eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
356 دنبال‌کننده
28.8هزار عکس
11.2هزار ویدیو
140 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
💚سحر سوم💚 دلم از همه که میگیرد,,,,,, . "مُجیر" را باز می کنم ، "سُبحانَکَ یا اللهُ،تَعالَیتَ یا رَحمنُ، اَجِرنا مِنَ النارِ یا مُجیر" ، کم کم، ،  معصیت هایم از ذهنم عبور می کند ، اشک،اشک... دانه های مروارید اشک هایم را به نخ می کشم، ، وقتی به صد و یکی رسید نخ را گره میزنم، ، شروع می کنم: ، استغفرالله ربی و اتوب علیه... اما مگر معصیت های من با یک دورتسبیح پاک می شود؟ ، تو نگاهم کردی، ،  گناه کردم ، گفتی توبه کن، ، نکردم ، گفته بودی ، "شما را نیافریدم مگر برای "، اما من........ ، اما تو باز هم روزی ام را نبریدی ، خندیدم و شکر نگفتم ، سالم بودم و سجده نکردم ، اما بعد از هر قطره اشک شکایت کردم ، باز نگاهم کردی و خندیدی ، ناشکرتر از من نیافریدی، نه؟ "سُبحانَکَ یا سَیِّدی، یا مَولی، اَجِرنا مِنَ النارِ یا مُجیر" ، ای مولای من ، معصیت هایم بسیار است. ، اما تو آن بخشنده ی مهربانی! ، یا رَفیقَ مَن لا رَفیقَ لهُ ،  یا حَبیبَ مَن لا حبیبَ لَهُ ، جز خودت چه کسی رفیقم خواهد شد؟ ،  من که جز تو کسی را ندارم! ، اگر تو هم نبخشی به چه کسی پناه ببرم؟ ، یا ارحم الراحمین,,,,, یا رفیق من لا رفیق له  الهی العفو 🌸🍁🌸🍁🌸🍁🌸🍁🌸 نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
سحـــر سوم ماه رمــــضان است و دلم میرود همره آن حُـــر پشیمان به حرم... علی اكبر لطيفيان نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
لحظه‌هایے در زندگے هست ... که تنهاے تنهایم! تنهاےی مطلق؛ لحظه‌هایے ڪه... جهان سراسر بیگانه می‌شود! من می‌مانم و تو... که آشناترینی! من می‌مانم و... دنےا و خیال... که جهان با امید تو... مرا ڪافی‌ست! نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و عشـــق، شروع ماجرای لبخند های شماست که با روز ، آغاز می شود... 📎سلام ، صبـحتون شهـدایـی🌺 نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟؟؟ شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمی‌جنگیم ما برای اسلام می‌جنگیم. تا هر زمان که اسلام در خطـــر باشد. 🌷 نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟؟؟ شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برا
در بهار ۱۳۵۸ خبری می‌رسد که عده‌ای ضد انقلاب در ارتفاعات « گهواره » در غرب تجمع کرده‌اند و قصد حمله به اسلام‌آباد را دارند.  تیم آتشی مرکب از سه فروند هیلکوپتر کبری و یک فروند هیلکوپتر نجات به سمت منطقه موردنظر حرکتی می‌کنند. رهبری تیم آتش را شهید کشوری به عهده داشت. در حین عملیات ناگهان صدای شیرودی می‌آید که «آخ سوختم، آخ» همه هراسان از اینکه شیرودی را زدند، می خواستند منطقه را ترک کنند که صدای خنده شیرودی همه را میخکوب می‌کند. او در جواب سوالات خلبانان می گوید: «هیچی نشده، ناراحت نباشید، یه گلوله خورد بالای سرم و افتاد توی لباسم. خیلی داغه نمی‌تونم راحت بشینم.» عملیات با انهدام انبار مهمات و کشتن اشرار به پایان رسید. در بازگشت شهید کشوری به شیرودی می گوید: «راستی حالت چطوره، اون گلوله چی شد.»  شیرودی می گوید: «فکر کنم دیگه غیب شده باشه.» کشوری می گوید: «پیدایش کند، یادگاری خوبیه» که شیرودی با خنده می گوید: «اگه می خواستم گلوله‌هایی را که به طرفم شلیک شده برای یادگاری جمع کنم، تا الان حداقل یه وانت گلوله باید داشته باشم.» 🌷 ولادت : ۱۳۳۴/۱۰/۲۵ تنکابن ، مازندران شهادت : ۱۳۶۰/۲/۸ دشت‌ذهاب ، کرمانشاه نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
به ربنای چشمانت قسم که هر روز به وقت اقامه ی اذان عاشقی به نیت خرمای شیرین نگاهت روزه داری میکنم... 💔 🌹 ❤نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
به ربنای چشمانت قسم که هر روز به وقت اقامه ی اذان عاشقی به نیت خرمای شیرین نگاهت روزه داری
وقتی بچه ها برای عملیات بیت المقدس به پادگان کرخه اعزام شدند؛ من بخاطر یک سری کارهای ستاد ذخیره سپاه دزفول، مجبور شدم چند روز دیرتر به آنها ملحق شوم. روزی که به پادگان رفتم سراغ بچه های گردان بلال را گرفتم؛ گفتند در انتهای غربی پادگان چادر زده اند. نزدیکی های ظهر بود که پیش بچه های گردان رسیدم؛ اولین کسی که به استقبالم آمد «عبدالحسین» بود. با همان چهره همیشه خندان، مرا بغل کرد و گفت : منتظرت بودم! بعد به چادرشان رفتیم؛ یک اسلحه کلاش و تجهیزات و حمایل آورد و گفت: اینها وسایل شماست همه را برایت آماده کرده ام ! حتی اسلحه را هم تمیز کرده بود...» هر دو در عملیات شرکت می کنند اما یکی می آید و دیگری می رود! «مصطفی» از آن روز غم انگیز، اینگونه یاد می کند: «مرحله دوم عملیات بیت المقدس است ، نیروهای گردان بلال موفق شده اند با پشت سر گذاشتن دژ مرزی، وارد خاک عراق شوند؛ در گیری بر روی دژ عراق است؛ دشمن تلاش می کند تا با پاتک سنگین خود رزمندگان اسلام را عقب براند. تانک های عراقی به شدت منطقه را زیر آتش گرفته اند، کار به حدی سخت شده که دشمن برای هر نفر یک گلوله تانک شلیک می کند؛ بطوری که بعضی از بچه ها بوسیله گلوله تانک به شهادت می رسند. تا عصر خبری از «عبدالحسین» نیست، شب با حمله مجدد رزمندگان و باز پس گیری مواضع قبلی از دشمن، تعدادی از بچه ها برای آوردن جنازه شهدا  به آن منطقه می روند و هر چه جستجو می کنند «عبدالحسین» را نمی یابند و تنها یادگارش را که یک کلاه نیمه سوخته است و در عملیات آن را بسر می کرد؛ پیدا می کنند و دیگر هیچ....» 💔 (همرزم‌شهید)✍ نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
نگاهت وجودمان را از عشـق لبریز می‌ ڪند؛ کاش شفاعتی شامل حالمان شود ... ۲ ۱۳۶۶ نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
‏فارسى ___عربي . جوانان عراق بیدار شده‌اند و قطعا زیر بار سلطه آمریکا نخواهند رفت ... نیروهای داوطلب مردمی عراق در جنگ با داعش، مظهر بارز بیداری و قدرت جوانان عراقی هستند ... . ‏لقد أفاق شباب العراق ولا يوجد أدنى شك في أنّهم لن ينصاعوا لهيمنة أمريكا ... قوات الحشد الشعبي في العراق في حربها مع داعش رمز جليٌّ لصحوة وقوة الشباب العراقي ... . ‎ (مد ظله) ✍ ‎ ❤️ ‎ نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh