eitaa logo
ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است.
7.5هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
2.7هزار ویدیو
1.1هزار فایل
السلام علیک یاابا عبدالله کانال ویژه مقتل امام حسین ع با متن عربی و ترجمه از منابع معتبر ایتا @zameneashk1 تلگرام @zameneashk باب الحسین ع https://t.me/Babolhusein آی دی پاسخ به سوالات مقتل و دریافت کتاب شیعتی و مذبوح فرات @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5976336341141555752.mp3
زمان: حجم: 16.41M
29 🌹🌿 شرح بابی انت و امی بیعت با امام حسین ع در اربعین و عاشورا آیدی استاد برای طرح سوالات مقتل @m_h_tabemanesh ┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄ "باب الحسین(ع) در تلگرام" https://t.me/Babolhusein "ضامن اشک در ایتا" https://eitaa.com/zameneashk1
4.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔🥀و چون جابر سه مرتبه بر حسین(ع) سلام کرد و جوابی نشنید گفت: «حبيب لا يجيب حبيبه! آيا دوست جواب نمي‏دهد دوست خود را؟»💔🥀 ثم قال: و أني لک بالجواب و قد شخبت أوداجک علي أشباحک ، و فرق بين بدنک و رأسک پس گفت:«کجا تواني جواب دهي و حال آن که در گذشته رگهاي گردن تو از جاي خود آويخته شده بر پشت و شانه تو و جدايي افتاده ما بين سر و تن تو🥀💔 💔🥀 شرح و تفسیر زیارت جابر در اربعین 👇👇👇 https://eitaa.com/zameneashk1
آداب زیارت اربعین از جابر بن عبدالله انصاری 🌴🕊🌴 جابر بن عبد الله انصاری که جدمان را دیده بود و عاشق پیامبر| بود، زیارت خاص و مرثیه‌ی حزن آوری خواند که همه گریسته و بی تاب شدند. روی... عن عطیة العوفی، قال: خرجت مع جابر بن عبد الله الأنصاری زائرین قبر الحسین ع، فلما وردنا کربلاء دنا جابرعن شاطی‏ء الفرات، فاغتسل، ثم اتزر بأزار، ثم ارتدی بآخر، ثم فتح صرة فیها سعده، فنثره علی بدنه، ثم لم یخطو خطوة الا ذکر الله تعالی حتی دنا من القبر، عطیه‌ی عوفی گفت: ما بیرون رفتیم با جابر بن عبد الله انصاری به جهت زیارت قبر حضرت حسین ع پس زمانی که به کربلاء وارد شدیم، ابتدا جابر در فرات غسل کرده و لباسهای تازه ای به تن کرد و عطری که در درون کیسه با خود آورده بود، استعمال نمود و با قدمهای آهسته و تکبیر و ذکر گویان به سمت مدفن طاهره حرکت کرد. کم بینا بود و دستش را غلامش عطیه گرفته بود. به چشم نیاز نداشت چون حسین ع قلبش را منور ساخته بود. حسین ع او را می‌خواند و او در راه تلبیه می‌گفت و امام حسین ع به تلبیه اش پاسخ می‌داد. وقتی به نزدیک قبر رسید، بوی حسین ع را استشمام کرد، قال: یا عطیة! المسنیة، فألمسته، فخر علی القبر مغشیا علیه فرشیت علیه شیئا من الماء، به عطیه گفت: دست مرا رها کن. او با استشمام بوی تربت مطهر خود را به قبر نزدیک کرد و خود را بر روی قبر انداخت و بیهوش شد؛ بر صورتش آب ریختند. فلما أفاق قال: یا حسین! یا حسین! یا حسین! ثلاثا، ثم قال: حبیب لا یجیب حبیبه. ثم قال: و أنی لک بالجواب و قد شخبت أوداجک علی أشباحک، و فرق بین بدنک و رأسک. وقتی به هوش آمد سه مرتبه مولایش را صدا زد: «یا حسین! یا حسین! یا حسین!» سپس رو به قبر کرد و گفت: آیا دوست جواب دوست را نمی‌دهد؟ او خودش به سوال خودش پاسخ داد و گفت: چگونه جواب دهد درحالیکه رگهایش به صورت نامرتب بر پشتش ریخته است و بین سر و بدنش جدایی افکنده اند. جابر سلام‌های متعددی بر امام حسین ع داد که حاکی از معرفت عظیم او به اهل بیت ع و پدرم بود. او می‌گفت: فأشهد أنک ابن خیر النبیین و ابن‏سید الوصیین، و ابن‏حلیف التقوی، و سلیل الهدی، و خامس أصحاب الکساء، و ابن‏سید النقباء، و ابن‏فاطمة سیدة النساء و ما بالک ألا تکون هکذا پس شهادت می‏دهم که تو فرزند خیر النبیین و پسر سید المؤمنین و فرزند هم پیمان تقوی و سلیل هدی و خامس اصحاب کساء و پسر سید النقباء و فرزند فاطمه سیده زن‏ها می‏باشی. و قد غذتک کف محمّد سید المرسلین و ربیت فی حجور المتقین و رضعت من ثدی الایمان، و فطمت بالاسلام، فطبت حیا، و طبت میتا و چرا و چگونه چنین نباشی درحالیکه تو از کف سیدالمرسلین شیر نوشیدی. و پروریده شدی در آغوش متقین و از پستان ایمان شیر خوردی و پرورش یافته شد و ریشه ات از اسلام بریده شد و پاکیزه بودی در حیات و ممات. غیر أن قلوب المؤمنین غیر طیبة لفراقک و لا شاکة فی الخیرة لک، فعلیک سلام الله و رضوانه؛ همانا دل‏های مؤمنین به جهت فراق تو خوش و طاهر نیست و حال آن که شکی در نیکویی حال تو نیست. پس بر تو باد سلام خدا و خشنودیش فأشهد انک مضیت علی ما مضی یحیی بن زکریا. شهادت می‌دهم تو به همان راهی که یحیی بن زکریا رفت، رفتی. قال عطیة: ثم جال ببصره حول القبر، فقال: السلام علیکم أیتها الأرواح الطیبة التی حلت بفناء الحسین ع، و أناخت برحله، أشهد أنکم أقمتم الصلاة،و آتیتم الزکوة، و أمرتم بالمعروف، و نهیتم عن المنکر، و عبدتم الله حتی أتاکم الیقین، پس چشمش را دور قبر طواف داد و رو به شهداء کرد و گفت: سلام بر شما شهدای طیبه ای که فنای حسین ع شدید و مرکب خویش را در فنای حسین ع (مهمانسرای حسین ع) تا ابد خوابانیدید. شهادت می‌دهم شما نماز را بر پا داشتید و ادای زکات نمودید و امر به معروف و نهی از منکر کردید و اینگونه بودید تا مرگ خود را که با شهادت توأم بود چشیدید. و الذی بعث محمّدا| بالحق لقد شارکناکم فیما دخلتم فیه. در این هنگام جابر جملاتی گفت که همه متحیر شدند او خطاب به شهداء گفت: به حق خدایی که محمّد| را به حق مبعوث کرد؛ ما در روز عاشوراء با شما بودیم و در آنچه شما عمل کردید و داخل آن شدید ما هم با شما بودیم. قال عطیة: فقلت لجابر بن عبد الله: و کیف و لم تهبط وادیا، و لم تعسل جبلا، و لم تضرب بسیف، و القوم فرقت بین رؤوسهم و أبدانهم. فأیتمت الأولاد و أرملت الأزواج. عطیه گفت: چگونه ما با ایشان شرکت کردیم درحالیکه ما در شهری فرود نیامدیم و از کوهی بالا نرفتیم و شمشیری در کنار ایشان نزدیم و اما این گروه، ما بین سر و بدنشان و اولادشان جدایی افتاده؛ پس کودکانشان یتیم و زنانشان بیوه گشته است». فقال یا عطیة!سمعت حبیبی رسول الله ص یقول: من أحب قوما حشر معهم و من أحب عمل قوم أشرک فی عملهم،
4_5976336341141555753.mp3
زمان: حجم: 27.66M
30 🕊🌷 شرح اشهد انک نورا ، شهادت به نورانیت امام حسین ع در زیارات آیدی استاد برای طرح سوالات مقتل @m_h_tabemanesh ┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄ "باب الحسین(ع) در تلگرام" https://t.me/Babolhusein "ضامن اشک در ایتا" https://eitaa.com/zameneashk1
4_5976336341141555756.mp3
زمان: حجم: 39.56M
31 🕊🌷 موالات و برائت با جمله معکم لا مع عدوکم در زیارت اربعین آیدی استاد برای طرح سوالات مقتل @m_h_tabemanesh ┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄ "باب الحسین(ع) در تلگرام" https://t.me/Babolhusein "ضامن اشک در ایتا" https://eitaa.com/zameneashk1
مقامات رأس الحسین ع از روز عاشوراء تا اربعین 🥀💔🥀 بالاخرة سر پدرم را برادرم سجاد ع در روز اربعین به بدن مقدس ملحق نمود. در شب یازدهم محرم، ما در کنار گودال بودیم و بدن پدرم حسین ع در گودال افتاده بود اما سر پدرم در کوفه مهمان منزل خولی لع بود. در روز یازدهم سر پدرم مهمان قصر شرورترین فرد روی زمین که از نسل زنا بود، شد. ما او را در روز دوازدهم در بازار کوفه بر فراز نیزه دیدیم و همه‌ی ما بی تاب شدیم و عمه ام با دیدن سر مطهر شعر هلال را خواند و می‌گفت: ای هلال من چه زود غروب کردی و رفتی و ما را تنها گذاشتی. ما سر مطهر او را نزد ابن مرجانه در درون طشت دیدیم. فراموش نمی‌کنم رباب÷ خود را روی سر مطهر انداخت تا سر کمتر چوب بخورد و می‌گفت: ای حسین ع هرگز تو را فراموش نمی‌کنم. ما را به همراه سر مطهر در کوچه و بازار گرداندند تا مردم را بترسانند. سر مطهر پدرم برایشان آیات قران می‌خواند و مردم را به نور و رهایی از جهالت دعوت می‌نمود. هر محلی که سر مطهر پدرم قرار می‌گرفت، داستانی از عشق و عرفان برقرار می‌کرد. در یکی از شبها، زمینِ آن محلی که سر مطهر پدرم در آن قرار گرفته بود، در فراق پدرم تا صبح نالید و همه‌ی مردم شنیدند و مسجد حنانه به یاد پدرم بعدها در آن محل ساخته شد. 🥀💔🥀 در راه با سر پدر همراه بودیم روزها می‌گذشت، هنوز سر به بدن ملحق نشده بود و بر نیزه از شهری به شهری واردش می‌کردند و در راه در صندوق قرار می‌دادند و بر روی صندوق قمار می‌کردند و شراب می‌نوشیدند. به دیر راهب نصرانی رسیدیم. یک شب سر مطهر پدرم از شرِّ شراب خواری و قمار لشکر ظالم در امان ماند و راهب را عاشق خویش ساخت تا جایی که او نصرانیتش را رها کرد و به قوم محمّد| پیوست. از دیر بیرون رفتیم و با سر مطهر حرکت می‌کردیم تا به شام رسیدیم. سر را بر درخت آویختند تا مردم رذل او را تماشا کنند. آن شب سر مطهر با خواهرم رقیه سخن گفت و به او وعده‌ی دیدار داد. سر را در بازار و کوچه‌های شام و در شهرهای اطرف شام گرداندند و ما چشم از سر مطهر برنمی داشتیم. در مجلس یزید لع تا توانستند به سر مطهر جسارت کردند. در خرابه‌ی شام نیز با سر مطهر بودیم. این آخرین باری بود که در شام سر مطهر پدرم را دیدیم. تا اینکه برادرم علی سر پدرم را از یزید لع گرفت و به بدن ملحق ساخت. سپردن سر امام حسین ع و اصحاب به اهل بیت ع 🥀💔🥀 آنگاه یزید لع اسباب سفر امام زین العابدین× و سایر اهل بیت ع را تهیه کرد و سر مطهر امام حسین ع و سرهای شهداء را به ایشان سپرد و نعمان بن بشیر انصاری را با سی سوار به همراهی آن طایفه‏ی واجب التعظیم مأمور گردانید تا آنها را به مدینه رساند و به نعمان گفت: هر حاجتی داشتند برآورده سازد. امام چهارم ع با خواهران و عمه‌های بزرگوار و سایر اقربا متوجه مدینه‏ی طیبه شدند. الحاق سر مطهر به بدن در روز اربعین 🥀💔🥀 وقتی خواستیم برگردیم، برادرم سجاد×، سر مطهر پدرم را از یزید لع گرفت و در روز اربعین، سر مطهر پدر و یارانش را به بدنها ملحق نمود. هیچ یک از ما کیفیت آوردن و الحاق رأس مطهر را نمی‌دانیم و برادرم هم چیزی به ما نگفت؛ ولی مطمئن بودیم در روز اربعین قبری را زیارت می‌کنیم که سر مطهر، توسط برادرم به بدن ملحق شده است. عاقبت سر مطهر پدرم بعد از مصائب و آوارگی در کوچه و بازار به کربلاء آمده بود. «و فی العشرین [من صفر] رد رأس الحسین الی جثته حتی دفن مع جثته، و فیه زیارة الأربعین.» و در روز بیستم صفر امام سجاد ع، سر مطهر را به بدن مبارک متصل و دفن نمود و در این روز زیارت اربعین وارد است. ابومخنف و بعضی دیگر گویند: آن وقت سر حضرت سیدالشهداء ع را با مشک و کافور خوشبو ساخته و به امام زین العابدین ع تسلیم کردند و ایشان آن سر مطهر را به کربلاء رسانیدند و ملحق به جسم مطهر فرمود. متوقف شدن بعضی از علائم با الحاق سر مطهر به بدن در روز اربعین 🥀💔🥀 از روز عاشوراء علائمی در طبیعت بواسطه‌ی شهادت پدرم آشکار شد که تا روز اربعین ادامه داشت. مانند اینکه هر سنگی را که در بیت المقدس برمی داشتی از زیرش خون تازه جاری بود و خورشید دیوارها را سرخ کرده بود و پتوها به رنگ سرخ درآمده بود. تا اینکه در روز اربعین سر مطهر به بدن ملحق شد و علائم محو گردید. اما خورشید هنوز بعد از روز عاشوراء در غروب با رنگ سرخش بر حسین ع می‌گرید. سرخی شفق یادگار غروب عاشوراست. 📚برگرفته از کتاب مذبوح فرات فصل اربعین ص ۸۰۱ تا ۸۱۴ •┈┈••✾❀❀✾••┈┈• ضامن اشک واتساپ https://chat.whatsapp.com/LaqKPBkqNQlEenYvGztVu1 ضامن اشک تلگرام https://telegram.me/zameneashk ضامن اشک ایتا https://eitaa.com/zameneashk1
اقامت رباب س در کنار قبر امام حسین ع 🥀💔🥀 با کمال تعجب دیدیم رباب نمی‌آید و همچنان در کنار قبر مانده است. او تصمیم گرفته بود آنجا بماند. حرم مدافع می‌خواست. بهتر از «رباب» کسِ دیگری نبود تا از حرم حسین ع دفاع کند تا پرچم در اهتزاز باشد. رباب با اذن برادرم، امام سجاد ع کنار قبر اقامت کرد و مجاور حرم شد. او می‌خواست خادم قبر و حرم باشد و از کسانی که به زیارت پدرم می‌آیند، پذیرایی کند و قبر را از حمله‌ی اشرار حفظ نماید. در واقع او می‌خواست حافظ تربت پدرم باشد. او در کنار قبر پدرم ماند و مرثیه خوان حرم شد. او گفت: کارها که سر و سامان گرفت، به مدینه می‌آیم. با رباب وداع کردیم. برادرم سجاد ع سفارش‌ها را به او کرد. بعد از یک سال وقتی رباب به مدینه بازگشت کسی او را نشناخت. زیرا در کنار قبر، پوستش سیاه شده بود. او به یاد جان دادن حسین ع در زیر آفتاب، زیر سایه نرفته بود. رباب برای زوار، داستانِ حسین ع و یارانش و علی اصغر× را می‌خوانده است. به مدینه هم که آمد دائم البکاء و محزون حسین ع بود و بعد از یک سال ماندن در مدینه از فراق حسین ع دق کرد و جان داد. او به همان باغی رفت که رقیه و علی اصغر رفته بودند تا با هم بازی کنند. رباب س نیز به همان باغ رفت تا علی اصغر ع را شیر دهد. وداع با کربلاء 🥀💔🥀 سه روز در کربلاء در کنار قبر ماندیم و مرثیه خواندیم. در طول سه روز عزاداری، شدت عزاداری به گونه ای بود که برادرم سجاد ع نگران زنان شد و دستور حرکت به مدینه را صادر نمود. اگر بیشتر می‌ماندیم، عمه هایم و ایتامِ اصحاب، مانند رقیه دق می‌کردند. برادرم دستور داد از کربلاء برویم. با اشک و بکاء و فریاد «الوداع، الوداع» از کربلاء جدا شدیم. اما در مسیر راه همچنان چشمها گریان بود و همه بر حسین ع می‌گریستند. مانند روز یازدهم، تکلیف بود که برویم و خبر را به مدینه مرکز نور در کنار قبر پیامبر| برسانیم. با قبور مطهر وداع می‌کردیم؛ اشک‌ها زیاد شد و خیمه‌ها جمع شد. وقتی می‌رفتیم عده ای از اهالی غاضریه بر سر قبور مطهر ماندند. از کربلاء بیرون آمدیم و با قبور مطهره وداع کردیم. قلبمان را در کربلاء، نزد حسین ع جا گذاشتیم و جسممان راهی مدینه شد. ما از کربلاء با سربلندی بیرون آمدیم و مطابق قولی که عمه ام در شب عاشوراء داده بود، آنطوری عمل کردیم که پدرم حسین ع می‌خواست. 📚برگرفته از کتاب مذبوح فرات فصل اربعین ص ۸۰۱ تا ۸۱۴ •┈┈••✾❀❀✾••┈┈• ضامن اشک واتساپ https://chat.whatsapp.com/LaqKPBkqNQlEenYvGztVu1 ضامن اشک تلگرام https://telegram.me/zameneashk ضامن اشک ایتا https://eitaa.com/zameneashk1
7.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴اربعین آمد... 🎙مداحی بسیار زیبا و دلنشین از زنده یاد استاد سلیم موذن زاده اردبیلی بمناسبت فرا رسیدن اربعین سالار شهیدان •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• https://eitaa.com/zameneashk1
29.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸 ماجرای توبه شخص مسیحی که برای بریدن سر مبارک امام حسین علیه السلام وارد گودال قتلگاه شد...🥀💔 ع سخنرانی استاد_صادقی 🌺🥀. متن کامل را در کتاب مذبوح فرات با عنوان آمدن جوان نصرانی به گودال بخوانید. @zameneashk1