eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
282 دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
3هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
💗 حاج احمد 💗
📮 📧 ✔ 🌸"قسمت بیست و یکم"🌸 ⛈ ❤ 💠 شهر آزاد شده ، در ابتدا با مشکلاتی دست و پنجه نرم می کرد که لازم بود این مشکلات توسط و نیروهایش مرتفع شوند. سیف الله منتظری- یکی از همرزمان نزدیک - می گوید: 🍁 《...برادر به ما یاد داده بود که برای گرفتن حق مردم مظلوم منطقه به هیچکس باج ندهیم. یادم هست وقتی را آزاد کرده بودیم، شهر نه آب داشت و نه برق. مقامات وقت استانداری کردستان هم هیچ دلِ خوشی از مقابله قاطع ارتش و سپاه با احزاب تجزیه طلب منطقه نداشتند. مدام در فعالیت‌های ما اخلال گری می کردند. فی المثل یادم‌ هست استانداری اجازه ارسال گازوئیلِ موردنیاز شهر را به شرکت نفت نمی داد. اینجوری کل فعالیت ناوگان مینی بوس رانی، نانوایی‌ها، حمام‌ها و ماشین آلات کشاورزی مردم شهرستان و حومه آن به مشکل برخورده بود. دست آخر به فرمان ، من و رضا دستواره مامور شدیم تا به سنندج برویم و گازوئیل برای مردم بیاوریم. جاده به سنندج هم بسته بود. به همین دلیل سوار هلیکوپتر شنوک شدیم و به سنندج رفتیم. وارد استانداری شدیم و از استاندار پرسیدیم: "چرا وضع مریوان اینطور است؟ چرا ارسال سوخت و ارزاق را قطع کردید؟" 😠 او گفت: "نمی دانید چرا؟ همان‌طور که شما پاسدارها را از بیرون کردیم، از هم بیرون تان می کنیم." ⚠️ من بلند شدم و استاندار را از پشت میزش بیرون کشیدم و با هم دست به یقه شدیم. ما بی خبر به استانداری رفته بودیم؛ اما نمی‌دانم چطور و از چه طریقی بود که آقای از جریان باخبر شد. یکدفعه دیدم در باز شد و آقای صفوی آمد داخل اتاق. اول از همه، ما را از هم جدا کرد و به بیرون برد و بعد هم صحبت هایی شد و ما به برگشتیم. هنوز به نرسیده بودیم که کامیون های حامل ارزاق عمومی و سوخت و گازوئیل به سمت سرازیر شدند. 😄 از این قضیه می خواهم نتیجه بگیرم و آن این که اگر به ما یاد نداده بود که چگونه از حق مردم دفاع کنیم و اگر او این قدرت را نداشت و آن را به ما انتقال نمی‌داد، معلوم نبود در آن روزهای بحرانی چه بر سر می آمد. 🤫 🤜 👣 📚 برگرفته از کتاب جذاب و خواندنی ⬅️ حیف که آدمایی مثل نیستن! حیف.... @yousof_e_moghavemat
شهید رجایی : مسئولین ما باید همیشه چون فرماندار پاوه (شهید ناصرکاظمی) در خط مقدم حضور داشته باشند. 📸 سفر شهید رجایی به پاوه سال ۱۳۵۹ شهید کاظمی (نفر سمت چپ) #شهید_سردار_‌ناصر_کاظمی #فرمانده_سپاه_کردستان #فرمانده‌تیپ‌ویژه‌شهدا @yousof_e_moghavemat
✅ #نماز_عشق بچّه‌ها محاصره شده بودند.... نیروهای پشتیبانی نمی‌توانستند کمک برسانند. همه تشنه و گرسنه بودند. «کارور» هرچه تلاش کرد و خودش را به آب و آتش زد تا بتواند لااقل کمی آب برای رفع تشنگی نیروهایش تهیّه کند، موفّق نشد. با قدم‌های استوار به طرف تپّه‌های بازی دراز رفت. تیمّم کرد و روی یکی از تپّه‌ها ایستاد. تکبیره الاحرام را با صدای بلند گفت و شروع کرد به #نماز خواندن. مدّتی طول کشید تا به رکوع رفت و چند دقیقه‌ای طول کشید تا سر از رکوع برداشت و به خاک افتاد. نمازش که تمام شد، دست‌هایش را بالای سرش برد و چشم‌هایش را بست. نمی‌دانم با چه حالی، با چه اخلاصی، چگونه دعا کرد که در همان لحظه، صدای الله اکبر و فریاد شادی بچّه‌ها به گوش رسید. باران، نم نم شروع به باریدن کرد... 🌷 #قهرمان_من ؛ #شهید_محمدرضا_کارور فرمانده گردان مالک لشکر ۲۷ محمدرسول الله (ص) @yousof_e_moghavemat
#روزتان_شهدایی چایِ را باید با گلِ لبخند شما شیرین کرد چه چیزی تلخ‌ تر از قند در حضور خنـده‌ های شما ... #زندگی_در_جبهه @yousof_e_moghavemat
قصه‌ی عشـق از آنجا شروع شد ؛ که قصه‌ی #غواصان را در گوشمان زمزمه کردند ... #صبحتون_شهدایی🌷 #گردان_حبیب‌بن‌مظاهر #لشڪر۳۱_عاشورا @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
پدرش میگفت: بچه های سپاه خبر شهادت مهدی و مجید را آوردند و عکسهایشان را میخواستند برای چاپ اعلامیه و نصب روی تابوتشان . آلبومها را زیر و رو کردیم؛ جای خالی عکسهای مجید نظرمان را جلب کرد. گویا آخرین باری که به خانه آمده بود تا توانسته بود عکسهایش را از آلبومها جمع کرده بود تا اسیر شهرت شهادت نشود😞 و با خلوص بیشتری این بار آخر را به جبهه برود . سردار شهید مجید زین الدین تولد: ۵ ١٣۴٣ / قم ️مسئولیت: فرمانده اطلاعات و عملیات تیپ2 لشکر 17 علی ابن ابیطالب(ع) شهادت: ٢٧ ١٣۶۳/ سردشت 🌹 @yousof_e_moghavemat
شیر کوهستان 4️⃣ 🌸روزی از روزها مهدی خردسال که بیش از سه سال سن داشت به سختی بیمار شد و به حالت اغما رفت مادر مهدی خاطرت تلخ آن روز را اینگونه تعریف می کنند: 🌺آن روز حال مهدی رو به به قامت و رفت و من مجبور بودم از چشمه آب بیاورم وقتی رفتم پدرش بالای سرش نشسته بود اما بعد از رفتن من حال مهدی بدتر شد 🍃پدرش وقتی این حال را دید دست و پای بچه را رو به قبله کرد. دست به آسمان برد و گفت یا قمر بنی هاشم یا باب الحوائج من این بچه را از شما می خواهم این بچه نوکری برای شماست خدایا اگر مصلحت و صلاح توست تو را به دستهای قلم شده ابوالفضل قسم می دهم بچه ام را به من برگردانی. 🌾پدرش در حال دعا کردن بود که من از راه رسیدم. دیدم دعاست اما مهدی واقعا مرده بود. 🌷من بلند فریاد زدم که مهدی مرده و این بود که همسایگان همه به منزل ما آمدند و شروع به شیون و زاری کردند. اما به طور تعجب انگیز بعد از ساعتی رنگ مهدی برگشت و انگار جان دوباره ای گرفت. 💐پدر مهدی هم به نظرش و پا کرد و فرزندش را به عنوان سقای هیئت ها تربیت کرد 📎کتاب #شیر_کوهستان ، زندگی نامه شهید #مهدی_خندان @yousof_e_moghavemat
سردار سرافراز سپاه حاج قاسم سلیمانی در دوران دفاع مقدس(نفر سوم از سمت راست) بر قلبش آرم سپاه و در گوشه‌ی سینه‌اش تصویر امام به عنوان فرمانده و ولی زمان... درود خدا بر تو که وفاداری خود را به آرمان‌های امام راحل و اهداف سپاه پاسداران حفظ کردی و در عمل اثبات نمودی. @yousof_e_moghavemat
تنها زیر باران زندگی شهید مهدی زین الدین گرداورنده کتاب مهدی قربانی ناشر کتاب حماسه یاران سال نشر 1397 تعداد صفحات312 قیمت171000ریال 🌸 موضوع کتاب تنها زیر باران: روایت زندگی وشهادت سردار مهدی زین الدین فرمانده لشکر 17امام علی ابن ابیطالب(ع)میباشد کتاب مذکور دربرگیرنده خاطراتی منتشره نشده مربوط به زندگی ورزم وشهادت زین الدین از زبان خانواده,همسر وهمرزمان وی است 🌸 #کتاب_خوب #کتاب_شهدا #کتاب_بخوانیم @yousof_e_moghavemat
دلم را می چرخانم کمی مایل به راست ... دلم که به سمت نگاهت باشد ، میرسد به آسمان ... به خدا ... به خود خدا ... 🌷محور زبیدات ، عین خوش آبان ۱۳۶۱ ، عملیات محرم @yousof_e_moghavemat