#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#فلسطین #غرب 🔻 بعد از اینکه ماجرای فتح قدس به دست مسلمونها رو دیدید (اینجا ) حالا چگونگی فتح قدس تو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#امام_زمان عج
#سبک_زندگی
⛔️ زندگی بدون جهاد و مبارزه اصلا امکان ندارد❗️
⬅️ اسلام اومده تا بگه هدف و روشتون رو اصلاح کنید...
@zandahlm1357
چشم به راه - قسمت پنجاه و هفتم.mp3
28.81M
🎬 قسمت: پنجاه و هفتم
👇👇👇👇👇👇
قابل توجه اعضاء محترم این مجموعه از فایلها تاریخشون به روز نیست
@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🍂 نذر لاله ها بانوای: حاج صادق آهنگران کجا رفت تاثیر سوز دعا.. @zandahlm1357 ┄═❁๑🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 جاده و اسب مهیاست
بیا تا برویم
🔹 با نوای
حاج صادق آهنگران
@zandahlm1357
🍂
🔻 #پنهان_زیر_باران 4⃣
سردار علی ناصری
به دلیل فشردگی نی ها، کمبود وقت و نداشتن شناسایی دقیق بردن سه گردان رزمی بسیار مشکل بلکه ناممکن بود و از این رو می بایست برای آماده کردن منطقه برای عملیات، دست به کاری اساسی می زدیم و تغییرات زیادی در آبراه ها و محل عبور و مرور می دادیم. همچنین می بایست تشکیلات مستقلی ایجاد می کردیم تا در وهله اول كل هور را شناسایی کند و سپس دست به دگرگونی و آماده سازی منطقه برای انجام عملیات بزند.
درست در همین زمان، پایه های اولیه ایجاد قرارگاهی مستقل برای شناسایی هور گذاشته شد؛ قرارگاهی که بعدها «قرارگاه نصرت» نام گرفت. در همان جلسه قرارشد بچه های مسجد جزایری به رهبری حاج حمید رمضانی با بچه های سپاه سوسنگرد و سپاه حمیدیه و تیپ ۳۷ نور سابق در هم ادغام شوند و قرارگاه نصرت شکل گیرد.
به یک معنا، اندیشه اولیه تأسیس قرارگاه نصرت، حاصل هم اندیشی محسن رضایی و علی هاشمی بود. علی هاشمی در مدت کمی، با قدرت سازماندهی بالایی که داشت، موفق به جذب نیروهای بومی و خصوصا عشایر عرب منطقه شد و همین افراد در ماه های بعد بار اصلی کارها را بر دوش کشیدند و طرح عبور از هور را از حرف به عمل مبدل کردند؛ مردان گمنام و بدون ادعای عشایر عرب که از جان مایه گذاشتند و ناممکن ها را به ممكن مبدل کردند؛ مردانی که نامشان در هیچ کتاب و دفتری ثبت نشده اما بازیگران اصلی ماجرا بودند.
* * *
تجربه تلخ شکست عملیات والفجر مقدماتی نشان داد که نیروهای زمینی ما در عمل به بن بست رسیده اند و کار زیادی در جنوب از آنان بر نمی آید. در چنین گیر و داری بود که اندیشه عبور از هور به ذهن فرماندهان سپاه رسید و این راه، تنها راه خروج از بن بست پیش آمده دانسته شد.
🔅 پیگیر باشید
@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
گفت وگوی امیرالمؤمنین (علیه السلام) با جمجمه انوشیروان عمار ساباطی میگوید: امیرالمؤمنین (علیه الس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گفت وگوی امیرالمؤمنین (علیه السلام) با جمجمه خسرو پرویز
ابورواحه انصاری از مغربی روایت میکند که او گفت:
امیرالمؤمنین (علیه السلام) وقتی از جنگ نهروان فارغ شد جمجمه پوسیده ای دید، فرمود: بیاوریدش.
آن را با تازیانه اش تکان داد و فرمود: به من بگو که هستی؟ فقیری یا ثروتمندی، بدبخت یا خوشبخت، پادشاه یا رعیت؟
با زبانی فصیح گفت: سلام بر تو یا امیرالمؤمنین! من پادشاهی ستمکار بودم، من «دویز بن هُرمُز» پادشاه
پادشاهان بودم، مشرق و مغرب زمین، بلندیها و دره ها، خشکی و دریاهای آن را صاحب شدم، من کسی هستم که هزار شهر را در دنیا گرفتم و هزار پادشاه از پادشاهانش را کشتم.
یا امیرالمؤمنین! من کسی هستم که پنجاه شهر ساختم و... هزار غلام ترک، هزار ارمنی، هزار رومی و هزار زنگی را خریدم. و با هفتاد نفر از دختران پادشاهان ازدواج کردم.
هیچ ملکی در زمین نبود مگر اینکه بر آن پیروز شدم و بر اهلش ظلم کردم، وقتی ملک الموت به سراغم آمد به من گفت: ای ستمکار، ای طغیانگر، با حق مخالفت کردی! اعضایم به لرزه افتاد و بندهایم متزلزل شد، زندانیانم که هفتاد هزار نفر از فرزندان پادشاهان بودند و از زندان رها شده بودند، بر من ظاهر شدند.
وقتی ملک الموت روح مرا بالا برد اهل زمین از ستم من آسوده گشتند، و من تا ابد در آتش معذب خواهم بود. خدا مرا به هفتاد هزار فرشته عذاب سپرده که در دست هر یک از آنها عصایی از آتش است که اگر با آن به کوههای زمین ضربه زده شود، کوهها آتش گرفته خُرد خواهد شد، و هر وقت که فرشته با یکی از این عصاها
بر من ضربه میزند آتش میگیرم و میسوزم، و خدا مرا زنده میکند و به خاطر ستم به بندگانش مرا تا ابد عذاب میکند.
و همچنین خدای تعالی به تعداد موهای بدنم مار و عقرب مأمور کرده تا مرا بگزند و نیش بزنند و مارها و عقربها به من میگویند: این سزای ستمی است که به بندگانش کردی.
سپس جمجمه ساکت شد، و همه سپاه امیرالمؤمنین (علیه السلام) گریستند و بر سرهای شان زدند، و گفتند: یا امیرالمؤمنین! حق تو را بعد از آنکه رسول الله (صلی الله علیه و آله) ما را آگاه کرد نادیده گرفتیم، و فقط حق و بهره خود را از تو از دست دادیم، چرا که چیزی از تو کم نمی شود، پس ما را به خاطر کوتاهی که سرزده و اینکه مقام تو را برای دیگری پسندیدیم حلال کن، ما پشیمان هستیم.
حضرت دستور داد تا جمجمه پوشانده شود.
در همین هنگام بود که آب نهروان از حرکت باز ایستاد، و هر حیوان و ماهی ای که در نهر بود به روی آب آمد، و هر یک از آنها با امیرالمؤمنین (علیه السلام) سخن گفت و برای او دعا کرد و به امامت او گواهی داد.
پس از این ماجرا یکی از افراد سپاه خطاب به حضرت چنین گفت:
- سلام من بر زمزم و صفا، سلام من بر سدرة المنتهی.
- در نهروان جمجمههای اهل خاک در روز روشن با تو سخن گفتند.
- ماهیهای آن بر تو آشکار شدند و به ولایت تو اذعان کردند. [۱]
----------
[۱]: . الفضائل ابن شاذان ۷۲؛ بحار الانوار ۴۱/۲۱۵؛ الزام الناصب ۱/۲۸۰.
#هفتمین_زیارت
#فاطمه_سادات_درچه_ای
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
سفر حضرت موسی علیه السلام میفرماید: از سفر نکوهش نکنید، چون من از سفر، چیزهایی بدست آوردهام که هی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دنیا
نیز گوید: در زشتی دنیا همین بس که به حال خود باقی نمی ماند و دائماً تغییر میکند، جایی را با ویران کردن جای دیگر درست میکند، کسی را با ناراحت کردن دیگری شاد میسازد.
سخن بیجا
بپرهیز از سخن اضافی که عیوب باطنی تو را آشکار میسازد و دشمن ساکت تو را به حرکت وامی دارد.
سخن بیجا، تحقیر
هرکه زیاد بگوید، میلغزد، هرکه به حقارت بنگرد خوار میشود.
سکوت، بردباری
کم سخن گفتن انسان دلیل عقل آدمی است و حلم او نشانه فضل وی.
خود را بر آتش گر زند
بهر تو کس پروا مکن
قربان تمکینت شوم
می بین و سر بالا مکن
جامی
والی مصر ولایت ذوالنون
آن به اسرار حقیقت مشحون
گفت در مکه مجاور بودم
در حرم حاضر و ناظر بودم
ناگه آشفته جوانی دیدم
چه جوان سوخته جانی دیدم
لاغر و زرد شده همچو هلال
کردم از وی ز سر مهر سؤال
که مگر عاشقی ای شیفته مرد
که بدینگونه شدی لاغر و زرد
گفت آری بسرم شور کسی است
کش چو من عاشق و رنجور بسی است
گفتمش یار به تو نزدیک است
یا چو شب روزت از او تاریکست
گفت در خانه ی اویم همه عمر
خاک کاشانه ی اویم همه عمر
گفتمش یکدل و یکروست بتو
یا ستمکار و جفا جوست بتو
گفت هستیم بهر شام و سحر
بهم آمیخته چون شیر و شکر
گفتمش یار تو ای فرزانه
با تو همواره بود همخانه
سازگار تو بود در همه کار
بر مراد تو بود کار گذار
لاغر و زرد شده بهر چه ای
تن همه درد شده بهر چه ای
گفت رو، زو که عجب بی خبری
به که زینگونه سخن درگذری
محنت قرب ز بعد افزونست
جگر از محنت قربم خونست
هست در قرب همه بیم زوال
نیست در بعد جز امید وصال
آتش قرب دل و جان سوزد
شمع امید روان افروزد
.......:
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🔰 سلسله سخنرانی های #زمانه_ات_را_بشناس 23 🌀 بازخوانی تحلیل های مهم #وقایع_تاریخی مقام معظم رهبری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا