eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
279 دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
3هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
آرزویم را شهادت می‌نویسم تا نڪند یڪ وقـت ؛ طعمِ شهد احلی من العسل را در عالم آرزوهـا نچشیده باشم ... @yousof_e_moghavemat
شهید حاج قاسم سلیمانی : حرف و عمل شهید همت، شهید خرازی و یکی بود؛ در عرصه‌ی مدیریتی ذهن همه باید به سمت این شهیدان معطوف شود. @yousof_e_moghavemat
. . ۲۷_محمد_رسول_الله_ص ولادت: 2 خرداد 1331 ، شهادت: 4 اسفند 1362 ' . قسمتی از : من خیلی کوچکتر از آن هستم که به شما پیام بدهم ولی از بابت تذکر چند مطلب را به عرض میرسانم ، حمایت از ولایت فقیه در حال حاضر امام امت را فراموش نکنید ، از خانواده شهداء دلجوئی کنید و با فرزندان آنان بهتر از فرزندان خود رفتار کنید. بیش از پیش از آنها زیارت به عمل بیاورید و مرتب به دیدارشان بروید. از مجروهین و جانبازان انقلاب جنگ مرتب عیادت کنید.  اگر جنگ با عراق تمام شد و استکبار جهانی جنگ دیگری شروع کرد با قدرت هر چه تمام تر از آن به نفع اسلام و قرآن دفاع کنید. که خیرتان در آنست اگر بدانید نهادی بنام بسیج مستضعفین با فرمان امام تشکیل شده که اعضای آن سربازان واقعی امام زمان ( عج ) هستند و ثبت نام و شرکت در آن ( لبیک یا خمینی ) جواب همان ندای ( هل من ناصراً ینصرنی ) امام حسین است ( ع ) است .  @yousof_e_moghavemat
رفیق ! « مَرد » می‌خواهد گذشتن از دلبستگی‌ها وگرنه تا حالا به نام خیلی‌هامان واژه « شهید » اضافه شده بود ... فرازی‌از وصیتنامه: خدایا ! می‌دانم که تو مشتری جان و خون کسانی هستی که از مال و فرزند و لذت‌های دنیوی می‌گذرند و به سوی تو می‌آیند .... @yousof_e_moghavemat
من‌که‌ازشوق‌وصال‌حرمت‌لبریزم ظرف‌دلتنگی‌من‌پرشده‌و سرریزم بهر امضا شدن خط برات حرمت پشت‌این‌قافیه‌ها‌اشک‌روان‌میریزم @yousof_e_moghavemat
🍃گاهی عشق معجزه می‌کند و بی‌سیم‌چی گردان، آشنای غریب می شود. 🍃امیر امینی، ی ساده ی گردان که حال و هوای هر عملیات را با بی‌سیم به جاماندگان خبر می‌داد. 🍃فرمانده قلبش شد و اشک و مناجاتش برای خدا. آنقدر دعا کرد تا عاشق، مخلص و شد. 🍃عکاسِ جنگ، با دوربینی که از زیر خاک پیدا کرد، بی‌سیم‌چیِ عاشق را ثبت کرد و این عکس برگی شد از دفتر ، که این روزها دل هر آدم سردرگمی را می لرزاند. 🍃سربندش، چشم هایش که از خستگی آرام گرفته است و لب های خونینش، که گویی هنوز هم می‌گویند. این‌ها هرکدام روضه ای است برای آنان که گرفتار دنیا شده‌اند😔 🍃او با و گریه‌هایش خالص شد برای خدا و خدا عزت نصیبش کرد و شد برای دنیا و آدم‌هایش. 🍃کاش می‌شد عکس او را بر سر در قلب هایمان بیاویزیم، تا در دنیای و کمی بندگی کنیم و او با بی‌سیم‌اش از عشق به محبوب بگوید😢 🕊به مناسبت ✍نویسنده: طاهره بنائی منتظر 📅تاریخ تولد : ۵ دی ۱۳۴۰، ساوه 📅تاریخ شهادت : ۱۰ اسفند ۱۳۶۵، شلمچه، کربلای۵ 🥀مزار شهید : بهشت زهرای تهران @yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فیلم کمتر دیده شده از دیدار صمیمانه شهید سردار حاج قاسم سلیمانی با همرزم خود و پدر شهید @yousof_e_moghavemat
۱۱۲ 🌺 یک توصیه‌ی دلنشین از یک شهید نُخبه‌ی علمی... @yousof_e_moghavemat
و به آنکه حتی نافرمانی ات کند، روزی می دهی... وَ رِزْقُكَ مَبْسُوطٌ لِمَنْ عَصاكَ.. فرازی از دعای ماه رجب @yousof_e_moghavemat
و به آنکه حتی نافرمانی ات کند، روزی می دهی... وَ رِزْقُكَ مَبْسُوطٌ لِمَنْ عَصاكَ.. فرازی از دعای ماه رجب @yousof_e_moghavemat
🌷🌷 خستگے نداشت. مے گفت؛ من حاضرم تو ڪوہ با همہ تون مسابقہ بذارم، هر ڪدوم خستہ شدين، بعدے ادامہ بدہ... اينقدر بدن آمادہ اے داشت ڪہ تو جبهہ گذاشتنش بيسيم چے. بيسيم چیِ شهيد پور احمد... اصلاً دنبال شناختہ شدن و شهرت نبود. بہ اين اصل خيلے اعتقاد داشت ڪہ اگہ واقعاً ڪارے رو براے خود خدا بڪنے، خودش عزيزت مے ڪنہ... آخرش هم همين خصلتش باعث شد تا عڪس شهادتش اينطور معروف بشہ 📎پ ن : بیسیم چی گردان انصار لشکر ۲۷ محمد رسول الله ولادت : ۱۳۴۰/۱۰/۵ - تهران شهادت : ۱۳۶۵/۱۲/۱۰ - شلمچه، @yousof_e_moghavemat
🔸🔶 و قُلْ رَبِّ أَدْخِلْني‏ مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْني‏ مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لي‏ مِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً نَصير 📎 ترجمه: و بگو: پروردگارا! مرا [ در هر کار و شغلی ] به نیکی وارد کن و به نیکی بیرون آور و برایم از نزد خود نیرویی یاری دهنده قرار ده آیه 80 سوره اسراء @yousof_e_moghavemat
نـجـم الـمـقـاومـت🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ❇️ سید حسن نصرالله: یک شخصیت جامع بود. یعنی احساس ما این نبود که تنها با یک ژنرال متخصص در زمینه‌ی نظامی جلسه می‌گذاریم، بلکه مسائل سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را هم عمیقا و کاملا می‌فهمید. @yousof_e_moghavemat
یک عکس دیدنی از در حال ریختن چای🍮 @yousof_e_moghavemat
بعدازظهر جمعه، پنجم اسفند ۱۳۶۲ پیست پرواز🚁 هوانیروز در سه راهی فتح آغاز روند انتقال گردان های «مالک» و «حبیب» به جزایر جنوبی مجنون🍃 نفر ایستاده کنار هلی کوپتر 🚁☝️؛ در حال مذاکره با خلبان لیدر دستۀ پروازی هوانیروز منبع کپشن کتاب باشکوه شراره های خورشید📒 @yousof_e_moghavemat
🔹خاطره ای از عملیات بیت المقدس درعملیات بیت‌المقدس، دو «احمد» داشتیم که فرمانده بودند و صدای آنها از شبکه‌‌های بی‌سیم مرتب شنیده می‌شد.«احمد متوسلیان» فرمانده لشکر محمد رسول‌الله(ص) و «احمد کاظمی» فرمانده لشکر نجف اشرف. در تماس‌های بسیار مهم، مخصوصا در لحظات شکستن خطوط دشمن، فرماندهان و رزمندگان از لهجه‌های آنها متوجه می شدند که این «احمد» کدام «احمد» است. اما جالب‌تر زمانی بود که دو «احمد» با هم کار داشتند. در مرحله‌ی دوم عملیات که بچه‌های لشکرمحمد رسول الله(ص) در دژ شمالی خرمشهر با لشکر۱۰ زرهی عراق درگیری سختی داشتند و کارشان به اسیر دادن و اسیر گرفتن هم کشیده شده بود و احمد متوسلیان با بدنی مجروح عملیات را هدایت می‌کرد، احمد کاظمی با احمد متوسلیان این‌گونه تماس می‌گرفت: — احمَد احمَد احمَد؛ احمِد او سه احمد اول را که یعنی متوسلیان، با لهجه تهرانی می‌گفت اما اسم خودش را با لهجه نجف آبادی، مخصوصا مقداری هم غلیظ ‌‌‌تر بیان می‌کرد، به این ترتیب فرماندهان که صدای او را از بی‌سیم می‌شنیدند می زدند زیر خنده😊 @yousof_e_moghavemat
🤲 ❤️ سلام بر تو ای پرچم برافراشته و دانش سرریز و فریادرس و رحمت گسترده و وعدهٔ بی‌دروغ 📚 زیارت 📱 @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🌹روایتی کمتر گفته شده و خواندنی درباره سردار سلیمانی ✍️متن یادداشت خدابخش داودی نصر به این شرح است: «شرایط خاص جنگ و حساسیت و ظرافت مقوله مهندسی رزمی باعث شد تا این وظیفه خطیر و سنگین به جهادگران جهاد سازندگی سپرده شود و بدین ترتیب جهاد سازندگی به عنوان ضلع سوم جنگ در کنار ارتش و سپاه قرار گرفت. با سپردن این وظیفه مهم خیلی زود سازمان دوم جهاد سازندگی در قالب ۵ قرارگاه و ۴۵ گردان مهندسی رزمی استانی شکل گرفت و گردانهای مهندسی رزمی استان ها گردان مهندسی رزمی ۱۷ نبی اکرم جهاد سازندگی استان با ۳ گروهان فعالیت عملیاتی خود را در طول جبهه های نبرد از شنال غرب تا جنوب آغاز کرد. با تصمیم فرماندهان عالی نظامی پشتیبانی مهندسی رزمی و ایجاد استحکامات نظامی لشکرهای عملیاتی سپاه پاسداران به گردان های جهاد سازندگی محول شد. کار و تلاش بی نظیر جهاد سازندگی در دوران دفاع مقدس همانند سازندگی روستاها تا جایی پیش رفت که امام راحل با نام با مسمای سنگرسازان بی سنگر جهادگران را مورد تفقد قرار دادند. در میان سال های دفاع مقدس سال ۱۳۶۵ برای جهادگران استان ایلام معنا و مفهوم دیگری دارد، سالی که در تیرماه آن عملیات پیروز کربلای یک به وقوع پیوست. در این سال به فرمان امام خمینی(ره) مبنی بر آزادسازی سریع مهران ، فرماندهان نظامی تصمیم به اجرای عملیات گرفتند و عملیات کربلای یک را طراحی و گردان مهندسی رزمی جهاد سازندگی ایلام را به عنوان پشتیبان لشکر ۴۱ ثارالله به فرماندهی سردار بی نظیر جبهه ها حاج قاسم سلیمانی تعیین شد. سخت ترین و حساس ترین محور عملیات یعنی ارتفاعات ارتفاعات و تپه های قلاویزان با قوی ترین دژها و استحکامات دشمن برای این لشکر در نظر گرفته شد.اجرای عملیات و به ویژه فعالیت های مهندسی رزمی بر روی ارتفاعات کار بسیار سخت و پیچیده ای است، خاکریزها نمی توانستند خیلی طویل باشند، بالاجبار بایستی به صورت متوالی و منقطع ایجاد می شدند. از طرفی سرعت عمل رزمندگان شجاع لشکر ۴۱ و استقرار کوتاه مدت آن درپشت خاکریزها تلاش گردان ما را مضاعف کرده بود. دفاع در ورای خاکریزها و روحیه شهادت طلبی و رویارویی مستقیم با تانک ها و نفربرهای دشمن از ویژگی های رزمندگان این لشکر بود. از نکات دیدنی و حماسی این عملیات رویارویی مستقیم افراد آر. پی. جی زن با ادوات نظامی دشمن در نقاط هموار بود که منجر به خلق صحنه هایی زیبا می شد. در یک طرف ایثار و شهادت و در طرف دیگر عقب نشینی ذلیلانه و هلاکت به خوبی قابل مشاهده اما در عین حال وصف ناشدنی بود. استحکامات دشمن یکی پس از دیگری در هم شکسته شد و در مدت زمانی کمتر از زمان پیش بینی شده در عملیات کربلای ۱، مهران مظلوم از چنگال دژخیمان بعثی آزاد شد و به آغوش میهن اسلامی بازگشت و با این فرموده امام راحل (ره) که "مهران را هم خدا آزاد کرد" خستگی از تن و جان رزمندگان زدوده شد. فتح مهران به عنوان یک افتخار جاودان برای حاج قاسم سلیمانی و لشکر پیروزش ثبت شد و افتخار همراهی و همرزمی گردان ۱۷ نبی اکرم (ص) با آن سردار تمام نشدنی و لشکر کم نظیرش نیز برای ما به یادگار ماند، باشد که روز جزا مورد شفاعت آن مرد پاکباخته و صالح قرار گیریم.» @yousof_e_moghavemat
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸 شقی ترین آدمای زمین... ترور این روزا زیاد شده. . . ـ کاش حداقل یکیمون اسلحه برمی داشت. ـ لازم نیست. به شوخی گفتم: حاجی، حالا که اجازه نمی دین اسلحه برداریم، لااقل یه جایی نگه دارین پیاده شم. یه قرار فوری دارم، باید بهش برسم. برگشت زل زد توی چشم هام. ـ من که نمی ترسم طوریم بشه. . . شما اگه می ترسین، اسلحه بردارین. اگر هم دوست دارین، پیاده بشین. . . من از خدا خواسته م به دست شقی ترین آدمای روی زمین شهید بشم، اسرائیلی ها. می دونم که قبول می کنه. با الهام از متن "من دیگه برنمیگردم"عباس برقی از کتاب میخواهم با تو باشم به کوشش:علی اکبری صفحه 107 @yousof_e_moghavemat
💠🍃💠🍃💠 روزی مشغول فوتبال بودیم که ناگهان یکی از اعضای تیم حریف ناخواسته سنگی روی پای احمد انداخت، بااینکه عمدی نبود معذرت‌خواهی نکرد و چهره حق به جانب گرفت و طلبکار شد، احمد نزدیک آن جوان شد و گفت: اگر از من اشتباهی سرزده مرا ببخش. من که حسابی از کار احمد متعجب شده بودم به او اعتراض کردم، احمد به من نگاهی کرد و گفت: این برادر من است و یک روزی می‌رسد که همه ی ما زیر یک پرچم قرار میگیریم و آن روز به خاطر این اختلاف بیهوده چه جوابی به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بدهم؟ بعد حدیث امام علی علیه السلام را گفت که می فرماید: بدترین توشه برای آخرت، ستم بر بندگان خداست. @yousof_e_moghavemat
فرهاد دو فرزند داشت اقا محمد و فاطمه خانم که دخترش شش ماه بعداز شهادت پدر بدنیا امدن... 🌸فرهاد ای داشت، عزم بسیار برای شهادت داشت. اخلاقش طوری نبود که در مورد کارهایش با کسی صحبت کند، بدون ریا کارهارو انجام میداد طوری که کسی نفهمه، در اموری که گیر میفتادم بنده را نصیحت می کرد.خیلی مهربان ,بسیارصبور وباگذشت بود ، اصلا اهل غیبت نبودن هروقت هم جایی غیبت میشد یا بحث رو باصلوات عوض میکرد یا جمع رو ترک میکرد... سوریه تل قرین، اهل استان گیلان 🌷مزار شهید: گلزار شهدای لنگرود گیلان ۹ اسفند ۹۳ ساعت ۱۵ اصابت تیر مستقیم @yousof_e_moghavemat
فاصله‌ات از سنگر تا خدا فقط یک دل بود .... @yousof_e_moghavemat
● من خانه مادرم بودم که محمد زنگ زده بود منزل همسایه ؛ مادرم البته نمی دانست من هم انجا هستم. وقتی همسایه مان مادرم را صدا زد و من را دید گفت: چه خوب اینجایی شوهرت زنگ زده با مادرم دویدیم. وقتی گوشی را گرفتم محمد با خوشحالی و تعجب گفت: تویی؟! چه خوب شد هستی و باهات حرف زدم. رفتی دکتر؟ گفتم: آره. هنوز از بچه دار شدنمان مطمئن نبودیم. ●گفت: مبارکت باشه! گفتم: چرا مبارک من؟ گفت: چون من نمی بینمش، خودت باید بزرگش کنی. گفتم: این جای دلداری دادنته؟ عوض این که یک خانم باردار رو دلداری بدی این طوری می زنی توی ذوقم؟ گفت: ناراحت نشو این واقعیته. منم گفتم: هر چی خدا بخواد. گفت: خدا همینو می خواد. تو هم بی قراری نکن. این تلفن آخرین صحبت ما با هم بود و فردایش در طلاییه شهید شد. ✍به روایت همسربزرگوارشهید 📎فرماندهٔ گردان سلمان لشگر ۲۷محمدرسول‌الله (ص) 🌷 ●ولادت : ۱۳۴۳/۱/۱ شهریار ، تهران ●شهادت : ۱۳۶۲/۱۲/۱۱ طلائیه ، عملیات خیبر @yousof_e_moghavemat
. عکسش را همه دیدند و می‌شناسند اما خودش را نه... بسیجی ... در جوانی مکبر نماز بود و بانگ الله اکبرش در مسجد محل طنین انداز میشد. شغلش در جوانی باتری سازی بود و کمی به زبان آلمانی هم تسلط داشت... بيسيم چي (شهيد) پور احمد... ۱۰ اسفند ۶۵ تو شلمچه به‌شهادت رسید... . @yousof_e_moghavemat