
به نیابت قدمی کاش کسی بردارد
همه رفتند، به غیر از منِ جا مانده و من
اربعین است و نشستم وسط گوهرشاد
خادم صحنِ غریب الغربا مانده و من...
روضه میخوانم از او، آه از او یابنَ شبیب!
روضهای در دل این صحن و سرا مانده و من
وای از آن ظهر بلاخیز که میگفت حسین
بین میدان، سرِ تسلیم قضا مانده و من
اکبرم رفت...جوانان بنی هاشم! آه
تکه های تن او مانده، عبا مانده و من
#مسعود_یوسف_پور
#جامانده
• کپی تنها با ذکر منبع مجاز است 👇
https://eitaa.com/yosefpoor_ir