eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
49.2هزار عکس
35.9هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
ولایت‌مداری شهید رئیسی به روایت سید حسن نصرالله ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
48.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 سرباز وطن 🔶 بانوای ♦️حاج صادق آهنگران ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
🍂 🔻 ۱۵۴ خاطرات سردار گرجی‌زاده بقلم، دکتر مهدی بهداروند می‌دانستم تا انتقام نگیرد آرام نمی شود. هر کار خلافی که در زندان صورت می گرفت، اول سراغ من می آمدند و می گفتند: «چرا این طور شده؟» با خود گفتم الان است که استوار احمد راهش را به طرف سلول من کج کند. هر چه سعی کردم بخوابم، ترس مانع می‌شد. صدای قدم های استوار احمد را شنیدم؛ نزدیک و نزدیک تر می شد. ضربان قلبم را می‌شنیدم. تند و تند آية الكرسی می خواندم و به خودم فوت می کردم. صدای باز شدن قفل در سلولمان بلند شد. استوار احمد فریاد زد علی، خوابی یا خودت را به خواب زده ای؟» مثل آدم وحشت زده از خواب پریدم و گفتم: «چه شده... چه شده؟» آنقدر خوب فیلم بازی کردم که استوار احمد مطمئن شد که واقعا خواب بودم. قبل از اینکه حرف بزند، چندین بار کلید را در قفل سلول ما وارد و خارج کرد و قفل را باز و بسته کرد. وقتی فهمید سالم است، گفت: خواب بودی؟» - بله مگر چیزی شده؟ چرا این قدر عصبانی هستی؟ - یعنی این همه سروصدا بیدارت نکرد؟ خوابت این قدر سنگین است! - من سر درد داشتم و از سر شب خوابیدم. چیزی شده؟ - بیا ببین دوستانت، که ضمانت آنها را می کنی، چه دسته گلی به آب داده اند؟ من با آنها چه کار کنم؟ - باز چه شده؟ - قفل در سلول‌هایشان را دستکاری کرده اند و تا الان در سالن مشغول حمام و بازی بوده اند. - مگر می شود قفل ها را خراب کرد؟ تو مطمئنی؟ - بله، بیا و ببین. احمد وقتی دید قفل در سلول ها سالم است . (البته خراب بود و ما شیوه باز کردن آن را خودمان می دانستیم) اعتماد کرد که ما بیرون نبوده ایم. عجیب بود؛ اکبر و عباس را صدا نکرد و از آنها سؤالی نپرسید. همه حرف هایش را به من می‌گفت. - خوب علی، حالا تکلیف من با این متمردها چیست؟ - والا چه بگویم؟ من که سرپرست آنها نیستم. کار بدی کرده اند. چه معنی دارد قفل سلول ها را خراب کنند و بیرون بیایند!. - بالاخره من باید چه کار کنم؟ - مگر من رئیس زندانم که حرفی بزنم؟ هر کس هر خلافی کرده خودش مسئول است. تو که دیدی؛ قفل سلول ما سالم است و من هم خواب بودم. چه بگویم. هر کاری دوست داری بکن، تا دفعه دیگر از این خطاها نکنند! وقتی با قاطعیت حرف زدم و گفتم هر که خلاف کرده باید تنبیه شود، احمد قدری آرام شد و گفت: «حالا تو هم ناراحت نشو. به هر حال، من به تو اعتماد دارم. مجبورم از تو سؤال کنم. من می‌دانم تو با آنها فرق داری.» - ناراحت نمی‌شوم. تو فرماندهی زندان را به عهده داری و می توانی هر بلایی سرشان بیاوری تا دیگران درس عبرت بگیرند. آخر زندان قانون دارد! طوری قیافه حق به جانب گرفته بودم که بیچاره باور کرد کاملا بی تقصیرم و بی گناه! استوار احمد گفت: «خب علی، به نظرت چه کسی قفل این سلول‌ها را خراب کرده؟» گفتم: «باز که از من می پرسی؟! قفل سلول من که سالم است. از کجا بدانم کار چه کسی بوده؟! استوار احمد در سالن قدم می‌زد و غرغر می کرد. گاهی یکدفعه بر می‌گشت به طرف من. انگار می خواست مچ مرا بگیرد. او سه مرتبه پرسید: «پس چه کسی قفل ها را خراب کرده؟ زود بگو ببینم!» - اگر تا صبح هم سؤال کنی، جواب من همان است که گفتم من خبر ندارم. - باشد، حالا که این طور شد، تا دو روز این چهار سلول از آب، غذا، توالت، و هواخوری محروم اند. - چه بهتر، شاید آدم بشوند! - قفل ها را هم عوض می‌کنم. پدرشان را هم در می آورم. - کار خوبی می‌کنی. من هم موافقم. حتما این کار را بکن! همراه باشید ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
Part27_طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن.mp3
21.27M
قسمت 7⃣2⃣ جلسه بیست و هفتم : در پیرامون ولایت ۲ 🌿صفحات ۷۶۴ تا ۷۸۹ ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
اشک شوق بادیه نشینی گوید: آتش شوق، اشک چشم را جاری می‌کند. شنیده ای آب از آتش جاری می‌شود. ماء المدامع نار الشوق تحدرها فهل سمعتم بماء فاض من نار جامی جامی در باره ی یوسف و زلیخا به همین مطلب اشاره کرده است. چو از مژگان فشانی قطره ای آب چو آتش افکند در جان من تاب ز معجزهای حسن تست دانم که از آب افکنی آتش بجانم ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
🌴 🌹 و قال عليه‌السلام وَ قَدْ عَزّى الْأَشْعَثَ‌ بْنَ‌ قَيْسٍ‌ عَنِ‌ ابْنٍ‌ لَهُ‌: يَا أَشْعَثُ‌، إِنْ‌ تَحْزَنْ‌ عَلَى ابْنِكَ‌ فَقَدِ اسْتَحَقَّتْ‌ مِنْكَ‌ ذلِكَ‌ الرَّحِمُ‌، وَ إِنْ‌ تَصْبِرْ فَفِي اللّهِ‌ مِنْ‌ كُلِّ‌ مُصِيبَةٍ‌ خَلَفٌ‌. يَا أَشْعَثُ‌، إِنْ‌ صَبَرْتَ‌ جَرَى عَلَيْكَ‌ الْقَدَرُ وَ أَنْتَ‌ مَأْجُورٌ، وَ إِنْ‌ جَزِعْتَ‌ جَرَى عَلَيْكَ‌ الْقَدَرُ وَ أَنْتَ‌ مَأْزُورٌ؛ يَا أَشْعَثُ‌، ابْنُكَ‌ سَرَّكَ‌ وَ هُوَ بَلاَءٌ وَ فِتْنَةٌ‌، وَ حَزَنَكَ‌ وَ هُوَ ثَوَابٌ‌ وَ رَحْمَةٌ‌. امام عليه السلام در حالى كه مى‌خواست به اشعث بن قيس براى از دست دادن فرزندش تسليت بگويد چنين فرمود: اى اشعث! اگر به سبب از دست دادن پسرت محزون شوى (جاى سرزنش نيست، زيرا) اين به‌واسطۀ پيوند نَسَب (و مقام پدرى) است و اگر شكيبايى پيشه كنى، خداوند به جاى هر مصيبتى عوضى قرار مى‌دهد. اى اشعث! اگر صبر كنى، مقدرات الهى بر تو جارى مى‌شود و پاداش خواهى داشت و اگر بى‌تابى كنى باز هم مقدرات، مسير خود را طى مى‌كند؛ ولى تو گناهكار خواهى بود. اى اشعث! فرزندت تو را مسرور ساخت در حالى كه سبب آزمايش و فتنه بر تو بود؛ ولى تو را محزون ساخت در حالى كه براى تو ثواب و رحمت است (بنابراين نبايد نگران باشى).
شرح و تفسير اين گونه بايد تسليت گفت امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه، به اشعث بن قيس براى از دست دادن فرزندش تسليت مى‌گويد؛ تسليتى بسيار پرمعنا و آموزنده كه براى هر مصيبت‌زده‌اى كارساز است. نخست به اشعث حق مى‌دهد كه به سبب جنبه‌هاى عاطفى، محزون باشد. مى‌فرمايد:«اى اشعث! اگر براثر از دست دادن فرزندت محزون شوى (جاى ملامت نيست، زيرا) پيوند نَسَبى، تو را سزاوار آن مى‌كند»؛ (يَا أَشْعَثُ‌، إِنْ‌ تَحْزَنْ‌ عَلَى ابْنِكَ‌ فَقَدِ اسْتَحَقَّتْ‌ مِنْكَ‌ ذلِكَ‌ الرَّحِمُ‌) . بدون شك عواطف انسانى ايجاب مى‌كند كه انسان به دليل از دست دادن فرزند يا برادر يا دوست و يا عزيزى از عزيزان غمگين باشد هيچ‌كس نمى‌تواند اين واقعيت را انكار كند. به همين دليل پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله براى از دست دادن فرزندش ابراهيم گريست و بزرگان دين در مصائب مختلفى گريه كردند. اگر انسان، محزون نشود جاى تعجب است و دليل بر ضعف عاطفى اوست. ولى امام عليه السلام به دنبال اين سخن، او را به صبر دعوت مى‌كند و مى‌فرمايد:«اگر صبر و شكيبايى پيشه كنى، خداوند به جاى هر مصيبتى عِوَضى (براى تو) قرار مى‌دهد»؛ (وَ إِنْ‌ تَصْبِرْ فَفِي اللّهِ‌ مِنْ‌ كُلِّ‌ مُصِيبَةٍ‌ خَلَفٌ‌) . بنابراين لازم است كه انسان جلوى طغيان عواطف را بگيرد و زبان به ناسپاسى نگشايد و بى‌تابى نكند و سخنانى كه دليل بر عدم خشنودى در مقابل مقدرات الهى است نگويد تا از اجر و پاداش الهى برخوردار باشد و شايستگى خود را از نظر خويشتن‌دارى اثبات كند. در واقع صابران، تسليم رضاى خداوند و تقدير او مى‌شوند و اين تسليم و رضا پاداش الهى به دنبال دارد. اين پاداش ممكن است پاداش دنيوى و معادل چيزى كه از دست رفته است يا بهتر از آن باشد و ممكن است پاداش اخروى باشد و تعبير «خَلَفْ‌» با هر دو سازگار است. گاه خداوند هر دو را به انسان مى‌دهد، همان‌گونه كه در داستان ايوب پيغمبر صلى الله عليه و آله مى‌خوانيم كه پس از آن همه صبر و شكيبايى، خداوند تمام آنچه را از زن و فرزند و مال و اموال او از دست رفته بود به او بازگرداند و مقام والاى صابران را نيز به او داد. در حديثى از امام باقر عليه السلام مى‌خوانيم:«هنگامى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله رحلت فرمود (و مصيبت سنگينى بر خاندان او وارد شد) شخصى بر در خانۀ آن حضرت آمد و به تمام عزاداران سلام كرد، سپس گفت: سلام بر شما اى آل محمّد صلى الله عليه و آله. سپس با استفاده از آيه‌اى از قرآن ١ چنين گفت: بدانيد همه سرانجام مرگ را مى‌چشند و پاداش خود را روز قيامت همگى مى‌يابند، آن‌ها كه از آتش دوزخ نجات يابند و داخل بهشت شوند رستگار شدند و زندگى دنيا جز متاع غرور و فريب نيست.(آن‌گاه افزود: فِى اللّهِ‌ عَزَّ وَ جَلَّ‌ خَلَفٌ‌ مِنْ‌ كُلِ‌ّ هالِكٍ‌ وَ عَزاءٌ مِنْ‌ كُلِ‌ّ مُصيبَةٍ‌ وَ دَرَكٌ‌ لِما فاتَ‌؛ نزد خداوند متعال براى هرچيزى كه از دست رفته ثوابى است و تسليتى از هر مصيبت و جبرانى است براى آنچه از دست رفته است». ٢ در دومين بخش اين تسليت، امام عليه السلام بار ديگر خطاب به اشعث مى‌كند و به نكتۀ ديگرى در تأييد نكتۀ اول، نكته‌اى كه بسيار آموزنده و جامع است، اشاره كرده مى‌فرمايد:«اگر صبر و شكيبايى كنى مقدرات بر تو جارى مى‌شود (و مسير خود را طى مى‌كند) و تو پاداش خواهى داشت و اگر بى‌تابى كنى باز هم مقدرات مسير خود را مى‌پيمايد و وزر و گناه بر تو خواهد بود»؛ (يَا أَشْعَثُ‌، إِنْ‌ صَبَرْتَ‌ جَرَى عَلَيْكَ‌ الْقَدَرُ وَ أَنْتَ‌ مَأْجُورٌ، وَ إِنْ‌ جَزِعْتَ‌ جَرَى عَلَيْكَ‌ الْقَدَرُ وَ أَنْتَ‌ مَأْزُورٌ ١) . اشاره به اين‌كه شكيبايى و بى‌تابى در حوادث ناخواسته و خارج از اختيار ما چيزى را تغيير نمى‌دهد، نه شكيبايى جلوى حادثه را مى‌گيرد و نه بى‌تابى. تنها تفاوتى كه در اين ميان پيدا مى‌شود اين است كه شكيبايان اجر و پاداش فراوانى به سبب تسليم و رضايشان در برابر تقديرات الهى مى‌برند و بى‌تابان براثر ترك تسليم و رضا و گاه اعتراض به تقدير الهى و شكايت از آن، گرفتار آثار شوم گناه مى‌شوند. جالب اين‌كه در حديثى مى‌خوانيم:«جمعى (از شيعيان) خدمت امام باقر عليه السلام رسيدند در زمانى كه فرزند بيمارى داشت، آن‌ها آثار غم و اندوه و بى‌قرارى را در حضرت ديدند، به يكديگر گفتند: به خدا سوگند اگر اين بيمار از دنيا برود ما از اين بيم داريم كه چيزى از حضرت مشاهده كنيم كه براى ما ناخوشايند باشد؛ ولى چيزى نگذشت كه صداى گريه و ناله را از داخل خانه شنيدند. امام بيرون آمد در حالى كه روى او گشاده بود، درست برخلاف حالت قبلى. حاضران عرض كردند: فداى تو شويم ما بيم داشتيم كه اگر چنين حادثه‌اى واقع شود از تو چيزى ببينيم كه همۀ ما را اندوهگين كند. امام عليه السلام فرمود: «إنّا لَنُحِبُّ‌ أنْ‌ نُعافا فيمَنْ‌ نُحِبُّ‌ فَإذا جاءَ أمْرُ اللّهِ‌ سَلَّمْنا فيما أُحِبُّ‌؛ ما دوست داريم كه عافيت نصيب كسى بشود كه محبوب ماست و