🔴 سوال:
من ۵ سال پیش یک واحد از آپارتمان های مسکن مهر خود را فروختم وچون خودم بابت قسط بانکی به بانک سفته داده بودم از خریدار هم سفته گرفتم، حالا این بنده خدا خانه را فروخته و میگه شما سفته های من را بدهید و به جاش سفته های مالک جدید را بگیرید، میخواستم ببینم من با چه شرایطی میتوانم سفته ها را جا به جا کنم؟
🔵 پاسخ:
سلام این کار نیازمند شرایط خاصی نیست. به مجرد دریافت سفته از مالک جدید می توانید سفته های ایشان را مسترد کنید.
توجه داشته باشید علت دریافت سفته را در سند جداگانه ای قید کرده و به امضای طرفین برسانید.
#معامله_Vakiil
❓❓تصمیم به خرید خانهای دارم که صاحب آن فوت کرده و ورثه طرف معامله من هستند. یکی از وراث خارج از کشور است و نمیتواند برای معامله حاضر شود. بدون حضور ایشان این معامله قانونی است یا خیر؟
✅ برای تحقق معامله قانونی، همه وراث باید حاضر باشند، اما چنانچه یکی از وراث امکان حضور ندارد، میتواند از طریق دادن وکالت به دیگری سهم خود را بفروشد، در غیر این صورت معامله فقط نسبت به ورثه حاضر امکانپذیر است و معامله حاضرین نسبت به سهم خودشان از ششدانگ ملک معتبر است و فروش سهم ورثه غایب قانونی نیست.
#معامله
Vakiil
آیا چک حقوقی زندان ندارد؟
✅اگر حکم قطعی شود و بدهکار اقدام به پرداخت مبلغ محکومیت خود نکند، و نتواند اعسار خود را نیز ثابت کند و یا اقساط وی معوق شود، مدیون جلب و زندانی خواهد شد.
#چک
Vakiil
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت هفتم
از صدای فریادهای ممتد پدر از خواب پریده و وحشتزده از اتاق بیرون دویدم. پوست آفتاب سوخته پدر زیر محاسن کوتاه و جو گندمیاش غرق چروک شده و همچنانکه گوشی موبایل در دستش میلرزید، پشت سر هم فریاد میکشید. لحظاتی خیره نگاهش کردم تا بلاخره موقعیت خودم را یافتم و متوجه شدم چه میگوید. داشت با محمد حرف میزد، از برگشت بار خرمایش به انبار میخروشید و به انباردار و راننده گرفته تا کارگر و مشتری بد و بیراه میگفت.
به قدری با حال بدی از خواب بیدار شده بودم، که قلبم به شدت میتپید و پاهایم سُست بود. بیحال روی مبل کنار اتاق نشستم و نگاهی به ساعت روی دیوار انداختم که عقربههایش به عدد هشت نزدیک میشد. ظاهراً صدای پدر تا حیاط هم رفته بود که مادر را سراسیمه از زیرزمین به اتاق کشاند. همزمان تلفن پدر هم تمام شد و مادر با ناراحتی اعتراض کرد: «چه خبره عبدالرحمن؟!!! صبح جمعه اس، مردم خوابن! ملاحظه آبروی خودتو نمیکنی، ملاحظه بچههاتو نمیکنی، ملاحظه این مستأجر رو بکن!» پدر موبایلش را روی مبل کنار من پرت کرد و باز فریاد کشید: «کی ملاحظه منو میکنه؟!!! این پسرات که معلوم نیس دارن چه غلطی تو انبار میکنن، ملاحظه منو میکنن؟!!! یا اون بازاری مفت خور که خروس خون بار خرما رو پس میفرسته درِ انبار، ملاحظه منو میکنه؟!!!»
مادر چند قدم جلو آمد و میخواست پدر را آرام کند که با لحنی ملایم دلداریاش داد: «اصلاً حق با شماس! ولی من میگم ملاحظه مردم رو بکن! وگرنه همین مستأجری که انقدر واسش ذوق کردی، میذاره میره...» پدر صورتش را در هم کشید و با لحنی زننده پاسخ داد: «تو که عقل تو سرت نیس! یه روز غُر میزنی مستأجر نیار، یه روز غُر میزنی که حالا نفس نکش که مستأجر داریم!» در چشمان مادر بغض تلخی ته نشین شد و باز با متانت پاسخ داد: «عقل من میگه مردمدار باش! یه کاری نکن که مردم ازت فراری باشن...» کلام مادر به انتها نرسیده بود که عبدالله با یک بغل نان در چهارچوب در ظاهر شد و با چشمانی که از تعجب گرد شده بود، پرسید: «چی شده؟ اتفاقی افتاده؟»
و پدر که انگار گوش تازهای برای فریاد کشیدن یافته بود، دوباره شروع کرد: «چی میخواستی بشه؟!!! نصف انبار برگشت خورده، مالم داره تلف میشه، اونوقت مادر بیعقلت میگه داد نزن مردم بیدار میشن!» عبدالله که تازه از نگرانی در آمده بود، لبخندی زد و در حالی که سعی میکرد به کمک پاشنه پای چپش کفش را از پای راستش درآورد، پاسخ داد: «صلوات بفرست بابا! طوری نشده! الآن صبحونه میخوریم من فوری میرم ببینم چه خبره.» سپس نانها را روی اُپن آشپزخانه گذاشت و ادامه داد: «توکل به خدا! ان شاء الله درست میشه!» اما نمیدانم چرا پدر با هر کلامی، هر چند آرام و متین، عصبانیتر میشد که دوباره فریاد کشید: «تو دیگه چی میگی؟!!! فکر کردی منم شاگردت هستم که درسم میدی؟!!! فکر کردی من بلد نیستم به خدا توکل کنم؟!!! چی درست میشه؟!!!»
نگاهش به قدری پُر غیظ و غضب بود که عبدالله دیگر جرأت نکرد چیزی بگوید. مادر هم حسابی دلخور شده بود که بغض کرد و کنج اتاق چمباته زد. من هم گوشه مبل خزیده و هیچ نمیگفتم و پدر همچنان داد و بیداد میکرد تا از اتاق خارج شد و خیال کردم رفته که باز صدای فریادش در خانه پیچید و اینبار نوبت من بود: «الهه! کجایی؟ بیا اینجا ببینم!» با ترس خودم را به پدر رساندم که بیرون اتاق نشیمن در راهرو ایستاده بود.
https://eitaa.com/zandahlm1357
/ بامــــاهمـــراه باشــید🌹
.......:
⭕️ روزشمار انقلاب /دوازدهم بهمن
صفحه امام به فرانسوی استوری گذاشته و در آن شهردار نوفل لوشاتو را منشن کرده است و نوشته است که از همه مردم به خاطر مدتی که در آنجا ساکن بودند و محبت داشتند تشکر میکند.
بختیاردر توئیتی گفته است تمامی فرودگاه ها تعطیل است. مردم در حال عکس انداختن از خط های سفید خیابان و گل هایی هستند که برای ورود امام آماده کرده اند.
همین وسط مسط ها گروهی با عنوان سازمان کماندویی مبارزه در راه قانون اساسی در پستی اینستاگرامی گفته:«اگر امام از فرانسه راه بیفتد، ما هواپیمای او را در هوا مهندم می کنیم.» هواداران امام هم در کامنت هایی متعدد به آنها اعلام کردند که «بیشین بینیم باآآآآ» تا بعد ببینیم چه می شود. شرکت ایرفرانس نیز در کامنت ها نوشته:«هواپیما توسط چند خیر ایرانی، اجاره و بیمه شده است.»
امام ساعت نه و بیست و هفت دقیقه صبح روز دوازدهم بهمن وارد خاک کشور شد و در هوایی که مشخصا هوای خوبی و سرخوشی بود، با استقبال بی نظیر مردمی روبه رو گشت. سرود خمینی ای امام هم که منبع خاطرات زیادی برای هر سه چهار پنج شش نسل انقلاب است، برای اولین بار در فرودگاه مهرآباد خوانده شد.
پخش مستقیم ورود امام به کشور از تلویزیون به ناگهان قطع شد و بختیار همان وقت در یک توئیت، رییس صداوسیما را خطاب قرار داد و گفت: این کار به دستور من نبوده، من خودم هم داشتم می دیدم.
در مسیر بهشت زهرا هم موتور بلیرزر فرصت را غنیمت شمرد و خاموش شد و هرچه استارت خورد روشن نشد. امام قصد داشتند پیاده تا بهشت زهرا بروند که یک فروند هلیکوپتر اعلام کرد:«مگر من مرده باشم.» مردم مو به مو صحبت های امام را در بهشت زهرا تایپ می کردند و برای دیگران می فرستادند.
طنز سیاسی
⚠️ ادامه دارد...
https://eitaa.com/zandahlm1357
✨✨✨🌹
✨✨🌹
✨🌹
#قران
✨وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ
✨لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ ﴿۹﴾
✨خدا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند
✨به آمرزش و پاداشى بزرگ وعده داده است (۹)
📚سوره مبارکه المائدة
✍آیه ۹
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨🌹
✨✨🌹
✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️سوره حجر◾️
👤قاری: محمد محمود طبلاوی
⏰مدت17:02 دقیقه
#تلاوت_مجلسی
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا
@zandahlm1357
@HashtominEmam
آرشیو
مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
کرامات امام رضا (ع)را در آرشیو هشتمین امام ☝️☝️☝️ ببینید👀
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
کتاب صوتی " ده قصه از امام رضا (ع) برای بچه ها"اثر مژگان شیخی "گروه سنی #کودک_و_نوجوان" با صدای #فر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_390597492.mp3
241.7K
کتاب صوتی " ده قصه از امام رضا (ع) برای بچه ها"اثر مژگان شیخی
"گروه سنی #کودک_و_نوجوان"
با صدای #فرشته_همایونی
#ده_قصه_از_امام_رضا
https://eitaa.com/zandahlm1357
8233236036409.mp3
1.09M
کتاب صوتی " ده قصه از امام رضا (ع) برای بچه ها"اثر مژگان شیخی
"گروه سنی #کودک_و_نوجوان"
با صدای #فرشته_همایونی
#ده_قصه_از_امام_رضا
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همواره صحن و سرای خورشیدِ خراسان، گرمابخش و روشنکنندهی مسیر اعتلای انقلاب بوده است و امروز هم، نسلی نو، در پیشگاهِ امامِ رئوف(ع)، قدم در این مسیر میگذارند ...
🔹 سرودخوانیِ نوجوانان بهمناسبت آغاز دهه مبارک فجر _ حرم مطهر امام رضا علیه السلام
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🌀 بررسی جهالت علمی #جریان_احمد_الحسن مدعی دروغین یمانی 5 🎬 قسمت پنجم ✳️ وقتی عباس فتحیه ، مبلغ ا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌀 بررسی جهالت علمی #جریان_احمد_الحسن مدعی دروغین یمانی 6
🎬 قسمت ششم
✳️ اغتشاش های متعدد جریان یمانی در کشور و پوشش رسانه های خارجی
مهدویت و خاتمیت 2.MP3
6.78M
🎤🎤🎤
💠 سلسله دروس #مباحث_تخصصی_مهدویت 2
🎬 جلسه 2️⃣
📋 موضوع : مهدویت و خاتمیت، در تعارض یا عدم تعارض؟ (قسمت دوم)
🎤 با تدریس استاد احسان عبادی ( از اساتید مهدویت کشور)