eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
270 دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
3.3هزار ویدیو
43 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
🗓 ۱۲ خرداد ۱۳۷۹ -درگذشت آزاده سرفراز حجت الاسلام سید علی‌اکبر ابوترابی 🔰 او پس‌ از آغاز جنگ،بسوی جبهه ‌شتافت و فداکاری‌ و رشادت‌های بسیاری از خود نشان‌ داد تا اینکه در يك ‌مأموريت ‌شناسايي،به ‌اسارت ‌ارتش ‌صدام درآمد و مدت 10سال در زندان‌های ‌عراق ‌بسر برد. او در قلوب آزادگان نفوذ معنوی داشت و آنها وی را مرشد و مرادخود می‌دانستند. 🌷ابوترابی بدلیل رشادت وشخصیت والای معنویش مورداحترام شهیدچمران بود. @yousof_e_moghavemat
✨آدمی را آدمیت لازم است ، عود را گر بو نباشد ، هیزم است✨ 🍃انسان های فراتر از مذهب و قومیت گام بر میدارند و افق نگاهشان تا آسمان است و... 🍃برای همین در جنگ با از همه ملیت و مذهبی گرد هم آمدند تا با کمک هم ریشه ظلم را بزنند.یکی از این آزاد اندیشان مردی بود از تبار، غیور مردان کرد و. 🍃مسلمانی که همیشه تاکید داشت بر مسلمین و می گفت:" همه مسلمان هستیم و پیامبرمان یکی است. همه به سوی یک قبله به عبادتِ معبودمان می ایستیم 🕋 🍃انقلاب و رهبرانش را دوست داشت و با تلاش فراوان توانست استخدام شود.نامش اسماعیل بود و شهرتش شجاعی،اسماعیل واربه رضای خداوند گردن نهاد و شجاعانه گام برداشت و دل کند از آرامش ،ازکشور،ازشهرش "نوبار بوکان " از خانواده اش، از همسرش و از چهار فرزندش ورسید تا" نبل و الزهرا سوریه" جایی که بعد از چهار سال ازمحاصره در آمده بود. 🍃یازدهمین ماه از سال نود چهار بود که همراه رزمندگان دیگر درحال پاک سازی شهر بودند که جواز برایش صادرشد🕊 "روحش شاد و یادش گرامی" 🌸 به مناسبت _ولادت ✍نویسنده:سودابه حمزه‌ای 📅تاریخ تولد : ۷ تیر ۱۳۴۹ 📅تاریخ شهادت : ۱۳ بهمن ۱۳۹۴ 📅تاریخ انتشار : ۶ تیر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بوکان @yousof_e_moghavemat
🌹شب که شد، بعثی ها ریختند توی سلولها و اسرا را گرفتند زیر مشت و لگد. آن قدر که ناله ی «یا حسین» و «یا اباالفضل» آنها به آسمان رسید. وقتی خودشان خسته شدند و اسرا خونین و از پا افتاده، سلول ها را ترک کردند. 🌹من کمتر از بقیه کتک خورده بودم. نمی دانم چرا؟ برای همین دلم نمی آمد به آنها نگاه کنم. وقتی صدای ناله های حزین‌شان را می شنیدم، به حال‌شان غبطه می خوردم. 🌹بالاخره خوابم برد. در عالم رؤیا بانوی دو عالم «فاطمه ی زهرا» را زیارت کردم. فرمودند: «نگران نباش! نوبت تو هم خواهد رسید». 🌹شبی دیگر دوباره هجوم آوردند. این بار من نیز به اندازه ی برادرانم مورد ضرب و شتم قرار گرفتم. وقتی رفتند، با اینکه جای سالمی برایم نمانده بود، ولی در دل خدا را شکر می کردم. چون به آن رضایت درونی دست یافته بودم. ✍راوی : فرزند شهید به نقل از پدرش @yousof_e_moghavemat