💗 حاج احمد 💗
⚪️ فرهنگ اصطلاحات جبهه:
ترکش پلو = عدس پلو
برادر عبدا… = برای صدا زدن رزمنده ای که اسمش را نمی دانستند.
تجدیدی = مجروح شدن و به شهادت نرسیدن
ایستگاه بدنسازی = ایستگاه صلواتی
اوشین پلو = برنج سفید بدون مخلفات
ایران تایر = پوتین های بسیجی
ایران گونی = شلوار و اورکت بسیجی ساخت وطن
حلوا خور = کسی که هرگز شهید نمی شود و از همه عملیات ها سالم باز می گردد
پا لگدکن = نماز شب خوان
بی ترمز = بسیجی،عاشق خاکریز اول(حکایت از شجاعت و به کام خطر رفتن)
برادران مزدور = نیروهای عراقی و دشمن
آدمکش گردان = امدادگر! کنایه از ناشی بودن نیروهای امدادرسان خصوصا در شرایط عملیاتی
بوی چلو کباب = بوی شب عملیات
ترکش اواخواهری = ترکش فوق العاده ریز و ناچیز که بدن را گویی ناز می داد و اصابت آن اسباب خجالت بود!
ترکش حسین جانی = ترکش بزرگ که کمتر از توپ مستقیم نبود و به هرجای شخص که می خورد تیکه بزرگه گوشش بود! ...و شهادت بر اثر اصابت آن چون و چرا نداشت {{چون شهادت در اذهان عموم بیش از همه در امام حسین ظهور دارد و ترکشی را که منجر به شهادت می شد را "حسین جانی" می گفتند— خلاصه یعنی ترکش شهید کن.
ترکش با معرفت = ترکشی که زوزه کشان می آمد و از بالای سر رد می شد و راه خودش را ادامه می داد و به کسی آسیب نمی رساند.
الاغ هوایی = کنایه از هواپیمای نظامی باری C_ 130 که معمولا برای حمل بار از آنها استفاده می شد.
پل صراط = پل های چوبی،فلزی، و سیمانی در مناطق عملیاتی
اسلحه بی فشنگ = آفتابه دستشویی! اسلحه ای که گفته می شد رزمندگان در تاریکی شب بارها با آن از دشمن اسیر گرفتند.
آهنگران گردان = نیروی خوش صدا
آجر = پنیر مونده و خشک شده
آچار همه کاره = چفیه (پارچه ای که ازآن به جای باند زخم،سفره،حوله و… استفاده می شد)
دکمه تقوا = دکمه بالایی پیراهن
اهل دل = طعنه به فرد شکمو
#طنز_جبهه
@yousof_e_moghavemat
شهادت مُزد زندگی مجاهدانه است...
رئیس ستاد لشگر ۱۶ قدس گیلان بیش از یک دهه با منافقان در جنگلهای شمال و غرب جنگید تا در دوران دفاع مقدس مدال پُرافتخار "شهادت" را در عملیات کربلای۲ بر فراز قلههای کدو کسب کند.
#شهید_سردار_محمود_قلیپور
#شهریور۱۳۶۵_حاجعمران
@yousof_e_moghavemat
هر روز
با نگاه شمـا
همه ی خوبـیها
در مـا طلـوع میکند ...
گردان تخریب تیپ امام حسن(ع)
دوران #دفاع_مقدس
@yousof_e_moghavemat
🌸
#مناجات
🌺عن الامام السجاد عليه السلام:
《 مَوْلايَ ! بِذِكْرِكَ عاشَ قَلْبي وَ بِمُناجاتِكَ بَرَّدْتُ اَلَمَ الْخَوْفِ عَنّي،
فَيا مَوْلايَ وَ يا مُؤَمَّلي وَ يا مُنْتَهي سُؤْلي! فَرِّقْ بَيْني وَبَيْنَ ذَنْبِيَ..》
ای مولای من دلم به ياد تو زندگی كرد و با مناجات با تو آتش هراس را بر خود سرد نمودم؛
ای مولايم و ای آرزويم، و ای نهايت خواستهام، ميان من و گناهم جدايی انداز... 🌺
دعای ابوحمزه ثمالی
#حدیث_امام_سجاد
@yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲۴ شهریور ۱۳۶۹ --- بازگشت آخرین گروه از آزادگان سرافراز به خاک میهن
ا▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
💠 پس از حمله ارتش بعث عراق به کویت و گذشت دو سال از قبول قطعنامه آتش بس، صدام طی نامهای خطاب به مقامات ایران، خواستار مذاکرات در جهت آزادی اسرا شد. این در حالی است که مطابق بند ۳ قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل و بر اساس کنوانسیون سوم ژنو مصوب ۱۲ اوت ۱۹۴۹، پس از اتمام جنگ تمام اسرا، می بایست بدون فوت وقت اسیران جنگی مبادله می شدند که این امر به دلیل کارشکنی عراق تا دو سال محقق نشد.
📄 طی مکاتبات و مذاکرات صورت گرفته بین نمایندگان ایران و رژیم بعث، نامهای از سوی صدام رئیس جمهور وقت عراق به اکبر هاشمی، رئیس جمهور وقت با مضمون «مبادله فوری و همه جانبه اسرای جنگ به هر تعدادی که در عراق و ایران به سر میبرند، از طریق مرزهای زمینی و از راه خانقین ـ قصرشیرین و راههای دیگری که مورد توافق قرار میگیرد، صورت خواهد گرفت»، ارسال شد.
🔺 نخستین اسرای جنگ تحمیلی ۲۶ مرداد ماه ۱۳۶۹ وارد کشور شدند. این تبادلات تا ۲۴ شهریور ماه همان سال نیز ادامه یافت.
بنا بر این گزارش، پیکر ۵۷۰ اسیر ایرانی که در اردوگاه های بعثی به شهادت رسیده بودند، ۳۱ تیر ماه ۱۳۸۱ تحت عنوان شهدای غریب، به ایران تحویل داده شد و طی مراسم باشکوهی تشییع و به خاک سپرده شدند. طی ۲۲ سال تبادل اسرا میان ایران و عراق، ۹۷ هزار و ۴۷۲ اسیر در ۱۸۳ مرحله تبادل شدند.
------------------------------------------
@yousof_e_moghavemat
روی سنگ مزارتان
باید حک شود ،
کربلایی ...🌺
عراق ،شرق بصره
جنوب کانال پرورش ماهی
منطقه عملیات تکمیلی ،کربلای ۵
۱۱ اسفند ۱۳۶۵
📎 وداع سعید شاه حسینی 🌷
با شهید محمد پوراحمد🌷
@yousof_e_moghavemat
🌼🍃🌺🍃🌸
🍃🌺🍃🌸
🌺🍃🌸
🍃🌸
🌸
عکسی کمتر دیدهشده از #حاج_احمد_متوسلیان
#فرمانده به امید دیدنت روز و شب به هم گره می زنیم......
#احمد_متوسلیان
#اللهم_فک_کل_اسیر
@yousof_e_moghavemat
🌸
#ضرورت_وجود_امام
🌺عن الامام البـاقـر عليه السلام
《 لَو أنّ الإمامَ رُفِعَ مِنَ الأرضِ ساعةً لَماجَتْ بِأهْلِها كَما يَمُوجُ البَحْرُ بِأهلِهِ 》
اگر براى لحظهاى وجود امام از زمين برداشته شود، زمين، ساكنان خود را چنان به تلاطم مىاندازد كه امواج دريا دريانشينان را🌺
الكافي، ج ١ ص ١٧٩
#حدیث_امام_باقر
@yousof_e_moghavemat
⭕️ شمشیرزن یک دست تیربارچی عراقی را قیمه قیمه کرد
🔹️ شهید عبدالرزاق علی شیری در سال ۱۳۴۱ در کرج متولد شد و در طفولیت به علت تب شدید از ناحیه پای چپ فلج گردید.
□ هر چند بهبودی پیدا کرد اما لنگیدن پای چپ همیشه با او بود.
🔸️ عبدالرزاق در دفاع مقدس بدون توجه به معلولیت سریع وارد واحدهای رزمی شد و به عنوان یک رزمنده اسلحه به دست گرفت
□ سال ۱۳۶۱ در سومار در اثر اصابت ترکش دستش چپش از کتف جدا شد و با آستین خالی با یک شمشیر بر کمر وارد میدان شد.
■ سه ماه بعد در عملیات والفجر یک تیر به گردنش اصابت کرد و باز مجروح شد.
🔹️ مدتی بعد، حضور عبدالرزاق در مقر قلاجه قبل از عملیات والفجر۴ با آستین خالی و قداره به کمر، در حالی که پرچم سرخی به دست همه رو حیرت زده کرد و دوباره در اثر اصابت ترکش به شدت مجروح شد.
■ در گردان علی اصغر خط شکن شد وبا هدف ضربه زدن به دشمن در جزیره ام الرصاص و آن سوی اروندرود وارد میدان شدند.
🔸️ عبدالرزاق "شمشیر بند" در عملیات والفجر۸ در جزیره ام الرصاص وقتی تیربار چهارلول دشمن امان همه را بریده بود، دست به کار شد.
□ عبدالرزاق نارنجک به کمر و شمشیر به دست برای رسیدن به تیربار دشمن از باتلاق گل و لای گذشت و دقایقی بعد تیربار دشمن خاموش شد و عبدالرزاق هم افتاد.
□ عبدالرزاق علی شیری تیربارچی بعثی را با شمشیر قیمه قیمه و خودش هم به شهادت رسید.
■ رزمندهای زیادی توانستند از محاصره خارج شوند و پیکر عبدالرزاق بعد از ۱۳ سال به وطن باز گشت و در گلزارشهدای امامزاده محمد کرج به خاک سپرده شد.
@yousof_e_moghavemat
سرخ شدن صورت سردار شهید حاج حسین پور جعفری
از حرف شهید حاج قاسم سلیمانی...
🌷 یکبار در محل کارش آن قدر حالش بد شده بود که برده بودندش بیمارستان بقیة الله.
کاری داشتم و هرچه زنگ میزدم تلفنش را جواب نمیداد، محل کارش هم جواب درستی نمیدادند، یکبار میگفتند رفته بیرون کار داشته و یکبار میگفتند رفته تجدید وضو بکند.
🌷ساعت ۹ شب بود که حاج قاسم
تماس گرفت و گفت حاجخانم حسین کمرش کمی درد گرفته آوردمش بیمارستان احتمالا امشب نگهاش دارند، اگر میخواهی بیا یک سر ببینش.
🌷با بچهها رفتیم بیمارستان، حاج قاسم با خنده گفت: بیا حسین، این هم بچهها و نوههایت، حسین خجالتی بود از حرف حاجی صورتش سرخ شد.
آن شب راضی نشد بیمارستان بماند کمرش را با کمربند طبی بست و با آمبولانس آوردیمش خانه.
🌷دکتر تا یک ماه استراحت مطلق برایش تجویز کرده بود اما مثل همیشه گوشش بدهکار نبود، کمربند میبست و نمازهای واجبش را ایستاده میخواند و نماز مستحبش را نشسته، یک هفته نشده بود که به محل کار رفت.
✍ راوی: همسر شهید حسین پورجعفری
#شهید_حسین_پور_جعفری
#آشنایی_با_شهدا
@yousof_e_moghavemat
#اینجا_کربلاست
به آنهاییکه قصهٔ کربلا را باور ندارند
بگویید ما کربلا را دیدهایم ؛
ما همراه و همرزم اصحاب عاشوراییِ
امامِ عشق بودهایم ؛ ما امروز میدانیم
قصهی یک اربعین فراق یعنی چه ...
شلمچه ۱۳۶۵
عملیات کربلای پنج
عکاس: ساسان مؤیدی
بدرقه پیکر دو رزمندهی شهید
در میان اندوه همرزمان
@yousof_e_moghavemat