eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.5هزار دنبال‌کننده
49.1هزار عکس
35.7هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
8.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 بسوی گلشن حسینی می روم 🔅 با نوای حاج صادق آهنگران @zandahlm1357
🍂 🔻 5⃣ سردار علی ناصری عبور از هور، تمام محاسبات دشمن را به هم می ریخت؛ زیرا دشمن و طراحان استراتژیست او، عبور نیروهای ایرانی از هور را در مخیله خود هم تصور نمی کردند و آن را کاری ناممکن می دانستند. اگر ما موفق به این کار می شدیم، می توانستیم دشمن را حسابی غافلگیر کنیم و برگ برنده را به دست گیریم. كل هور که طول آن ۹۰ تا ۱۰۵ کیلومتر در حد فاصل چزابه تا طلاییه است، درست مقابل دو استان بصره و العماره واقع شده است. مرز استان العماره از چزابه شروع می شود و تا جادۂ خندق (جاده الاعچرده) و شهر الفره امداد پیدا می کند، وجود جاده عماره بصره نیز موقعیت این مکان را خاص تر می کند. بیشتر رفت و آمد نظامی دشمن از این جاده صورت می گرفت. با تسلط بر هور و عبور از آن، علاوه بر تصرف این جاده، دو استان من بصره و العماره را نیز به خطر می انداختیم و این کار کوچک و کمی نبود. دسترسی به رودخانه دجله و فرات نیز خیلی ساده می شد. مقر فرماندهی سپاه سوم عراق هم در النشوه بود که ما می توانستیم به راحتی به آن دسترسی پیدا کنیم. نقطه قوت سپاه دشمن، برتری زرهی آتش توپخانه و هوایی و سرعت عمل در بسیج تانک و نفربر بود که در هور این توان او به کلی سلب می شد. وجود آب و باتلاق، هرگونه تحرک زرهی را غیر ممکن می کرد و نقطه قوت دشمن به نقطه ضعف مبدل می شد. توپخانه دشمن نیز کارایی اش را در هور به طور چشمگیری از دست می داد؛ زیرا همه جا آب بود و بیشتر گلوله ها در آب فرو می رفت و آسیبی به نیروهای ما نمی رسید. مجموع این عوامل باعث شد تا قرارگاه نصرت تشکیل شود و عبور از هور در دستور کار سپاه در جنوب قرار گیرد. 🔅 پیگیر باشید @zandahlm1357
اَلسَّلاُم عَلی مَنْ رُدَّتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ حِینَ تَوارَتْ بِالْحِجاب (سلام بر کسی که آفتاب برای او بازگشت، هنگامی که غروب کرده بود) اشاره داستان بازگشت خورشید یا «حدیث ردّ الشمس» یکی از فضایل و معجزات مورد اتفاق حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است که از دیرباز مورد توجّه و عنایت علما و دانشمندان رشته‌ها و گرایش‌های مختلف علوم اسلامی بوده و هر کدام به سهم خویش به نقل و بررسی و تحلیل آن با رویکرد تاریخی، تفسیری و فقهی پرداخته و برای آن کتاب‌ها و رساله‌های مختلف نوشته اند. [۱] طبق روایات، واقعه رد الشمس دو مرتبه برای امیرالمؤمنین اتفاق افتاده است؛ یکی در زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و دیگری پس از شهادت نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) در برگشت امیرالمؤمنین (علیه السلام) از جنگ نهروان. در این زیارت نیز دو مرتبه سلام فوق تکرار شده، که شاید به همین مسئله - قبل و بعد عصر پیامبر (صلی الله علیه و آله) - اشاره دارد. «شیخ مفید» پیرامون بازگشت خورشید می‌نویسد: از میان کارهای برجسته ای که خدا به دست امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) انجام داده و اخبار مملو از آن است، و سیره نویسان و مورخان آن را روایت کرده اند و شعراء اشعاری در مورد آن سروده اند، دو مرتبه بازگشت خورشید برای آن حضرت است؛ یک بار در زمان زندگی پیامبر (صلی الله علیه و آله) و مرتبه دوم بعد از وفات آن حضرت است. [۱] ---------- [۱]: . علامه امینی در کتاب الغدیر نام بسیاری از علمای اهل سنت را آورده است که درباره حدیث رد الشمس کتاب مستقل نوشته یا آن را در کتاب‌های خود نقل کرده اند. ر. ک: الغدیر ۳/۱۲۷. [۱]: . الارشاد ۱/۳۴۵. https://eitaa.com/zandahlm1357
اعدام جعفر برمکی وقتی هارون، جعفر برمکی را اعدام کرد، دستور داد مدتی بر چوبه دار باشد و مأمورانی گماشت که جسد را نگهبانی دهند. چیزی نگذشت که نظرش عوض شد و دستور داد او را بزیر آورند، علت این تغییر رأی این بود که کسی به جنازه چنین گفت: این جعفر است بر چوبه ی دار که صورتش غبار گرفته است، اگر از نمامان و جاسوسان خلیفه بیمناک نبودم، گرد جنازه اش طواف می‌کردم و جسد او را چون حاجیان که حجرالاسود را لمس می‌نمایند، مس می‌نمودم. و هذا جعفر فی الجذع یمحو محاسن وجهه ریح القتام اما واللّٰه لولا خوف واش و عین فی الخلیفة لاتنام لطفنا حول جذعک واستلمنا کما للناس بالحجر استلام شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357
🌴 🌹 و قال عليه‌السلام لَا تَجْعَلُوا عِلْمَكُمْ‌ جَهْلاً، وَ يَقِينَكُمْ‌ شَكّاً، إِذَا عَلِمْتُمْ‌ فَاعْمَلُوا، وَ إِذَا تَيَقَّنْتُمْ‌ فَأَقْدِمُوا. امام عليه السلام فرمود: علم خويشتن را جهل، و يقينتان را شك قرار ندهيد، آن‌گاه كه عالم و آگاه شديد عمل كنيد و زمانى كه يقين كرديد اقدام نماييد (تا علم و يقين شما پايدار بماند).
شرح و تفسير راه پايدارى علم و يقين امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه‌اش، به عالمان بى‌عمل اشاره كرده نخست مى‌فرمايد:«علم خويشتن را جهل قرار ندهيد»؛ (لَا تَجْعَلُوا عِلْمَكُمْ‌ جَهْلاً) . اشاره به اين‌كه هرچيزى آثارى دارد كه از آثار آن مى‌توان آن را شناخت، هنگامى كه اثر و خاصيت خود را از دست بدهد به منزلۀ معدوم است؛ هرچند ظاهراً وجود داشته باشد. قرآن مجيد دربارۀ انسان‌هايى كه چشم و گوش دارند؛ اما آثارى كه از چشم و گوش انتظار مى‌رود يعنى شنيدن و عمل كردن و ديدن و عبرت گرفتن، در كار آن‌ها نيست، تعبير به ناشنوا و نابينا كرده و حتى آن‌ها را مردگان بى‌جانى شمرده است، مى‌فرمايد: «إِنَّكَ‌ لا تُسْمِعُ‌ الْمَوْتى‌ وَ لا تُسْمِعُ‌ الصُّمَّ‌ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ‌ وَ ما أَنْتَ‌ بِهادِي الْعُمْيِ‌ عَنْ‌ ضَلالَتِهِمْ‌ إِنْ‌ تُسْمِعُ‌ إِلاّ مَنْ‌ يُؤْمِنُ‌ بِآياتِنا فَهُمْ‌ مُسْلِمُونَ‌» ؛تو نمى‌توانى سخن خود را به گوش مردگان برسانى و نمى‌توانى صداى خود را به گوش كران برسانى در آن هنگام كه پشت مى‌كنند و از سخنان تو مى‌گريزند* و نيز نمى‌توانى كوران را از گمراهى‌شان برهانى؛ تو فقط‍‌ مى‌توانى سخن خود را به گوش كسانى برسانى كه آمادۀ پذيرش ايمان به آيات ما هستند و در برابر حق تسليمند!». ١امير مؤمنان على عليه السلام نيز ثروت‌اندوزان بخيل و خودخواه را مردگان برخوردار از حيات ظاهرى مى‌شمرد و مى‌فرمايد: «هَلَكَ‌ خُزَّانُ‌ الْأَمْوَالِ‌ وَ هُمْ‌ أَحْيَاءٌ» . ١ به عكس، دانشمندانى را كه از دنيا رفته‌اند و آثارشان در افكار و دل‌ها باقى است زندگان جاويد مى‌داند و مى‌فرمايد: «الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ‌ مَا بَقِيَ‌ الدَّهْرُ أَعْيَانُهُمْ‌ مَفْقُودَةٌ‌ وَ أَمْثَالُهُمْ‌ فِي الْقُلُوبِ‌ مَوْجُودَةٌ‌» . ٢ همان‌گونه كه قرآن مجيد نيز شهيدان را زندگان جاويد دانسته است. بنابراين اين يك فرهنگ قرآنى و اسلامى است كه هر موضوع بى‌خاصيتى در حكم معدوم است و به همين دليل عالمانى كه به علم خود عمل نمى‌كنند در كلام امام عليه السلام به منزلۀ جاهلان شمرده شده‌اند. به دنبال آن مى‌افزايد:«يقين خود را (نيز) شك قرار ندهيد»؛ (وَ يَقِينَكُمْ‌ شَكّاً) . روشن است كسى كه يقين دارد به اين‌كه فلان غذا مسموم است و از آن مى‌خورد به منزلۀ كسى است كه شك دارد و از يقين بى‌بهره است. همچنين آن‌هايى كه به قيامت يقين دارند و آمادۀ آن نمى‌شوند، آثار منفى گناه را مى‌دانند و مرتكب مى‌شوند، به آثار مثبت اطاعت پى برده‌اند و ترك مى‌كنند، همه به منزلۀ انسان‌هاى شكاكند. به همين دليل امام عليه السلام در حكمت ١٢٦ از چندين گروه تعجب مى‌كند، قدر مشترك همۀ آن‌ها اين است كه چيزى را مى‌دانند و يقين دارند ولى بر طبق آن گام برنمى‌دارند. آغاز آن حكمت چنين است «عَجِبْتُ‌ لِلْبَخيلٍ‌». سپس امام عليه السلام در پايان اين سخن مى‌فرمايد:«آن‌گاه كه عالم شديد عمل كنيد و زمانى كه يقين كرديد اقدام نماييد (تا علم و عمل شما هماهنگ گردد و تناقض ميان باطن و ظاهر شما برچيده شود»؛ (إِذَا عَلِمْتُمْ‌ فَاعْمَلُوا، وَ إِذَا تَيَقَّنْتُمْ‌ فَأَقْدِمُوا) . اين نتيجۀ قطعى بيانى است كه امام عليه السلام در آغاز فرمود؛ هرگاه بخواهيم علم ما جهل نشود بايد عمل كنيم و هرگاه اراده كنيم كه يقين ما تبديل به شك نشود بايد بر طبق آن رفتار نماييم. اين سخن را با حديث ديگرى در همين زمينه پايان مى‌دهيم.«ابن عساكر» در تاريخ دمشق در شرح حال اميرمؤمنان على عليه السلام مى‌گويد: عمر به امام عليه السلام عرض كرد: «عِظْنى يا أبَا الْحَسَنِ‌؛ اى ابوالحسن مرا موعظه كن». امام عليه السلام به او فرمود: «لا تَجْعَلْ‌ يَقينَكَ‌ شَكّاً وَ لا عِلْمَكَ‌ جَهْلاً وَ لا ظَنَّكَ‌ حَقّاً وَ اعْلَمْ‌ أنَّهُ‌ لَيْسَ‌ لَكَ‌ مِنَ‌ الدُّنْيا إلّا ما أعْطَيْتَ‌ فَأمْضَيْتَ‌ وَ قَسَمْتَ‌ فَسَوَّيْتَ‌ وَ لَبِسْتَ‌ فَأبْلَيْتَ‌، قالَ‌ صَدَقْتَ‌ يا أبَا الْحَسَنِ‌؛ يقين خود را شك قرار مده و علمت را جهل مكن و ظن خود را حق مپندار و بدان بهرۀ تو از دنيا همان است كه به تو عطا شده و استفاده كرده‌اى و قسمت تو شده و آن را تسويه كرده‌اى و پوشيده‌اى و كهنه و فرسوده ساخته‌اى». عمر گفت: راست گفتى اى ابوالحسن.
17.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای همه ایمان 🇮🇷 هیجانی ، اکشن ، تاریخی @zandahlm1357