eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
286 دنبال‌کننده
17.4هزار عکس
3.1هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌺🕊 ویدیوی سخنان شهید #مهدی_زین‌الدین 🌷 #سالروز_شهادت @yousof_e_moghavemat
✍شهیدی که به خاطر کار زیاد فرصتی برای استراحت نداشت... #وظیفہ_شناسی #شهید_مهدی_زین_الدین🌷 #ســـــــالروز_شـــــهادٺ @yousof_e_moghavemat
جنگ نه... اما دفاع زیباست؛ و بسیجے خالقِ این زیبایے....♥️🕊 @yousof_e_moghavemat
✅ #زندگی_به_سبک_شهدا وقت ناهار رفتم پشت یه تپه با تعجب دیدم کاظم روی خاک نشسته و لبه‌ های نان رو از روی زمین بر می‌داره، تمیز می‌کنه و می‌خوره. اونقدر ناراحت شدم که به جای سلام گفتم : داداش! تو فرمانده تیپ هستی ، این کارها چیه؟! مگه غذا نیست؟! خودم دیدم دارن غذا پخش می‌کنند. کاظم گفت ، اون غذا مال بسیجی ‌هاست... این نان ‌ها رو مردم با زحمت از خرج زندگیشون زدند و فرستادند . درست نیست اسراف کنیم.... #شهید_کاظم_نجفی_رستگار @yousof_e_moghavemat
خوشبخت تر از من ڪیست؟ وقتے صبحم با نگاه شما آغاز مےشود...❤️ و ڪاش این نگاه هاے پاڪ و بےریا، دست گیرمان باشند به لطف شما خوبان✨ #سلام_بر_شهدا @yousof_e_moghavemat
عاشقانی که مُدام از فرجت می گفتند عکس‌شان قاب شد و از تو نیامد خبری ... #یا_مهدی_ادرکنی #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #شهید_سیدصادق_آقااعلایی شهادت عملیات‌ غدیر شلمچه ۱۳۶۷ @yousof_e_moghavemat
#خدمت_به_خانواده_ننگ_نیست #بلکه_مایه_عزت_و_بزرگواری‌است❗️ 🌹شهید یوسف کلاهدوز: ✍حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌و‌آله: هرکه در خانه در خدمت خانواده خود باشد و آن را ننگ نداند؛ خداوند نام او را جزو شهدا می‌نویسد و ثواب هزار شهید را در هر روز و شب برای او محاسبه می‌کند.! @yousof_e_moghavemat
‏اللیلُ تاریخ‌ُ الحنین و انت لَیلی شب‌ تاریخ ِدلتنگی است و تو شب منی... محمود درویش #حاج_احمد_متوسلیان نفر وسط😊 @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
۲۸ آبان ۱۳۶۲ عملیات 🌸 ✔ سردار سرافراز و نازنین سپاه اسلام فرمانده عملیات لانه جاسوسی رئیس ستاد ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) یار و غار همیشگی 🍁 سردار 🍁 💠 آن روز، میثم گرمازده شده بود و زیر سِرُم بود؛ امّا وقتی به من خبر دادند که توی بیمارستان بهارلو است، سریع خودم را رساندم میدان راه آهن و رفتم بیمارستان. عباس را از منطقه برگردانده بودند تهران. حالش خوب نبود. می خواست نماز بخواند. گفت: "وقتی می خوام مسح سر بکشم، دستم خونی میشه." ازم خواست سرش را توی روشویی بشویم. وقتی دست می کشیدم روی سرش، نوکِ تیزِ ترکش ها می خواست دستم را ببُرد. بهش گفتم: "نوک ترکشا بیرون زده!" گفت: "اگه می تونی، بکششون بیرون." یکی شان را بیرون کشیدم؛ امّا کار من نبود! باید دکترها این کار را می کردند. ترکش ها از همان مجروحیت قبلی توی سرش مانده بود و الان سرِ بعضی هایش زده بود بیرون و عفونت کرده بود. وقتی سرش را می شستم، حتی آخ هم نمی گفت. فقط وقتی تکان می خورد، می فهمیدم که دردش می آید. من هم می ریختم؛ امّا بی صدا! نمی گذاشتم بفهمد. 📚 برگرفته از کتاب جذاب و خواندنی ( روایت زندگی دانشجوی پیرو خط امام و رئیس ستاد ۲۷ ، ) به قلم "جواد کلاته عربی" ۲۷_محمد_رسول_الله 💠 @yousof_e_moghavemat 💠
🌨 برف، سردشان نمی‌کرد! بس که گرمِ ایمان بود وجودشان... 🌹 @yousof_e_moghavemat
« کسی می‌تواند از سیم خاردارهایِ دشمن عبور کند که در سیم خاردارهایِ نفس خود گیر نکرده باشد » #شهید_علی_چیت_سازیان @yousof_e_moghavemat