فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌺🕊
ویدیوی سخنان شهید #مهدی_زینالدین 🌷
#سالروز_شهادت
@yousof_e_moghavemat
✅ #زندگی_به_سبک_شهدا
وقت ناهار رفتم پشت یه تپه
با تعجب دیدم کاظم روی خاک نشسته و لبه های نان رو از روی زمین بر میداره، تمیز میکنه و میخوره.
اونقدر ناراحت شدم که به جای سلام گفتم :
داداش! تو فرمانده تیپ هستی ، این کارها چیه؟!
مگه غذا نیست؟! خودم دیدم دارن غذا پخش میکنند.
کاظم گفت ، اون غذا مال بسیجی هاست...
این نان ها رو مردم با زحمت از خرج زندگیشون زدند و فرستادند .
درست نیست اسراف کنیم....
#شهید_کاظم_نجفی_رستگار
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
۲۸ آبان ۱۳۶۲
عملیات #والفجر_چهار
❤ #سالروز_شهادت 🌸
✔
سردار سرافراز و نازنین سپاه اسلام
فرمانده عملیات لانه جاسوسی
رئیس ستاد #لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله (ص)
یار و غار همیشگی #حاج_همت
🍁 سردار #شهید_حاج_عباس_ورامینی 🍁
💠 آن روز، میثم گرمازده شده بود و زیر سِرُم بود؛ امّا وقتی به من خبر دادند که #عباس توی بیمارستان بهارلو است، سریع خودم را رساندم میدان راه آهن و رفتم بیمارستان. عباس را از منطقه برگردانده بودند تهران. حالش خوب نبود. می خواست نماز بخواند. گفت: "وقتی می خوام مسح سر بکشم، دستم خونی میشه."
ازم خواست سرش را توی روشویی بشویم. وقتی دست می کشیدم روی سرش، نوکِ تیزِ ترکش ها می خواست دستم را ببُرد. بهش گفتم: "نوک ترکشا بیرون زده!"
گفت: "اگه می تونی، بکششون بیرون."
یکی شان را بیرون کشیدم؛ امّا کار من نبود! باید دکترها این کار را می کردند. ترکش ها از همان مجروحیت قبلی توی سرش مانده بود و الان سرِ بعضی هایش زده بود بیرون و عفونت کرده بود. وقتی سرش را می شستم، حتی آخ هم نمی گفت. فقط وقتی تکان می خورد، می فهمیدم که دردش می آید. من هم #اشک می ریختم؛ امّا بی صدا! نمی گذاشتم بفهمد.
📚 برگرفته از کتاب جذاب و خواندنی #در_هیاهوی_سکوت ( روایت زندگی دانشجوی پیرو خط امام و رئیس ستاد #لشکر_۲۷ ، #شهید_عباس_ورامینی ) به قلم "جواد کلاته عربی"
#کتاب
#کتاب_خوب
#کتاب_بخوانیم
#شهدای_پاییز
#شهدای_دفاع_مقدس
#دفاع_مقدس
#شهدای_لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله
💠 @yousof_e_moghavemat 💠