7.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت شفا گرفتن سرطان هفده ساله «مرتضی حسینی» مجری معروف تلویزیون از امام حسین (ع)
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
#رمان_زیبای_هیوا
💞بهترین ها را با زخمیان عشق دنبال کنید 💞
به دنبال تو میگردم میان کوچهها گاهی
عجب طوفان بیرحمیست،
عطری آشنا گاهی 🌹
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
🍂🌺🍂🌺🍂 🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂
🌺🍂🌺 🍂🌺🍂
🍂🌺🍂
🌺
♡یالطیف♡
📒رمان عاشقانه هیجانی #هیوا ❣
🖊به قلم:ریحانه عزت پور؛ #نهال 🌷
🍂 #قسمت_سی_نهم
هوای پارک سرد بود ،سوز کل وجودم رو داشت می سوزند،درختا بی برگ شده بودن و آسمان دلش بد گرفته بود ،با پام کمی برف زیر پام رو به بازی گرفتم ،برف زیر پام سیاه شد ،دستام رو جلوی دهنم گرفتم و هایم را با تمام وجود روانه دستانم کردم .صدای قار قار کلاغ ها گوش رو می نواخت تو پارک هیچ کس نبود ،سکوت محض بود .
-چرا نمیاد
باورم نمی شد یه روز من برم تو پارک و این عروسک رو پخش کنم .یه عروسک توی دستم چشمک می زد ،بیشتر به خودم چسبوندمش .دختر بچه ای درست رو به رویم خیره شد به عروسک توی دستم و با حسرت نگاهی به عروسک کرد.نگاهی به عروسک کردم ،نگاش آزارم داد .عروسک رو بیشتر فشار دادم ،چرا این عروسک انقدر سفته؟ نگاه پر حسرت بچه اذیتم می کنه از جلوش کنار می رم .بین کیفم می گردم تا یه چیز تیزی پیدا کنم .تیغی رو پیدا می کنم و شکم صورتی رنگ خرگوشی رو بی نظم باز می کنم .با بهت به تصویر جلوم نگاه می کنم .با ترس دستم رو عقب می برم .تیغ از دستم می افته ،دستم رو جلوی دهنم می گیرم .فقط می تونم شاهکارم رو از روی میز بردارم با تمام نیرویی که تو پام بود می دوم و با تمام وجود گریه می کنم .دستام می لرزید ،احساس می کردم بزرگترین گناه عالم توسط پناه میلانی انجام شده .یعنی کامیار میدونه و منو وارد این بازی کرده؟ ای کاش می دونستم شرکتش کدوم گوریه که رو سرش خالی کنم .ماشین رو با بدترین شکل می چرخونم و نگاهی به چشمان پر تعجب دختر بچه رو به روم می کنم .نمی تونستم جلوی گریه مو بگیرم تمام نیروی وجودم رو صرف گریه می کنم .بلند بلند داد می زدم :خیلی آشغالی کامیار خیلی .
محکم به فرمون میزنم، باورم نمی شد وارد این بازی کثیف شدم .عصبی بودم بی حد و اندازه ! جلوی خونه ماشین رو ول می کنم و با تمام نیرو به خونه هجوم می برم ،شوکت خانوم شوکه نگام می کنه .
-کدوم گوریه؟
- کی خانوم
-اون آشغال کجاس؟
- کی خانوم؟
بی توجه بهش به طرف بوفه می رم و لاله های عباسی که روش عکس ناصر الدین لبخندی می زد وسط گلستونی که نقاش واسش ساخته بود ،بر می دارم و با تمام قدرت روی زمین می کوبم .
-خانوم حالتون خوبه؟
هر چی که دم دستم می اومد رو می شکونم و اشک می ریزم ،آخر سر هم وسط خونه می شینم و گریه می کنم ،شوکت خانوم با ترس نگام میکنه .هق هقم بلند میشه
-ازت بدم میاد
کامیار در رو باز می کنه و نگاهی به خونه می اندازه ،مثل شیر زخمی خیز بر می دارم و با تمام نیرو به سینه اش می زنم.
-بدم میاد ازت ،متنفرم ازت ،خیلی پستی .من احمقو
-چته تو رم کردی ؟
-من رم کردم یا تو؟
-حرف بزن ببینم
-منو کردی ساقی؟
نگاهی به شوکت خانوم می اندازد و اشاره ای به شوکت خانوم متعجب می اندازد .بد اخمی بهم می کند
🌺🍂ادامه دارد.....
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
🍂🌺🍂🌺🍂 🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂
🌺🍂🌺 🍂🌺🍂
🍂🌺🍂
🌺
♡یالطیف♡
📒رمان عاشقانه هیجانی #هیوا ❣
🖊به قلم:ریحانه عزت پور؛ #نهال 🌷
🍂 #قسمت_چهلم
-دیونه شدی
-می دونی جرم حمل مواد مخدر چیه؟
داد می زدم مثل وحشی ها ،می خواستم با کلماتم روبه روم خرد بشه و من زیر پام لهش کنم .حس همون زاغ داستان روباه و زاغ رو داشتم که روباه قالب پنیرم رو دزدیده.
-خیلی پستی کامیار ازت بدم میاد خیلی آشغالی
-صداتو بیار پایین
-نیارم؟
-صداتو میارم پایین
پوزخندی می زنم ولی هیچی از آرامش در وجودم تزریق نمیشه ،پوزخندم عصبانی اش می کنه.
-منو سگ نکن پناه
-توی عوضی منو وارد یه بازی کردی که تهش اعدامه
جیغ می زدم ،آنقدر جیغ می زدم که احساس کردم گلوم میسوزه .حالم از خودم و حماقتم بهم می خورد.
-خفه شو
دستش به کمربندش رفت و من یاد ناله های شبم افتادم وقتی که بابا کتکم می زد و من التماس می کردم و زار زار گریه می کردم و او بی رحم می زد .جلو اومد کمربند رو در آورده بود ،باورم نمی شد که این کامیار همون کامیاره؟ پس اون خنده ها اون مهربونی ها ،پیاده روی انقلاب .گفتم بعد از هر شادی غمه .او نزدیک می اومد و من عقب می رفتم .رسیدم به دیوار ،کمربندش رو بالا برد ،دستم رو نزدیک صورتم بردم .پس همه چیز رو می دونسته و منو وارد این بازی کرده .اشک در چشام موج می زنه ولی سعی می کنم نریزه ،نمی خواستم ضعفم رو ببینه .کمربند با بی رحمی روی بدنم فرود می اومد .
-هیچ غلطی نمی تونی بکنی فهمیدی؟
با تمام وجود می زد ،لگد می زد ،ضربات کمربندش تمام وجودم رو می سوزاند و من جیغ می زدم ولی گریه نه! باید جلوش وایمیستادم مثل نخل های خرمشهر که جلوی توپ و تانک دشمن وایستادن. می خواستم بدونم این برج هیچ انسانی نداره که براش سوال بشه چه سیاه بختی داره اینطوری ناله میکنه؟ یعنی هر چی مردم به کوه نزدیک تر می شن دلاشونم سنگی میشه و وجودشون یخی مثل برف های کوه دماوند ؟ یعنی این مرد بی غیرت رو به روم جانان رو هم اینطوری فراری داد؟ پس جانان هنوز دوست داشت و نمی خواست من وارد زندگیش بشم .شاید هم چون من غنیمتی از بابا بهش بودم دوست داشت منو سیاه و کبود کنه .ازت متنفرم بهروز خان میلانی ،ازت متنفرم سید محمد حسین فاطمی تبار ازتون متنفرم که منو وارد این بازی کردین !منی که فرق شیشه و علف رو نمی دونستم .من که نمی دونستم یه عروسک بامزه خرگوش میتونه انقدر خشن باشه .
خسته شده بود از کتک زدن من ! روی صندلی نشست و خیره شد به جسد نیمه جونم .موهاش ریخته بود بهم، دستش رو جلو برد و دکمه دوم لباسش رو هم باز کرد و این بار سینه ستبرش بهتر دیده شد ،از من حالش بدتر بود ،کمربند رو گوشه ای انداخت و رو کرد بهم: پناه من دوستت دارم
می خواستم با کل وجودم ناله بزنم خفه شو و کل این ساختمون رو رو سرش خراب کنم .
-پس بدون سنگ انداختن جلو پام کاری که میگم رو بکن
🍁
قبل رفتن بنشین خاطره ای زنده کنیم
بنشین چای بریزم، بنشین ... تازه دم است
سیدتقی سیدی
🌺🍂ادامه دارد.....
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
دعـای هفتمـ صحیفـهـ سجادیهـ
به توصیهـ #رهبر عزیزمون،جهت رفع بیماری #کرونا ... ان شالله🍃
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
💌💗بسم الله الرحمن الرحیم 💌💗
قرائت دعای عهد جهت تعجیل در فرج امام زمــ❤️ـان
اللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ،
أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ.
اللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ.
أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً.
اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ.
اللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى.
اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ
اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک حتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ،
وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ،
وَاجْعَلْهُ
اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ،
وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ.
❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️
❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️
❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️
اللهم عجل الولیک الفرجــ✨
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
غیرتومردانگیآیینتوست
عزتزندرحجابدینتوست
برهمه اعلامکنزنبردهنیست
بردهمردانتنپروردهنیست
#شنبه_های_نبوی💛
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
ما آن سلام اوّل ادعيّهی توايم
چشم انتظار صبح جوابِ سلامها
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
#صبحم_بنام_شما
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh