🗓 ۱۲ خرداد ۱۳۷۹ -درگذشت آزاده سرفراز حجت الاسلام سید علیاکبر ابوترابی
🔰 او پس از آغاز جنگ،بسوی جبهه شتافت و فداکاری و رشادتهای بسیاری از خود نشان داد تا اینکه در يك مأموريت شناسايي،به اسارت ارتش صدام درآمد و مدت 10سال در زندانهای عراق بسر برد.
او در قلوب آزادگان نفوذ معنوی داشت و آنها وی را مرشد و مرادخود میدانستند.
🌷ابوترابی بدلیل رشادت وشخصیت والای معنویش مورداحترام شهیدچمران بود.
#سالروز_وفات
#سید_علی_اکبر_ابو_ترابی
#آزاده
#دوازدهم_خرداد_1379
@yousof_e_moghavemat
✨آدمی را آدمیت لازم است ، عود را گر بو نباشد ، هیزم است✨
🍃انسان های#آزاده فراتر از مذهب و قومیت گام بر میدارند و افق نگاهشان تا آسمان است و...
🍃برای همین در جنگ با#داعش از همه ملیت و مذهبی گرد هم آمدند تا با کمک هم ریشه ظلم را بزنند.یکی از این آزاد اندیشان مردی بود از تبار، غیور مردان کرد و#سنی_مذهب.
🍃مسلمانی که همیشه تاکید داشت بر #وحدت مسلمین و می گفت:" همه مسلمان هستیم و پیامبرمان یکی است. همه به سوی یک قبله به عبادتِ معبودمان می ایستیم 🕋
🍃انقلاب و رهبرانش را دوست داشت و با تلاش فراوان توانست استخدام#سپاه شود.نامش اسماعیل بود و شهرتش شجاعی،اسماعیل واربه رضای خداوند گردن نهاد و شجاعانه گام برداشت و دل کند از آرامش ،ازکشور،ازشهرش "نوبار بوکان " از خانواده اش، از همسرش و از چهار فرزندش ورسید تا" نبل و الزهرا سوریه" جایی که بعد از چهار سال ازمحاصره در آمده بود.
🍃یازدهمین ماه از سال نود چهار بود که همراه رزمندگان دیگر درحال پاک سازی شهر بودند که جواز#شهادت برایش صادرشد🕊
"روحش شاد و یادش گرامی"
🌸 به مناسبت #سالروز _ولادت
#شهید_اسماعیل_شجاعی
✍نویسنده:سودابه حمزهای
📅تاریخ تولد : ۷ تیر ۱۳۴۹
📅تاریخ شهادت : ۱۳ بهمن ۱۳۹۴
📅تاریخ انتشار : ۶ تیر ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : بوکان
@yousof_e_moghavemat
🌹شب که شد، بعثی ها ریختند توی سلولها و اسرا را گرفتند زیر مشت و لگد. آن قدر که ناله ی «یا حسین» و «یا اباالفضل» آنها به آسمان رسید. وقتی خودشان خسته شدند و اسرا خونین و از پا افتاده، سلول ها را ترک کردند.
🌹من کمتر از بقیه کتک خورده بودم. نمی دانم چرا؟ برای همین دلم نمی آمد به آنها نگاه کنم. وقتی صدای ناله های حزینشان را می شنیدم، به حالشان غبطه می خوردم.
🌹بالاخره خوابم برد. در عالم رؤیا بانوی دو عالم «فاطمه ی زهرا» را زیارت کردم. فرمودند: «نگران نباش! نوبت تو هم خواهد رسید».
🌹شبی دیگر دوباره هجوم آوردند. این بار من نیز به اندازه ی برادرانم مورد ضرب و شتم قرار گرفتم. وقتی رفتند، با اینکه جای سالمی برایم نمانده بود، ولی در دل خدا را شکر می کردم. چون به آن رضایت درونی دست یافته بودم.
✍راوی : فرزند شهید به نقل از پدرش
#آزاده
#شهید_محمد_باقر_درودی
#آشنایی_با_شهدا
@yousof_e_moghavemat