.
|⇦•وقتی که روح فاطمه..
#روضه_حضرت_زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه ۱۴۰۳ به نفس حاج عباس واعظی
●━━━━━━───────
جنت که خود به نام شبستان فاطمه است
سجاده ای به گوشه ایوان فاطمه است
بال فرشتگان خدا غرق حسرت ِ
خاک گلیم حجرهٔ طفلان فاطمه است
نام علی شده به عدد با نمک یکی
نام علی خودش ز نمکدان فاطمه است
فرمود مصطفی که فدایش شود پدر
روحی که هست در تنم از آنِ فاطمه است
*یا فاطمه.. قربون بسترت بشم که یکی دو شب دیگه جمع میشه و قربون خونه ای بشم که یکی دو شب دیگه بی شمع و چراغ میشه خدایا ممنونم که امسال توفیق پیدا کردم که لااقل یکی دو شب اومدم تو ایام فاطمیه برا مادر اشک بریزم ای مادر*
وقتی که روح فاطمه در جسم احمد است
جان علی و آل علی جان فاطمه است
دلخوشی یعنی خدا را داشتن
در بهشت لطف او جا داشتن
بین سینه حب مولا داشتن
مادری مانند زهرا داشتن
دلخوشی یعنی دو دنیا مال ما
روز محشر فاطمه دنبال ماست
"السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ
ذَاتِ الْأَحْزَانِ الطَّوِيلَةِ فِي الْمُدَّةِ الْقَلِيلَةِ"
*پیداست اومدی عرض ادب کنی و مادر خریدت انشا الله با هم مدینه عرض ادب کنیم ..*
تو کوچه ها خدا خدا کردم
*این مصرع بعدی خودش یه دنیا روضه است*
من التماس بی حیا کردم
مادر من زیر کتک هاش بود
مادرمو ازش جدا کردم
*شما عوض اون بچه هایی که این شب و روزا نمیتونن گریه کنن بلند بلند گریه کنید یا زهرا..*
نشد نذارم بزنه بد زد
وقتی شنید علی مجدد زد
خودم رو روی مادر انداختم
با گریه بابا رو صدا کردم
*فاطمیه یعنی همین ضجه زدن کسی آروم گریه نکنه مشمول دعای امام صادق باشی
خدا رحمت کند هر کی به مادر ما بلند بلند گریه کنه..*
چشاش سیاهی رفت و افتاده
چشام سیاهی رفت و افتادم
میون گرد و خاکای کوچه
تا نفسش بیاد دعا کردم
چشام دیگه دو کاسهٔ خونه
دلم خوشه بابا نمیدونه
داغی نشسته روی این شونه
شونه امو تا براش عصا کردم
*مادر پاشو بریم الان این بی حیا میزند ت می کشدت مادر مادر مادر...تا اسم مادر رو میبرن حواسا میره رو سن هفتاد و هشتاد نه این مادر هجده سال بیشتر نداره..*
کوچه پر از دود شد آتیش نمرود شد
خونِ در و دیوار
*تا حالا برا بی بی گفتم حالا یه روضه بخونم بی بی هم بیاد سفارش خود بی بی تو لحضات آخرشه.."أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ"، سفارش حسینش و کرده با این سلام یه روضه هم بگم از ابی عبدالله..سلام بر اون آقایی که با چوب خیزران به لب و دندانش زدن..
نازدانه ابی عبدالله خودشو انداخت بغل عمه جانش، عمه ببین با سر بابام چه می کنن..*
بابا در این سفر که مرا با تو همسفر کردن
تو چوب خوردی و من تازیانه می خوردم
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_عباس_واعظی
#فاطمیه
#روضه_بستر_بیماری
#کوچه_بنی_هاشم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇