بهار بهار- ناصر عبدالهی - کانال : شعر و موسیقی اصیل ایرانی.mp3
5.2M
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
بهار بهار صدا همون صدا بود
صدای شاخه ها و ریشه ها بود
بهار بهار چه اسم آشنایی
صدات میاد اما خودت کجایی
وا بکنیم پنجره ها رو یا نه
تازه کنیم خاطره ها رو یا نه
بهار اومد لباس نو تنم کرد
تازه تر از فصل شکفتنم کرد
بهار اومد با یه بغل جوونه
عیدو اورد از تو کوچه تو خونه
خیاط ما یه غربیل باغچه ما یه گلدون
خونه ما همیشه منتظر یه مهمون
بهار بهار یه مهمون قدیمی
یه آشنای ساده و صمیمی
یه آشنا که مثل قصه ها بود
خواب و خیال همه بچه ها بود
یادش بخیر بچگیا چه خوب بود
حیف که هنوز صبح نشده غروب بود
آخ که چه زود قلک عیدیهامون
وقتی شکست باهاش شکست دلامون
بهار اومد برفها رو نقطه چین کرد
خنده به دلمردگی زمین کرد
چقدر دلم فصل بهار و دوست داشت
وا شدن پنجره ها رو دوست داشت
بهار اومد پنجره ها رو وا کرد
من و با حسی دیگه آشنا کرد
یه حرف که از حرفهای من کتاب شد
حیف که همش سوال بی جواب شد
دروغ نگم هنوز دلم جوون بود
که صبح تا شب دنبال آب و نون بود
#محمد_علی_بهمنی
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
به به چه حرف خوبی.rar
15.18M
سرود وموسیقی ویژه دهه فجر-1
.
🔅برای پیروزی #نیروی_دریایی_سپاه عزیز و غیور 🇮🇷
و شکست مفتضحانۀ امریکا در دزدی نفت ایران
باز هم مژدۀ ظفر آمد
از سپاه غیور و نامآور
دشمن ما دوباره شد منکوب
زنده شد یاد خندق و خیبر
زنده شد یاد اتفاق طبس
یاد شنهای لشکر الله
دست یزدان همیشه یاور ماست
این چهل سال و خاطراتْ گواه
دشمن پست و وحشی و تروریست
شده از اقتدار ما گم و گیج
رفته بر باد زور و هیمنهاش
با دَم ارتش و سپاه و بسیج
در کتاب شکست استکبار
این شکست جدید را بنویس
باز مالیده شد شدید به خاک
پوزۀ چرک و زشت این ابلیس
دزد دریایی فرومایه
خورد سیلی محکمی از ما
لشکر بیارادۀ ابلیس
کی شود چیره بر سپاه خدا؟
این ابرقدرت است یا دزد است؟
چوب برداشتیم و دررفته
هر زمان آمده به عرصۀ جنگ
دست از پا درازتر رفته
گرچه در پردههای هالیوود
دارد "آرنولد" و "رمبو"های نفیس
ژنرالهای او مقابل ما
میکنند از هراس خود را خیس
✍️ #محمدتقی_عارفیان، ۱۴۰۰/۰۸/۱۲
🎋
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
مصطفي اسماعيل مصطفي اسماعيل خداي متعال، ملت ما را كه يك حركت و يك مجاهدت كردند، هزاران پاداش داد. ي
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خاطره رهبر انقلاب از ۸ شهريور ۱۳۶۰ من بيمار بودم، تازه از بيمارستان خارج شده بودم، در منزلي... استراحت ميكردم و در جريان اوضاع و احوال هم قرار ميگرفتم؛ مرحوم شهيد رجايي و شهيد باهنر و برادران ديگر (مي آمدند و) مسائل را با من در ميان ميگذاشتند. ليكن خود من شركت فعالي در جريانات نمي توانستم داشته باشم. در اين اواخر تدريجاً حالم بهتر شده بود، گاهي در جلسات شركت ميكردم، كمااين كه در شب قبل از حادثه؛ در جلسه اي در اتاق خود مرحوم رجايي شركت كردم و راجع به مسائل مهم مملكتي صحبت ميكرديم. بنابراين دور بودم از محل حادثه (انفجار) و بعدازظهر هم بود، من هم بيمار بودم و خوابيده بودم، از خواب كه بيدار شدم از بچههاي پاسدار، برادرهايي كه پهلوي من بودند يك زمزمههايي شنيدم. گفتم چيه؟ گفتند كه يك بمب در نخست وزيري منفجر شده است. گفتم كه كي آن جا بوده؟ گفتند كه رجايي و باهنر هم بودند، من فوق العاده نگران شدم، با حال بسيار ضعيف و ناتواني كه داشتم خودم را رساندم پاي تلفن، نشستم، بنا كردم اين جا آن جا تلفن كردن، اما خبرها همه متناقض و نگران كننده بود. يكي ميگفت كه حالشان خوب است، يكي ميگفت زنده بيرون آمدند، يكي ميگفت جسدشان پيدا نشده، يكي ميگفت توي بيمارستانند و من تا اوائل شب كه خبر درستي به من نرسيده بود در حالت فوق العاده بد و نگراني به سر ميبردم، تا بالأخره مطلب برايم روشن شد. احساسات من در آن موقع طبيعي است كه چه احساساتي بود. دو دوست
عزيز و قديمي، دو انقلابي، دو عنصر طراز اول جمهوري اسلامي را از دست داده بوديم و من شديداً احساس خسارت ميكردم، احساس ضايعه ميكردم، احساس غم ميكردم و از طرفي احساس خشم نسبت به آن كساني كه عاملين اين حادثه بودند ميكردم و همين بود كه فردا صبح زود با اين كه خيلي بي حال بودم پا شدم، سوار ماشين شدم، آمدم براي تشييع جنازه به مجلس، و با اين كه اطبا همه من را منع ميكردند كه من شركت نكنم و دخالت نكنم، ديدم طاقت نمي آورم كه شركت در مراسم نكنم، آمدم آن جا روي ايوان جلوي مجلس و يك سخنراني اي هم با كمال هيجان كردم كه دور و ور من را دوستان گرفته بودند كه نبادا من بيفتم، از بس هيجان داشتم. به هرحال براي من بسيار حادثه ي تلخي بود، يعني شايد بتوانم بگويم تلخ ترين حادثه اي بود كه تا آنروز من ديده بودم، زيرا حادثه ي هفت تير كه ميتوانست براي من تلخ تر باشد هنگامي اتفاق افتاده بود كه من آن روز بيهوش بودم و نمي فهميدم، بعد تدريجاً با اين حادثه ذره ذره آشنا شدم و اطلاع پيدا كردم، اما اين حادثه ي ناگهاني به خصوص بعد از حادثه ي هفت تير براي من شايد تلخ ترين حادثه اي بود كه تا آن روز براي من پيش آمده بود.
https://eitaa.com/zandahlm1357