eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.8هزار دنبال‌کننده
48.9هزار عکس
35.6هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
چشم به راه - قسمت پنجاه و ششم.mp3
28.81M
🎬 قسمت: پنجاه و ششم 👇👇👇👇👇👇 قابل توجه اعضاء محترم این مجموعه از فایلها تاریخشون به روز نیست @zandahlm1357
11.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 بعد از اینکه ماجرای فتح قدس به دست مسلمونها رو دیدید (اینجا ) حالا چگونگی فتح قدس توسط صلیبی‌ها رو ببینید❗️ ⬅️ اینه فرق اسلام و غرب... @zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 نذر لاله ها بانوای: حاج صادق آهنگران کجا رفت تاثیر سوز دعا.. @zandahlm1357        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄
🍂 🔻 3⃣ سردار علی ناصری یکی دو روز بعد از عملیات ناموفق والفجر مقدماتی، آقا محسن و رحیم صفوی و عده دیگری از فرماندهان کل سپاه آمدند به منطقه. جلسه ای در محل عملیات سپاه سوسنگرد تشکیل شد و باز بر شناسایی هور و انجام عملیات نظامی از آن منطقه تأکید کردند. عده ای از نیروهای خبره اطلاعاتی سپاه به سرپرستی حمید رمضانی در لشکر قدس بودند، مسئول اطلاعات لشکر قدس، حاج احمد سوداگر بود. ظاهرا آنها به خاطر برخی مسائل نتوانسته بودند آنجا کار بکنند و اختلافاتی پیدا شده بود. از این رو برادر غلام پور به آنها دستور داده بود که بروند و در هور کار اطلاعاتی و شناسایی انجام دهند. آنها نیز در رفيع استقرار یافتند و سرگرم کار شناسایی در هور شدند. آقا محسن نامه ای به مراکز سپاه بوشهر، بندرعباس و شمال نوشت و اعلام کرد که علی هاشمی هر چه قایق و کرجی می خواهد، در اختیارش قرار بدهید. دستور اکید صادر شد که از آن پس علی هاشمی و من روی هور کار کنیم. بلافاصله على هاشمی ستادی تشکیل داد و از سرتاسر ایران شروع کرد به جمع آوری لنج و قایق و کرجی. موفق شد شمار زیادی قایق کوچک و بزرگ جمع آوری کند و ما طی سه شب بدون کمترین جلب توجه، آنها را به هور منتقل کردیم. در این فاصله، از بچه های حاج حمید رمضانی نیز اطلاعات خوبی کسب کردیم. آنها از مدتی قبل کار شناسایی بر روی هور را شروع کرده بودند. او در مقر اصلی ما در رفيع بود. چند روز بعد، جلسه ای در رفيع با حضور آقا محسن برگزار شد. در این جلسه به این نتیجه رسیدیم که چون شمال هور آبراه های خاصی دارد و تهل زیاد دارد، عبور از آنجا بسیار دشوار است و امکان عملیات از آن ناحیه وجود ندارد. 🔅 پیگیر باشید @zandahlm1357
گفت وگوی امیرالمؤمنین (علیه السلام) با جمجمه انوشیروان عمار ساباطی می‌گوید: امیرالمؤمنین (علیه السلام) به مدائن آمد و وارد ایوان کسری شد، «دُلَف بن مجیر» همراه او بود، حضرت وقتی نماز خواند، برخاست و به دلف فرمود: همراه من بیا. گروهی از اهل ساباط نیز با او بودند، پیوسته در منزل‌های کسری می‌گشت و به دلف می‌فرمود: کسری در این مکان چنین و چنان داشته است. دلف می‌گوید: به خدا او اینچنین بود. پیوسته این گونه بود تا اینکه همه قسمت‌ها را همراه کسانی که با او بودند گشت و دلف می‌گفت: ای سرور من! گویی که شما این اشیاء را در این خانه‌ها قرار داده اید. سپس حضرت به جمجمه ای پوسیده نگاه کرد و به یکی از یارانش فرمود: این جمجمه را بردار. حضرت به ایوان آمد و آنجا نشست و تشت آبی خواست، آنگاه به آن مرد فرمود: این جمجمه را در تشت قرار بده، سپس فرمود: ای جمجمه تو را قسم می‌دهم که بگویی من کیستم و تو کیستی؟ جمجمه با زبانی فصیح گفت: تو امیرالمؤمنین، سرور وصیین و امام متقین هستی و من بنده خدا و پسر کنیز خدا، خسرو انوشیروان هستم. امیرالمؤمنین (علیه السلام) به او فرمود: حالت چگونه است؟ گفت: ای امیرالمؤمنین! من پادشاهی عادل، مهربان و دلسوز مردم بودم، ظلم را نمی پسندیدم، ولی بر دین مجوس بودم و محمد (صلی الله علیه و آله) در زمان پادشاهی من به دنیا آمد، و در شب ولادت از کنگره‌های قصر من بیست و سه کنگره فرو ریخت، خواستم به خاطر فراوانی شنیدن از انواع شرف، فضیلت، جایگاه و مرتبه او و شرف اهل بیتش در آسمان‌ها و زمین، به او ایمان بیاورم، اما از آن غافل شده و به پادشاهی مشغول شدم، افسوس از نعمت و جایگاهی که به خاطر ایمان نیاوردن از دست دادم، و من به خاطر ایمان نیاوردنم از بهشت محروم شدم، و با وجود این کفر، خدای تعالی به برکت عدل و انصافی که با مردم داشتم مرا از عذاب آتش رهایی بخشیده؛ من در آتش ولی آتش بر من حرام است. افسوس، اگر ایمان می‌آوردم همراه تو بودم ای سرور اهل بیت محمد (صلی الله علیه و آله) و ای امیر امّتش. دلف گوید: مردم گریستند، و مردمانی که از ساباط بودند نزد قوم خود بازگشتند و آن‌ها را از آنچه اتفاق افتاده بود آگاه کردند. آنان نیز آشفته شدند و در مورد امیرالمؤمنین (علیه السلام) دچار اختلاف شدند. مخلصان آن‌ها گفتند: امیرالمؤمنین (علیه السلام) بنده خدا، ولی او و وصی رسول الله (صلی الله علیه و آله) است و گروهی گفتند: بلکه او پیامبر (صلی الله علیه و آله) است و گروهی گفتند: بلکه او پروردگار است... و گفتند: اگر او پروردگار نیست چگونه مرده‌ها را زنده می‌کند؟ امیرالمؤمنین (علیه السلام) سخن ]باطل[ این ]گروه[ را شنید و به تنگ آمد و آن‌ها را احضار کرد و فرمود: ای مردم! شیطان بر شما غلبه کرده است، من جز بنده خدا نیستم که با امامت، ولایتش و جانشینی رسولش به من نعمت داده است، از کفر بازگردید، من بنده خدا و پسر بنده او هستم، و محمد (صلی الله علیه و آله) برتر از من است، و او نیز بنده خداست، ما جز بشری مانند شما نیستیم. گروهی از کفر بازگشتند و گروهی در کفر باقی ماندند و بازنگشتند. امیرالمؤمنین (علیه السلام) به آن‌ها اصرار کرد که بازگردند اما بازنگشتند، لذا آن‌ها را در آتش سوزاند. گروهی از آن‌ها در بلاد پراکنده شدند و گفتند: اگر در او ربویّت نبود ما را در آتش نمی سوزاند. پناه می‌بریم به خدا از درماندگی. [۱] ---------- [۱]: . الفضائل ابن شاذان ۷۰؛ نوادر المعجزات ۲۱؛ مدینة المعاجز ۱/۲۲۴؛ بحار الانوار ۴۱/۲۱۳؛ مستدرک الوسائل ۱۸/۱۶۸؛ جامع احادیث الشیعه ۲۶/۶۶. https://eitaa.com/zandahlm1357
سفر حضرت موسی علیه السلام می‌فرماید: از سفر نکوهش نکنید، چون من از سفر، چیزهایی بدست آورده‌ام که هیچ کس بدست نیاورده است. مراد او برانگیخته شدن وی به رسالت و مشرف شدن به مقام سخن گفتن با خدا است. ارزش انسان در حدیث آمده است: هرکه قدر خود داند، هلاک نشده است. عیبجویی حکیمی گوید: هرکه عیب پنهانی دیگران را پی گیری کند، دوستی قلبی آنها را از دست داده است. دنیا نیز گوید: در زشتی دنیا همین بس که به حال خود باقی نمی ماند و دائماً تغییر می‌کند، جایی را با ویران کردن جای دیگر درست می‌کند، کسی را با ناراحت کردن دیگری شاد می‌سازد. سخن بیجا بپرهیز از سخن اضافی که عیوب باطنی تو را آشکار می‌سازد و دشمن ساکت تو را به حرکت وامی دارد. شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357