#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#سکوت_و_جدل 18 🔻زبان وقتی پرکارباشه، تمومِ تمرکزِ نَفْسِ مون رو به خودش جلب میکنه. اونوقت روح توا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سکوت و جدل 19.mp3
6.14M
#سکوت_و_جدل 19
✍اولین قدم برای موفقیت در هـر کاری، مؤدّب شــدن به آدابِ اون کاره!
🔻اگه میخوای نَفْسِت رو تربیت کنی،
و به کمالِ انسانی برسی،
اولین قدم،رعایت ادب در کلامه
🕌در محضر امام روح الله (۲۰۵)
📌 امام خمینی (ره ):
اگر این مسجد و مرکز ستاد اسلام قوی باشد، ترس از فانتومها نداشته باشید. ترس از آمریکا و شوروی و اینها نداشته باشید. آنروز باید ترس داشته باشید که شما پشت بکنید به اسلام، پشت کنید به مساجد.
📚صحیفه نور، جلد ١٢، صفحه ٢٣۴
#لبیک_یا_خامنه_ای
#جمهوری_اسلامی_حَرم_است
#امام_خمینی
📌 بازنشر کلیه مطالب جهت روشنگری عموم مردم ، با ذکر #صلوات، بدون ذکر منبع هم مجاز است.
@zandahlm1357
هر روز با امام رضا
@zandahlm1357
@HashtominEmam
آرشیو
مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
حرم کاغذي روزي آقاي جواني در حرم کاغذي را به دست من داد و گفت: اين عريضه من به امام (ع) است به دليل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حضور به ياد ماندنى
شفايافته: محمد حشمتى
متولد ۱۳۵۴ سنقر
تاريخ شفا: ۱۳ آبان ۱۳۷۴
نوع بيمارى: صرع
امامعلى، پدرى زحمتكش براى خانواده هشت نفرى اش بود.
او در روستاى "باولد" از حومه سنقر كرمانشاه زندگى مى كرد و از طريق كشاورزى بر روى زمين در روستا به امرار معاش مى نمود.
دستهاى پر آبله و چهره آفتاب سوخته اش گواه بر رنج و مرارت در عرصه كار و زندگى بود. غمى پنهان سينه ستبر او را در بر مى گرفت، سينه اى كه آماج توفان سهمگين و حوادث ملامت بار زندگى بود و جايگاه ذخيره صبر.
آرى غم او، محمد بود. فرزند ۲۰ ساله اش كه از هشت سالگى به بيمارى صرع (غش
(صفحه۱۵۵۹))مبتلاگرديدهبود.همهسختي هاىناشىازكاررابهجانمىخريد،اماوقتىبهچهره پارهتنشكهمانندشمعىآبمىشدنگاهمىكرد. گويىكهاوهموجودشدرمعرضسوختنوذوبش دنبود.
بيچاره محمد كه از رنج اين بيمارى همچون درختى خشك و پژمرده در باغچه حيات زندگى، نفسهاى كند خود را از ناى درون به عالم برون به سختى بر مى آورد و چشمان بى فروغش بر آينده اى مبهم و تاريك، دوخته بود. سر دردهاى پى درپى، محمد را به ستوه آورده بود. به همه اينها، مشكلات نتوانست محمد را از مدرسه و تحصيل باز دارد.
دكترهاى زيادى محمد را معاينه كرده بودند. آزمايشها و نوارهاى مغزى و... همه گواهى مى داد بر وجود بيمارى شدى صرع كه سالها در اعماق وجود او رخنه كرده و با دارو و درمان سر ناسازگارى داشت. محمد از دوران كودكى اش لذتى نبرد، همه چيز براى او بيگانه بود حتى يك لبخند.
پزشكان شهر او را مى شناختند و از مداواى او عاجز. دارو و درمان... همه و همه براى محمد بى نتيجه بود. او تصميم خود را گرفته بود. از همه طبيبان قطع اميد كرده و قصد رفتن به مشهد و زيارت حضرت رضا (ع) را با خانواده اش در ميان مى گذارد. گويى پدر و مادرش هم با او همدلند.
آرى، او بهبودى خود را در
پيش امامش جستجو مى كند؛ امام دردمندان و حاجتمندان، امام غريبان و بى كسان، امام رئوفى كه هيچ كس را نااميد از در خانه اش رد نمى كند. شب سيزدهم آبان ماه ۱۳۷۴ بود كه محمد زائر كوى رضا (ع) گرديد، آبشار صفا بر نهر چشمانش جارى شد. شب از نيمه گذشته بود.
خواب همچون شبحى بر چشمان محمد وارد شد و او را مسحور خود نمود و پلكهاى او را بر هم مى دوخت. در خواب ديد آقايى با لباس روحانى و عبايى سبز بر دوش به ديدنش مى آيد و بر بالينش مى نشيند و مى گويد تو سرطان مغز دارى ساعت ۳ بعد از ظهر چهارشنبه به كنار ضريح بيا و شفايت را از من بگير.
از خواب بيدار مى شود، ضربان قلبش شدت مى يابد، در تفكر رؤياى صادقانه اش غرق مى گردد، سرش را به زير مى اندازد و راهى مسافرخانه مى شود. روز موعود فرا مى رسد، به داخل حرم مشرف مى شود، نزديك ضريح مطهر مى رود و گوشه اى مى نشيند و عرض حاجت مى نمايد، دل شكسته و محزون، اشك در چشمانش حلقه مى زند، پلكهايش بر روى هم مى افتد.
همان آقا را مى بيند كه به او مى گويد: بلند شو، بلند شو، بلند شو!
محمد مى گويد: نمى توانم.
آقا دست مباركشان را روى سرش مى كشند و با دست خود او را بلند مى كنند و
مى فرمايند: برو و دو ركعت نماز زيارت شكر بخوان. محمد چشم مى گشايد، بدنش به لرزش افتاده، احساس عجيبى پيدا مى كند، گويى از ظلمت به نور رسيده است.
همه چيز برايش معنا مى گيرد. اويى كه زاييده رنج و محنت بود، اويى كه رفيق و مونسش درد بود، اويى كه در صفحات عمرش جز خاطره بيمارى و درد چيز ديگرى نداشت، اكنون نيرويى تازه در خود مى ديد، زبان به حمد الهى باز مى كند و بر اين كلام وحى ايمان مى آورد كه: انّ مع العُسرِ يُسراً.
و سپاس عنايت امام را دارد. امامى كه معدن جود و كرم است، و او در جوار نور، با دلى سرشار از عشق و ايمان به نماز مى ايستد و سجده شكر.
محمدتقى داروگر
#دانستنیهای امام رضا علیه السلام
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
۵- تحریم اجتماعی و اقتصادی واقفیان امام (علیه السلام)، اصحاب و یاران خود را از معاشرت با واقفیه و ن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مورد لعن و نفرین قرار دادن واقفیان (طرد زبانی)
امام رضا (علیه السلام) بارها واقفیه را مورد لعن قرار داده [۴] که به مواردی از آن قبلاً اشاره شد و اینک به چند روایت که حاوی نفرینهای
امام (علیه السلام) بر واقفیه است، اشاره میکنیم.
۱- در روایتی از محمد بن فضیل آمده که وی به امام (علیه السلام) عرض کرد که ما روایت میکنیم که شما فرموده اید به ابن مهران که خدا نور را از قلبش ببرد و فقر را به خانه اش بیاورد.
پس امام (علیه السلام) از چگونگی حالش (ابن مهران) پرسید و آن شخص گفت: ای مولای من! حالِ بدترین گرفتاران را دارد به طوری که حسین که در بغداد است، (از شدت فقر) نمی تواند به حج عمره برود. [۱]
۲- یکی از یاران امام (علیه السلام) طی نامه ای از آن حضرت (علیه السلام)، در مورد نفرین بر واقفه در قنوت نمازش میپرسد و امام (علیه السلام) این اجازه را به او میدهد. [۲]
۳- نقل شده که امام (علیه السلام)، ابوسعید مکاری را نفرین کرده و به او فرمود: «ما لک اطفأ الله نورک و ادخل الفقر بیتک... لا اخا لک تقبل منی و لست من غنمی... » [۳] ؛ «خدا نورت را خاموش گرداند و فقر را به خانه ات بیاورد... بی برادر شوی، تو از گروه من نیستی.... »
ابوسعید مکاری که در ابتدا از کوردلان بود، چشم سر را نیز از دست داده و کورچشم نیز گشت. [۴]
----------
[۴]: برای نمونه ر. ک: طوسی، پیشین، ص ۷۵۹، رقم ۸۶۸؛ طبرسی، پیشین، ص ۵۹.
[۱]: طوسی، پیشین، ص ۷۰۶، رقم ۷۶۰.
[۲]: طوسی، پیشین، ص ۷۶۲، رقم ۸۷۹.
[۳]: ابن شهر آشوب، پیشین، ص ۳۴۸.
[۴]: ر. ک: ابن شهر آشوب، پیشین، ص ۳۴۸.
#فرقه_های_درون_شیعی
✍نعمت الله صفری
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#شهید_القدس #حاج_قاسم 🔻توصیه سردار_سلیمانی به استاد رحیم_پور_ازغدی ⬅️ همین خط رو ادامه بده...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#امام_زمان عج
#حاج_قاسم
🔻 دشمنی غرب با ما سر اصل اسلام است...
⬅️ زمان روحانی، رفتن فرانسه، گفتن شراب نباشه سر میز، اونا کل مجلس شام رو به هم زدن❗️
⬅️ اون سرکفرش یک قدم عقبنشینی نمیکنه! ما سر ارزشهامون نمیایستیم❗️
@zandahlm1357
چشم به راه - قسمت چهل و ششم 128.mp3
11.53M
🎬 قسمت: چهل و ششم
👇👇👇👇👇👇
قابل توجه اعضاء محترم این مجموعه از فایلها تاریخشون به روز نیست
@zandahlm1357