eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
351 دنبال‌کننده
29هزار عکس
11.4هزار ویدیو
140 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
° اینکه شمعدانی را جانم"صدا میزنم ، دست خودم نیست همیشه فکر می کنم که گلها را تو بدنیا آوردی به گلدان مریم و نرگس و یاس یا همین بنفشه و شب بو نگاه کن! زیبایی شان به تو رفته تنهایی شان به من ! ❤️ 🌹 نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
بی گل روی تو ذرات جهان درخوابند رخ برافروز وجهان رابه سر کار بیار ❤️ به خواهران و برادرانم توصیه می کنم که پیرو ولایت باشند حتی اگر به قیمت جان آن ها باشد. 🌹 (شهادت ۹۴/۶/۴) منطقه لازقیه نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
° اینکه شمعدانی را جانم"صدا میزنم ، دست خودم نیست همیشه فکر می کنم که گلها را تو بدنیا آوردی به گلد
او با اشاره به اینکه حضور مستشاری این شهید در سوریه برای ما همرزمانش جای تعجب داشت، می‌گوید: ابراهیم هم فرزند شهید است و هم برادرزاده شهید است. در دوران آموزشی برای کسانی که به سوریه می‌روند، قوانین سخت گیرانه‌ای وجود دارد و طبق همین قوانین فرزند شهید اجازه ندارد به منطقه برود. با این وجود ابراهیم علاوه بر اینکه فرزند شهید و برادرزاده شهید بود، جانباز تفحص هم بود. من یکی از دوستانی بودم که همیشه مصر به نرفتن ابراهیم بودم و می‌گفتم او در عملیات تفحص شهدا جانباز شده است. عطایی به خاطره‌ای از دوران آموزشی و همراهی با شهید خلیلی اشاره کرده و می‌گوید: یک بار یادم هست در همان دوران آموزشی، سلاحش را به من سپرده بود و دست من بود. بعد از مدتی دنبال ایشان می‌گشتم تا سلاحش را به او برگردانم. بچه‌ها گفتند حاج ابراهیم سمت دفتر فرماندهی است. در بین راه از بعضی بچه‌ها سراغ او را می‌گرفتم و می‌گفتم: «حاج ابراهیم را ندیدی؟» بعضی او را نمی‌شناختند. برای اینکه نشانی از او داده باشم، می‌گفتم: «همان حاج ابراهیم جانباز یک پا قطع...!» دیدم حاج ابراهیم کمی دورتر ایستاده و درحالی که به من نگاه می‌کند، رنگش پریده است. چرا که اگر فرماندهی متوجه می‌شدند که او جانباز است، بحث اعزامش کلا به مشکل برمی‌خورد.  وقتی آمد تا سلاحش را تحویل بگیرد به خاطر اینکه او را اینگونه خطاب قرار داده بودم از دست من خیلی شاکی شد. ❤️ ✍ نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
وَاللهِ لا أُفارِقُ عَمِّي ... چیزی نمانده از بدن او حیا کنید دست مرا به‌جای سَر او جدا کنید نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
4_6019458049016595826.mp3
3.36M
🎶 واحد من آمدم عمو نگرانی برای چه... نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🌱تا یار کرا خواهو ومیلش به که باشد قرائت زیارت عاشورا آخرین لیست ما خواهد بود. جهت ثبت نام به آیدی ذیل پیام دهید @dameshg110
☁🔆 کاش‌میشدکمی‌ازنیزه‌بیایی‌بغلم... بخدابوسه‌ازاین‌فاصله‌سخت‌است ✨...🖐🏽 نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
عشق فقط اونجا که همسر شهید محمدجعفر حسینی می‌گفت: " تو روضه هایی که باهم می‌رفتیم اشکاشُ با گوشه چادر و روسری من پاک می‌کرد ...
🍃 خنده های تو همان سیب بهشتی ست که باید چید و بویید و بوسید... طعم تلخ گناه با خنده های تو شیرین است... ❤️ 🇱🇧 نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
🍃 خنده های تو همان سیب بهشتی ست که باید چید و بویید و بوسید... طعم تلخ گناه با خنده های تو شیرین اس
وی دلبستگی شدیدی به امام حسین و بانوی زهرا (سلام الله علیها) و حضرت مهدی(عج) داشت. وی مرتباً زیارت روز عاشورا را به صورت روزانه می خواند. وقتی مشغول خواندن دعای حضرت حجة بود ، اشک می ریخت. به محض شهادت ،(او در روز دهم ماه رمضان تشنه شهید شد) ، اما علی رغم فتوای صادر شده در این باره ، از شکستن روزه خود امتناع ورزید و پیکر وی به مدت 6 روز در میدان نبرد ماند و سپس زندگی خود را با یک مفقودالاثر از مفقودین شهید مانند مادرش زهرا سلام الله علیها ادامه داد. ❤️ "کمیل" نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
‌ ‏مهمات کم داریم ، قدری لبخند بزن... ❤️ چشم‌هاش مجروح شد و منتقل شد به تهران. محسن بعد از معاینه از دکتر پرسید: آقای دکتر! مجرای اشک چشمم سالمه؟ می‌تونم دوباره با این چشم گریه کنم؟ دکتر با تعجب گفت: برای چی این سؤال رو می­‌پرسی پسر؟ محسن گفت: چشمی که برای امام حسین(ع) گریه نکنه، به درد من نمی­‌خوره. نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ هوا بد است تو با کدام باد می‌روی؟ چه ابر تیره‌ای گرفته سینه‌ ام را که با هزار سال بارش شبانه‌روز هم وا نمی‌شود.... ❤️ 🇮🇶 نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh