eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
50هزار عکس
36.5هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
.......: ☑️متن شبهه و سوال👇👇👇👇👇 دوتا سؤال داشتم راجع به صیحه ی آسمانی قبل از ظهور. ۱_صدایی که آسمان میاید بلندی اش چقدر است؟ آخه من تو یه جایی خوندم که نوشته بود بلندیه صدا اینقدر زیاده که خیلی ها از ترس کر میشن. آیا این مطلب صحت داره؟؟؟ ۲_کودکان و نوزادانی که این صدا رو میشنوند چه عکس العملی نشون میدن یعنی چون قدرت انتخاب ندارند چطور ممکنه؟؟؟ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✅متن پاسخ به شبهه👇👇👇👇👇 🔸سوال اول که فرمودید خیلی ها کر می ‌شوند و فلان... نه ما چنین چیزی نداریم. هر خوانده ای را باور نکنید. 🔸بحث سوال دومتان باز هم تکرار می ‌کنم بحث جزئیات موارد هست در جزئیات نمی شود اظهار نظر دقیق کرد. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 👤پاسخ دهنده: (👆جزو اساتید مهدویت ، پژوهشگر تاریخ و محقق)
CQACAgQAAx0CRkUDywACEjFgmxdI98ay5R1Yy6J9CPKSpIyrVAACygYAAnW_oFFxzH-MWlAoph8E.mp3
1.61M
♨️امام زمان(عج) و غم شیعیان آخر الزمان 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. https://eitaa.com/zandahlm1357
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مرده‌اند... .......: @zandahlm1357
دوست‌واقعی‌خداست...: 🌺 حرکت زیبا و عجیب شهید ، در لحظه‌ی شهادت لحظه‌ی شهادت ترکشی به پهلویش اصابت کرد و به زمین افتاد. از ما خواست که بلندش کنیم، وقتی روی پای خودش قرار گرفت، به سمت کربلا ایستاد، دستش را به سینه گذاشته و آخرین‌کلام را بر زبان جاری کرد: السلام علیک یا اباعبدالله... بعد با همون حالت هم شهید شد و به دیدار اربابِ بی‌کفن خود رفت... جالب اینکه وقتی توی بهشت زهرا تابوتش رو که باز کردند، هنوز دستش روی سینه‌اش بود... 🦋خاطره‌ای از زندگی عارف شهید احمدعلی نیّری ✍منبع: کتاب عارفانه به نقل از همرزم شهید https://eitaa.com/zandahlm1357
آزادسازی خرمشهر ♦️هنوز هم خیلی‌ها نمی‌‌دانند در فتح خرمشهر چه اتفاقی افتاد رهبرانقلاب: 🔹در مورد فتح خرّمشهر، اغلب شما جوانها آن روز نبودید یا اگر هم بودید کودک بودید خیلی، کوچک بودید؛ روز فتح خرّمشهر حادثه‌ی عظیمی بود. 🔹شاید هنوز چند ساعت از خبر نگذشته بود که بنده از [ساختمان‌] ریاست جمهوری میرفتم طرف بیت امام که خدمت امام (رضوان‌الله تعالی علیه) برسم. در این خیابان و سر راه، مردم غوغا کرده بودند؛ مثل یک راه‌پیمایی، مثل یک تظاهرات [بود]. ماشین ما را که میدیدند، می‌آمدند جلو تبریک میگفتند. در همه‌ی کشور یک جشن عمومیِ خودجوش به وجود آمد؛ مسئله این‌قدر مسئله‌ی مهمّی بود. 🔹البتّه مردم آن روز غالباً نمیدانستند چه اتّفاقی افتاده است که این فتح به وجود آمده. 🔹 من توصیه میکنم این کتابهایی که درباره‌ی جزئیّات عملیّات «الی‌بیت‌المقدّس» هست که به منتهی شد، همچنین بقیّه‌ی عملیّات -«فتح‌المبین» و دیگر عملیّات- را همه بخوانند؛ بخوانند و ببینند چه اتّفاقی افتاده. ۹۵/۳/۳ •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• https://eitaa.com/zandahlm1357
🎋 : بهلول‌به‌پادشاه‌داد 🌹روزی بهلول بر هارون‌الرشید وارد شد. خلیفه گفت: مرا پندی بده! بهلول پرسید: اگر در بیابانی بی‌آب، تشنه‌گی بر تو غلبه نماید چندان که مشرف به موت گردی، در مقابل جرعه‌ای آب که عطش تو را فرو نشاند چه می‌دهی؟ گفت: صد دینار طلا. پرسید: اگر صاحب آب به پول رضایت ندهد؟ گفت: نصف پادشاهی‌ام را. بهلول گفت: حال اگر به حبس‌البول مبتلا گردی و رفع آن نتوانی، چه می‌دهی که آن را علاج کنند؟🍃 گفت: نیم دیگر سلطنتم را. بهلول گفت: پس ای خلیفه، این سلطنت که به آبی و بولی وابسته است، تو را مغرور نسازد که با خلق خدای به بدی رفتار کنی.
ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺿﺮﺏ ﺍﻟﻤﺜﻞ 🥣 ﺑﺮﻭ ﮐﺸﮑﺘﻮ ﺑﺴﺎﺏ دو داستان در رابطه بااین ضرب المثل هست که هردو را بیان می کنیم داستان اول: ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﺩﮐﺸﮏ ﺳﺎﺑﯽ ﻧﺰﺩﺷﯿﺦ ﺑﻬﺎﺋﯽ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺑﯿﮑﺎﺭﯼ ﻭ ﺩﺭﻣﺎﻧﺪﮔﯽ ﺷﮑﻮﻩ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺗﺎ اﺳﻢ ﺍﻋﻈﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯﺩ، ﭼﻮﻥ ﺷﻨﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﮐﺴﯽ ﮐﻪﺍﺳﻢ ﺍﻋﻈﻢ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻧﺪ ﺩﺭﻣﺎﻧﺪﻩ ﻧﺸﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯾﺶ ﺑﺮﺳﺪ. ﺷﯿﺦ ﻣﺪﺗﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﺮ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻭﺑﻌﺪﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ ﺍﺳﻢﺍﻋﻈﻢ ﺍﺯ ﺍﺳﺮﺍﺭ ﺧﻠﻘﺖ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺩﺳﺖ ﻧﺎﺍﻫﻞ ﺑﯿﺎﻓﺘﺪﻭ ﺭﯾﺎﺿﺖ ﻻﺯﻡ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﺍﻭﺩﺳﺘﻮﺭ ﭘﺨﺘﻦ ﻓﺮﻧﯽ ﺭﺍ ﯾﺎﺩ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﻭ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ ﺁﻥ ﺭﺍﭘﺨﺘﻪ ﻭ ﺑﻔﺮﻭﺷﺪ ﺑﺼﻮﺭﺗﯽ ﮐﻪ ﻧﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ ﻭ ﻧﻪﺩﺳﺘﻮﺭ ﭘﺨﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﯾﺎﺩ ﺩﻫﺪ . ﻣﺮﺩ ﮐﺸﮏ ﺳﺎﺏ ﻣﯽﺭﻭﺩ ﻭ ﭘﺎﺗﯿﻞ ﻭ ﭘﯿﺎﻟﻪ ﺍﯼ ﻣﯽﺧﺮﺩﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﭘﺨﺘﻦ ﻭ ﻓﺮﻭﺧﺘﻦ ﻓﺮﻧﯽ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﭼﻮﻥ ﮐﺎﺭ ﻭﺑﺎﺭﺵ ﺭﻭﺍﺝ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ ﻃﻤﻊ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺷﺎﮔﺮﺩﯼﻣﯽﮔﯿﺮﺩ ﻭ ﮐﺎﺭ ﭘﺨﺘﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯽﺳﭙﺎﺭﺩ. ﺑﻌﺪﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽﺷﺎﮔﺮﺩ ﻣﯽﺭﻭﺩ ﺑﺎﻻﺩﺳﺖ ﻣﺮﺩ ﮐﺸﮏﺳﺎﺏ ﺩﮐﺎﻧﯽ ﺑﺎﺯﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﻓﺮﻧﯽ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﻣﯽﺷﻮﺩﺑﻪ ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﺮﺩ ﮐﺸﮏﺳﺎﺏ ﮐﺴﺎﺩ ﻣﯽﺷﻮﺩ. ﮐﺸﮏ ﺳﺎﺏ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻧﺰﺩ ﺷﯿﺦ ﺑﻬﺎﺋﯽ ﻣﯽﺭﻭﺩ ﻭ ﺑﺎ ﻧﺎﻟﻪ ﻭ ﺯﺍﺭﯼ ﻃﻠﺐ ﺍﺳﻢﺍﻋﻈﻢ ﻣﯽﮐﻨﺪ. ﺷﯿﺦ ﭼﻮﻥ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﻭ ﭼﻮﻥ ﮐﺎﺭﺵ ﺧﺒﺮﺩﺍﺭ ﺷﺪﻩﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ: ‏«ﺗﻮ ﺭﺍﺯ ﯾﮏ ﻓﺮﻧﯽﭘﺰﯼ ﺭﺍ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﯽ ﺣﻔﻆ ﮐﻨﯽ ﺣﺎﻻ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﯽ ﺭﺍﺯ ﺍﺳﻢ ﺍﻋﻈﻢ ﺭﺍ ﺣﻔﻆ ﮐﻨﯽ؟ ﺑﺮﻭ ﻫﻤﻮﻥ ﮐﺸﮑﺖ ﺭﺍ ﺑﺴﺎﺏ». داستان دوم: گویند مردی کشک ساب در کنار کاخ شاه عباس درحال کاربودکه شیخ بهایی میخواست وارد کاخ شود ولی سربازان اجازه ورود به او ندادند و گفتند که شاه عباس دستور داده است که به شما اجازه ورود ندهیم در همین حین کشک ساب به شیخ گفت: اگر من شاه عباس بودم اجازه میدادم که تمام دانشمندان به راحتی در کاخ رفت و آمدکنند . شیخ با قدرتی که داشت مرد را به رویا برد. در رویا مرد برمسندقدرت نشسته بود و در حال دیدن رقص و آوازخوانی دلقکان و مطربان دربار بود که ناگهان نگهبانی آمد و گفت که شیخ بهایی اجازه دخول میخواهد. (همان مرد که در خیال خود شاه شده بود) گفت به او بگویندشاه در حال استراحت است و فردا اگر حوصله داشته باشد شما را به حضور می پذیرد و در همین حال و احوال، شیخ بهایی به شانه ی مرد کشک ساب زد و گفت: ای مرد کشک ساب، کشکت را بساب...! https://eitaa.com/zandahlm1357
سؤال👇 سلام علیکم ببخشید پدری یک بسته آموزشی تست کنکور برای فرزندش تهیه میکند فرزند بعد از مدتی تصمیم می گیرد بدون اطلاع پدر در رشته دیگری کنکور بدهد ، آیا این کار فرزند حق الناس به حساب می آید ؟؟ پاسخ👇 سلام علیکم حق الناس محسوب نمی شود اما اگر کلامی گفته باشید که دروغ باشد از حیث دروغ گویی گناه کرده اید.