eitaa logo
یــــوســــف زهـــــرا(س)
800 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
1هزار ویدیو
67 فایل
💢امام زمان شناسی💢 ✨نشانه های ظهور✨ ✉️دلنوشته مهدوی✉️ 🔷ختم صلوات🔶 💖دعای عهد💖 🔆سخنرانی استاد رائفی پور🔆 📚 داستان های امام زمان عج 📚
مشاهده در ایتا
دانلود
 🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 ﷽ 💥یکی از راههای بیداری از خواب غفلت خواندن است بهمین منظور شبها مختصری از زندگی. یک ولیّ خدا تقدیم می گردد: ☘شیخ جعفر آقای مجتهدی(١) شیخ جعفر مجتهدی در اول بهمن ماه ۱۳۰۳ هـ.ش در خانوادهای متدین و مرفه در شهر تبریز دیده به جهان گشودند. خانواده‌ای که از نظر نجابت و اصالت جزء خانواده های مشهور آن سامان به شمار می آمد. ⚡️⚡️⚡️ پدر ایشان جناب حاج میرزا یوسف از دلباختگان آستان حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) بودند، تا جایی که مکرر قافله سالاری زائرین کربلای معلی را از تبریز به عهده میگرفته و خرج زوار تهیدست دل شکسته را خود عهده دار میشدند و در طول مسیر حراست این قافله با دو شیر تربیت شده بود که در ابتدا و انتهای آن حرکت میکردند و زوار امام حسین (علیه‌السلام) را سلامت به مقصد میرساندند. ایشان بعد از فقدان پدرشان جناب حاج میرزا یوسف، تحت کفالت و سرپرستی مادر بزرگوارشان، آن بانوی علویه قرار گرفتند. از همان اوان خردسالی به خاطر فطرت پاک و زلالی که داشتند بارها در عالم رویا مورد عنایات حضرت صدیقه طاهره و سایر حضرات معصومین (علیهم السلام ) قرار می گیرند. ⚡️⚡️⚡️ در اوایل سن پنج سالگی، در عالم رویا مشاهده می کند از جانب آسمان منبری از نور تا کنارش بر پاشده و وجود مقدس بی بی دو عالم حضرت صدیقه ی طاهره علیها السلام تشریف می آورند و او را مورد نوازش و تفقد و مهربانی قرار داده و با دست مبارکشان به سر و صورت او می‌کشند. 📗لاله ای از ملکوت 🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊 🌹یــــوســــف زهـــــرا (س)🌹 🌍http://eitaa.com/joinchat/1998651393Cf34e69b927
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 ﷽ ☘شیخ جعفر آقای مجتهدی(٢) ایشان می فرمودند: از همان سنین نوجوانی علاقه عجیبی به تزکیه نفس داشتم و شروع به تهذیب نفس و خودسازی و تقویت اراده نمودم و در قبرستان متروکه شهر تبریز که یکی از قبرستانهای بسیار مخوف ایران به شمار میرود و رعب و وحشت عجیبی بعد از استیلای شب به خود میگیرد، قبری حفر نموده و در آن شب را تا صبح به ذکر حضرت باری می پرداختم چون بسیار دوست داشتم به بینوایان و مستمندان کمک کرده و زندگی آنها را از فقر و تنگدستی نجات بخشم، سعی و تلاش بسیاری مینمودم تا معمای لاینحل کیمیا به دست من حل گردد. ⚡️⚡️⚡️ لذا قسمتی از سرمایه پدری را در این راه صرف نمودم ولی به نتیجه‌ای نرسیدم، اما چون این کوشش من همراه با توسلات شدید بود، یک روز ناگهان هاتف غیبی به من ندا در داد: جعفر؛ کیمیا، محبت ما اهل بیت عصمت و طهارت است، اگر کیمیای واقعی می خواهی بسم الله این راه و این شما. با شنیدن آن ندای غیبی هدف و مسیر زندگیم بکلی دگرگون شده و بر آن شدم تا به جای تسخیر جن و انس و ملک و اکتساب کیمیا به دنبال حقیقت همیشه جاوید و پاینده، یعنی محبت و دوستی ائمه اطهار (علیهم‌السلام) بروم. 📗لاله ای از ملکوت 🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊 🌹یــــوســــف زهـــــرا (س)🌹 🌍 http://eitaa.com/joinchat/1998651393Cf34e69b927
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 ﷽ ☘شیخ جعفر آقای مجتهدی (٣) ایشان می فرمودند: بعد از شنیدن این ندای غیبی حالم دگرگونی عجیبی گرفت به حدی که لحظه ای آرام و قرار نداشتم و با اینکه تا آن روز بهره های کافی از علوم غریبه برده بودم و این امتیاز بزرگی بحساب می آمد ولی شیفتگی زایدالوصفی که نسبت به زیارت تربت پاک حسینی و شهدای کربلا در من پیدا شده بود مرا از ادامه فعالیت در زمینه علوم غریبه باز داشت به گونه ای که فردای همان روز با اجازه مادر بزرگوارم با پای پیاده و مجنون وار عازم زیارت کربلا شدم بی آنکه گذرنامه ای داشته باشم و یا اجازه ورود به کشور عراق در اختیارم باشد! چرا که این سفر، سفر عشق بود و من در سن هفده سالگی پای در مسیری نهاده بودم که همت پیران سحرخیز و راه رفته را می طلبید و در کوله بار وجودم جز اشک گرم و آه سرد و خوناب جگر توشه و زادراهی نداشتم. هنگامی که از مرز خسروی گذشتم مأموران مرزی دولت عراق مرا به‌عنوان جاسوس دستگیر کردند و چون سندی بر اثبات بی گناهی خود نداشتم به جرم بیگناهی راهی زندان شدم! 📗در محضر لاهوتیان ص ٢٢ 🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊 🌹یــــوســــف زهـــــرا (س)🌹 🌍 http://eitaa.com/joinchat/1998651393Cf34e69b927
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 ﷽ ☘شیخ جعفر آقای مجتهدی (۴) در زندان بود که دانستم تاکنون از چه ناز و نعمتی برخوردار بوده‌ام و بر سر بندگان خدا از فقر و تنگدستی چه می‌آمده است؟ بتدریج با فضای زندان و همصحبتی با زندانیان مأنوس شدم و بخاطر تحمل این ریاضت اجباری، رفته رفته شفافیت وجودی من بیشتر می‌شد و زنگارهایی که ناخواسته بر آیینه دل من نشسته بود به مدد اشک شبانه و ناله های عاشقانه کمرنگ می‌گردید تا جایی که احساس سبکباری عجیبی به سراغم آمد گویی به اندازه یک پر کاه، سنگینی دارم. در این حالت روحی بود که عنایت مستمر حضرت باب‌الحوائج قمر بنی هاشم علیه السلام را نسبت با خود آشکارا احساس می‌کردم و در اثر همین تجلیّات روحانی، هر از گاه صورت آینده را از پیش می دیدم و هنگامی که به یکی از هم‌بندان خود می‌گفتم که فردا برای تو چه پیش خواهد آمد، دیگر در درستی گفتارم تردید نمی‌کرد چرا که در اوایل ورود به زندان هرچه به آنان می‌گفتم با تمسخر رو به رو می‌شدم ولی مرور زمان بر آنان ثابت کرد که این گفته ها از آنِ من نیست و به قول آنها خواب‌نما می‌شوم! بهرحال زندانی شدن من آن هم در یک کشور بیگانه بخاطر گناهی که نکرده بودم، موجبات رشد روحی مرا فراهم ساخت. 📗در محضر لاهوتیان 🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊 🌹یــــوســــف زهـــــرا (س)🌹 🌍http://eitaa.com/joinchat/1998651393Cf34e69b927
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 ﷽ ☘شیخ جعفر آقای مجتهدی (۴) در زندان بود که دانستم تاکنون از چه ناز و نعمتی برخوردار بوده‌ام و بر سر بندگان خدا از فقر و تنگدستی چه می‌آمده است؟ بتدریج با فضای زندان و همصحبتی با زندانیان مأنوس شدم و بخاطر تحمل این ریاضت اجباری، رفته رفته شفافیت وجودی من بیشتر می‌شد و زنگارهایی که ناخواسته بر آیینه دل من نشسته بود به مدد اشک شبانه و ناله های عاشقانه کمرنگ می‌گردید تا جایی که احساس سبکباری عجیبی به سراغم آمد گویی به اندازه یک پر کاه، سنگینی دارم. در این حالت روحی بود که عنایت مستمر حضرت باب‌الحوائج قمر بنی هاشم علیه السلام را نسبت با خود آشکارا احساس می‌کردم و در اثر همین تجلیّات روحانی، هر از گاه صورت آینده را از پیش می دیدم و هنگامی که به یکی از هم‌بندان خود می‌گفتم که فردا برای تو چه پیش خواهد آمد، دیگر در درستی گفتارم تردید نمی‌کرد چرا که در اوایل ورود به زندان هرچه به آنان می‌گفتم با تمسخر رو به رو می‌شدم ولی مرور زمان بر آنان ثابت کرد که این گفته ها از آنِ من نیست و به قول آنها خواب‌نما می‌شوم! بهرحال زندانی شدن من آن هم در یک کشور بیگانه بخاطر گناهی که نکرده بودم، موجبات رشد روحی مرا فراهم ساخت. 📗در محضر لاهوتیان 🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊 🌹یــــوســــف زهـــــرا (س)🌹 🌍 http://eitaa.com/joinchat/1998651393Cf34e69b927
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 ﷽ ☘شیخ جعفر آقای مجتهدی (٧) شیوه سلوکی حضرت آقای مجتهدی در توسل مستمر به حضرات معصومین علیهم السلام خصوصا حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام کاملاً نمود عینی پیدا می کرد و اگر روزی صد بار نام سالار شهیدان را در حضور ایشان بر زبان می راندند در هربار به حدی منقلب می شدند که بی اختیار به سان ابر بهار می گریستند، بطوری که اغلب قادر به ادامه صحبت نبودند. ⚡️⚡️⚡️ ایشان می فرمودند: با وجود اینکه شش ماه از اقامت من در نجف اشرف می گذشت، هرگاه که از پیشگاه حضرت مولی الموحدین علی علیه السلام اجازه می خواستم که به زیارت کربلا بروم، اجازه نمی دادند و می فرمودند: جعفر! تو طاقت زیارت تربت فرزندم حسین علیه السلام را نداری و از شدت گریه و زاری جان خواهی داد. 📗در محضر لاهوتیان 🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊 🌹یــــوســــف زهـــــرا (س)🌹 🌍 http://eitaa.com/joinchat/1998651393Cf34e69b927
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 ﷽ ☘شیخ جعفر آقای مجتهدی (٨) یک روز که به حرم مطهر حضرت امیر (علیه‌السلام) مشرف شده و در حین زیارت و توسل بودم، صدای حضرت مولا را شنیدم که فرمودند:شیخ جعفر، همین الان به مسجد سهله برو، چند نفر در آنجا میباشند که باید از آنها دستگیری نمایی. بنابر فرمایش حضرت فوراً به مسجد سهله رفتم، در مسجد بسته و ماشین بنز مدرنی آنجا بود، خادم مسجد را صدا زدم که درب را باز کند، وقتی وارد آنجا شدم، دیدم سه نفر جوان با لباسهای فاخر و مجلل در فراق حضرت بقیه الله میگریند و بر روی خاکها میغلتند، و یک نفر آنها هم از شدت گریه بیحال بر زمین افتاده است. نزدشان رفتم و آنها را دلداری داده و آرام نمودم، سپس همگی از مسجد خارج شدیم و آنها سوار ماشین شدند. در این هنگام متوجه شدم که من هم باید همراه با آنها بروم، لذا سوار ماشین شده و همراهشان رفتم، آنها مرا به منزلشان در بغداد بردند و بعد از مدتی از منزل خارج شده و مرا تنها گذاردند، و این در شرایطی بود که شش دختر جوان و بسیار زیبا در آنجا بودند. آنها پیوسته از من تقاضا میکردند که آنها را به عقد خود درآورم و پی در پی به انحاء مختلف و گوناگون در این امر اصرار می‌ورزیدند، با حضور این دختران جوان چنان غافلگیر شده بودم که برای لحظاتی خود را فراموش کردم ولی خیلی زود به خود آمدم و بر خویش نهیب زدم که: جعفر ! به چه می اندیشی مبادا شرم حضور از ادامه راه بازت دارد ؟ و با سکوت معنی دار خود این لعبتان را دلخوش داری !؟ و بعد یاد آوردم که مردان خدا به هنگام رویارویی با این چنین صحنه های تکان دهنده ای از چه شیوه هایی استفاده می کردند . لذا با عزمی جزم دست رد بر سینه خواسته های آنان زده و امتناع نمودم اما روزی چند بار میمردم و زنده میشدم تا اینکه پس از گذشت شش ماه از این ریاضت بسیار سخت و مجاهده عظیم و دشوار آن جوانها آمدند و متوجه شدند که در این مدت هیچ گونه خطایی از من سر نزده و در این امتحان بزرگ موفق شده‌ام!! آنگاه مرا با کمال احترام به نجف برگرداندند. 📗لاله ای از ملکوت 🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊 🌹یــــوســــف زهـــــرا (س)🌹 http://eitaa.com/joinchat/1998651393Cf34e69b927
🏴 سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ... پدرمهربانم، سلام ... ▪️ چهل سلام و چهل صبح، این ترانۀ کیست؟ چهل مقام و چهل منزل آستانۀ کیست؟ چهل نَهار و چهل لَیل، دام و دانۀ کیست؟ چهل سوار و چهل اسب این فسانۀ کیست؟ چهل حدیث و چهل قصه عاشقانۀ کیست؟ و آسمان که چهل روز خون گریسته بود و آن زمین که چهل شب جنون گریسته بود و مشک تشنه تو را سرنگون گریسته بود و کودکی که ندیدند چون گریسته بود پس از تو بار امانت به روی شانۀ کیست؟ ➖➖➖➖➖ ▪️يا رب الحسين بحق الحسين ▪️إشف صدر الحسين .
🏴 سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ... پدرمهربانم، سلام ... ▪️ چهل سلام و چهل صبح، این ترانۀ کیست؟ چهل مقام و چهل منزل آستانۀ کیست؟ چهل نَهار و چهل لَیل، دام و دانۀ کیست؟ چهل سوار و چهل اسب این فسانۀ کیست؟ چهل حدیث و چهل قصه عاشقانۀ کیست؟ و آسمان که چهل روز خون گریسته بود و آن زمین که چهل شب جنون گریسته بود و مشک تشنه تو را سرنگون گریسته بود و کودکی که ندیدند چون گریسته بود پس از تو بار امانت به روی شانۀ کیست؟ ➖➖➖➖➖ ▪️يا رب الحسين بحق الحسين ▪️إشف صدر الحسين .