eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
356 دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
11.2هزار ویدیو
140 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️‍🩹' یکی به جــای دلـم زیر قبـه گـریـه کند به یاد آن که در حرم بودم
13338.mp3
8.39M
لا خَیر الّا الحسین..
@madahi - حاج مسعود پیرایش.mp3
3.56M
نزدم رو بغیر از حسین حاجتام وقفِ این درگه.. علیه السلام
4_5967488695626896406.mp3
8.13M
نوشتم از حالِ دلتنگی.. اباصالح یا اباصالح.. عجل‌الله‌فرجه💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💞 محبوب من، به آرزویش رسید | شهید محمدرضا زاهدی در کلام خواهر گرامی‌شان 4️⃣ «مشغول جمع آوری غنائم نشد و با جان و مالش برای اسلام جنگید.» 📷 تصویری از شهید زاهدی در جمع خانواده ✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
💞 محبوب من، به آرزویش رسید 4️⃣ «مشغول جمع آوری غنائم نشد و با جان و مالش برای اسلام جنگید.» 💍 جبران غیبت در ازدواج من: هنگام ازدواج بنده، ایشان در جبهه بود. وقتی خبر را شنید، به اصفهان آمد و گله کرد که چرا بدون من این اتفاق افتاده. البته این خواست خانواده‌ها بود که قضیه به سرعت پیش رفت، اما جبران این ماجرا بسیار زیبا بود. 💐 هنگام ازدواج دخترم، ایشان با تمام توان در پی جبران بود. این گونه مراسم، اغلب در خانه آقاجان برگزار می‌شد. ایشان با ذوق بسیار زیادی در کارها کمک می‌کرد. شربت درست می‌کرد و می‌پرسید که من چه کار دیگری انجام بدهم. مرتب می‌گفت که چون برای مراسم خودت نبودم، الان می‌خواهم برای فرزندتان جبران کنم. 🕌 اولین زیارت: اولین باری که به سفر زیارتی کربلا رفت، بنده هم همراه خانواده، پسران و عروسشان با او هم سفر بودم. در فرودگاه، پس از آن که گذرنامه‌ها را بررسی کردند، ما جلوتر رفتیم و منتظر داداش بودیم، اما طول کشید و ایشان نیامد. ما برگشتیم و پرسیدیم چه اتفاقی افتاده؟ گفت: «نمی دانم. گیر داده‌اند و می‌گویند تو فلانی هستی و کامپیوتر خطا داده» به ایشان گفتم: «یا همه با هم می رویم یا ما هم برمی‌گردیم.» پس از دقایقی مامور اجازه عبور داد. ⏰ آن سال موقع تحویل سال در حرم امام حسین (ع) بودیم. در زیارت اولی که به حرم رفتیم، او وقایع دفاع مقدس را که به چشم خود دیده بود، با وقایع عاشورا تطبیق می‌داد و زیر لب برای خودش زمزمه می‌کرد و با حال منقلب اشک می‌ریخت. با این که سال تحویل پیش از ظهر بود و ما از نماز صبح در حرم بودیم و جمعیت هم مدام بیشتر می‌شد، اما ایشان خسته نمی‌شد. حتی به ما گفت که شما اگر می‌خواهید بروید من می‌خواهم این‌جا بمانم. 🔸 خصوصیت‌های اخلاقی: صلابت و اقتدار خاصی داشت. جدی بود، اما در عین حال شوخ هم بود. جمع شدن این دو صفت در یک نفر و تعادل میان آن‌ها به سختی اتفاق می‌افتد. در زمانه‌ای که برخی مسئولان و آقازاده‌های‌شان باعث بدبینی‌هایی نسبت به نظام می‌شوند، او یک زندگی متوسط و متعادل داشت. از کسانی هم که با زهد ریاکارانه نقش بازی می‌کردند، خوشش نمی آمد. درگیر مسائل مادی نبود و مشغول جمع کردن غنایم نشد و با جان و مالش برای اسلام جنگید. ✅ در دیدار آخر به ما توصیه کرد که بخشی از مالتان را به حضرت صاحب الزمان (عج) اختصاص بدهید. همیشه هم تاکید داشت که تابع محض ولایت باشید. خودش هم هیچ زاویه‌ای با ولایت نداشت. 💠 وقتی اتفاقی در این دنیا قرار است بیفتد، عوامل بسیار زیادی حتی شده به شکل تدریجی باید دست به دست هم بدهند. تلاش و همتی که او در مسیر خودسازی داشت، بر همه عوامل غالب بود. همان دیدار آخر، آرام به من گفت: «از زوج های بچه دار فامیل خبر دارید؟ مشکلی ندارند؟ از آنها سراغ بگیرید و اگر مشکلی داشتند به من بگویید تا کمکشان کنیم.» ⏮ ادامه دارد ... ✍🏻 برگفته از 🎙 راوی: خواهر گرامی شهید ✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
لحظه به اسارت درآمدن شهیدی که در زمین گمنام و در آسمان پرنام است: سرباز غیور میهن ، بعد از شش روز جنگ‌ نابرابر با یگان‌های زرهی و پیاده دشمن!🇮🇷🌹 لحظاتی بعد از ثبت این تصویر، بعثی‌ها انتقام شکست خود را از او گرفته و با شکنجه‌های گوناگون، وی را إرباً إرباً کردند! ✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
{بسم الله الرحمن الرحیم...
{صَبَاحَاً أتَنَفَّسُ بِحُبِّ الحُسَین...
سَلامٌ عَلى قَلبِ زَينَبَ الصَّبور