🇮🇷🌷الهی نامه ومناجات 🌷
🌷خدایا، ریشههای این علاقه به دنیا را در خاک وجود من بخشکان و تارهای این وابستگی را در زوایای قلب من بسوزان.
🌷خدایا، عشق به این لجنزار متعفن که جامه مخالفت با تو را بر من پوشانده است.
تو این جامه را از تن من بیرون آور.
🌹 #شهید_حاج_عبدالستار_قنواتیپور
🌹متولد سال 1340
🌺اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم🌺
#روحمان_بایادش_شاد
🍃🌺🍃🌺🍃
🔹بابک #عاشق امام رضا(ع) بود و هر سال آبانماه خانوادگی به پابوس حضرت علیبن موسیالرضا(ع) می رفتند، ولی سال آخر بابک سوریه بود و نتوانست به #مشهد برود؛ درست در شب شهادت امام رضا(ع) آسمانی شد...
🔸بابک نمازش هیچگاه #قضا نمیشد؛
همیشه صبحِ زود از خواب بلند میشد؛ یکروز هم که تا ساعت 10 صبح خواب مانده بود سراسیمه از خواب بلند شد و گفت من نباید عمرم را هدر دهم و این همه را صرف خواب کنم!
🔹بابک همیشه در حال درس خواندن بود و حتی #فوقلیسانس قبول شد و ثبت نام هم کرد اما گفت: رفتن به سوریه و دفاع از حریم آل الله واجبتر از رفتن به دانشگاه است؛ وقتی از آنجا آمدم ادامه تحصیل خواهم داد.
📎به نقل از خانم رقیه نوری، عمه بزرگوار شهید
#شهید_بابک_نوری_هریس🌷
#شهید_مدافع_حرم
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شفا گرفتن فرزند فلج خارجی از حرم #امام_رضا(علیه السلام)
و مسلمان شدن خانواده اش
#پیشنهاد_دانلود 👌
🎤به سخنرانی #حاج_حسین_یکتا
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
7.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 وداع آخر
🔹پیکر دو شهید مفقودالاثر «غلامحسین دادنام» و «کریم مبرز» پس از سالها فراغ شناسایی و به کشور بازگشتند.
🔹تصاویری از به آغوش گرفتن و وداع آخر مادر شهید و نوحهسرایی پس از ۳۱ سال دوری را در این کلیپ ببینید.
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
🔸در آسمان #چشم_تو 🔸دریا چه میکند⁉️ 🔹در وسعت نگاه تو😍 🔹دنیــ🌎ـا چه میکند؟ 🔸ما #غرق ازدحام
💢به اسم حبیب
💠روایت اول #قسمت_سوم
🔰محمدحسین تحصیلات #نظامی نداشت❌ مثل همت, اما خوب بلد بود چه میخواهد. هر جا که بود بجای اینکه بگوید بروید میگفت: #بیایید. خودش اول از همه راه میافتاد, #نمیترسید.
🔰به نقل از #شهید_آوینی میگفت: شهادت🌷 یه لباسه هر وقت اندازت بشه میپوشیش. محمد حسین زود بزرگ شد. #شهادت خوب به تنش نشست. بعضی جاها آدم یهو #بزرگ میشه یکیش جنگه💥 #عمار اول تو جنگ فرهنگی بزرگ شد بعد تو سوریه شاید بخاطر همین بود راه چهار ساله رو کمتر از یک سال رفت👌(از فرماندهی گردان به فرماندهی تیپ سیدالشهداء رسید)
🔰حتی اینجا هم به اسم #سیدالشهداء جلو رفت از فرماندهیش که نگم, اکثرا نیروهای غیر ایرانی🇮🇷 میگرفت. عراقی, #پاکستانی...زندگی با این آدما سخته, اخلاقشون, کاراشون زندگیشون با ما #متفاوته ولی محمد حسین باهاشون سر یه سفره مینشست همین شد که همشون شدن #فداییش همه نیروهاش خالکوبی عمار داشتن یا پلاک اسمشو🏷 همیشه چند نفر👥 اسکورتش میکردن طوریش نشه، وقتی #خبر_شهادتش اومد همه تعجب کردن چطور با اون فدایی ها عمار شهید شده⁉️
🔰وقتی درگیری💥 شدید باشه کسی نمیتونه زخمی برگردونه عقب ولی کسی ندید #محمدحسین تنها برگرده🚫
بعد از شهادش🌷 یکی از دوستانش که تیرمیخوره توان برگشتن نداشته. پشت بی سیم میگه: مثل #مسلم تنها شدم کجایی عمار😭 خیلی رو #اخلاق مقید بود, دوران دانشجوییش کل خونه پر بود از عکس #شهدا. حرمت نگه میداشت, هم اتاقیش میگفت: سیگار🚬 کشیدیم عکس شهدا🕊 رو جمع کرد ورفت.
🔰بعد هیئت کتیبه وپارچه سیاه های هیئت🏴 رو باز میکرد بعد میگفت بشینین به شوخی. میگفت: زیارت که رفتین بدون اذن دخول وارد نشین⛔️ #اذن_دخول اشکه اونقدر منتظر بمونین تا اذن بگیرین. #چله میگرفت که گره از کار باز بشه اعمال مستحبی📿 که براش عادی بود تا جایی که روزه روز دوشنبه وپنج شنبه📆 رو برای بچه های شورای #بسیج الزامی کرده بود.
🔰تک خوری نمیکرد هرجا که بود همه تیپ آدمی رو دورش👥 جمع میکرد
کتاب میخوند📖 کتاب هم #هدیه میداد
کتاب های ساندویچی تا بچه ها کتابخون بشن. رو همه تاثیر میذاشت✅ ولی تاثیر نمیگرفت. با هر تیپ آدمی که بود موقع #اذان بلند میشد به نماز بچه ها هم دنبالش.
🔰محرما غذای هیئت #عدس_پلو بود
میگفت اشک رو زیاد میکنه.گوشت🍖 که میگرفت, گوشت #شتر بود شاید براتون سوال بشه چرا گوشت شتر؟ گوشت شتر #غیرت رو زیاد میکنه. به همین سادگی...
#غیــــــرت، همون چیزی که ابر قدرت های دنیا ازش هراس😨 دارن. همیشه این #عملش بود که اطرافیانش رو جذب میکرد. با همه میجوشید ولی یه نقطه مشترک بین همه رفقاش بود👇 #حب_الحسین_یجمعنا
📚برگرفته از کتاب عمار حلب
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#شهید_مدافع_حرم
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
#شهردار_جبهه
در جبهه هر فرد به مدت ۲۴ ساعت، شهردار یا خادم الحسین بود و مسئولیت تهیه ی غذا و مخلفات آن را و همچنین انداختن و جمع کردن سفره ، شستن ظروف صبحانه، نهار و شام را بر عهده می گرفت ….
البته بچه های دیگر در پهن ڪردن سفره، چیدن لوازم، آوردن خوراڪی ها و جمع کردن و نظافت وسایل کمک می کردند.
وقتی قرار بود خودشان غذا درست ڪنند، یکی می پرسید: «برادرا! چی میل دارید؟» و اگر قرار می شد سبزی پلو باشد، دو نفر کارشناس سبزی بیابانی به سراغ سبزی میرفتند. یکی دو نفر هم به دنبال هیزم میرفتند و آشپز و همدستانش هم مشغول پخت و پز می شدند
چنان چه شهردار در نوبت وظیفه اش خوب عمل می کرد و سلیقه به خرج می داد، مرتب برای سلامتی اش صلوات می فرستادند و از او میخواستند در پُستش باقی بماند. گاهی این رفتار را برای برادری که خوب از عهدهی کار برنیامده بود انجام می دادند تا در این کار استاد شود و با او شوخی می ڪردند ڪه «ننه چرا غذا سرد است؟» چرا غذا کم نمک است و از این حرف ها…
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh