فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚜ مهریهی دختران
سید ابراهیم رئیسی
💑 نسبـت به ناراحتی همسرتان بیتفاوت نباشید!
🔸وقتی بحثتون میشـــه و دلخـــوری پیش میاد؛ نزاریـــد دلخــوری به روز بعد بکشه از دلش دربیارید و بیتفاوت نخوابید. این حس بیتفاوتی، از تلخترین احساسهاست که روح و روان همـسرتون رو آزار میـده.
🔸همون شب ناراحتی رو چال کنــید تا روز بعدتون رو با شادی و رضایت از هــم شروع کنــید وگرنه روزی که با ناراحتی از شب قبل شروع بشه، اون روز هم هدر میـــره.
🔸اگر گذشت آدم رو کوچیک میکرد خــدا با این همـــه گذشتش انقــدر بزرگ نبود. چه خوشبختند زن و شوهـــر هــایی که حتی تو لحظات ناراحتی و دلخوری کنار هم هستن و جاشون رو از هـم جدا نمیکننـد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اموزش_پاپوش_زمستونی
خب میدونید این دمپاییا کمتر از ۷۰ هزار نیس😒
اما با این اموزش سی سانت خز بخرید که ۲۰ هزار تومن نمیشه و پاپوش درست کنید😍
😳 یکی از این ویژگی ها که ما را بشدت #متعجب میکند این است که ؛ موسی با #سیاست_های #فرعون – به عنوان طاغوت زمان خود - #هم_سو و #همراه است و هیچ زاویه ای با سیستم حکومتی وی ندارد . در حقیقت فرعون برای موسی همچون #پدری مهربان است و موسی نیز #دست_راست و مورد اعتماد فرعون است. 🤭
💢 همان طور که گذشت ، روایتِ کلی ِ فیلم " خروج " ، بر پایه ی #تورات است اما در حقیقت این فیلم #تحریفی #دوباره بر تورات #تحریفشده است و همراهیِ موسی با فرعون در هیچ جای تورات یا منابع دیگر یهودیان #نیامده است . و در عوض در #منابعِ_اسلامی به این مسئله اشاره شده که موسی حتی از زمان #خردسالی اش نیز با فرعون #مشکلاتی داشته و از همان زمان آب آنها در یک جوب نمی رفته .⚜
🌟 به طور کلی " #تحریف " یکی از آن سنت های #خبیثی است که به وضوح در #هالیوود جاری و ساری است و فیلم سازان هالیوودی ، هر کجایی که لازم باشد به راحتی دست به تحریفِ #حقیقت برای مخاطبان خود میزنند
💦 و آب هم از آب #تکان #نمیخورد 💦
🌘🌗🌖🌕متن۴🌕🌔🌓🌒
---- ---- ---- ---- ---- ---- ---- ---- ----
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
📗کتاب صوتی #سنن_النبی "آداب، سنن و روش رفتاری پیامبر اکرم(ص)" اثر گرانقدر #علامه_طباطبایی (ره) قسمت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📗#معرفی_کتاب📗
يكي از موثرترين و روان ترين و زيباترين اثرهاي استاد مطهری کتابی است تحت عنوان "داستان راستان "این کتاب شامل دو جلد است كه در جلد اول آن ۷۵ و در جلد دوم ۵۰ داستان گنجانده شده است.
استاد مطهری در این کتاب با استفاده از كتب احاديث، تواريخ و سيره با زباني ساده و مفيد داستانهای آموزنده ای را براي طبقه جوان بیان کرده است . استاد شهید در این کتاب بصورت کاملا هوشمندانه و با استفاده از داستان های بسیار ساده یک دور اصول دین را آموزش می دهد بدون اینکه خواننده را با کلمات و عبارات پیچیده سردرگم کند. کتاب داستان راستان مخصوص قشر نوجوان و جوان است ولی درعین حال بزرگسالان نیز می توانند با خواندن این اثر لذت کافی از بهرمند شدن از آگاهی و معارف را ببرند.
Part01_گزیده داستان راستان.mp3
6.08M
🔹قسمت ۱: مردی که کمک میخواست / قافله ای که به حج میرفت / مسلمان و کتابی / اعرابی و رسول اکرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرچند دنیای شیطان زده امروز هنوز نگذاشته روح الله موسوی، معروف به «امام خمینی» در جهان به درستی شناخته شود...
هرچند نظام آموزش و پرورش ما، نمره بسیار بدی در خصوص شناساندن این الگوی بی نظیر در تاریخ، به نسل تحت آموزش اش، به خود اختصاص می دهد.
اما از دیروز تا امروز در طول این سالیان سال، هرکس تلاش کرده به سمت نور حرکت کند و مسیر حق را بیابد امکان نداشته در تحیر شناخت چنین شخصیت جامعی نماند و تمام قد به احترام نایستد...
از جمله راههای شناخت عظمت شخصیتش و چیزی که از خود ساخته بود، ارادت و سربازی جانانه جوانانی بود که بعد از آشنایی با او، بر هر چه بطالت و لهو و بازی های دنیایی بود پشت کردند و زندگی شان تقسیم شد به دو بخش: قبل از شناخت «امام»، بعد از شناخت «امام».
شناخت این جوانان و مطالعه سیر زندگیشان یکی از بهترین راههای شناخت امام و راهنمایی است که با وجود ملکوتی خود در همه شان تحولی بنیادین ایجاد کرد، تا جان برکف در حفظ انقلاب و احیای دینی که او معمارش بود بکوشند.
وقتی همه شان عکس او را روی سینه سمت قلبشان نصب می کردند و هنگام جنگیدن می گفتند: جان ما فدای امام.
سرباز را ببین، رهبرشان را بشناس.
▪️ سخننگاشت | روحانی مجاهد
📝 بخشی از پیام روز گذشته رهبر انقلاب در پی درگذشت حجةالاسلام آقای سید علیاکبر محتشمی رحمةاللهعلیه: فعالیتهای مبارزاتی آن مرحوم که به خدمات انقلابی ایشان در دوران جمهوری اسلامی و مسئولیتهای مهم و آنگاه به جانبازی بر اثر اقدام تروریستی دشمنان منتهی شد، سابقهی ارزشمند و افتخارآمیزی است که مشمول تفضّلات الهی و ذخیرهی اُخروی برای ایشان خواهد بود انشاءالله.
#سلامتی فرمانده صلوات
@zandahlm1357
🔺 تأکید رهبر انقلاب بر لزوم توجه به سابقه نامزدها برای سنجش حرفها و وعدههای انتخاباتی
👈🏻 به عمل کار برآید
کارآمدی را با حرف نمیشود تشخیص داد
🗳 #انتخاب_درست_کار_درست
#سلامتی فرمانده صلوات
@zandahlm1357
🗳 لوح | انتخاب درست
🔻رهبر انقلاب: اگر شرکت پُرشور مردم در انتخابات همراه بشود با یک انتخاب درست، این نورٌعلیٰنور است. ۱۳۹۹/۱۱/۲۹
#سلامتی فرمانده صلوات
@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نماهنگ | در مسیر انتخاب
👈🏻 گزیدهای از توصیههای اخیر رهبر انقلاب خطاب به مردم و نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری
#سلامتی فرمانده صلوات
@zandahlm1357
🔰سخننگاشت: توصیه رهبر انقلاب برای انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰:
👈🏼 اثبات کارآمدی به حرف نیست، به عمل است
🔻رهبر انقلاب: من تأکید میکنم که به وعده و حرف نمیشود اطمینان کرد. حرف، آسان است؛ هر کسی میآید یک ادّعایی میکند، یک وعدهای میدهد، یک حرفی میزند؛ به اینها نمیشود اعتماد کرد؛ باید نگاه کرد و دید که آیا یک عملی در گذشتهی این شخص وجود دارد که این وعده را تأیید کند و تصدیق کند، یا نه؛ اگر چنانچه وجود داشت میشود به او اعتماد کرد، وَالّا نه. بنابراین کارآمدی را با حرف نمیشود تشخیص داد. ۱۴۰۰/۳/۱۴
🗳 #انتخاب_درست_کار_درست
#سلامتی فرمانده صلوات
@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
کانال رمان عاشقانه مذهبی ( علوی) رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت صد و
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال رمان عاشقانه مذهبی ( علوی) رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت صد و بیست و سوم
خنده روی صورتش خشک شد و خوب فهمید که فعلاً شوق همراهیاش را چون گذشته ندارم که ساکت سر به زیر انداخت و همانطور که با چنگالش بازی میکرد، دل به دریا زد و با صدایی گرفته پرسید: «هنوز منو نبخشیدی؟» نگاهم را به بشقاب غذایم دوختم و با بیتفاوتی جواب دادم: «نه! حالم خوب نیس!» سرش را بالا آورد و با نگرانی پرسید: «چیزی شده الهه جان؟» نمیخواستم پرده از دردهای مبهمی که به جانم افتاده بود، بردارم که حتی تمایلی برای دردِ دل کردن هم نداشتم، ولی برای اینکه جوابی داده باشم، حال ناخوش این چند روزه را بهانه کردم و گفتم: «نمیدونم. یه کم سرم درد میکنه!» و باز هم همه را نگفتم که آن چیزی که پایم را برای همراهیاش عقب میکشید نه سردرد و کمردرد که احساس سردِ خفته در قلبم بود و دلِ او آنقدر عاشق بود که به همین کلام کوتاه به ورطه نگرانی افتاده و بپرسد: «میخوای همین شبی بریم درمانگاه؟» لبخندی زدم و با گفتن «نه، چیزِ مهمی نیس!» خیالش را به ظاهر راحت کردم، هر چند باز هم دست بردار نبود و مدام سفارش میکرد تا بیشتر استراحت کنم و اصرار داشت تا برای یک معاینه ساده هم که شده، مرا به دکتر ببرد.
ظرفهای شام را شستم و خواستم به سراغ شستن پرتقالها بروم که از جا پرید تا کمکم کند. دست زیر جعبه بزرگ پرتقال گرفت و با ذکر «یا علی!» جعبه را برایم نگه داشت تا پرتقالها را در سینک دستشویی بریزم که دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم و با لحنی لبریز از تردید و سرشار از سرزنش پرسیدم: «بازم فکر میکنی امام علی (علیهالسلام) کمکت میکنه؟!!!» و کلامم آنقدر پر نیش و کنایه بود که برای چند لحظه فقط نگاهم کرد و با سکوتی سنگین جواب طعنه تلخم را داد. خوب میدانستم که امشب، شب عید غدیر است و فقط بخاطر دلخوریهای این مدت من و کینهای که از عقایدش به دل گرفتهام، همچون عیدهای گذشته با جعبه شیرینی به خانه نیامده که لبخند تلخی زده و باز طعنه زدم: «خیلی دلت میخواست امشب شیرینی بخری و عید غدیر رو تو خونه جشن بگیری، مگه نه؟» و به گمانم شیشه قلبش ترک برداشت که آیینه چشمانش را غبار غم گرفت و با لحنی دل شکسته پرسید: «الهه! چرا با من این کارو میکنی؟» و دیگر نتوانستم تحمل کنم که هم خودم کلافه و عصبی بودم و هم جگر مجیدِ مهربانم را آتش زده بودم که بدون آنکه شیر آب را ببندم، با بدنی که از غصه به لرزه افتاده بود، از آشپزخانه بیرون زدم و به سمت اتاق دویدم و او دیگر به دنبالم نیامد که شاید به قدری از دستم رنجیده بود که نمیتوانست در چشمانم نگاه کند و چقدر دلم آرام گرفت وقتی این رنجش به درازا نکشید و پس از چند لحظه با مهربانی به سراغم آمد و کنارم لب تخت نشست.
به نیم رخ صورتم نگاه کرد و به آرامی پرسید: «الهه! نمیشه دیگه منو ببخشی؟» به سمتش صورت چرخاندم و دیدم که نگاهش از سردی احساسم، آتش گرفته و میخواهد با آرامشی مردانه پنهانش کند که زیر لب زمزمه کردم: «مجید! من حال خودم خوب نیس!» و به راستی نمیدانستم چرا اینهمه بهانه گیر و کم طاقت شدهام که با لبخندی رنجیده جواب داد: «خُب حالت بخاطر رفتار من خوب نیس دیگه!» و بعد با بغضی که به وضوح در آهنگ صدایش شنیده میشد، سؤال کرد: «الهه جان! من چی کار کنم تا منو ببخشی؟ چی کار کنم که باور کنی با این رفتارت داری منو پیر می کنی؟»
گوشم به کلام غمزدهاش بود و چشمم به صورت مهربانش که در این دو ماه، به اندازه سالها از بین رفته و دیگر رنگی به رویش نمانده بود و چه میتوانستم بکنم که حال خودم هم بهتر از او نبود. همانطور که سرم را پایین انداخته و دکمه لباسم را با سرانگشتانم به بازی گرفته بودم، با صدایی که از اعماق قلب غمگینم بر می آمد، پاسخ دادم: «مجید... من... من حالم دست خودم نیس...» سپس نگاه ناتوانم رنگ تمنا گرفت و با لحنی عاجزانه التماسش کردم: «مجید! به من فرصت بده تا یه کم حالم بهتر شه!» و این آخرین جملهای بود که توانستم در برابر چشمان منتظر محبتش به زبان بیاورم و بعد با قدمهایی که انگار میخواست از معرکه احساسش بگریزد، از اتاق بیرون زدم و باز هم مجیدم را در دنیایِ پُر از تنهاییاش، رها کردم.
https://eitaa.com/zandahlm1357
با ما همراه باشید
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#مهارتهای_کلامی ۱۰ مقدماتی ترین تمرین برای رسیدن به ادبِ در کلام، کنترل خیال است! بدون مهار کردن ق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مهارتهای کلامی_11.mp3
9.45M
#مهارتهای_کلامی ۱۱
← |برای رسیدن به اَمنیّت زبان و ادب کلام؛
بطوریکه دیگران در کنارمان احساس امنیّت کنند؛ باید بسرعت از روح #قضاوت فاصله بگیریم ...|
خودمان را دائماً بجای دیگران قرار داده، و بتوانیم به آنها حق بدهیم.
در اینصورت بخش عظیمی از تیزیها و تندیهای زبان ما، از بین خواهند رفت.
@ostad_shojae