eitaa logo
☫ دقایقی برای تَفکُّر ☫
458 دنبال‌کننده
764 عکس
945 ویدیو
28 فایل
دلنوشته های یک جٰاماندِه... 🌱❤️ ما مسافرِ سَفَرِ بی نَهایت هَستیم
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام دیشب یه نفر بهم پیام داد که (( حالم خیلی بده می تونم باهاتون صحبت کنم؟)) پروفایلش عکس نداشت ، آیدیش هم اسم مشخصی نداشت، نه فالوری ، نه پستی ، هیچی... انگار همون لحظه یه پیج فیک ساخته بود فقط برای حرف زدن... دروغ چرا خیلی خسته بودم و سَرم از درد داشت می ترکید. رفتم که بخوابم ولی فکرم موند پیشش... پس واسش فرستادم ، بله‌ حتما ... همون لحظه خورد. شروع کرد داستانش رو تعریف کردن... تو تمام این صدها یا شاید هزاران باری که شده بودم برای آدم هایی که نمی شناختم همه داستان مشخصی رو تعریف می کردن‌. یا بی معرفتی دیده بودن یا خیانت... یا نمی تونستن احساسشون رو به زبون بیارن یا از به زبون آوردن احساسشون پشیمون بودن. یا تنهایی رو انتخاب کرده بودن و یا دنبال راهی برای فرار از تنهایی بودن. ولی این داستان داشت. داستانِ حسرت بود.... بهم گفت بدهکارم ، گفتم به کی؟! گفت به یکی که رو ازش گرفتم! شروع کرد تعریف کردن. منم گوش کردم و گوش کردم و گوش کردم... گفتم با خودش حرف زدی؟ گفت نه، می ترسم دوباره آرامشش رو بگیرم. گفتم چه کمکی از من برمیاد؟ گفت هیچی، فقط خواستم به یکی بگم😔 ممنونم که گوش کردید. شب بخیر ... گفتم راستی بِدهی ت اندازه ی یک سال و پنج ماه و هفت روز بود! خیلی وقت پیش ازش گذشتم. حسابمون باهم ... شبت بخیر ... بله.... @zamanetafakor