eitaa logo
نوࢪالھدے﴿زهراے‌اطهر﴾
260 دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
4.6هزار ویدیو
652 فایل
💌ـ ﷽♡ * مدرسه علمیه زهرای اطهر سلام الله علیها 🌸 🏢 آدرس: خیابان وحدت اسلامی، کوچه پهلوان حسن، پلاک۲۵ تلفن : ☎️ ۰۲۱ ۵۵۶۰۰۶۹۶ بیسیمچی. saei13a@
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 💠 سیستم ساعت به این شکل است که دو ظرف شیشه‌ای متصل به یکدیگر به نوبت شن‌های ظرف دیگر است و وقتی شنها و بار ظرف بالا خالی شد شیفتشان عوض شده و دیگری به زیر بار ظرف بالایی می‌دهد. در واقع مکمّل یکدیگر هستند و تا وقتی مسئولیت خود را به نوبت انجام دهند به ساعت شنی می‌دهند. 💠 یکی از اصول مهم در زندگی مشترک این است که زن و شوهر مثل یک ساعت شنی بارِ مشکلات و سختیها را از دوش همسر خود بردارند و پذیرای احساسات و یکدیگر باشند. 💠 زن یا مرد در مواقعی نیاز به کمک جسمی، و یا فکری همسر پیدا می‌کنند و مشکلات و گرفتاریهای زندگی، آنها را خسته و کلافه می‌کند در اینگونه مواقع باید مثل سیستم ساعت شنی، برای یکدیگر بگذاریم و شانه به زیر بار مشکلات همسر بدهیم و مانند ساعت شنی که به نوبت ظرفیت خود را در اختیار ظرف دیگر قرار می‌دهد بالای خود را در اختیار همسر قرار دهیم تا ذهن او را از افکار آشفته و پریشان کرده و با دیدن پشتیبانی و حمایت ما به آرامش، آسودگی خاطر و روانی برسد. 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 🌹@farhangi_whc🌹 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
💠| یــادت باشد  هستم زهست تو، عشقم برای توست از ساعتی که محرم شدیم احساسی عجیب تمام وجودم را گرفته بود. داشتم به قدرت عشق و دل تنگی های عاشقانه ایمان پیدا میکردم. ناخواسته وابسته شده بودم. خیلی زود این دل تنگی ها شروع شد. خیلی زود همه چیز رفت به صفحه‌ی بعد! صفحه ای که دیگر من و حمید فقط پسر عمه و دختر دایی نبودیم،از ساعت پنج غروب روز چهارده مهر شده بودیم هم راز ! شده بودیم هم راه ! صبح اولین روز بعدصیغه‌ی محرمیت کلاس داشتم، برای دوستانم شیرینی خریدم، بعضی از دوستان صمیمی را هم به یک بستنی دعوت کردم. حلقه من را گرفته بودند ودست به دست می‌کردند، مجردها هم آن را به انگشت خودشان می‌انداختند وبا خنده می‌گفتند، «دست راست فرزانه روی سر ما» آن قدر تابلو بازی درآوردند که اساتیدهم متوجه شدند تبریک گفتند. با وجود شوخی ها وسر به سر گذاشتن های دوستانم، حس دلتنگی رهایم نمی‌کرد. از همان دیشب، دقیقا بعد از خداحافظی دل تنگ حمید شده بودم. مانده بودم این نود روز را چطور باید بگذرانم، ته دلم به خودم میگفتم که این چه کاری بود؟ عقد را می‌گذاشتیم بعد از مأموریت که مجبور نباشیم این همه وقت دوری هم را تحمل کنیم . ساعت چهار بعد از ظهر آخرین کلاسم در حال تمام شدن بود، حواسم پیش حمید بود و از مباحث استاد چیزی متوجه نمی‌شدم. حساب که کردم دیدم تا الان هر طور شده باید به همدان رسیده باشند. همان جا روی صندلی گوشی را از کیفم بیرون آوردم و روشن کردم، دوست داشتم حال حمید را جویا بشوم. اولین پیامی بود که به حمید می‌دادم. همین که شماره حمید را انتخاب کردم،تپش قلب گرفتم چندین بار پیامک را نوشتم و پاک کردم، مثل کسی شده بودم که اولین بار است با موبایل می‌خواهد کار کند. انگشتم روی کیبورد گوشی گیج می‌خورد نمی‌دانستم چرا آن قدر در انتخاب کلمات تردید دارم. یک خط پیامک یک ربع طول کشید تا در نهایت نوشتم : «سلام ببخشید از صبح سر کلاس بودم، شرمنده نپرسیدم، به سلامتی رسیدید؟» انگار حمید گوشی به دست منتظر پیام من بود به یک دقیقه نکشید که جواب داد: «علیک سلام! تا ساعت چند کلاس دارید؟» این اولین پیام حمید بود گفتم: «کلاسم تا چند دقیقه دیگه تموم میشه.»نوشت: «الآن دو راه همدان هستم، میام دنبال شما بریم خونه!» می‌دانستم حمید الآن باید همدان باشد نه دوراهی همدان داخل شهر قزوین! با خودم گفتم باز شیطنتش گل کرده، چون قرار بود اول صبح به همدان عازم شوند. از دانشگاه که بیرون آمدم چیزی ندیدم. مطمئن شدم که حمید شوخی کرده صد متری از در ورودی دانشگاه فاصله گرفته بودم که صدای بوق موتوری توجه من را به خودش جلب کرد خوب که دقت کردم دیدم خود حمید است با موتور به دنبالم آمده بود. پرسیدم: «مگه شما نرفتی مأموریت؟» کلاه ایمنی را از سرش برداشت و گفت :" از شانس خوبمون مأموریت لغو شده ." #•♡• •♡• ✒️ ★᭄ꦿ↬𝒏𝒐𝒏.𝒗𝒂𝒍𝒈𝒉𝒂𝒍𝒂𝒎🍃 •┈┈••✾•◈◈◈◈◈◈◈◈◈•✾••┈┈• ○•○•••○•○•••○•○•••○•○ کپی آزاد√ انتشار خوبیها صدقه جاریه🌿:)
💠| یــادت باشد  خیلی خوشحال بود. من بیشتر از حمید ذوق کردم. حال و حوصله مأموریت، آن هم فردایِ روز عقدمان را نداشتم. همین چند ساعت هم به من سخت گذشته بود چه برسد به این که بخواهم چند ماه منتظر حميد باشم. تا گقت سوار شو بریم، با تعجب گفتم بیخیال حمید آقا، من تا الان موتور سوار نشدم، می ترسم. راست کار من نیست. تو برو، من با تاکسی میام ، ولکن نبود، گفت: سوار شو، عادت می کنی. من خیلی آروم میرم چند بار قل هو الله خواندم و سوار شدم. کل مسير شبيه آدمی که بخواهد وارد تونل وحشت بشود چشم هایم را از ترس بسته بودم. یاد سیرک های قدیمی افتادم که سر محله هایمان برپا می شد و یک نفر با موتور روی دیوار راست رانندگی می کرد. تا برسیم نصفه جان شدم. سر فلکه وقتی خواستیم دور بزنیم از بس موتور کج شد صدای یا زهرای من بلند شد گفتم الآن است که بخوریم زمین و برویم زیر ماشین ها حالا که مأموریت حمید لغو شده بود، قرار گذاشتیم سه شنبه برای آزمایش و کلاس ضمن عقد به مرکز بهداشت شهید بلنديان برویم .... تا سه شنبه کارش این بود که بعدازظهرها به دنبالم می آمد، ساعت کلاس هایم را پرسیده بود و می دانست چه ساعتی کلاس هایم تمام می شود. رأس ساعت منتظرم می شد. این کارش عجیب می چسبید. با همان موتور هم می آمد. یک موتور هوندای آبی و سبز رنگ که چند باری با آن تصادف کرده بود و جای سالم نداشت . وقتی با موتور می آمد. معمولا پنجاه متر، گاهی اوقات صد متر جلوتر از درب اصلی منتظرم می شد. این مسیر را پیاده می رفتم. روز دوشنبه از شدت خستگی نا نداشتم. از در دانشگاه که بیرون آمدم، دیدم باز هم صد متر جلوتر موتور را نگه داشته . وقتی قدم زنان به حمید رسیدم. باگلایه گفتم: ((شما که زحمت میکشی میای دنبالم،چرا این کار رو میکنی؟خب جلوی در دانشگاه نگه دار که من این همه راه پیاده نیام.)) حمید رک و راست گفت: ((از خدا که پنهون نیست،ازتوچه پنهون می ترسم دوست های نزدیکت ببینن ما موتور داریم،خجالت بکشی،دورتر نگه می دارم که شما پیش بقیه اذیت نشی. )) گفتم: ((این چه حرفیه؟فکر دیگران واین که چی میگن اهمیتی نداره. اتفاقا مرکب یاور امام زمان (عج)باید ساده باشه.از این به بعد مستقیم بیا جلوی در.)) #•♡• •♡• ✒️ ★᭄ꦿ↬𝒏𝒐𝒏.𝒗𝒂𝒍𝒈𝒉𝒂𝒍𝒂𝒎🍃 •┈┈••✾•◈◈◈◈◈◈◈◈◈•✾••┈┈• ○•○•••○•○•••○•○••• کپی آزاد√ انتشار خوبیها صدقه جاریه🌿:)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥شلمچه باز شد/ اهالی بصره به داد زائران رسیدند پس از مشاهده کمبود خودرو طی ساعات گذشته در پایانه مرزی شلمچه اهالی و عشایر بصره بصورت خودجوش به مرز رفته تا زائران را برای پذیرایی و رساندن به مقصد همراهی کنند.
💠| یــادت باشد  ایام نامزدی خداحافظی های ما داخل حیاط خانه به اندازه ی یک ساعت طول میکشید.بعضی اوقات خداحافظی بیشتر از اصل آمدن و رفتن های حمید طول و تفسیر داشت.حتی دوستان من هم فهمیده بودند.هروقت زنگ میزدند،مادرم به آنها می گفت: ((هنوز داره تو حیاط با نامزدش صحبت میکنه.نیم ساعت دیگه زنگ بزنید!)) نیم ساعت بعد تماس میگرفتند و ما هنوز توی حیاط مشغول صحبت بودیم.انگار خانه را ازما گرفته باشند،موقع خداحافظی حرف هایمان یادمان می افتاد . . . تازه از لحظه ای که جدا میشدیم،می رفتیم سر وقت موبایل.پیامک دادن ها و تماس هایمان شروع میشد.حمید شروع کرده بود به شعر گفتن.من هم اشعاری از حافظ را برایش می فرستادم.بعد از کلی پیام دادن،به حمید گفتم: ((نمیدونم چرا دلم یهو چیپس و ماست موسیر خواست.فردا خواستی بیای برام بگیر.))جواب پیامک را نداد.حدس زدم از خستگی خوابش برده.پیام دادم: ((خدایا به خواب عشق من آرامش ببخش،شب بخیر حمیدم.)) من خواب نداشتم.مشغول درسم شدم و نگاهی به جزوه های درسی انداختم.زمان زیادی نگذشته بود که حمید تماس گرفت.تعجب کردم.گوشی راکه برداشتم،گفتم: ((فکر کردم خوابیدی حمید،جانم؟زنگ زدی کار داری؟))گفت: ((از موقعی که نامزد کردیم به دیر خوابیدن عادت کردم.یه دقیقه بیا دم در،من پایینم.))گفتم: ((ماکه خیلی وقته خداحافظی کردیم،تو اینجا چیکار میکنی حمید؟!)) چادرم را سر کردم و پایین رفتم .... -کلی چیپس و تنقلات خریده بود . . . #•♡• •♡• ✒️ ★᭄ꦿ↬𝒏𝒐𝒏.𝒗𝒂𝒍𝒈𝒉𝒂𝒍𝒂𝒎🍃 •┈┈••✾•◈◈◈◈◈◈◈◈◈•✾••┈┈• ○•○•••○•○•••○•○•••○•○ انتشار خوبیها صدقه جاریه🌿:)
💠 یــادت باشد  @Part_12 با هم خودمانی تر شده بودیم. دوست داشتم به سلیقه خودم برایش لباس بخرم. اول صبح به حمید پیام دادم که زود تر بیاید تا برویم بازار و برایش لباس بخریم . تاریخ ارسال پیامک روی گوشی که افتاد، دلم غنج رفت. امروز روز وعدهٔ ما برای محضر و خواندن عقد دائم بود؛ روز دهم آبان، ماه مصادف با میلاد امام هادی (ﷺ). دل توی دلم نبود. عاقد گفته بود ساعت چهار بعد از ظهر محضر باشیم که نفر اول عقد ما را بخواند. حمید برای ناهار خانهٔ ما بود هول هولکی ماکارونی را خوردیم و از خانه بیرون زدیم. سوار پیکان مدل هفتاد به سمت بازار راه افتادیم. وقت زیادی نداشتیم. باید زودتر بر میگشتیم تا به قرار محضر برسیم. نمیخواستم مثل سری قبل خانواده ها وعاقد معطل بمانند. حمید کت داشت. برایش یک پیراهن سفید با خط های قهوه ای و یک شلوار خریدیم.چون هوا کم کم داشت سرد می شد،ژاکت بافتنی هم خریدیم. تا نزدیک ساعت سه ونیم بازار بودیم. خیلی دیر شده بود. حمید من را به خانه رساند تا به همراه خانواده خودم بیایم و خودش هم دنبال پدر ومادرش برود. جلوی در خانه که رسیدیم، از روی عجله ای که داشت ماشین را دقیقاً کنار جدول پارک کرد. داشتم با حمید صحبت می کردم که غافل از همه جا، موقع پیاده شدن یکراست داخل جوی آب افتادم! صدای خنده اش بلند شد وگفت:"ای ول دست فرمون. حال کردی عجب راننده ای هستم. برات شوم‌آخری پارک کردم !"ツ #•♡• •♡• ✒️ ★᭄ꦿ↬𝒏𝒐𝒏.𝒗𝒂𝒍𝒈𝒉𝒂𝒍𝒂𝒎🍃 •┈┈••✾•◈◈◈◈◈◈◈◈◈•✾••┈┈• ○•○•••○•○•••○•○•••○• کپی آزاد√ انتشار خوبیها صدقه جاریه🌿:)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
30.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🔹آیت الله حائری شیرازی 🔸جهان در حال دست به دست شدن است.
🔴 ملکه انگلستان مُرد🔴 تا از ملکه انگلیس اسطوره و قدیسه نساختن لیست برخی ازجنایت هاش رو بگم: کمک به رژیم بعثی عراق در جنگ تحمیلی، کودتای ۲۸مردادعلیه مصدق،حمایت ازسلمان رشدی،قتل پرنسس دایانا،کمک به آمریکا درحمله به عراق و افغانستان، کشتارمردم ایرلند شمالی،کشتار مردم یمن و...
بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند محافظت کننده نظر به اینکه نزدیک به چند میلیون ایرانی در روز اربعین عازم کربلای معلی هستند برآن شدیم تا به یاری خدا از وقوع فاجعه ی انسانی جلوگیری کنیم از خواص سوره ی ضحی اینست که برای محافظت از مسافر قرائت میشود ختم چند میلیون سوره ی ضحی برای سلامتی میلیونها ایرانی عازم کربلا سهم شما یک مرتبه تلاوت و ارسال به تمامی گروه ها        🌼سورة الضحى🌼 بسم الله الرحمن الرحيم وَالضُّحَى (1) وَاللَّيْلِ إِذَا سَجَى (2) مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى (3) وَلَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَّكَ مِنَ الْأُولَى (4) وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى (5) أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوَى (6) وَوَجَدَكَ ضَالّاً فَهَدَى (7) وَوَجَدَكَ عَائِلاً فَأَغْنَى (8) فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ (9) وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ (10) وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ (11) لطفا اول قرائت بشه بعد ارسال ...
چارلز پسر ارشد ملکه انگلیس بلافاصله پس از مرگ او به پادشاهی رسید. بدون آنکه هیچ انتخاباتی برگزار شود و هیچ شورایی برای انتخاب او به شور بنشیند. فقط چون پسر ارشد ملکه بوده است. اوج دموکراسی و مردمسالاری در این اتفاق به نمایش گذاشته شده است.
⚠️ دقیقا در روزهایی که بی‌بی‌سی شایعه رهبری موروثی در ایران را پخش کرد، پسرِ پیرِ ملکه، جانشینش شد!! ‼️ یاللعجب از این همه تناقض... •┈┈••✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰‌حضرت اباعبدالله الحسین «علیه السلام» فرمودند: مَاذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ وَ مَا الّذِى فَقَدَ مَنْ وَجَدَكَ؟ پروردگارا! آن كه تو را نيافت، چه يافت و آن كه تو را يافت، چه از دست داد؟ 📘بحار الانوار، ج ۹۵، ص ۲۲۶ 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
📢 اربعین امسال از همه دوران تاریخ با شکوه‌تر و معظم‌تر انجام گرفت / این یک مژده و بشارت است برای پیشرفت داعیه اسلامگرایی ▫️ رهبر انقلاب اسلامی، صبح امروز: اربعین پرچم سربلند حسین بن علی (علیه السلام) است. اربعین امسال از همه‌ِی سالها، از همه‌ی دوران تاریخ، باشکوهتر و معظم‌تر انجام گرفت. حقاً و انصافاً باید گفت حادثه‌ی اربعین، این پیاده‌روی، این حضور همگانی مردم مسلمان، یک حرکت و یک پدیده‌ی معجزه‌گون و معجزه‌آساست. این یک چیز طبیعی نیست. با هیچ ترتیبی، با هیچ تدبیری، با هیچ دستی، با هیچ سیاستی امکان نداشت و امکان ندارد یک چنین حادثه‌ای پیش بیاید. این فقط دست خداست. این برای من و شما مژده و بشارت است. پیداست که دست خدای متعال در حال اقدام برای پیشرفت داعیه‌ی اسلامخواهی و اسلامگرایی است و اسلامِ اهل بیت روز به روز پرچمش را خدای متعال دارد بلندتر میکند. این نشانه‌ی این است که راه پیش روی ما راه روشنی است، راه ان‌شاءالله پیمودنی است. 📢 توصیه رهبر انقلاب به جوانها: قدر هیئت‌ها را بدانید/ هیئت گنجینه است و باید محل یاد و تبیین باشد ▫️ رهبر انقلاب اسلامی،: من به شما جوانهای عزیز توصیه میکنم قدر هیئتهایتان را بدانید. من همیشه به جوانها میگویم قدر جوانی‌تان را بدانید. این امروز هم هست. قدر جوانی را بدانید. اما قدر این هیئتها را بدانید. این هیئتها گنجینه است. حقیقتاً گنجینه‌ی معتبر و باارزشی است. هیئت حسینی به معنای یاد و تبیین است. هم یاد است، هم تبیین است. یعنی باید هیئت اینجور باشد. هم یاد را زنده کند، هم پایگاه و مرکز تبیین باشد. این برای امروز ما لازم است. 📢 عده‌ای تلاش میکنند حادثه‌ای مثل اربعین و حضور مردم در آن نباشد/ همه ما مسئولین و مردم باید پای کار باشیم و همدیگر را توصیه به حق و صبر کنیم ▫️ رهبر انقلاب اسلامی، صبح امروز: رهزنانی هستند که نمی‌پسندند حادثه‌ای مثل حادثه‌ی اربعینِ بین نجف و کربلا را. نمی‌پسندند این حضور پرشور و شورانگیز مردم را؛ مشغول تلاشند، مشغول کارند. باید دلها آماده باشد و پای کار باشیم همه‌مان، هر کسی وظیفه‌ای دارد، من هم وظیفه‌ای دارم، شما هم وظیفه‌ای دارید، مسئولین محترم کشور هم وظایفی دارند، هر کس وظیفه‌ای دارد. سعی کنید جای خودتان را، وظیفه‌ی خودتان را مشخص کنید برای خودتان. بدانید که چه کار باید بکنید. ▫️ به نظر من امروز «وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ» این دو جمله‌ی حیاتی و اساسی و جاودانی قرآن برای ما همیشه دستورالعمل است و امروز بیش از همیشه. تواصی به حق یادتان نرود. تواصی به صبر یادتان نرود. صبر یعنی پایداری، یعنی ایستادگی، یعنی خسته‌نشدن، یعنی خود را در بن‌بست ندیدن؛ این معنای صبر است. راه حق را بروید، دیگران را هم به راه حق بکشانید. 📢 بچه‌های مؤمن و هیئتی، دانشگاه و محیط‌های گوناگون را به رنگ راه خدا منوّر کنند/ نگذارید محیط، محیط خسته‌ و از کار افتاده‌ای بشود ▫️ رهبر انقلاب اسلامی، صبح امروز: کوشش کنید، بچه‌های مؤمن، مسلمان، علاقه‌مند، هیئتی و به‌معنای واقعی کلمه قرآنی و اسلامی سعی کنند در محیط دانشگاه، در محیطهای گوناگون تأثیر بگذارند، محیط را به همان رنگی که خودشان به آن معتقد هستند، به راه خدا، به آن رنگ منوّر کنند و ملوّن کنند. ▫️و این تواصی بر شما لازم است، برای ما لازم است. امروز هم به حق تواصی کنید، هم به صبر. نگذارید محیط، محیط خسته‌ای بشود، محیط از کار افتاده‌ای بشود. ۱۴۰۱/۰۶/۲۶ 🏷 |
. 🗓به‌مناسبت روز ۲۷ شهریور، سالروز خاموشی چراغ پرفروغ شعر و ادب پارسی، استاد سیدمحمدحسین بهجت تبریزی متخلص به 🍃 شهریار شهرآشوب بنال با غزلم ای سه‌تار شهرآشوب دوباره ولوله کن ای نگار شهرآشوب تو شهسوار کلامی تو پیک امیدی ز گرد راه برون آ سوار شهرآشوب دل خزان‌زده‌ام را فقط تو درمانی برس به داد من ای نوبهار شهرآشوب میان باغ تغزّل همیشه سرسبزی اگرچه سرخ‌دلی، لاله‌زار شهرآشوب اگر تمام شده شمع و مرده اختر پاک نمی‌کنم گله، شب‌زنده‌دار شهرآشوب سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ به بوی لاله و گل ای هزار شهرآشوب عروس طبع تو را شانه می‌زدم دیشب به یاد زلف تو ای شهریار شهرآشوب ، بهار ۱۳۷۵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا گشت ارشاد جواب داده ؟! پاسخ جالب استاد رحیم پور ازغدی👆 بله که جواب داده. اگر نبود، به شما میگفتم وضع چه میشد!
سلام علیکم وقت بخیر✋🌹 🔶️ موسسه قرآن و عترت زهرای اطهر علیهاالسلام برای دوره پائیز در کلاسهای زیر ثبت نام می نماید: 1️⃣ مهد قرآن برای کودکان ۵ و ۶ سال 2️⃣ حفظ قرآن برای کودکان و مقطع ابتدایی 3️⃣ روان خوانی قرآن 4️⃣ تدبر در قرآن سطح ۲ 5️⃣اخلاق کاربردی استاد ارجمند سرکار خانم قندهاری 6️⃣ احکام 7⃣ مهارتهای زندگی 8⃣ تزریقات 9⃣ کمکهای اولیه 🔟 خیاطی (چادر دوزی) 🔸️ برای ثبت نام یا کسب اطلاعات بیشتر در این ادرس👇پیام دهید. Rajabi_ac