eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
50هزار عکس
36.5هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ رسانه‌هایی که بازهم دروغ می‌گویند جوان افغانستانی ساکن دماوند در سلامت کامل است 🔹برادر تبعه افغانستان که برخی افراد و رسانه‌ها از شکستنِ گردن و حتی کشته شدن او توسط پلیسِ ایران در شهرستان دماوند خبر داده بودند، از خود و خانواده‌اش ویدئویی منتشر کرده و اظهار می‌کند برادرش سالم است و اتفاق ناگواری رخ نداده است. 🔹این در حالی است که طی ۲۴ ساعت گذشته برخی رسانه‌ها با انتشار فیک نیوز به دنبال ایجاد التهاب و تنش بین اتباع ایران و افغانستان بودند. 🔹مهدی موسوی که تبعه مجاز هم هست، اما کم‌توانی ذهنی و شنوایی دارد هنگام اخطار ماموران برای سوار شدن به ماشین جمع‌اوری اتباع غیرمجاز، کارتش را نشان نمیدهد و پلیس هم تصور میکند از سر لجاجت است و صحنه دستگیری، آنگونه رقم می‌خورد... ✍قطعی و مسلم هست که ایجاد اختلاف بین ایرانیان و افغانها، در دستور کار کارفرماهای صهیونیستِ این اختلاف افکنان و معاندین نظام قرار گرفته! باید هشیارانه عمل کرد... 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
42.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ دلیران آزاده ، خبردار و آماده که رهبر مرحبا گفت به این عزم و اراده کنون باید روان شد شتابان سوی میدان نه هنگام درنگ است فداکاران قرآن به خصم دین بغرید چنان فریاد طوفان مقابل با صف حق ، صف باطل ستاده سرود فتح و نصرت همه با هم بخوانید به جولانگاه ایثار همه مرکب برانید خدا را بهر یاری همه حاضر بدانید سپاه عشق و ایثار به میدان رو نهاده سلحشوران بیدار زمان کارزار است مسیر حق و باطل بخوبی آشکار است حقیقت انتخاب اش رضای کردگار است سزا باشد در این ره تلاش از حد زیاده. 🎙 ✌️إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ 🇮🇷 إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ مُنْتَقِمُونَ بی‌تردید ما از مجرمان انتقام می‌گیریم 🌺 اللهم صل علی محمد و آل محمد 🌺 ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
🍂 🔻 ۱۹۴ خاطرات سردار گرجی‌زاده بقلم، دکتر مهدی بهداروند وقتی اسم تشویق و ارتقای درجه را [پیش عریف احمد] آوردم، به عالم هپروت رفت. در حالی که سعی داشت خودش را زیرک نشان بدهد، گفت: باشد. قبول کردم. ولی یادتان باشد باید کار را عالی تحویل بدهید.» - مطمئن باش. به راستی علی، این کار شما چقدر زمان می برد؟ - دو هفته ای طول می کشد. - دو هفته؟ خیلی زیاد است. کمترش کن. - آخر عریف، نقاشی نازک کاری و زیرسازی دارد. اگر تنها رنگ کشیدن روی دیوار باشد، یک روزه می شود تمامش کرد. تو که این جور دوست نداری؟ - نه. نه. کار باید تمیز و زیبا تمام بشود. - پس وقتی می‌گویم دو هفته قبول کن که این ساختمان کار دارد. تازه دعا کن که بیشتر نشود. - باشد، دیگر بحث نکنید و کار را از همین حالا شروع کنید. - پس لطف کن بگو در دو سلول ما باز باشد تا راحت بتوانیم کار کنیم و یک ساختمان شیک تحویلت بدهیم. عريف احمد نگهبان را صدا زد و گفت: از این لحظه به بعد در این دو سلول بسته نمی شود. در ضمن، هر کاری داشتند برایشان انجام بده. فهمیدی؟» - بله قربان! . هیچ کس هم حق ایجاد مزاحمت برای این پنج نفر را ندارد. - بله قربان! - فقط وقت اذان مغرب کار تعطیل می شود. در سلول ها را هم تا فردا قفل می‌کنی. - بله قربان! عريف احمد دستی به شانه من زد و گفت: «من رفتم على. ولی یادت نرود کل کار را به تو می سپارم و از تو هم می خواهم. باشد؟ » - به روی چشم عريف. رنگی کنم که به عمرت ندیده ای. عريف احمد همراه نگهبان از در اصلی زندان خارج شد و نگهبان برگشت و بالای سر ما ایستاد. در حالی که داشتیم قوطی رنگ ها را بیرون می آوردیم، گفتم: «تو اینجا چه می خواهی؟» - پس برو به کارت برس. مگر نشنیدی عریف گفت کسی مزاحممان نشود؟ - حتی من؟ - حتی تو. چند قدمی از ما فاصله گرفت و خود را به سلولهای دیگر مشغول کرد. اکبر گفت: «حالا چه کار کنیم؟» گفتم: «فعلا که به لطف خدا برنامه با موفقیت پیش رفته و باید بیشترین بهره را ببریم. ممکن است دیگر این موقعیت برایمان پیش نیاید.» عباس که برس و قیچی‌ها را از جعبه در می آورد گفت: «چه کسی باورش می‌شد ما در زندان الرشید این طور حکومت کنیم و فرمانده نظامی عراقی هر چه اراده کرده ایم را برایمان فراهم کند!» نگهبان چون سفارش عريف احمد را شنیده بود و می ترسید گزارش او را به عريف احمد بدهیم به ما نزدیک نمی شد. اکبر گفت: «برای امتحان هم شده یک کاری به نگهبان بدهیم ببینیم چطور انجام می دهد.» صدا زدم: «نگهبان، یک پارچ آب برای ما بیاور.» او بعد از چند دقیقه یک پارچ پلاستیکی قرمزرنگی را که پر از آب خنک بود برایمان آورد. به بچه ها گفتم: «ببینید خدا چطور حواسش به سرنوشت بندگانش است. الان طوری داریم امر و نهی می‌کنیم که انگار ما زندانبان هستیم و نگهبان زندانیا. اینها غير از لطف خدا نیست. پس قدر این لطف و مهربانی های او را بدانیم.» قبل از شروع کار به سبب اینکه نگهبان از ما دور شده بود و ما را هم نمی دید، گفتم: «فعلا بهترین فرصت برای به دست آوردن اطلاعات از محیط داخلی زندان است.» عباس گفت: «یعنی چه کار کنیم؟» - یعنی بگردیم ببینیم چقدر سلول اینجاست؟ چقدر زندانی هست؟ یک شناسایی کامل بکنیم. - ولی علی آقا، اگر متوجه بشوند دخلمان را می آورند. - برای این کار هم برنامه ای دارم. - چه برنامه ای؟ - اکبر کمی کار می کند. بعدش کمردرد را بهانه می کند و استراحت می کنیم. هر بار که اکبر خسته می شود باید برود توی سلول دراز بکشد تا وقت بگذرد. کار دوم این است که محمد و رستم مسئول خرابکاری باشند. - یعنی چه کار کنند؟ - هر قسمت زمین را که رنگ کاری کردیم، این دو نفر خبری به نگهبان ها نمی دهند. وقتی نگهبان ها بی حواس آمدند و از آن قسمت رد شدند، این دو نفر باید داد و فریاد کنند که چرا کارمان را خراب کردید؟ حالا باید دوباره رنگ بزنیم. اکبر گفت: «پس شروع کنیم تا آنها هم به ما شک نکنند.» اول از همه گفتم: «كف زمین را رنگ کنید که بهترین بهانه برای طول کشیدن زمان است.» اکبر کف زمین را با رنگ سبز نقاشی کرد. رنگ خوبی بود ولی باید زود خراب می‌شد! . همراه باشید ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
پاسخ ناسزا هشام بن عبدالملک به قیصر روم نوشت از هشام امیر مؤمنان به پادشاه سرکش روم! قیصر در جواب او نوشت: گمان نمی کردم که برخی سلاطین، بعض دیگر را تکذیب کنند، و الا من هم در جواب تو می‌نوشتم: از پادشاه روم به پادشاه مذموم هشام کج چشم شوم. * راغب در محاضرات گوید: مردی یهودی در اصفهان هرگاه سربازی در خانه اش می‌آمد از داخل خانه فریاد می‌زد و می‌گفت: ای برادر قحبه. سپس می‌گفت: وقتی صدای تو را شنیدم دانستم تو همانی. تصمیم راسخ یکی از خلفاء از خردسالی خاک می‌خورد، روزی از طبیب پرسید: علاج این بیماری چیست؟ گفت: تصمیمی مردانه از تصمیمات مردان، خلیفه تصدیقش کرد و دیگر خاک نخورد. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
T021016.mp3
37.27M
✳ درس تاریخ تطبیقی 🎙 استاد مهدی طائب 🔹️ ویژه علاقه‌مندان به تاریخ 🔹️ جلسه پنجم ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357