#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
سؤال عمر بن خطاب از امیرالمؤمنین (علیه السلام) بعد از اتمام جنگ عمربن خطاب از آن حضرت سؤال کرد و گف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تکلم امیرالمؤمنین (علیه السلام) با اصحاب کهف
یکی از معجزات امیرالمؤمنین (علیه السلام) تکلم اصحاب کهف با حضرت است؛ بدین صورت که به دستور رسول خدا (صلی الله علیه و آله) برخی اصحاب بر روی فرشی مخصوص قرار گرفتند، سپس باد به تسخیر و فرمان امیرالمؤمنین (علیه السلام) آنان را در هوا سیر داد، آنگاه به مکانی که اصحاب کهف بودند فرود آورد. همانگونه که برای حضرت سلیمان نیز باد از جانب خدا تحت تسخیر بود و به فرمان او دیگران را در هوا سیر میداد، که در آیات گوناگونی ماجرای آن ذکر گردیده است. [۱]
تکلم اصحاب کهف با امیرالمؤمنین (علیه السلام) در احادیث متعددی منعکس گردیده، که به عنوان نمونه به یک مورد اشاره میشود:
ابن ابی جَعده میگوید: در مجلس انس بن مالک در بصره حاضر شدم و او حدیث میگفت، مردی از قوم برخاست و گفت: ای صحابۀ رسول الله این لکه خال مانند که در تو میبینیم چیست؟ پدرم از رسول الله (صلی الله علیه و آله) برای من نقل کرد که فرمود: خدا مؤمنی را به پیسی و جذام مبتلا نمی کند. گفت: در این هنگام انس بن مالک سرش را پایین انداخت و چشمانش پر اشک شد سپس سرش را بالا گرفت و گفت: نفرین بنده صالح، علی بن ابی طالب (علیه السلام) در من اثر کرد.
در این هنگام مردم از اطرافش برخاستند و قصد او کردند و گفتند: ای انس به ما بگو علت چه بود؟ به آنها گفت: دست بردارید. گفتند: باید ما را از آن آگاه کنی.
گفت: در جاهای تان بنشینید و حدیثی از من بشنوید که آن علت نفرین علی (علیه السلام) بود بدین شرح:
فرشی از مو از روستایی از روستاهای مشرق که به آن
«عندف» گفته میشد به پیامبر (صلی الله علیه و آله) هدیه داده شد، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مرا در پی ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه، زبیر، سعد، سعید و عبدالرحمن بن عوف زُهری فرستاد. آنها را نزد او آوردم، و پسر عمویش علی بن ابی طالب (علیه السلام) نزد او بود، به من فرمود: فرش را پهن کن و آنها را بر روی آن بنشان، سپس فرمود: ای انس، بنشین تا به آنچه در مورد آن هاست خبر دهد.
سپس فرمود: یا علی، بگو: ای باد ما را حمل کن. ناگهان ما به هوا رفتیم. امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: به برکت خدا حرکت کنید.
هرجا که خدا خواست حرکت کردیم، سپس فرمود: ای باد ما را پایین بگذار، ما را پایین گذاشت.
فرمود: آیا میدانید کجا هستید؟ گفتیم: خدا، رسولش و علی (علیهما السلام) داناترند.
فرمود: اینان اصحاب کهف و رقیم از آیات شگفت آور خدا هستند، بر خیزید ای اصحاب رسول خدا و سلام کنید بر آن ها، در این هنگام، ابوبکر و عمر برخاستند، و گفتند: سلام بر شما ای اصحاب کهف و رقیم.
کسی به آن دو پاسخ نداد. من و عبدالرحمن بن عوف برخاستیم و گفتیم: سلام بر شما ای اصحاب کهف و
رقیم، من خادم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هستم، کسی به ما پاسخ نداد. در این هنگام امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) برخاست و فرمود: سلام بر شما ای اصحاب کهف و رقیم که از آیات شگفت آور خدا هستید. آنها پاسخ دادند: سلام و رحمت و برکت خدا بر تو ای وصی رسول الله (صلی الله علیه و آله).
----------
[۱]: . به عنوان نمونه: ۱- (وَ لِسُلَیْمَانَ الرِّیحَ عَاصِفَةً تَجْرِی بِأَمْرِهِ إِلَی الْأَرْضِ الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا وَ کُنَّا بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَالِمِینَ) «و برای سلیمان تندباد را مسخر کردیم که به فرمانش به سوی آن سرزمینی که در آن برکت نهادیم حرکت میکرد و ما همواره به همه چیز داناییم» سورة الانبیاء ۸۱. ۲- (وَ لِسُلَیْمَانَ الرِّیحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَ رَوَاحُهَا شَهْرٌ) «و باد را برای سلیمان [مسخر کردیم] که رفتن صبح گاهش [به اندازه] مسیر یک ماه و رفتن شام گاهش مسیر یک ماه بود. » سورة سبأ ۱۲. ۳- (فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّیحَ تَجْرِی بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَیْثُ أَصَابَ) «با اجابت دعای او باد را برای او مسخر کردم که به فرمانش هر جا که میخواست آرام روان میشد. » سورة ص ۳۶.
فرمود: ای اصحاب کهف، چرا به اصحاب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) پاسخ ندادید؟
گفتند: ای جانشین رسول الله! ما جوانانی هستیم که به پروردگار خود ایمان آورده و خدا بر هدایت آنها افزود، و ما اجازه پاسخ دادن به سلام نداریم مگر به پیامبری یا وصی پیامبری و تو وصی خاتم پیامبران و مرسلین هستی.
حضرت خطاب به ما فرمود: ای اصحاب رسول الله، آیا شنیدید؟ گفتند: بله یا امیرالمؤمنین.
فرمود: در جای خود بنشینید. در جای خود نشستیم سپس به باد خطاب نمود و فرمود: ای باد ما را حمل کن. تا جایی که خدا خواست حرکت کردیم تا اینکه خورشید غروب کرد، سپس فرمود: ای باد ما را پایین بگذار.
ناگهان بر روی زمین قرار گرفتیم، گویی که زعفران بود بدون صدا و همدم، گیاهش خاراگوش [گیاهی که کرم ابریشم میخورد و خوشبو است] بود و در آن آبی نبود، گفتیم: یا امیرالمؤمنین نماز نزدیک شده و همراه ما آبی نیست که با آن وضو بگیریم. حضرت برخاست و به مکانی از این زمین آمد و با پا به آن ضربه زد و چشمه آبی بیرون آمد، فرمود: هرچه میخواهید برگیرید، و اگر طلب نمی کردید جبرئیل آبی از بهشت برای ما میآورد.
وضو گرفتیم و نماز خواندیم تا اینکه شب به نیمه رسید، سپس حضرت فرمود: در جای خود قرار گیرید به نماز با رسول الله (صلی الله علیه و آله) یا قسمتی از آن خواهید رسید.
آنگاه فرمود: ای باد ما را حمل کن. ناگهان کنار رسول خدا (صلی الله علیه و آله) قرار گرفتیم، در حالی که یک رکعت از نماز صبح را خوانده بود. سپس حضرت رو به ما کرد و فرمود: ای انس، تو سخن میگویی یا من سخن بگویم؟ گفتم: البته از دهان شما شیرین تر است.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شروع به سخن گفتن نمود از ابتدا تا انتهایش گویی که با ما بوده است، سپس فرمود: ای انس، اگر پسر عمویم از تو برای آن شهادت خواهد شهادت میدهی؟ گفتم: بله یا رسول الله.
وقتی ابوبکر خلافت را در دست گرفت، علی (علیه السلام) آمد و من نزد ابوبکر بودم و مردم گرد او جمع شده بودند، به من فرمود: ای انس! آیا تو فضیلت مرا در فرش و روز چشمه آب و روز چاه ندیدی؟ به او گفتم: یا علی! به خاطر پیری فراموش کردم، آنجا به من فرمود: ای انس! اگر بعد از وصیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) به خاطر چاپلوسی آن را کتمان کردی، خدا تو را دچار سفیدی در صورتت و سوزی در شکمت و کوری چشمانت کند، از جای خود بر نخاستم مگر اینکه پیسی گرفتم و کور شدم، و اکنون نمی توانم در ماه رمضان و دیگر روزها روزه بگیرم چرا که خنکی در شکمم باقی نمی ماند.
ابن ابی جعده در پایان میگوید: انس پیوسته در این حال بود تا اینکه در بصره مُرد. [۱]
----------
[۱]: . الروضه ۲۰۴؛ الفضائل ۱۶۴؛ بحار الانوار ۴۱/۲۱۷؛ مدینة المعاجز ۱/۱۸۵؛ البرهان ۳/۶۱۶؛ غایة المرام ۶/۲۲۶؛ شرح احقاق الحق ۴/۱۲۴.
#هفتمین_زیارت
#فاطمه_سادات_درچه_ای
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
سلامتی، جوانی ابوطیب گوید: ابزار عیش، سلامتی و جوانی است، وقتی بروند، عیش رفته است. آلة العیش صحة
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یاد خدا
شخصی صالح گوید: وقتی که در کوههای بیت المقدس گشت و گذار داشتم، وارد دره ای بزرگ شدم و فریاد بلندی شنیدم که در کوههای اطراف طنین انداخته بود. در پی صدا شدم به جنگلی پر از درختان متراکم رسیدم و مردی در آنجا دیدم که پی درپی این آیه را میخواند: یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ مٰا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَ مٰا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَهٰا وَ بَیْنَهُ أَمَداً بَعِیداً وَ یُحَذِّرُکُمُ اللّٰهُ نَفْسَهُ... [۱]
من پشت سر او ایستادم و او همواره این آیه را میخواند، سپس صیحه ای زد و بیهوش شد. پس از لحظه ای به هوش آمد و میگفت: خدایا پناه میبرم به تو از کار باطلان، پناه میبرم به تو از روی گردانی غافلان، قلبهای خائفان برای تو خشوع یافته و آرزوی مقصران به تو متوجه است و دلهای عارفان، بیچاره ی درگاه توست.
سپس دست به دست کوفت و گفت: مرا با دنیا چکار و دنیا را با من چکار! کجا هستند قرنهای گذشته و اهل آنها؟ آنان که در خاک پوسیده شده و از خاطرهها رفته اند.
به او گفتم: از اول صبح پشت سر تو بودم و آرزوی آرامش تو میکردم. در پاسخ من گفت:
چگونه آسوده باشد کسی که وقت را دنبال میکند و وقت در پی اوست. چگونه آسوده باشد کسی که روزگارش گذشته و گناهانش مانده است. سپس گفت: تو برای آن دنیا هستی و هر لختی را امید داری که برگردد.
سپس روی از من برگرداند و این آیه را تلاوت کرد. وَ بَدٰا لَهُمْ مِنَ اللّٰهِ مٰا لَمْ یَکُونُوا یَحْتَسِبُونَ. [۲]
سپس فریادی بلندتر از فریاد قبل کشید و بر زمین افتاد. خیال کردم مرده است؛ نزدیک شدم، دیدم مضطرب است. وقتی بهبودی یافت، میگفت: من چه کسی هستم و چه موقعیتی دارم، به فضل خود از لغزشهایم بگذر، به ستر خودت، مرا عزیز دار و به کرم خودت مرا که اینک در برابر توأم ببخش.
به او گفتم: ای آقای من! تو را به خدایی که به او امیدواری با من حرف بزن. گفت: با کسی حرف بزن که گفتار او به حال تو نافع باشد و از گفتگو با کسی که از گناهانش بیمناک است بگذر، من چنین هستم، من همواره با شیطان درجنگم، تاکنون نتوانسته مرا از حال خودم غافل کند، جز تو که زبان مرا از یاد خدا باز داشتی، و اندکی توجه قلب مرا جلب کردی، من از شر تو به خدا پناه میبرم که مرا از تو نجات دهد. با خود گفتم، مردی از اولیاء خداست، میترسم سخن گفتن با او، وی را از یاد خدا باز دارد، او را به حال خود گذاشتم و بازگشتم.
----------
[۱]: ۱) - روزی را مییابی که هرکس هر عمل نیک و بد مرتکب شده ی خود را حاضر میبیند و دوست دارد که فاصله ی زیاد با آنها داشته باشد، خداوند همواره مردم را از عذاب بیم میدهد. آل عمران، ۳۰.
[۲]: ۲) - آشکار شد برای آنها از سوی خدا آنچه را تصور نمی کردند. زمر، ۴۷.
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
قسمت 6️⃣ 📜سوره مبارکه مائده آیه ۱ 🔹يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ..🔹 #یک_آیه_
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا