‌ ‌ ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 اگر تو فارغی از حال دوستان یارا فراغت از تو میسر نمی‌شود ما را تو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش بیان کند که چه بودست ناشکیبا را بیا که وقت بهارست تا من و تو به هم به دیگران بگذاریم باغ و صحرا را به جای سرو بلند ایستاده بر لب جوی چرا نظر نکنی یار سروبالا را که گفت در رخ زیبا نظر خطا باشد خطا بود که نبینند روی زیبا را کسی ملامت وامق کند به نادانی حبیب من که ندیدست روی عذرا را نگفتمت که به یغما رود دلت سعدی چو دل به عشق دهی دلبران یغما را #سعدی 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357

دعای عهد تصویری https://eitaa.com/zandahlm1357

هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)

کرامات امام رضا (ع)را در آرشیو هشتمین امام ☝️☝️☝️ ببینید👀

راوی : آقای حسان | شاعر معروف اهل بیت اله ) من کارمند و مترجم بخش اعتبارات ، در بانک بازرگانی ( تجارت فعلی ) بودم . هر سال ، شب میلاد حضرت رضا علیه السلام هرطور بود خود را از تهران به مشهد . می رساندم . یک سال به دلیل نبود مترجم دیگر ، با مرخصی من موافقت نشد و تمام تلاش هایم بی نتیجه ماند فقط یک روز وقت داشتم که به مشهد بیایم و برگردم ، یعنی حدود ۲ ساعت در مشهد بمانم . بلیط هواپیما هم نتوانستم تهیه کنم . بلیط قطار و اتوبوس هم ، آن طور که بتوانم به موقع برگردم ، ممکن نبود . همواره در دل ، متوسل به وجود مقدس حضرت رضا علیه السلام بودم و می دانستم که به ظاهر نمی شود با این وضعیت به مشهد رفت و به موقع برگشت . با این حال راهی ایستگاه قطار شدم و همان جا ایستادم . از نظر من هربار که میرفت سمت مشهد می رفت و من آهی از دل می کشیدم و التماسی به حضرت رضا علیه می کردم . ناگاه یکی از دوستانم نزد من آمد ، پس از سلام و احوال پر سی از علت آماد نم به ایستگاه ، سؤال کرد . گفتم : می خواهیم به مشهد بروم گفت : چرا نمی روید ، داخل قطار ؟ گفتم : بليط ندارم و اگر هم بگیرم نمی توانم بعد از دو ساعت برگردم بدون هیچ مقدمه ای ، دست مرا گرفت و راهی شد . گفتم کجا ؟! گفت : من رئيس قطار مشهد هستم . همين الان می رویم و بعد از ۲ ساعت توقف در مشهد هم برمی گردانم . چون من همیشه در حال سرکشی هستم ، کوپه مخصوص من در اختیار شماست . به مشهد رسیدیم ، بلافاصله به حرم مشرف شدم . سیل جمعیت و اختلاط زن و مرد ( قبل از انقلاب باعث شاد که نتوانم داخل شوم . از دور عرض ادب ، سلام و زیارت کرده ناگاه در دلم به امام رضا علیه السلام گفتم : آقاجان ، یا علی بن موسی الرضا ، شما خودتان ما را دعوت فرموده اید ، من این همه راه آمده ام ، می خواهم مطمئن شوم زیارت و سلام من به محضر شما قبول است . هر چند زیارت ، بوسیدن و دست زدن به ضریح نیست اما نشانه قبولی زیارتم این باشد که من بتوانم داخل حرم شوم و از پشت شبکه های ضریح به شما سلام عرض کنم . ناگهان به چه دلیل ، نمی دانم ، دو صف از خدام آمدند دقیقا از جلوی پاهای من ، راه را باز کردند و من از وسط آنها بدون اینکه حتی یک نامحرم نزدیک شوم تا جلو ضریح مطهر جلو رفتم و بعد از زیارت در ساعت مقرر به تهران برگشتم و چنین زیارت به یادماندی ، برای من ثبت شد . #کتاب ذره و آفتاب با ما همراه باشید👇👇👇👇 https://eitaa.com/zandahlm1357