🏴🏴🏴
#روز_سی_ام
#ویژه
#محرم
#زنان_عاشورایی
بانو سکینه با کاروان اسرا
در گزارش دیگری آمده است:
وقتی زنان را وارد مجلس یزید کردند، از نام آن ها پرسید و خطاب به حضرت سکینه گفت: این زن کیست ؟
گفتند: سکینه دختر حسین است.
یزید گفت: تو سکینه هستی ؟
سکینه گریست و به قدری ناراحت شد که نزدیک بود جان بسپارد.
یزید گفت: چرا گریه می کنی ؟
فرمود: چگونه گریه نکند کسی که پوشش ندارد، تا صورتش را از نگاه تو و اهل مجلس بپوشاند ؟
یزید گفت: ای سکینه پدرت حق مرا منکر شد، قطع رحم با من کرد و در ریاست با من ستیز نمود.
سکینه گریست و فرمود: ای یزید ! از کشتن پدرم خوش حال مباش. او پیرو خدا و رسولش بود و دعوت حق را لبیک گفت و به سعادت رسید، ولی روزی خواهد آمد که تو را بازخواست می کنند. خود را برای آن روز آماده پاسخ گویی کن، ولی از کجا معلوم که تو بتوانی پاسخ بدهی ؟
یزید گفت: ساکت باش پدرت بر من حقی نداشت.
کتاب نقش زنان در حماسه عاشورا ص ۲۴۰
@zananetamadonsaz
🏴🏴🏴
#روز_سی_و_یکم
#ویژه
#زنان_عاشورایی
بانو سکینه سلام الله علیها در مدینه
هنگامی که کاروان اسیران به مدینه باز گشت، سکینه در منزل پدرش همراه امام سجاد علیه السلام اقامت گزید.
او همانند امام همواره می گریست. زنان هاشمی پس از شهادت امام حسین علیه السلام لباس سیاه پوشیدند و مجالس عزا به پا کردند. غذای آنان را امام سجاد علیه السلام تهیه می کرد .
از حضرت سکینه اشعاری در رثای پدرش آمده که ابیات ذیل از جمله آن هاست:
لا تَعذلیه فهم قاطع طرقه
فعینه بدموع ذرّف عذقه
إنّ الحسین غداه الطفّ یرشقه
ریب المنون فما أن یخطئ الحدقه
بکفّ شرّ عبد الله کلّهم
نسل البغایا و جیش المرق الفسقه
یا أمّة السوء هاتوا ما احتجاجکم
غدا و جلّکم بالسیف قد صفقه
کسی را سرزنش نکن که راهش را گم کرده است، زیرا از چشمانش اشک فراوان می بارد. در روز عاشورا تیری به سوی امام رها شد که خطا نمی کند و از حدقه چشم امام سجاد دور نمی شود. این کار به دست کسانی انجام شد که بدترین مردم و حرام زاده و خارج از دین و فاسق بودند. ای بدترین امت ! دلیل هایتان را بیاورید. شما برهانی ندارید، زیرا همه شما او را با شمشیرتان زدید.
سر انجام این یادگار حادثه کربلا (در حالی که همواره مبغوض بنی امیه بود)، در پنجم ربیع الاول سال ۱۱۷ ق. در مدینه دیده از جهان فرو بست.
کتاب نقش زنان در حماسه عاشورا ص ۲۴۴
@zananetamadonsaz
🏴🏴🏴
#روز_سی_و_دوم
#ویژه
#زنان_عاشورایی
بانو رباب همسر امام حسین علیه السلام
او دختر امرؤ القیس بن عدی است.
این بانوی با فضیلت از نظر عقل، ادب و جمال سرآمد زنان عصر خود بود .
او مادر سکینه و عبدالله رضیع است .
رباب که به همسری امام حسین علیه السلام درآمد در نزد آن حضرت جایگاهی بزرگ پیدا کرد.
آن بزرگوار به رباب و سکینه دختر او، بسیار علاقه داشتند، تا جایی که در وصف آن دو از آن حضرت نقل شده است:
لعَمرک أنّنی لأحبّ دارا
تَحِلّ بها سکینةُ و الربابُ
أُحِبَّهما و أَبذلُ فوقَ جهدی
و لیس لعاذلٍ عندی عتابُ
ولیس لهم و إن عَتَبوا مطیعا
حَیاتی أو یَغیبنی الترابُ
به جانت سوگند ! خانه ای رادوست دارم که سکینه و رباب در آن باشند.
آن دو را دوست می دارم و هر چه دارم نثار آنان می کنم و برای عیب جویی در نزد من هیچ سرزنشی مورد قبول نمی باشد،
هر چند آنان عیب جویی کنند، من از آنان چه در زمان حیات و چه پس از آن پیروی نخواهم کرد.
رباب نیز جایگاه امام را به خوبی شناخته بود و امام را از جان و دل دوست داشت.
او در سفر کربلا همواره یار و یاور و همراه امام بود.
وی تمام رنج ها و دشواری ها را در مسیر مدینه تا مکه و از مکه تا کربلا عاشقانه پذیرفت و منزل به منزل در کنار امام راه پیمود.
او نماد محبت، وفا، صفا و صداقت و به تمام معنا قدردان نعمت وجود امام بود و پیروی از آن حضرت را بر خود وظیفه می دانست.
امام حسین در روز عاشورا او و دیگر زنان اهل بیت را به صبر و استقامت دعوت کرد .
شنیده نشده که وی خلاف دستور امام عمل کرده باشد.
او در کربلا کشته شدن فرزندش عبد الله رضیع را با چشم خود در آغوش امام دید و پس از حادثه کربلا همراه زینب و دیگر بانوان حرم به اسارت برده شد.
...
کتاب نقش زنان در حماسه عاشورا صص ۲۴۸ و ۲۴۹
@zananetamadonsaz
زنان تمدن ساز تاریخ
🏴🏴🏴 #روز_سی_و_دوم #ویژه #زنان_عاشورایی بانو رباب همسر امام حسین علیه السلام او دختر امرؤ القیس
🏴🏴🏴
#روز_سی_و_سوم
#ویژه
#زنان_عاشورایی
بانو رباب سلام الله علیها همسر امام حسین علیه السلام
اشعاری از او درباره شخصیت امام حسین و واقعه کربلا در دست است.
وی در مجلس ابن زیاد سر امام حسین علیه السلام را بوسیده در دامن گذاشت و این شعر را قرائت کرد:
واحسیناه فلا نسیتُ حسینا
أقصَدَته أسنّةُ الأ عداءِ
غادَروه بکربلا صریعا
لا سَقی اللهُ جانبی کربلا
وای حسین ! من حسین را از یاد نخواهم برد. دشمنان نیزه ها بر بدن او زدند. دشمنان با وی نیرنگ کردند و جنازه اش را روی زمین گذاشتند. پس از او، باران زمین کربلا را سیراب نکند.
رباب با سرودن همین دو بیت شعر رویداد کربلا را تبیین و راه تحریف را بر دشمنان بست.
وقتی دیگر اسیران را در مجلس ابن زیاد حاضر کردند، اشعار دیگری درباره شخصیت امام سرود :
إنّ الذی کان نورا یُستَضاء به
بکربلاءَ قَتیلٌ غیرُ مدفونٍ
سبُط النبیّ جزاک اللهُ صالح
عنّا و جنّبت خسران الموازین
قد کنتَ لی جبلاً صعبا ألوذ به
و کنتَ تُذهبنا بالرحم و الدین
مَن للیتامی و مَن للسائلین و من
یغنی و یأوی إلیه کلّ مسکین
والله لا أبتغی صهرا بصهرِکم
حتی أغیب بین الرمل و الطین
همانا نوری که به همه جا پرتو می افکند در کربلا شهید شد و پیکرش بر زمین ماند.
پسر پیامبر خدا ! خداوند تو را پاداش نیکو دهد از سوی ما و از خسران موازین در روز قیامت به دور دارد.
تو به مانند کوهی بودی که با مهر و دیانت با ما رفتار می کردی.
پس از تو چه کسی یار یتیمان و فقیران باشد ؟ چه کسی درماندگان را در پناه گیرد ؟
پس از تو همواره تنها خواهم ماند، تا این که در میان خاک و گل قرار گیرم.
پس از امام عده ای از اشراف قریش از او خواستگاری کردند، ولی نپذیرفت و فرمود:
پس از فرزند رسول خدا خویشاوند دیگری را نمی پذیرم.
ابن جوزی نوشته است که او پس از امام حسین به زیر سقف نرفت .
برخی گفته اند: او پس از حادثه کربلا تنها یک سال زنده بود و سر انجام از شدت حزن و اندوه درگذشت .
همان گونه که آوردیم اظهار پشیمانیِ یزید سیاسی بود. یکی از شواهد آن این است که در مدینه سعید بن عاص، خانه علی علیه السلام، عقیل و رباب همسر امام حسین علیه السلام را ویران کرد .
مصقله از امام صادق علیه السلام روایت می کند: هنگامی که امام حسین به شهادت رسید، همسر کلابیه او برایش مجلس عزا بر پا کرد.
خود گریست و زنان و خدمت کارانش نیز گریستند و آن قدر گریه کرد تا اشک چشمش خشک شد.
کتاب نقش زنان در حماسه عاشورا صص ۲۴۹-۲۵۲
@zananetamadonsaz
🏴🏴🏴
#روز_سی_و_چهارم
#ویژه
#زنان_عاشورایی
فضّه
ابن حجر، فضه را خدمت کار خانه فاطمه زهرا علیهاالسلام دانسته است .
وی دارای فضایل و ارزش های والایی است که در کتاب های تاریخی و تفسیری به آن اشاره شده است .
نقش او تنها کمک در کار منزل نبود، بلکه او از شاگردان ویژه آن حضرت به شمار می آمد.
ابن اثیر به سند خود از مجاهد، از ابن عباس در ذیل آیه:
« یُوفُونَ بِالنَّذرِ وَیَخافُونَ یَوْماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیراً ».
نقل کرده است:
در قضیه بیماری حسن و حسین فضّه نیز به همراه خانواده سه روز روزه نذر کرد .
او در نزد خاندان اهل بیت جایگاه خاصی پیدا کرد و از حافظان قرآن کریم شد و حدود بیست سال جز با قرآن سخن نگفت .
فضّه از جمله کسانی است که پس از حضرت زهرا افتخار خدمت گزاری حضرت زینب علیهاالسلام را داشت و در کنار او در کربلا نیز حاضر بود .
...
فضه در جریان اسارت خاندان پیامبرحضور داشت و در طول دوره اسارت دراداره کاروان به زینب کمک می کرد.
تاریخ فوت فضّه معلوم نیست، اما قبرش در شام است. بقعه وی در باب الصغیر بعد از خروج از بقعه عبد الله بن جعفر طیار و بلال به سوی بقعه محمد بن ابی بکر در سمت راست قرار گرفته و بر سر در آن نوشته شده است: « فضةُ خادمةُ رسولِ اللهِ ».
کتاب نقش زنان در حماسه عاشورا صص ۲۶۱-۲۶۴
@zananetamadonsaz
🏴🏴🏴
#روز_سی_و_پنجم
#ویژه
#زنان_عاشورایی
فریاد خونخواهی
فریاد خون خواهی و شعار « یا لَثاراتِ رسولِ اللهِ » را نخستین بار یکی از زنانی که با شوهرش در لشکر دشمن بود سر داد و مردم روزگار خود و همه آیندگان را به خون خواهی امام حسین علیه السلام دعوت کرد.
این شعار زمانی مطرح شد که از عروج خونین امام و یارانش چند دقیقه ای بیشتر نگذشته بود و دشمن در حال غارت و آتش زدن خیمه ها بود.
حمید بن مسلم نقل می کند: زنی از طایفه بکر بن وائل وقتی این منظره را دید شمشیر به دست گرفت و به سوی خیمه آمد و فریاد زد: ای آل بکر بن وائل، آیا دختران پیامبر را غارت می کنند و جامه های شان را می برند و شما تماشاگرید ؟
لا حُکمَ إلاّ للّهِ یا لَثاراتِ رسولِ اللهِ؛
حکمی جز حکم خدا نیست بیایید برای خدا خون خواهی کنید .
هزاران نفر که صدای او را شنیدند نه تنها پاسخی به درخواست او ندادند، بلکه وی را از ادامه راه بازداشتند، به طوری که شوهرش دستش را گرفت و نگذاشت که او به سوی غارت گران حمله کند.
شعار: « یا لثارات رسول الله » از نظر تاریخی و سیاسی بسیار مهم است، زیرا این شعار بیان گر این است که رویارویی، در اصل میان امویان منافق و اسلام اصیل محمدی است.
در آن مقطع این نخستین گام پیروزی نهضت حسینی و جدایی اسلام اموی از اسلام اصیل بود.
هر چند صدای او را شوهرش در آن روز خاموش کرد، اما این فریاد در همه قلب های سالم جای خود را باز کرد و ماندگار شد.
کتاب نقش زنان در حماسه عاشورا ص ۲۷۵
@zananetamadonsaz
🏴🏴🏴
#روز_سی_و_ششم
#ویژه
#زنان_عاشورایی
نوار، همسر خولی
نوار و به قولی عیوف همسر خولی، از شیعیان امام حسین علیه السلام بود. او اهل بیت علیهم السلام و دوستداران آن ها را دوست می داشت و از دشمنان آن ها بیزاری می جست.
افزون بر این، او از تعصب قومی و قبیله ای که بسیاری از عرب ها گرفتارش بودند بر کنار بود.
از این رو، در برابر عمل زشت شوهرش که شرکت در سپاه ابن زیاد و جنگ با امام حسین علیه السلام بود، به شدت ناراحت شد و دشمنی او را در دل گرفت.
پس از شهادت امام حسین و یارانش، عمر سعد، خولی بن یزید اصبحی و حمید بن مسلم را مأمور بردن سر امام از کربلا به کوفه نزد ابن زیاد کرد.
سید هاشم بحرانی می نویسد: چون سر امام حسین را نزد عبید الله بردند، خولی بن یزید اصبحی را فرا خواند و گفت: این سر را ببر تا وقتی من آن را طلب کنم. وی گفت: فرمان بردارم.
او سر را گرفت و به خانه اش برد. وی دو زن داشت. یکی از آنان از قبیله مضر بود. نخست نزد او رفت. زن پرسید: این چیست ؟ گفت: سر حسین بن علی است و دارایی دنیا در آن نهفته است.
گفت: مژده باد تو را که فردای قیامت جدّش محمد مصطفی صلی الله علیه و آله با تو دشمنی خواهد ورزید.
آن گاه گفت: به خدا سوگند ! تو دیگر شوهر من نیستی و من هم زن تو نیستم. سپس عمودی آهنین برداشته و بر سر شوهرش کوبید و او را ترک کرد.
او به خانه زن ثعلبیه رفت. او نیز پرسید: چه همراه داری ؟ گفت: سر یک شورشی که بر عبید الله شوریده است.
گفت: نامش چیست ؟ او از ذکر نام خودداری کرد و بعد آن را روی خاک گذارده طشتی روی آن نهاد.
شبانه زنش از خانه بیرون رفت و دید نوری از سر به سوی آسمان می تابد .... سپس شوهرش اقرار کرد که آن سر حسین بن علی علیه السلام است.
او پس از آن بی هوش شده بر زمین افتاد و چون به هوش آمد، گفت: وای بر تو، ای بدتر از مجوس ! تو محمد را به سبب خاندانش آزرده ای. آیا از خدای آسمان و زمین نمی ترسی که دنبال جایزه سر فرزند سرور زنان عالم هستی ؟
آن گاه با چشم گریان او را ترک کرد.
وی سر را برداشت، در دامن گذاشت و آن را می بوسید و می گفت: خداوند قاتل تو را لعنت کند و جدّت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله با او دشمنی بورزد.
سپس خوابی را نقل می کند و پس از آن می گوید: وقتی که خولی خواست سر را پیش ابن زیاد ببرد، زنش گفت: وای بر تو ! من دیگر با تو زندگی نخواهم کرد. مرا طلاق بده.
خولی گفت: سر را به من بده و هر کار خواستی بکن. زن گفت: نه به خدا سوگند ! آن را به تو نمی دهم. پس زن را کشت، سر را برداشت و به نزد ابن زیاد برد .
هنگامی که مختار قیام کرد « نوار » همسر خولی که دشمن تر از شوهرش در نزد او کسی نبود کسانی را که برای دست گیری خولی آمده بودند، راهنمایی کرد تا هر چه زودتر او را به سزای اعمالش برسانند.
کتاب نقش زنان در حماسه عاشورا ص ۲۷۸
@zananetamadonsaz
🏴🏴🏴
#روز_سی_و_هفتم
#ویژه
#زنان_عاشورایی
درة الصدف
یکی دیگر از زنانی که به نهضت حسینی یاری رساند، دره الصدف دختر عبدالله بن عمر انصاری است.
او از زنان دلیر شیعه و از دوستداران اهل بیت بود. پدر دره الصدف نیز از شیوخ شیعه بود.
از این رو، وقتی از شهادت امام حسین و عبور کاروان اسیران به همراه سر امام حسین و یارانش از شهر حلب آگاه شد، به شدت گریست و اشعار زیر را در سوگ امام و یارانش سرود:
قَلَّ العزاءُ و فاضَتِ العینان
و بُلِیَت بالأرزاء و الشجان
قَتلوا الحسینَ و سیّروا لنسائه
حرمَ الرسولِ بسائر البلدان
مَنعوه من ماءِ الفرات بکربلا
و عَدَت علیه عصابةُ الشیطانِ
دره الصدف وقتی که دید حال پدرش منقلب شده به او گفت: ای پدر ! پس از شهادت اهل هدایت، خیری در زندگانی دنیا نیست. به خدا سوگند ! مردم را خواهم شوراند و اسیران و سر مبارک امام را از آنان می گیرم و آن را در خانه خود به خاک سپارم، تا افتخاری برای من باشد.
سپس دره الصدف، خروج کرد و مردم حلب و پیرامون آن را به یاری طلبید. در پی این دعوت گروهی به او پیوستند.
مورخان تعداد زنانی را که به یاری او شتافتند هفتاد نفر نوشته اند، که همگی لباس رزم بر تن کرده به سمت دشمن و کاروان اسیران به حرکت در آمدند و با طلوع آفتاب که نخستین علامت را دیدند و صدای گریه کودکان و نوحه سرایی و شیون زنان را شنیدند، آنان نیز گریستند.
در این زمان از سنگرهایی که پناه گرفته بودند به شناسایی دشمن پرداختند و سپس به آنان حمله کردند.
دره الصدف با وجود یاری برخی از قبایل عرب، در جنگی نابرابر به شهادت رسید. پس از آن دیگران پراکنده شدند .
کتاب نقش زنان در حماسه عاشورا ص ۲۸۲
@zananetamadonsaz
🏴🏴🏴
#روز_سی_و_هشتم
#ویژه
#زنان_عاشورایی
زنان قبیله بنی اسد
بنی اسد از قبایل بزرگ عرب و مشهورترین آن ها نزد شیعیان است. این قبیله از سلحشورترین قبایل عرب به شمار آمده و تاریخ درخشانی در جاهلیت و اسلام دارند.
در قیام امام حسین علیه السلام بنی اسد به سه گروه موافق و مخالف و بی طرف تقسیم شدند.
از سران موافق که در روز عاشورا در رکاب آن حضرت به شهادت رسیدند حبیب بن مظاهر اسدی، انس بن حرث کاهلی، مسلم بن عوسجه، قیس بن مسهر صیداوی و ... بودند.
از مشهورترین سران مخالف بنی اسد در روز عاشورا حرملة بن کاهل اسدی، قاتل فرزند شیرخوار امام حسین، علی اصغر بود.
گروه سوم در سرزمین غاضریه در کنار نهر علقمی در شمال شرقی کربلا سکونت داشتند که بی طرفی برگزیده بودند.
آنان از سوی حبیب بن مظاهر به یاری امام فراخوانده شدند. هر چند تعدادی از آنان با حبیب همراه شدند، خیلی زود در برابر لشکر ابن زیاد صحنه را ترک کردند.
پس از شهادت امام و یارانش، برابر برخی از نقل ها زنان بنی اسد گذرشان به میدان جنگ افتاد.
آنان وقتی که اجساد شهیدان کربلا را در زیر آفتاب تابان دیدند، سخت تحت تأثیر قرار گرفتند و به غاضریه برگشته مردان را جهت دفن اجساد شهیدان خبر کردند.
ولی از ترس ابن زیاد، مردان آن ها حاضر به این کار نشدند، لذا زنان بنی اسد خود بیل و کلنگ و زنبیل و حصیر بر داشتند و به سمت کربلا حرکت کردند.
پس از زمانی کوتاه وجدان مردان بنی اسد بیدار شد و به خود آمدند و به دنبال زنان حرکت کردند تا در دفن شهدا همکاری کنند.
در برخی از مقاتل آمده است که بنی اسد برای دفن شهیدان کربلا حیران و سر گردان بودند، امام سجاد علیه السلام به سوی آنان آمد و با راهنمایی او اجساد شهیدان را به خاک سپردند.
در آن روز صدای ناله زنان و مردان بلند و اشک ها همانند سیل سرازیر بود. زن های بنی اسد موهای خود را پریشان کرده به صورت خود لطمه می زدند.
حرکت بنی اسد، نخستین جنبش مخالفت و عصیان علیه ابن زیاد و بنی امیه پس از رویداد کربلا به شمار می آید.
این فداکاری آنان سبب شهرت آن ها نزد شیعیان جهان گشت و از همان زمان تا عصر حاضر شیعیان به دیده احترام به قبیله بنی اسد می نگرند و در طول تاریخ در مجالس حسینی همواره از آنان ستایش شده است.
از دیر زمان تا عصر حاضر در روز سوم امام حسین علیه السلام در کربلا دسته ای به نام بنی اسد که زنان در مقدمه با بیل و کلنگ سپس مردان در دنبال زن ها نمایش دفن اجساد شهدای کربلا را می دهند. دسته بنی اسد از دسته های معروف شیعیان در کربلاست .
کتاب نقش زنان در حماسه عاشورا صص ۲۸۵-۲۸۷
@zananetamadonsaz
🏴🏴🏴
#روز_سی_و_نهم
#ویژه
#زنان_عاشورایی
بانو امّ سلمه
همسر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از زنان خردمند عصر خویش به شمار می رفت و نزد آن حضرت جایگاه خاصی داشت.
وی در بین زنان آن حضرت، پس از خدیجه از احترام خاصی برخوردار بود.
پیامبر از فضایل و دین داری او بسیار سخن می گفت.
ام سلمه پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله نیز همواره به خاندان پیامبر عشق می ورزید و بی پروا از ولایت و امامت امیرمؤمنان علیه السلام و اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله دفاع می کرد و حقایقی را که به صورت حدیث یا شأن نزول آیات درباره ولایت و مقام امامان معصوم به یاد داشت، در جامعه خفقان زده پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله بازگو می کرد و از گفتن فضایل امام علی علیه السلام و فرزندانش دریغ نمی ورزید.
وی از مخالفان سر سخت معاویه بود و در نامه ای از برنامه های معاویه در سب و لعن علی علیه السلام انتقاد کرد و وی به عایشه نیز در جنگ با علی علیه السلام هشدار داد .
وی به اندازه ای مورد اعتماد امامان معصوم علیه السلام بود که امام حسین علیه السلام پیش از سفر به کربلا، علم و سلاح و ودایع امامت را به او سپرد تا از بین نرود و فرمود:
"هرگاه بزرگ ترین فرزندم نزد تو آمد و مطالبه کرد آنچه به تو داده ام، به او تحویل بده."
و ایشان به امام سجاد علیه السلام تحویل داد.
به روایت ابن عساکر، عصر عاشورا اهل مدینه از خانه امّ سلمه صدای شیون شنیدند، وقتی علت آن را جویا شدند، فرمود: در عالم رؤیا پیامبر صلی الله علیه و آله را دیدم که غبارآلود و خسته بود.
وقتی علت را از آن جناب پرسیدم، فرمود: اینک از کربلا برمی گردم و شاهد شهادت فرزندم حسین علیه السلام بودم.
امّ سلمه می گوید: چون از خواب بیدار شدم به سوی تربت کربلا دویدم، دیدم که خاک خون تازه شده است. دانستم که حسین علیه السلام در کربلا به شهادت رسیده است .
به همین جهت می توان گفت: ام سلمه نخستین کسی است که در مدینه هم زمان با شهادت امام حسین علیه السلام برای آن حضرت سوگواری و عزا داری کرد و بنی هاشم و غیر آنان به تسلیت گویی او که تنها همسر باز مانده پیامبر بود، می رفتند.
در دنباله خبر ابن عساکر آمده است که امّ سلمه، پس از نقل خواب خود با شگفتی فرمود:
آیا این باور کردنی است و مردم این کار را انجام داده اند ؟ خداوند خانه ها و قبرهای آنان را پر از آتش کند.
سپس به گونه ای گریه کرد که بی هوش شد.
عمر ام سلمه طولانی بود، اما خبر شهادت امام حسین علیه السلام بر او بسیار گران آمد. از این رو پس از آن واقعه در مسجد النبی خیمه زد و در آن نشست و لباس سیاه پوشید .
برخی نوشته اند که از شدت حزن و ناراحتی، پس از واقعه کربلا مدت اندکی زنده بود.
در برخی گزارش ها آمده است: وقتی اهل بیت به مدینه رسیدند، مردم سوگوار رحلت ام سلمه، همسر پیامبر صلی الله علیه و آله بودند که یک ماه پس از شهادت آن حضرت در ۸۴ سالگی از دنیا رفته بود .
کتاب نقش زنان در حماسه عاشورا صص ۳۰۱-۳۰۴
@zananetamadonsaz
🏴🏴🏴
#روز_چهلم
#ویژه
#زنان_عاشورایی
بانو ام البنین
نام وی فاطمه فرزند حزام بن خالد و از قبیله کلاب است . او از زنان صدر اسلام، ادیب و شاعری فصیح است و نزد مسلمانان جایگاه ویژه ای دارد و از خانواده ای ریشه دار و دلاور بود.
علی علیه السلام به سبب اهداف بلندی که آثارش در کربلا ظاهر شد، او را به همسری خود برگزید که ثمره آن چهار فرزند به نام های عباس، جعفر، عبد الله و عثمان بود.
این بانو هر چند در کربلا حاضر نبود، ولی همه فرزندان خود را به آستان حسینی تقدیم کرد.
پرچم دار امام حسین علیه السلام از دامان پاک او بود.
افزون بر این، وی با مرثیه سرایی و سوگواری در شهر مدینه یاد شهیدان کربلا را زنده نگه داشت.
هنگامی که بشیر به مدینه آمد و اخبار کربلا را به مردم مدینه رساند، به حضور ام البنین نیز رسید و برای این که به تدریج او را از شهادت فرزندانش آگاه کند، فرزندان وی را یکی یکی نام برد.
ام البنین هر بار می گفت:
أخبِرنی عن أبی عبدِالله الحسینِ، أولادی ومَن تحتَ الخَضراء کلّهم فداءً لأبی عبدِالله الحسینِ؛
از حسین چه خبر ؟ فرزندانم و آنچه زیر آسمان کبود است همه فدای حسین باد !.
وقتی که بشیر خبر شهادت امام حسین را داد، با آهی سوزان و گریه ای جان سوز گفت: بشیر با این خبر بندهای دلم را پاره کردی .
این گونه برخورد بیانگر معرفت بالای این بانوی بزرگوار به امامت و ولایت است و نیز نشانه ای است از ایمان قوی و شیفتگی او به امام و حجت خدا.
نقل شده است که زینب پس از ورود به مدینه به دیدار ام البنین رفت و شهادت فرزندانش را به وی تسلیت گفت . این از جایگاه ویژه ام البنین در نزد زینب حکایت دارد.
ام البنین همه روزه همراه نوه اش عبید الله بن عباس به بقیع می رفت و برای فرزندانش سوگواری و مرثیه سرایی می کرد.
مردم مدینه به ویژه زنان گرداگرد او جمع می شدند و با او هم نوا می شدند.
گریه و مرثیه سرایی او چنان جان سوز بود که دوست و دشمن را به گریه وامی داشت. چنان که نوشته اند مروان با قساوت قلبی که داشت گریه می کرد .
او را ادیب و شاعری فصیح و اهل فضل و دانش دانسته اند .
ایشان نخستین کسی است که در سوگ حضرت عباس و دیگر فرزندانش مرثیه سروده است.
هنگامی که زن ها به او تسلیت می دادند و می گفتند: ای ام البنین ( ای مادر پسرها ) خدا به تو صبر و تحمل بدهد، او در پاسخ آن ها چنین می سرود:
ای زنان مدینه دیگر مرا ام البنین نخوانید که با این نام مرا به یاد شیران بیشه شجاعت می اندازید.
مرا فرزندانی بود که به سبب وجود آن ها، مرا مادر پسرها می گفتند، ولی اکنون صبح کردم که دیگر برای من فرزندانی نیست.
چهار باز شکاری داشتم که آن ها را آماج تیر قرار داده با قطع کردن رگ گردن شان کشتند.
دشمنان با نیزه های خود، بدن پاک آن ها را قطعه قطعه کردند. هر چهار پسرم با بدن چاک چاک به روی خاک گرم کربلا افتادند.
کاش می دانستم آیا چنین است که به من خبر دادند که دست عباس را از بدن جدا کردند.
اشعار دیگری نیز در مدارک یاد شده درباره شجاعت حضرت عباس و دیگر فرزندان شهیدش به ام البنین منسوب است.
کتاب نقش زنان در حماسه عاشورا صص ۳۰۵-۳۰۷
@zananetamadonsaz
🏴🏴🏴
#زنان_عاشورایی
🏴 شکر خدای که توفیق حاصل شد و چهل منزل، در سایه سار لطف بانوی علمدار مکتب عاشورا، چشم و دل را مهمان نام و یاد چند تن از بانوانی کردیم که به تاسی از عقیله بنی هاشم در راه دفاع از جبهه حق، درنگ نکردند
و بر صفحه تاریخ نقشی ماندگار زدند.
🏴 اگر صدای شمشیر مجاهدان راه حق در غروب سرخ روز عاشورا خاموش شد، روایت ویژه و زنانه ای آغاز گشت و بر حقانیت مکتب اسلام مهری جاودانه زد.
🏴 اربعینی در حضور یاد زنان عاشورایی نفس زدیم ولی آنچه گفتیم و شنیدیم قطره ای از دریای بی کران نهضت سرخ حسینی است.
🏴 ان شاءالله که همگی از پیروان واقعی مجاهدان راه حق باشیم و خداوند در شناخت و نشر معارف مکتب توحید توفیقمان دهد.
@zananetamadonsaz