eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
355 دنبال‌کننده
28.9هزار عکس
11.3هزار ویدیو
140 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁زخمیان عشق🍁
همیشه گلوله از سرب نیست گاه لبخندی‌ست آلوده به تحقیر بی‌آنکه بفهمی در خون خود غرق می‌شوی... #شه
🌹 توپخانه لشگری را از پادگان 7 تیر به پادگان شهدای محراب انتقال دادند.چون ساختمان این پادگان توسط آلمانی ها ساخته شده بود.سیستم گرمایش و لوله های شوفاژ ها با کانال های مخصوص پوشیده شده بود و می توان گفت این کانال ها بسیار طولانی و مانند یک تونل وحشت شده بود و در طول این چندین سال بدون نگهداری و فرسوده شده بود. شهید سید رضا مراثی با توجه به اینکه فرمانده بودند ،خارج از وقت اداری در چندین نوبت شخصا نسبت به تعمیر و جوشکاری لوله ها آن هم در آن شرایط بسیار سخت و تنگ اقدام نمودند . ایشان جدیت زیادی در حفظ و نگهداری بیت المال داشتند و همیشه بدون هیچ چشم داشتی و بدون کوچک ترین غرور فرماندهی ،آستین بالا زده و نسبت به آماده بکار نگه داشتن تجهیزات و امکانات پیش قدم بودند. نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
گفتی همیشه فاصله دورت نمیکند ! حالا که رفته ای من بی تو چه ها کنم ؟ #امید_صباغ_نو ✍ #شهیدجاویدالاث
باید مثل شهدا بود تا شهید شد.... 💔 یه روز تو گردان منو اقا جوادو چنتا از بچه ها گرم گرفته بودیمو داشتیم صحبت میکردیم که حرف از شهادت شد... به اقا جواد گفتم که شما دلت پاکه دعا کن که من شهید شم یه جمله کوتاه ولی تاثیر گذاری بهم گفت. اقا جواد گفت اگه اینجا شهید شدی که خوشبحالت اما اگه نشدی و رفتی تهران تمام سعیتو کن که شهید زندگی کنی اونوقت تو میدون جنگ میخرنت و شهید میشی حقیقتش اونجا نفهمیدم اقا جواد چی گفت ولی وقتی بعد از یک ماه برگشتم خونه تازه متوجه توصیه اقا جواد شدم و وقتی خبر شهادت ایشونو شنیدم به این ایمان رسیدم که ... اقا جواد یک عمر شهید زندگی کرد و اخر هم مزدشو گرفت. نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
🍂 زندگی انعکاس صدای پای نهالی نو پیدا راز سبز روییش پیچک آواز پرندگانی بر فراز صنوبرها زندگی تعبیر گ
قبل ازعملیات باهم قرار گذاشته بودیم که اگر شهید یامجروح شدیم وسائل مهم مثل بی سیم جی پی اس همدیگروبرداریم،همینطور ساعت ها وانگشترامون ازهمه مهمتر انگشترهابود وقتی بانگ توپ بیست و سه بلندشد و مسعود وهمرزم هاش روی زمین افتادن،رسیدم بالاسرش بی سیم و جی پی اسش رو برداشتم مسعود رو کشیدم عقب و سوار بر ماشین به سمت درمانگاه،تو درمانگاه صحرایی اشک تو چشمام جمع شد و یادحرفمون افتادم. خواستم انگشترو دربیارم انگشت رو.کمی حرکت دادم اما دلم نیومد،انگشت ها دستان و بدن مسعود پرازترکش بود دلم نیومد انگشتر رو از روی زخم ها به زور دربیارم،دوباره سواربرماشین بعدی به سمت عقبه و قسمت شهدابرگشتیم خیلی پیگیر انگشترمسعود بودم بادعوا وارد قسمت شهدا شدم و ازمسئولش پرسیدم گفت نگران نباش میرسه دست صاحبش وقتی به ایران امدیم و انگشتر رو دست مادرشون دیدم دلم اروم گرفت. ❤️ نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh zakhmiyan_eshgh. نشر
🍁زخمیان عشق🍁
° اینکه شمعدانی را جانم"صدا میزنم ، دست خودم نیست همیشه فکر می کنم که گلها را تو بدنیا آوردی به گلد
او با اشاره به اینکه حضور مستشاری این شهید در سوریه برای ما همرزمانش جای تعجب داشت، می‌گوید: ابراهیم هم فرزند شهید است و هم برادرزاده شهید است. در دوران آموزشی برای کسانی که به سوریه می‌روند، قوانین سخت گیرانه‌ای وجود دارد و طبق همین قوانین فرزند شهید اجازه ندارد به منطقه برود. با این وجود ابراهیم علاوه بر اینکه فرزند شهید و برادرزاده شهید بود، جانباز تفحص هم بود. من یکی از دوستانی بودم که همیشه مصر به نرفتن ابراهیم بودم و می‌گفتم او در عملیات تفحص شهدا جانباز شده است. عطایی به خاطره‌ای از دوران آموزشی و همراهی با شهید خلیلی اشاره کرده و می‌گوید: یک بار یادم هست در همان دوران آموزشی، سلاحش را به من سپرده بود و دست من بود. بعد از مدتی دنبال ایشان می‌گشتم تا سلاحش را به او برگردانم. بچه‌ها گفتند حاج ابراهیم سمت دفتر فرماندهی است. در بین راه از بعضی بچه‌ها سراغ او را می‌گرفتم و می‌گفتم: «حاج ابراهیم را ندیدی؟» بعضی او را نمی‌شناختند. برای اینکه نشانی از او داده باشم، می‌گفتم: «همان حاج ابراهیم جانباز یک پا قطع...!» دیدم حاج ابراهیم کمی دورتر ایستاده و درحالی که به من نگاه می‌کند، رنگش پریده است. چرا که اگر فرماندهی متوجه می‌شدند که او جانباز است، بحث اعزامش کلا به مشکل برمی‌خورد.  وقتی آمد تا سلاحش را تحویل بگیرد به خاطر اینکه او را اینگونه خطاب قرار داده بودم از دست من خیلی شاکی شد. ❤️ ✍ نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh