#روایتی_از_شهدا
آخرِ میوه فروش های بازار یک پیرمرد نحیف میوه میفروخت. از بساط کوچک و میوه های لکدارش معلوم بود که خریداری نداره. اما پیرمرد یه مشتری ثابت داشت به نام شهید رجایی...
آقای رجایی میگفت: میوههاش برکت خدا هستن، خوردنش لطفی داره که نگو و نپرس. به دوستاش هم میگفت: این پیرمرد چند سر عائله داره، ازش خرید کنین!
از کتاب: خدا که هست
#شهید_محمدعلی_رجایی
#استوری
#سالروز_شهادت
@yousof_e_moghavemat
●آمده بود مهمانی سر سفره هم نشسته بود اما دست به غذا نمی زد زن دایی پرسید : محمدعلی! مگر گرسنه نیستی؟
●همانطورکه سرش پایین بود جواب داد: میتوانم خواهشی از شما بکنم!؟ میشود چادرتان را سرتان بکنید؟
آن روز یازده و دوازده سال بیشتر نداشت...
#شهید_محمدعلی_رجایی🌷
#آشنایی_با_شهدا
@yousof_e_moghavemat
آن چه مهم است،ساخته شدن #انسان است،که یکی از دستاوردهای این انقلاب بزرگ است،و اگر انسان ساخته شود همه چیز مهیا است.من به شماقول می دهم که با ساخته شدن انسانها، پیروزی ما کامل است✌️و با مکتبی که داریم نه تنها ایران🇮🇷 بلکه جهان را می توانیم اداره کنیم. هر چه انسان تر بشویم، انقلابی تر شده ایم و #شهدای ما این اثر را داشته اند که ما را انسان تر کرده و می کنند.
#شهید_محمدعلی_رجایی
@yousof_e_moghavemat