💗 حاج احمد 💗
#سالروز_شهادت ☘
۲۲ بهمن ۱۳۶۴
#عملیات_والفجر_هشت
سالروز شهادت بسیجی پاکباز و مخلص
از مسئولین و کدنویسان مخابرات #لشکر_۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ
#شهید_محمد_کریمی ☘
⚫ نحوهی شهادت شهید کریمی از زبان سردار حاجحسین بهشتی؛ فرماندهی اسطورهای مخابرات #لشکر۲۷ :
«...برادر محمد كريمي پدرش كادر وزارت دفاع بود؛ لذا خودش هم فردي منضبط بود و روحيه فرهنگي داشت. در حاليكه خودش بسيجي بود چند برادر پاسدار زير نظرش بود. هر روز ويديو بغل مي كرد و ميآورد و درس اخلاق استاد مظاهري را پخش میكرد به #محمد_ويديو معروف بود. آخرين باري كه از مرخصي برگشته بود، پكر بود.
گفتم: چرا پكري؟
گفت: هر دفعه تهران ميرم، ديگران سرزنشم میكنند كه چرا میروی جبهه؟
شب عمليات #والفجر۸ بود كه ساعت ۱۰ شب، رمز عمليات اعلام شد. با حاجآقا كوثري به قرارگاه تاكتيكي لشكر ۱۷ رفتیم . ساعت ۱ نیمه شب بود. به كريمي گفتم برو از مقر خودمان چيزي را بياور. دراز كشيده بودم. يکربع بود تا رفتوبرگشت. درهمين لحظه يك گلوله خمپاره ۱۲۰مم بين سنگر ما و سنگر بیسيم خورد و صداي وحشتناکی داد. صداي فرياد و وايواي آمد. با برادر رفيعي؛ پيك لشگر سریع بيرون رفتيم. ديديم كريمي پشت فرمان جيب نشسته است.آمبولانس را خبر كرديم .
داخل جيب رفتم . هوا تاريك بود و چيزي ديده نميشد. صداي شروشر آمد. فكر كرديم آب رادياتور يا اسيد باطري ماشين است. متوجه شدم كريمي پشت فرمان افتاده؛ سرش را به بغلم گرفتم. آرام آه ميكشيد .
به او گفتم: محمد جان، بگو #يا_حسين ، يا الله .
سه بار گفت : يا حسين(ع) و هر بار صدايش ضعيفتر ميشد.
به اورژانس رسيديم؛ ديدم بالاي نافش سوراخ شده است. ظاهراً تركش از پشت ماشين به داخل رينگ زاپاس خورده و از آنجا به صندلي راننده خورده بود كه ظرف چند ثانيه از بدنش خارج شد. براي آخرين بار روي او را بوسيدم و او را به معراج شهدا تحويل دادم و هنوز اذان صبح نشده بود که به مقر برگشتم . خداوند رحمتش كند...»
#شادی_ارواح_طیبه_شهدا_صلوات
#شهدای_لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله_ﷺ
#شهدای_والفجر_هشت
@yousof_e_moghavemat