eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
47.9هزار عکس
34.8هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
فصل سوم : درنقاشى كردن و تصوير كشيدن و صورت صاحب روحى راساختن كه سايه داشته باشد مشهور ميان علما آنست كه حرام است وچنين صورتى را بر ديوارها وجامه ها نقش كردن مكروه است و بعضى بحرمت قائل شده اند و احوط آنست كه طلا كارى نكنند و مطلقا صورت نكشند حتى صورت درخت و امثال آن خصوصا صورت انسان كه تمام باشد واگر صورتى كشيده باشند بهتر آنست كه آنرا ناقص كنند مثل آنكه چشمش را كور كنند يا عضوى از آنرا محو كنند. ازحضرت رسول (صلى الله عليه وآله وسلم ) منقول است كه جبرئيل گفت كه يا محمد پروردگارت سلام ميرساند و تو را نهى مى كند از مثال ها و صورتها كشيدن در خانه ها. دراحاديث معتبره از آنحضرت منقول است كه جبرئيل گفت كه ما گروه ملائكه داخل خانه نميشويم آن در آن سگ باشد يا صورت بدنى باشد يا ظرفى باشد كه درآن بول كنند. دراحاديث معتبره وارد شده است كه هركه صورتى بسازد درقيامت او را عذاب كنند كه جان در آن صورت بدمد ونتواند دميد. درحديث مؤ ثق منقول است كه حضرت صادق (عليه السلام ) پرسيدند از بالش و فرشى كه صورت داشته باشد و فرمود كه باكى نيست كه درخانه باشد درصورتيكه پامال شود و بررويش نشينند راه روند. درحديث حسن ازحضرت امام محمد باقر (عليه السلام ) منقول است كه باكى نيست كه صورتها درخانه باشد اگر سرش را تغيير دهند و ساير بدنش بحال خود باشد. درحديث صحيح از حضرت امام موسى (عليه السلام ) منقول است كه نماز مكن درخانه كه صورتى در برابر تو باشد مگر آنكه چاره نداشته باشى پس سرآن صورت را قطع كن و نماز بكن . درچند حديث معتبر از حضرت امير المؤ منين (عليه السلام ) منقول است كه حضرت رسول (صلى الله عليه وآله وسلم ) مرا بمدينه فرستادند كه هرصورتى كه باشد محو كنم و قبرهاى بلند را هموار كنم و سگها را بكشم . درحديث ديگر ازحضرت صادق (عليه السلام ) منقول است كه عمارت بر بالاى قبرها مكنيد وصورت در سقف خانه ها مكشيد كه حضرت رسول (صلى الله عليه وآله وسلم ) از اين دوچيز كراهت داشتند. درحديث ديگر از آنحضرت پرسيدند كه از كشيدن صورت درخت وآفتاب وماه فرمود كه باكى نيست اگر صاحب حيوة نباشد. حلیة_المتقین #https://eitaa.com/zandahlm1357
سلام استاد گرامی یه سوال ی دارم شوهر من به پدر ومادرش خداراشکر کمک میکنه یه وقتایی هم حواسش نباشه یادآوریش میکنم ازلحاظ مالی کمکشون کنه بااین موضوع مشکلی ندارم ولی برا خواهرش وبرادرش که ازدواج کردن وخداراشکر اوضاعشون خوبه.کمک میکنه خوراکی میبره یه وقتایی حساس میشم بهش گیرمیدم چرا کمکشون میکنی اونا وضعشون خوبه خداراشکر آقا هم عصبی میشن پنهان کاری میکنن آیا کارم اشتباهه ودرچه حد باید کمک کنه به خواهر وبرادرش ؟ 🌸 پاسخ استاد
.......: با سلام. وقتتون بخیر.خاستگاری دارم از آشنایان.بسیار خانواده محترم و از هر نظر خوب.خود پسر هم تا جایی که شناختیم خوب بوده اما مشکلی که هست اینه که 13 سال از من بزرگ ترند. در جلسه خاستگاری چطور و با پرسیدن چه سوالاتی تشخیص بدهم که آیا  این فاصله سنی در معیار ها و طرز فکرمون هم تاثیر گذاشته و بدرد هم نمیخوریم یا این که علی رغم فاصله سنی زیاد، نقطه اشتراکی داریم. 💟 💟 پاسخ استاد پوراحمد 👇👇 سلام علیکم ۱۳ سال فاصله سنی در بسیاری موارد باعث عدم درک متقابل زوجین خواهد شد اما خلاف آن هم متصور است. اگر اصرار به ادامه روند دارید، موضوع قابل بررسی است و باید تحت نظر یک کارشناس امین پروسه خواستگاری، تحقیقات و مشاوره را طی کنید تا مشخص شود آیا کفویت لازم در اخلاق و اعتقادات و همچنین درک متقابل طرفینی وجود دارد یا خیر؟ توصیه میکنم برای آگاهی بیشتر از فرآیند پروسه خواستگار، تحقیقات و مشاوره پیش از ازدواج، مجموعه صوتی هنر انتخاب صحیح همسر را از سایت همسران خوب و یا کانال همسران خوب در یکی از پیام رسان های ایتا، سروش، بله و یا تلگرام دانلود کنید و با دقت گوش کنید. در این زمینه انجام تست های روانشناسی شخصیت از جمله کتل و... اصلا پیشنهاد نمی‌شود چون قابل اعتماد نیستند. ان شاءالله پیروز باشید
سلام خدمت شما استاد محترم فرزند پسر من ۲سال و ۱۰ ماه داره دائم در بازی حرف از قلیان و سیگار میزنه هر چیزی رو به عنوان سیگار گوشه لب میزاره و فوت میکنه نمیدونم چه برخوردی باید داشته باشم 😔 اوایل میگفتم بده کثیف هست میکروب داره هر چقدر من حساس شدم پسرم هم حساس تر شد خواهش میکنم کمکم کنید 🌸 پاسخ استاد پوراحمد👇👇
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت دویست و هجدهم و مگر می‌شد به من ربطی نداشته باشد که چشمانم از اشک پُر شد و با بغضی که گلوگیرم شده بود، جواب دادم: «معلومه که به من ربط داره! اگه تو به جای من با یه دختر شیعه ازدواج کرده بودی، الان داشتی زندگی‌ات رو می‌کردی! نه کتک می‌خوردی، نه آواره می‌شدی، نه همه سرمایه‌ات رو از دست می‌دادی!» و نمی‌دانستم با این کلمات آتشینم نه تنها تقصیر این همه مصیبت را به گردن نمی‌گیرم که بیشتر دلش را می‌لرزانم که مستقیم نگاهم کرد و بی‌پرده پرسید: «به در میگی که دیوار بشنوه؟!!!» و در برابر نگاه متحیرم، با حالتی دل شکسته بازخواستم کرد: «پشیمونی از اینکه به یه مرد شیعه بله گفتی؟ از اینکه داری به خاطر من اینهمه سختی می‌کشی، خسته شدی؟ خیال می‌کنی اگه با یه مرد سُنی ازدواج کرده بودی، الان زندگی‌ات بهتر بود؟» و دیگر فرصت نداد از صداقت عشقم دفاع کنم که از روی تأسف سری تکان داد و با لحنی لبریز رنجیدگی، عذر گناه نکرده‌اش را خواست: «می‌دونم خیلی اذیتت کردم! می‌دونم بخاطر من خیلی اذیت شدی و هنوزم داری عذاب می‌کشی! ولی یه چیز دیگه رو هم می‌دونم. اونم اینه که برای اینا شیعه و سُنی خیلی فرق نمی‌کنه! حالا من شیعه بودم و برام شمشیر رو از رو بستن، ولی با تو هم به همین راحتی کنار نمی‌اومدن! همونطور که بابا رو وهابی کردن، تو هم تا وهابی نمی‌شدی، راحتت نمی‌ذاشتن! اول برات کتاب و سی دی می‌اُوردن تا فکرت رو شستشو بدن، اگه بازم مقاومت می‌کردی، برای تو هم شمشیر رو از رو می‌بستن. مگه تو همین سوریه غیر از اینه؟ اول شیعه‌ها رو می‌کشتن، حالا امام جماعت مسجد اهل سنت رو هم ترور می‌کنن، چون با عقاید تکفیری‌ها مخالفت می‌کرد! پس اگه تو با یه سُنی هم ازدواج کرده بودی و جلوی نوریه کوتاه نمی‌اومدی، بازم حال و روزت همین بود! الان اینهمه زن و شوهر شیعه و سُنی دارن تو همین شهر با هم زندگی می‌کنن. مگه با هم مشکلی دارن؟ مگه از خونه زندگی‌شون آواره شدن؟ من و تو هم که داشتیم زندگی‌مون رو می‌کردیم. اگه سر و کله این دختره وهابی پیدا نشده بود، ما که با هم مشکلی نداشتیم.» سپس دست سرِ زانویش گذاشت و همانطور که از جایش بلند می‌شد، زیر لب زمزمه کرد: «یا علی!» و دیگر منتظر پاسخم نشد و به سمت آشپزخانه رفت. در سکوت سنگینش، پودر و لگن را برداشت و به سراغ لباس چرک‌های کنار اتاق رفت. دستم را به دیوار گرفتم و با همه دردی که در کمرم می‌پیچید، از جا بلند شدم. اصلاً حواسش به من نبود و غرق دنیای خودش، لباس‌ها را داخل لگن ریخت و دوباره به آشپزخانه برگشت. همانطور که دستم را به کمرم گرفته بودم با قدم‌های کُند و کوتاهم، به سمت آشپزخانه رفتم و کنار اُپن ایستادم. https://eitaa.com/zandahlm1357 با ما همراه باشید🌹
جهاد با نفس 34.MP3
1.91M
🔰 سلسله جلسات 34 👌 جلساتی برای خودسازی معنوی جهت سربازی حضرت 👈 تدریس کتاب جهاد با نفس ، کتاب مورد توصیه آیت الله بهجت جهت رشد معنوی و ترک گناه ❇️ جلسه 4️⃣3️⃣ 🎤 با تدریس از اساتید مهدویت 👈 در نشر این فایلها کوشا باشید حتی با لینک خودتان https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نماهنگ | هوایی شدم آقا، هواییِ تو… الهی بشم روزی، فدایی تو ... 🎙 محمدحسین پویانفر 📺 ویژه برنامه اربعینی مکتب حاج قاسم؛ «دم عشق» https://eitaa.com/zandahlm1357
🖤 انا لله و انا الیه راجعون 🖤 علامه حسن زاده آملی دقایقی قبل در بیمارستان امام رضا علیه السلام آمل به رحمت ایزدی پیوست. 🌸🍃 کانال تازنده ایم رزمنده ایم https://eitaa.com/zandahlm1357
چقدر آدم های نادان و کوته فکر که به این مرد بزرگ ، تهمت ها زدند چه نسبت های ناروایی که به ایشان زدند درد این است که آدم هایی که یک خط فلسفه و عرفان نخوانده بودند ، شدیدتر توهین ها را به ایشان کردند ، توهینهایی که انسان شرمش می آید آنها را بازگو کند خداحافظ مرد ادب خداحافظ مرد علم خداحافظ مردی که ولایتمداری را در عمل اثبات کردی خداحافظ ای مدافع رهبر خداحافظ ای عمار رهبری خداحافظ ای کوه بزرگ عرفان و توحید امشب مهمان عرفایی همچون امام و ایت الله بهجت و سیدعلی قاضی و سیداحمد کربلایی و ملاحسینقلی همدانی و سرسلسله عارفان ، امیرالمومنین (ع) هستی سلام ما را به آنها برسان و برای ما جاماندگان دعا کن
کتاب صوتی "صلح امام حسن علیه السلام" (پرشکوه ترین نرمش قهرمانانه تاریخ) اثر شیخ راضی ال یاسین ترجمه
Part27_صلح امام حسن.mp3
6.25M
*موضوع بیعت *آیا امام حسن (ع) با معاویه بیعت کرد؟ *تبلیغات مغرضانه معاویه *معنی کلمه" تسلیم امر" در قرارداد صلح
.......: جواب نامه من! -------------------------------------- ------ در سال ۱۳۷۴، خانمي به مطب من مراجعه كرد، كودك خردسالش نيز با وي بود. هر دوي آنان بيماري سل داشتند. ناراحتي خانم به قدري بود كه از حلقوم وي خون بيرون مي‌آمد. من هر دوي آن‌ها را معاينه كردم و برايشان نسخه نوشتم. چون نسخه را به دست آن خانم دادم، با كمال نااميدي اظهار داشت: نسخه قبلي شما را هم دارم! من قبلاً هم به شما مراجعه كرده ام. به علت عدم توانايي مالي، قدرت تهيه دارو را ندارم! من چهار فرزند دارم كه همگي به جز يك دختر ده ساله، همين بيماري را دارند. همسرم نيز فلج و خانه نشين است. تنها نان آور ما دختر ده ساله‌ام است كه با قالي بافي، مبلغ اندكي براي خانه مي‌آورد كه آن هم كفاف خريد نان ما را نمي دهد. من به وي گفتم: من موضوع را با دوستانم در ميان مي‌گذارم تا بلكه چاره اي بينديشيم و مشكل تو و خانواده ات را حل كنيم. آن خانم از مطب من خارج شد. من هم چنان در فكر چاره جويي بودم كه پس از گذشت ساعتي، ديدم دوباره به من مراجعه كرد، اما اين بار با دفعات قبل خيلي تفاوت داشت؛ از خوشحالي در پوست خود نمي گنجيد. به من گفت: ديگر نيازي به تلاش شما نيست! علت را پرسيدم، در جوابم گفت: وقتي كه به منزل رسيدم، هيئتي به خانه ما آمدند. وضعيت ما را بررسي كردد. و قرار شد فردا صبح، همه ما را براي درمان به بيمارستان ببرند! گفتم: اين هيئت از طرف چه كسي آمده بود؟ گفت: از طرف مقام معظم رهبري! گفتم: چگونه از موضوع با خبر شده بودند؟ گفت: اين روزها آقا به قم تشريف آورده اند. من ماجراي زندگيم را طي نامه اي، خدمت ايشان توضيح دادم. نامه من به دفتر معظم له سپرده شد. نامه افراد اوراژانسي در اولويت قرار گرفت و من نيز چون چنين وضعي داشتم. مورد لطف قرار گرفتم! اين برخورد براي من خيلي شيرين بود. انسان با اين رفتارها به ياد اولياي الهي مي‌افتد. دكتر وحيدي. پرتوي از خورشيد، ص ۱۱۹. https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا