eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
49.5هزار عکس
36.2هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مقام معظم رهبري «در آيينه ي خاطرات و نظرات بزرگان» نويسنده: علي اصغر لطفي ? گذار تقويم، بيست و هشتم صفر سال ۱۳۱۸ هجري شمسي را نشان مي‌داد كه منزل محقّر و ساده ي حاج سيّد جواد با تولّد سيّد علي كه دومين فرزند خانواده بود حال و هواي تازه اي يافت. حاج سيّد جواد از علماي زاهد و بنام مشهد بود كه سال‌ها در اين شهر منبع فيوضات بسياري براي طلّاب به شمار مي‌رفت. آقا سيّد علي دوران كودكي را در دامان مادري كه از شيفتگان خاندان اهل بيت اطهار (عليهم السلام) بود، گذراند و به تدريج با ملكات اخلاقي يك خانواده ي روحاني و اهل علم خو گرفت و آشنا شد. پدر ايشان، حجت الاسلام حاج سيّد جواد خامنه اي مادرشان صبّيه ي حجت الاسلام و ا لمسلمين سيد هاشم نجف آبادي سعي بليغي در تربيت فرزند خود داشته و در دوران طفوليت زمينه ي شناخت و آشنايي او را با معارف اسلامي فراهم ساختند. توضيح اين كه خانواده در اسلام، يك اساس مستحكم دارد كه مبناي تربيت و سعادت دنيا و آخرت فردي و اجتماعي است. چون يك فرزند كه در دامان پاك خانواده، تربيت درست و ايماني شده است موجب نجات يك ملّت و بلكه فراتر از آن مي‌گردد و برعكس، تربيت ناصلاح و غير ديني خانواده موجبات انحرافات يك ملّت و فراتر از آن را فراهم مي‌آورد. مقام معظّم رهبري حوزه‌هاي علميّه، امروز ركن نظام اسلامي، يعني ولي فقيه امّت اسلامي هستند. ركني كه منادي نجات همه ي انسان‌ها از ظلمت‌ها به نور است. مقام معظم رهبري مبناي تربيت ايماني و آشنايي با توحيد خود را از خانواده مي‌دانند: «عرض كنم كه من از دوره ي نوجواني – يعني همان دوراني كه تازه از دبستان بيرون آمده و طلبه شده بودم – به دعا و توجّه و اين‌ها خيلي اهتمام مي‌ورزيدم؛ اما اين را كه چه تصّوري از خدا داشتم، الان نمي توانم چيزي به ياد بياورم كه درباره ي خدا چگونه فكر مي‌كردم، كما اينكه انسان درباره ي ذات مقدّس پروردگار هم نبايد خيلي فكر كند و راجع به ذات مقدّس پروردگار، در فكر فرو برد. وجود خداي متعال، يك وجود بديهي و روشن و واضحي است كه همه ي وجود يك انسان، به او گواهي مي‌دهد؛ يعني اگر انسان دچار وسوسه نشود و خودش را در وسوسه‌ها غرق نكند، ذهن انسان، دل و جان انسان به وجود خدا گواهي مي‌دهد، واقعاً وجود خدا حتّي به برهان و استدلال، احتياج ندارد؛ اگرچه برهان و استدلال زيادي هم در مورد پروردگار هست. آنچه كه آن وقت براي من مطرح بود عملاً وجود داشت، اين بود كه اهل دعا و ذكر و دعاهاي مأثور و اعمالي كه وارد شده بود، بودم. مثلاً يادم است هنوز بالغ نبودم كه اعمال روز عرفه را بجا آوردم، اعمال آن روز، طولاني هم هست – لابد آشنا هستيد؛ خيلي از جوانان با آن اعمال آشنا هستند – چند ساعت طول مي‌كشد. اعمال، از بعد از نماز ظهر وعصر شروع مي‌شود؛ و اگر انسان بخواهد به همه ي آن اعمال برسد، شايد تا نزديك غروب – روزهاي نه چندان بلند – به طول مي‌انجامد. آن وقت من يادم است كه با مادرم – چون مادرم هم خيلي اهل دعا و توجّه و اعمال مستحبي و اينها بود – مي‌رفتيم يك گوشه ي حياط كه سايه بود – منزل ما حياط كوچكي داشت – آنجا فرش پهن مي‌كرديم چون مستحب است كه زير آسمان باشد- هوا گرم بود؛ آن سال‌هايي كه الان در ذهنم مانده، يا تابستان بود، يا شايد پائيز بود، روزها نسبتاً بلند بود. در آن سايه مي‌نشستيم و ساعت‌هاي متمادي، اعمال روز عرفه را انجام مي‌داديم. هم دعا داشت، هم ذكر و هم نماز، مادرم مي‌خواند، من و بعضي از برادر و خواهرها هم بودند، مي‌خوانديم. دوره ي جواني و نوجواني من اين گونه بود؛ دوره ي انسي با معنويات و با دعا و اين ها. البتّه ماها آن وقت از يك امتياز برخوردار بوديم كه اگر آن امتياز، امروز در جواني باشد، دعا و ذكر و نماز براي او شيرين خواهد بود و مطلقاً خسته كننده نخواهد بود؛ و آن توجّه به معاني است. ببينيد هر كسي كه از نماز خسته مي‌شود، يا معناي نماز را نمي داند، يا توجّه نمي كند؛ و الاّ اگر كسي معناي نماز را بداند و به نماز هم توجّه بكند، امكان ندارد از نماز خسته بشود، اصلاً امكان ندارد. ۱ مقام معظّم رهبري، هنگامي كه با سؤال مجدّد جوانان مبني بر چگونگي شناخت خود از خداوند مواجه مي‌شوند و مي‌بينند كه نوع انتظار جوانان، استدلال‌هاي علمي است و گويا تنها از اين دريچه است كه مي‌توان به توحيد و شناخت خداوند رسيد و به اعمال عبادي و ا يماني قلبي كه از كودكي و در خانواده آغاز مي‌گردد و دريچه ي مطمئن معرفت ديني است، توجّه كمتري مي‌شود، مجدّداً تأكيد مي‌كنند كه: «البته من به صورت ايماني، از خانواده گرفتم؛ و به صورت معرفتي، بعدها با فكر و با مطالعه ي كتاب‌هاي استدلالي، توانستم به معرفت استدلالي دست پيدا كنم. ... https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️چرا به حرکت دادن در بستر خواب به پهلوی راست و چپ اشاره فرموده ؟؟!! « و می پنداری که ایشان بیدارند در حالی که خفته اند و آنها را به پهلوی راست و چب می گردانیم... .»( سوره کهف آیۀ – 18 )
6.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞فتو کلیپ 📖تلاوتی کوتاه وبی نظیر از سور:ضحی انشراح 💠استاد:شحات محمد انور
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
.......: امام با كلام خود نورى در دل مرد سرگردان روشن كرد: پدرم از پدرانش از رسول (ص) نقل كرد كه فرمود: « كسى كه به سخنان كسى گوش دهد، او را پرستيده است. پس اگر گويند از خدا سخن گويد، او خدا را پرستيده است و اگر از اهريمنى سخن گويد، شنونده، شيطان را پرستيده است. اى پسر محمود! هر گاه مردم به راست يا چپ مى روند، تو راه ما را بپيماى. آن كه همراه ما باشد، ما او را همراهى مى كنيم. آن كه از ما جدا شود، ما او را رها مى كنيم. كم ترين چيزى كه باعث مى شود انسان از دين خارج شود، آن است كه به (دروغ) بگويد: اين سنگ ريزه هسته خرما است. بعد، به اين ديدگاه يقين مى يابد و از كسى كه با حرفش مخالفت كند، بيزار مى شود. اى پسر محمود آن چه را كه گفته ام، حفظ كن. نيكى اين جهان و آن جهان را در آن چه كه گفته ام، گرد آورده ام. (۷۰) ابراهيم به راه افتاد. پرتوهاى محبّت در دلش مى تابيد. ديگران مى دانستند كه او تا حقيقتى را نفهمد، آن را نمى پذيرد. مرجئه، (۷۱) معتزله و خوارج كجا و چنين سخنانى كجا؟ سخنانى كه در جاده تاريك، چلچراغ بودند. » رجاء نزديك آمد تا بخشى از وظيفه اى را كه در اين سفر داشت، به اطلاع امام برساند. از طرف خليفه به من دستور داده شده است كه شما بايد تنها به مرو سفر كنى. مسير از راه بصره و سپس شيراز مى گذرد. امام، نگاه خداحافظى به كعبه افكند. دسته اى كبوتر به آرامى پرواز مى كردند. امام زير لب زمزمه مى كرد: « مردمان بى ريشه، پيامبران را كشتند. » (۷۲) دو روز ديگر گذشت و كاروان مهياى رفتن شد. لحظه خداحافظى مرد مكّى و مدنى از سرزمين كودكى به سرزمين خاستگاه خورشيد فرا رسيد. امام ايستاد تا با خانواده اش وداع كند. سخنانش با خواهرش به درازا كشيد. تو گويى رازهاى بس مهم را به او مى سپرد. بيش از هركسى، كودكان بى تابى مى كردند. صداى گريه هايى برخاست؛ صداهايى مانند آواى آب درون ناودان‌ها در موسم باران. حاضران امام را اندهگين مى ديدند؛ اما راز اين اندوه را نمى دانستند. تنها دريافته بودند كه امام به وليعهدى علاقه اى ندارد. امام فرمودند: « اگر آدمى (ايمان) خويشتن را از دست دهد و جهانى را به دست آورد، چه سودى دارد؟ » صداى شترها بر همهمه آنان چيره شد. در آن لحظه مكه به بندرى مى مانست كه مرغان دريايى سپيد، آن جا را بى بازگشت ترك مى كردند. https://eitaa.com/zandahlm1357