eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.6هزار عکس
35.4هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان واقعی عاشقانه_ای_برای_تو 📖این داستان کاملا‌ واقعی بوده و نویسنده شخصا با شخصیت اصلی داستان مصاحبه کرده و داستان را به شیوۀ رمان به رشتۀ تحریر در آورده است. 🖊نویسنده:شهید ایمانی https://eitaa.
.......: ✨ ✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت بــیــسـت ویـکـم (دعــوت نــامـــہ) فردا، آخرین روز بود ... می رفتیم شلمچه ... دلم گرفته بود ... کاش می شد منو همون جا می گذاشتن و برمی گشتن ... تمام شب رو گریه کردم ... . راهی شلمچه شدیم ...برعکس دفعات قبل، قرار شد توی راه راوی رو سوار کنیم ... ته اتوبوس برای خودم دم گرفته بودم ... چادرم رو انداخته بودم توی صورتم ... با شهدا حرف می زدم و گریه می کردم توی همون حال خوابم برد ... . بین خواب و بیداری ... یه صدا توی گوشم پیچید ... چرا فکر می کنی تنهایی و ما رهات کردیم؟ ... ما دعوتتون کردیم ... پاشو ... نذرت قبول ... . چشم هام رو باز کردم ... هنوز صدا توی گوشم می پیچید ... . اتوبوس ایستاد ... در اتوبوس باز شد ... راوی یکی یکی از پله ها بالا میومد ... زمان متوقف شده بود ... خودش بود ... امیرحسین من ... اشک مثل سیلابی از چشمم پایین می اومد ... . اتوبوس راه افتاد ... من رو ندیده بود ... بسم الله الرحمن الرحیم ... به من گفتن ... شروع کرد به صحبت کردن و من فقط نگاهش می کردم ... هنوز همون امیرحسین سر به زیر من بود ... بدون اینکه صداش بلرزه یا به کسی نگاه کنه ... ادامه دارد... https://eitaa.com/zandahlm135
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلطنت بهائی یا عدم دخالت در سیاست! در یکی از آثار خود، سومین مرحله‌ی پیشرفت بهائیت را با به رسمیت شناخته شدن در جهان و تأسیس حکومت و سلطنت (الهی) بهائی پیش‌بینی می‌کند.(توقیعات مبارکه خطاب به احبّای شرق، صص 501-503) از این‌رو در ادامه لازم می‌دانیم توجه شما را به دو نکته جلب نماییم. : فرقه‌ی بهائیت از ابتدای تشکیل حکومت جمهوری اسلامی ایران، مخالفت خود را در خفا و علناً با آن اعلام داشته است.(شبکه‌ی آیین بهائی) چرا که اساساً بهائیت، خود را مخالف جدی حکومت دینی معرفی می‌کند. با این حال چگونه ممکن است بهائیت از یک‌سو مخالف حکومت دینی باشد و از سویی دیگر، آرزوی تشکیل سلطنت بهائی را در سر بپروراند!(مجله‌ی اخبار امری، ش 3، ص 14) : هرچند که پیشوای سوم بهائیان نیز آرزوی تشکیل سلطنت بهائی را به گور برد؛ اما آیا اساساً چنین آرزویی با اصل «عدم مداخله در سیاست» بهائیت سازگاری دارد؟!(اقدس، ص 27) اما این رفتار تشکیلات بهائی، بیشتر شبیه به این ضرب المثل ماند که: «گربه دستش به گوشت نرسید و گفت، پیف پیف بو می‌دهد»!؟ https://eitaa.com/zandahlm135 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
⭕️در تاریخ ثبت است همان موقع که شهید آستین کوتاه می پوشید، میرحسین بخشنامه رسمی زده بود تا کسی در ادارات دولتی آستین کوتاه نپوشد وگرنه اخراج! | او بعدها با شعار آزادی و نه به گشت ارشاد به انتخابات آمد و شد آنچه شد ... | جاهل را نمیبینی جز در افراط یا تفریط!
شکایت و اعتراض مهران مدیری و علیخانی از شرق نیوز 👇👇👇👇👇👇👇👇
. 🔻شکایت مهران مدیری از روزنامه شرق به دلیل نشر اکاذیب . 🔹سيد حسین روحانی، وکیل مهران مدیری اعلام كرد موكلش به دلیل نشر اکاذیب، نسبت به روزنامه شرق و فیلم آنلاین اعلام جرم و جهت طرح شكايت اقدام نموده است. . 🔹روزنامه شرق در مطلبی مدعی شده بود، مهران مدیری علاوه بر دریافت مبلغی به عنوان هدیه از موسسه اعتباری ثامن الحجج، مبلغی را هم به عنوان وام دریافت کرده که تا به امروز، بخشی از اقساط آن را پس داده است. فیلم آنلاین نیز بلافاصله این مطلب را در فضای مجازی منتشر کرد. . 🔹همچنین احسان علیخانی در نامه ای نسبت به دریافت ۳ میلیارد تومان از موسسه ثامن الحجج واکنش نشان داد. وی در بخشی از این متن نوشته است: . . 🔹موسسه ثامن الحجج سالها قبل از همکاری با گروه اجتماعی شبکه سه در تمامی رسانه های رسمی کشور نظیر حضور داشته که معنای این حضور پر رنگ یعنی داشتن مجوزهای لازم از مراجع ذیصلاح، در نتیجه،اهدا مجوز تاسیس، مجوز گسترش موسسه تا بیش از 500 شعبه فعال، مجوز افتتاح حساب برای مردم و‌ صاحبان صنایع، مجوز برای تبلیغات تا مجوز برای انحلال این موسسه، ربطی به من و امثال من ندارد. ما با یک موسسه قانونی براساس نص صریح قانون و نظارت های دائمی صدا و سیما کار کردیم. . 🔹طبق روال طبیعی هزینه های اکثر برنامه و‌ سریال های پر بیننده در تلویزیون که شما تماشا کردید به عهده اسپانسرها است، موسسه مذکور هم در سال 91 تقاضای همکاری با گروه برنامه ساز ما را داشته و شبکه بعد از بررسی و استعلام از مراجع ذیصلاح و دریافت مجوز تبلیغات از موسسه، بنده را به عنوان تهیه کننده به این موسسه معرفی کرد. یعنی مثل تمام تهیه کنندگان سازمان نه بیشتر و نه کمتر. . 🔹طی سه سال و‌‌ نیم و در قالب شش قرار داد با صدا و سیما و شبکه، شش عنوان برنامه ( دو‌نیمه سیب ، ماه عسل 92 ، ماه عسل 93،سه ستاره ، ویژه برنامه تحویل سال 93 ، بهارنارنج ) تولید و‌ پخش شد که مبلغ مذکور از جانب  اسپانسر بعد از تایید بر‌آورد هزینه های تولید توسط کارشناسان مربوطه شبکه و بابت تهیه و تولید به صدها نفر عوامل و هزینه های تولید به تهیه کننده تخصیص می یابد . https://eitaa.com/zandahlm135 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
داستان واقعی عاشقانه_ای_برای_تو 📖این داستان کاملا‌ واقعی بوده و نویسنده شخصا با شخصیت اصلی داستان مصاحبه کرده و داستان را به شیوۀ رمان به رشتۀ تحریر در آورده است. 🖊نویسنده:شهید ایمانی https://eitaa.
.......: ✨ ✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت بــیــســت ودوم (غــروب شــلـمـچــہ) اتوبوس توی شلمچه ایستاد ... خواهرها، آزادید. برید اطراف رو نگاه کنید ... یه ساعت دیگه زیر اون علم ... از اتوبوس رفت بیرون ... منم با فاصله دنبالش ... هنوز باورم نمی شد ... . صداش کردم ... نابغه شاگرد اول، اینجا چه کار می کنی؟ ... . برگشت سمت من ... با گریه گفتم: کجایی امیرحسین؟ ... . جا خورده بود ... ناباوری توی چشم هاش موج می زد ... گریه اش گرفته بود ... نفسش در نمی اومد ... . همه جا رو دنبالت گشتم ... همه جا رو ... برگشتم دنبالت ... گفتم به هر قیمتی رضایتت رو می گیرم که بیای ... هیچ جا نبودی ... . اشک می ریخت و این جملات رو تکرار می کرد ... اون روز ... غروب شلمچه ... ما هر دو مهمان شهدا بودیم ... دعوت شده بودیم ... دعوت مون کرده بودن ... . 💥پــایــان https://eitaa.com/zandahlm135 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از حسین زاده....
a50b34536dc5a0975a11955a97c4d63f9fa08574.mp3
6.57M
میلاد نور مبارک یا شمس الشموس🌺🌺💐💐💐🌹🌹🌹🌹🌹🌸🌸🌸🌸👏👏👏👏 https://eitaa.com/zandahlm135 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
.......: یاضامن آهو🙏 صبح محشرهرکسی دنبال یاری میدود یارماباشداگر،شاه خراسان بهتر است حرف مااین است که آن آهوی نیشابور گفت گاه مدیونت شدن،ازدادن جان بهتر است تولدامام مهربانیها مبارک https://eitaa.com/zandahlm135 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
31.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉 🌸🍀🌸میلاد شمس الشموس خورشید ارض توس حضرت علی ابن موسی الرضا المرتضی به همه عاشقان و دلداگان آن حضرت مبارک و تهنیت باد 🌸🍀🌸 🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊 ☀#زیر_سایه_حضرت_خورشید https://sapp.ir/joingroup/KOwcfFpBCixzgEJGabZID0No 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
⚜ ⚜ 💠بسیار زیبا، حتما بخونید ⁉️ اسماعیل‌طلا کیست؟ ⁉️ چرا سقاخانه حرم به نام او مشهور است؟ 💦 سقاخانه معمولاً ظروف سنگی بزرگی بود که آب آشامیدنی را در آن‌ها می‌ریختند و پیاله‌هایی را با زنجیر به آن‌ها می‌بستند. 💦 از میان سقاخانه‌هایی که وجود دارد، سقاخانه «اسماعیل طلا»ی صحن کهنه حرم رضوی یکی از معروف‌ترین و قدیمی‌ترین آن‌هاست. ⛏ سنگ بنای این سقاخانه را نادرشاه افشار گذاشت و یکی از فرماندهان فتحعلی‌شاه، بهای روکش طلای آن را مهیا کرد. ✅ نادرشاه و سنگ اول بنای سقاخانه حضرت 💎 ماجرای سقاخانه حرم مطهر از آنجا آغاز می‌شود که بین سال‌های ۱۱۴۴ تا ۱۱۴۵ه.ق به دستور نادرشاه افشار، سنگابی یکپارچه از سنگ مرمر در صحن عتیق نصب شد. این سنگاب را که از جنگ هرات به غنیمت گرفته شده بود، در کنار جوی آبی که از چشمه گیلاس (گلسب) تا صحن حرم کشیده شده بود، نصب کردند تا مردم برای رفع تشنگی از آب درون آن که سه کُر گنجایش داشت، استفاده کنند. ✅✅ اسماعیل طلا کیست؟ ✨ این سقاخانه سال‌ها بعد، به دست یکی از سرداران فتحعلی شاه با روکشی از طلا تزئین شد. 🎁 ماجرا از این قرار بود که در زمان این شاه قاجار از طرف يكی از دولت‌های خارجی بسته‌ای به عنوان هديه به دربار رسيد و شاه قصد گشودن آن را كرد. ☝️ «اسماعيل‌خان» كه جزء ملتزمين بود استدعا كرد اين كار در محوطه كاخ به وسيله خدمتگزاران انجام شود، چرا که احتمال سوء قصد را نمی توان از نظر دور داشت. 💣 اتفاقا هنگام باز كردن، بسته منفجر شد و خساراتی به بار آورد. 🏆 فتحعلی شاه با اطلاع از اين امر، دستور داد برای اين دورانديشی، هم وزن سردار اسماعيل‌خان سكه‌های طلا به او مرحمت شود. چنين كردند و اسماعيل خان معروف به «زر ريز خان» شد. 🔆 او این طلاها را صرف ساختن جایگاه آن سنگاب کرد تا گنبد و پایه‌های سقاخانه با روکشی از طلا مزین شود. از آن زمان این سقاخانه را به «سقاخانه اسماعیل طلا» می‌شناسند. https://eitaa.com/zandahlm135 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
.......: 🌺🔹🌺🔹🌺🔹🌺🔹🌺 گوهرشاد یکی از زنان با حجاب بوده، همیشه نقاب به صورت داشته و خیلی هم مذهبی بود. او می خواست در کنار حرم امام رضا (ع) مسجدى بنا کند . به همه کارگران و معماران اعلام کرد دستمزد شما را دو برابر مى دهم ولى شرطش این است که فقط با وضو کار کنید و در حال کار با یکدیگر مجادله و بد زبانى نکنید و با احترام رفتار کنید. گوهرشاد هر روز به سرکشی کارگران به مسجد میرفت؛ روزى طبق معمول براى سرکشى کارها به محل مسجد رفته بود، در اثر باد مقنعه و حجاب او کمى کنار رفت و یک کارگر جوانى چهره او را دید. جوان بیچاره دل از کف داد و عشق گوهرشاد صبر و طاقت از او ربود تا آنجا که بیمار شد و بیمارى او را به مرگ نزدیک کرد. چند روزی بود که به سر کار نمی رفت و گوهر شاد حال او را جویا شد . به او خبر دادند جوان بیمار شده لذا به عیادت او رفت... چند روز گذشت و روز به روز حال جوان بدتر میشد. مادرش که احتمال از دست رفتن فرزند را جدى دید تصمیم گرفت جریان را به گوش ملکه گوهرشاد برساند ، و گفت اگر جان خودم را هم از دست بدهم مهم نیست. او موضوع را به گوهرشاد گفت و منتظر عکس العمل گوهرشاد بود. ملکه بعد از شنیدن این حرف با خوشرویى گفت: این که مهم نیست چرا زودتر به من نگفتید تا از ناراحتى یک بنده خدا جلوگیرى کنیم؟ و به مادرش گفت برو به پسرت بگو من براى ازدواج با تو آماده هستم ولى قبل از آن باید دو کار صورت بگیرد. یکى اینکه مهر من چهل روز اعتکاف توست در این مسجد تازه ساز. اگر قبول دارى به مسجد برو و تا چهل روز فقط نماز و عبادت خدا را به جاى آور. و شرط دیگر این است که بعد از آماده شدن تو . من باید از شوهرم طلاق بگیرم . حال اگر تو شرط را مى پذیرى کار خود را شروع کن. جوان عاشق وقتى پیغام گوهر شاد را شنید از این مژده درمان شد و گفت چهل روز که چیزى نیست اگر چهل سال هم بگویى حاضرم . جوان رفت و مشغول نماز در مسجد شد به امید اینکه پاداش نماز هایش ازدواج و وصال همسری زیبا بنام گوهرشاد باشد . روز چهلم گوهر شاد قاصدى فرستاد تا از حال جوان خبر بگیرد. قاصد به جوان گفت فردا چهل روز تو تمام مى شود و ملکه منتظر است تا اگر تو آماده هستى، او هم شرط خود را انجام دهد . جوان جواب داد : به گوهر شاد خانم بگوید اولا از شما ممنونم، و دوم اینکه من دیگر نیازى به ازدواج با شما ندارم. قاصد گفت منظورت چیست؟ مگر تو عاشق گوهرشاد نبودى ؟؟ جوان گفت آنوقت که عشق گوهرشاد من را بیمار و بى تاب کرد هنوز با معشوق حقیقى آشنا نشده بودم ... و آن جوان شد اولین پیش نماز مسجد گوهر شاد و شد آیت الله محمد صادق همدانی... 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 https://eitaa.com/zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫🌴 ﷽ 🌴💫 🎴من به تو گفتم، تو نیز به دیگران بگو. . ▪️➖💠•°•⚜➖¤¤ 🏮فراز《2》: ✨ کریم و بردبار و شکیباست، رحمتش جهان شمول و عطایش منت گذار، در انتقام و کیفر سزاوارانِ عذاب، بےشتاب است؛ بر نھان ها آگاه و بر درون ها دانا, پوشیده ها بر او آشکار و پنهان ها بر او روشن است؛ بر هر هستے فراگیر و چیره، نیروے آفریدگان از او و توانایے بر هر پدیده ویژه ی اوست؛ او را همانندے نیست؛ در تاریکستان لاشیء او هستے بخشِ هر هستے است؛ جاودانه و زنده و عدل گستر؛ خداوندے جز او نباشد و اوست ارجمند و حکیم… ▪️➖💠•°•⚜➖¤¤ 📣مبلغ غدیر باشیم! https://eitaa.com/zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
💫🌴 ﷽ 🌴💫 🎴من به تو گفتم، تو نیز به دیگران بگو. .. ▪️➖💠•°•⚜➖¤¤ 🏮فراز 《۳》: ✨ دیده ها را بر او راهے نیست و اوست که دیده ها را دریابد و اوست بر پنهانےها آگاه و بر کارها دانا؛ از دیدن، کسی وصفش را نیابد و بر چگونگے او از نھان و آشکار دست نیازد؛ مگر او - عزوجل - راه نماید و خود را بشناساند؛ گواهے مےدهم که او "اللہ" است؛ همو کہ تنزّهش سراسر روزگاران را فراگرفتہ و پرتو اش ابدیّت را شامل است؛ فرمانش را بے مشاور اجرا کند و تقدیرش را بے شریك امضاء و هستے را بی یاور سامان دهد... ▪️➖💠•°•⚜➖¤¤ 📣مبلغ غدیر باشیم! https://eitaa.com/zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
هدایت شده از حسین زاده....
آیا میدانید؟ https://eitaa.com/zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
.......: اولین گواهینامه رانندگی در ایران را سیف‌الله‌خان در سال 1308 گرفت جالب بدونید دوره آموزش او بیش از یک سال طول کشید ! 😐 https://eitaa.com/zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
.......: مسوولان این مدرسه برای جلوگیری از دویدن دانش آموزان در راهروها، پارکتهایی نصب کرده اند که با کمک خطای دید، شکل چاله را در ذهن بیننده القا می کند و باعث آرام راه رفتن بچه ها می شود https://ei
ایران ازمجموع ۱۵کشور اروپایی بزرگتر است! ایران۵۶برابر کل اروپا نفت وگاز کشف شده دارد! ایران ۳۸برابر اروپا ذخایرمعدنی دارد! ایران به تنهایی ازکل قارۀ اروپا ثروتمندتر است! https://eitaa.com/zandahlm1357
شهر ویتی‌یر در آلاسکا، تنها داری ۲۱۷ شهروند است که همه در یک ساختمان ۱۴ طبقه زندگی میکنند، این ساختمان مدرسه، بیمارستان، کلیسا و فروشگاه شهر را نیز در خود جای داده است! https://eitaa.com/zandahlm1357
داستان واقعی از شهید ایمانی https://eitaa.com/zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
.......: 💐🍃💐🍃💐 🍃💐🍃 💐🍃💐 🍃 💐 ⚡️داستان واقعی ✅🌷 🌷✅ 🔵مقدمه نویسنده: این داستان و رخدادهای آن براساس حقیقت و واقعیت می باشند ... و بنده هیچ گونه مسئولیت و تاثیری در این وقایع نداشته ... و نقشی جز روایتگری آنها ندارم ...با تشکر و احترام سید طاها ایمانی 💠 داستان دنباله دار🌷 🌷 : سرزمین زیبای من استرالیا ... ششمین کشور بزرگ جهان ... با طبیعتی وسیع... از بیابان های خشک گرفته تا کوهستان های پوشیده از برف ... یکی از غول های اقتصادی جهان ... که رویای بسیاری از مهاجران به شمار می رود ... از همه رنگ ... از چینی گرفته تا عرب زبان ... مسیحی، یهودی، مسلمان، بودایی و ... . در سرزمین زیبای من ... فقط کافی است ... با پشتکار و سخت کوشی فراوان ... تاس شانس خود را به زمین بیاندازی... عدد شانست، 4 یا بالاتر باشد ... سخت کوش و پر تلاش هم که باشی ... همه چیز به وفق مرادت سپری خواهد شد... آن وقت است که می توانی در کنار همه مردم ... شعار زنده باد ملکه، سر دهی ... هم نوا با سرود ملی بخوانی ... باشد تا استرالیای زیبا پیشرفت کند ... . این تصویر دنیا ... از سرزمین زیبای من است ... اما حقیقت به این زیبایی نیست ... حقیقت یعنی ... تو باید یک سفید پوست ثروتمند باشی ... یا یک سفید پوست تحصیل کرده که سیستم به تو نیاز داشته باشد ... یا سفید پوستی که در خدمت سیستم قرار بگیری ... هر چه هستی ... از هر جنس و نژادی ... فقط نباید سیاه باشی ... فقط نباید در یک خانواده بومی متولد شده باشی ... . بومی سیاه استرالیا ... موجودی که ارزش آن از مدفوع سگ کمتر است ... موجودی که تا پنجاه سال پیش ... در قانون استرالیا ... انسان محسوب نمی شد ... . در هیچ سرشماری، نامی از او نمی بردند ... مهم نبود که هستی ... نام و سن تو چیست ... نامت فقط برای این بود که اربابت بتواند تو را با آن صدا کند ... شاید هم روزی ... ارباب سفیدت خواست تو را بکشد ... نامت را جایی ثبت نمی کردند ... مبادا حتی برای خط زدنش ... زحمت بلند کردن یک قلم را تحمل کنند ... سرزمین زیبای من ... 💠 داستان دنباله دار🌷 🌷: قانون سال۱۹۹۰ سال 1967 ... پس از برگزاری یک رفراندوم بزرگ ... قانون ... بومی ها را به عنوان یک انسان پذیرفت ... ده سال طول کشید تا علیه تبعیض نژادی قانون تصویب شد ... و سال 1990 ... قانون اجازه استفاده از خدمات بهداشتی - پزشکی و تحصیل را به بومی ها داده شد ... هر چند ... تمام این قوانین فقط در کتاب قانون ثبت گردید ... . برابری و عدالت ... و حق انسان بودن ... رویایی بیشتر باقی نماند ... اما جرقه های معجزه، در زندگی سیاه من زده شد ... زندگی یک بومی سیاه استرالیایی ... . سال 1990 ... من یه بچه شش ساله بودم ... و مثل تمام اعضای خانواده ... توی مزرعه کار می کردم ... با اینکه سنی نداشتم ... اما دست ها و زانوهای من همیشه از کار زیاد و زمین خوردن، زخم بود ... آب و غذای چندانی به ما نمی دادند ... توی اون هوای گرم... گاهی از پوست های سیاه ما بخار بلند می شد ... از شدت گرما، خشک می شد و می سوخت ... و من پا به پای خانواده و سایر کارگرها کار می کردم ... اگر چه طبق قانون، باید حقوق ما با سفید پوست ها برابر داده می شد ... اما حقوق همه ما روی هم، کفاف زندگی ساده بردگی ما رو نمی داد ... . اون شب، مادرم کمی سیب زمینی با گیاه هایی که از کنار جاده کنده بود پخت ... برای خوردن شام آماده می شدیم که پدرم از در وارد شد ... برق خاصی توی چشم هاش می درخشید ... برقی که هنوز اون رو به خاطر دارم ... با شادی و وجد تمام به ما نگاه کرد ... - بث ... باورت نمیشه الان چی شنیدم ... طبق قانون، بچه ها از این به بعد می تونن درس بخونن ... . مادرم با بی حوصلگی و خستگی ... ودر حالی که زیر لب غرغر می کرد به کارش ادامه داد ... . - فکر کردم چه اتفاقی افتاده ... حالا نه که توی این بیست و چند سال ... چیزی عوض شده ... من و تو، هنوز مثل مدفوع سگ، سیاهیم ... هزار قانون دیگه هم بزارن هرگز شرایط عوض نمیشه ... چشم های پدرم هنوز می درخشید ... با اون چشم ها به ما خیره شده بود ... نه بث ... این بار دیگه نه ... این بار دیگه نه... . ⬅️ادامه دارد .... https://eitaa.com/zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 💐 🍃 💐🍃💐 🍃💐🍃 💐🍃💐🍃💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا